اورژانس کانون

[یه نفر]

سلام 
ببخشید الان میخوام بخوابم خوابم نمیبره همش شیطون میگه برو عکس  و فیلم مستهجن ببین باعث استرسمم میشه نمیدونم الان چطوری شبو بگذرونم

سلام برادر گلم ...
حیف که رفتین و مثه اینکه دیر رسیدم ...
عزیز دل ...
شما اگه می خوای از تجربه های تضمینی یه آدمی که تا خرخره رفت تو گناه ولی مثه آب خوردن برگشت استفاده کنی ، به اینا گوش کن ...
الانتو خیلی خوب درک می کنم ... بیشتر از اون چه که فکرشو بکنی ...
پر هستی از انرژی واسه لذت بردن ...
انگار یه نفر داره با طناب می کشه ت سمت خودش ...
درست میگم نه ؟!
داداش یه وخ فکر نکنی اون یه نفر اینترنت و ... ایناست ها ... !!!
اونی که الان گلوتو سفت چسبیده خود خود خود شیطونه ...
شما الان می خوای بری سرش برو ...
چیه تعجب کردی ... ؟؟؟!!!
بقیه حرفامو گوش کن ...
من احتمالا می تونم برات تعریف کنم ادامه کاری که می خوای بکنی رو ...
وقتی یه نیم ساعت - یه ساعت - چشم دوختی به همون چیزایی که گفتی و یه « لذت تلخ » ( هیچ اسمی جز این روش نمیشه گذاشت ؛ اینو من که غرق همین کاری هم که میگی بودم میگم ، خودتم مطمئنم همین نظرو داری ) بردی ، احتمالا خوابت می گیره کم کم ...
از شما و همه کاربرا معذرت می خوام شرمنده م که رک میگم ولی مجبورم ...
امشبو اگه شانس بیاری و خودتو کنترل کنی و نری سراغ خ . ا ، فردا هر چی دیدی عین نوار کاست میاد جلو چشمات ...
تو هم کل روزو با خودت می جنگی که نری سمتش ...
دقیقا مثه یه ماشین بی حس و بی روح ، نمازاتو بدون حضور قلب می خونی در حالی که فقط به فکر گناهی ...
و ...
مقاومت می کنی و مقاومت می کنی و مقاومت ولی یه جا ممکنه دستت بره جایی که نباید و ...
ولی خودت می دونی نمی خوای اینجوری شه داداش ...
پس این ماجرا رو یه شکل دیگه تموم کن :
هر وقت این احساس بهت دست داد به هیچ وجه به خودت برای خواب فشار نیار .
از جا بلند شو و دو رکعت نماز به آقا امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) هدیه کن و بعدش تسبیحات حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) رو بخون و شخصا از امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف )  بخواه افکار شیطانی رو ازت دور کنند ...
بعدش احتمالا هنوز ته دلت پر قلقلکه رایانه تم بهت چشمک می زنه .
پس این آیه رو زیر لب زمزمه کن :
« يعذبهم الله عذابا أليما في الدنيا » ... ( خدا آن ها را به عذاب دردناک در این جهان مجازات می کند ... )
اگه دلت لرزید که هیچی ...
اگه نه ؛ الان دیگه وقتشه بری با هر استعدادی که بهش علاقه داری کیف کنی و در حینش زیر لب ذکر بگی :
اگه حالشو داری یه صفحه قرآن با معنی بخون ... اگه نه سه خط بسته ... اگه نه ؛ خب یه خط ! ولی حتما بخون ... ده آیه که اصلا روایته ثواب عجیبی داره ...
بشین یه فیلم خوب ببین ( فیلم " چیز " نه ها ... حتی بدم میاد کلماتشو تایپ کنم ! )
بشین داستان و کتاب بخون ... اگه علاقه مندی به نوشتن ، داستان بنویس ... ( یه راهکار عالی ... نوشتن یه داستان بلند می تونه تا مدت ها فکرتو درگیر سرنوشت شخصیت ها بکنه من خودم هم می نویسم هم شعر میگم )
نقاشی اگه بلدی نقاشی بکش ...
یا اصلا برو تو نت درباره ائمه ( علیه السلام ) و احادیثشون درباره عذاب و مجازات گناه خ . ا بخون ... احادیث و روایات زیادی پیدا می کنی ...
خلاصه ببین عزیز هر کاری دلت می خواد و استعدادی که بهش علاقه داری بکن و بهش بپرداز به جز تحریک کردن خودت و انجام خ . ا ...
دفعه بعد اگه این حس بهت دست داد و این کارایی که گفتم کردی و سمتش نرفتی و حالت خوب نشد و کیف نکردی از اراده ت و عشق و حال کردن با خدا صد برابر بیشتر از عشق و حال با « لذت تلخ » بهت مزه نداد ، بیا تو پروفایلم هر چی که فحش و ناسزا بلدی نثارم کن اون موقع من به هیچ وجه ناراحت نمیشم

[hitman4780]

سلام 
ببخشید الان میخوام بخوابم خوابم نمیبره همش شیطون میگه برو عکس  و فیلم مستهجن ببین باعث استرسمم میشه نمیدونم الان چطوری شبو بگذرونم

سلام برادر گلم ...
حیف که رفتین و مثه اینکه دیر رسیدم ...
عزیز دل ...
شما اگه می خوای از تجربه های تضمینی یه آدمی که تا خرخره رفت تو گناه ولی مثه آب خوردن برگشت استفاده کنی ، به اینا گوش کن ...
الانتو خیلی خوب درک می کنم ... بیشتر از اون چه که فکرشو بکنی ...
پر هستی از انرژی واسه لذت بردن ...
انگار یه نفر داره با طناب می کشه ت سمت خودش ...
درست میگم نه ؟!
داداش یه وخ فکر نکنی اون یه نفر اینترنت و ... ایناست ها ... !!!
اونی که الان گلوتو سفت چسبیده خود خود خود شیطونه ...
شما الان می خوای بری سرش برو ...
چیه تعجب کردی ... ؟؟؟!!!
بقیه حرفامو گوش کن ...
من احتمالا می تونم برات تعریف کنم ادامه کاری که می خوای بکنی رو ...
وقتی یه نیم ساعت - یه ساعت - چشم دوختی به همون چیزایی که گفتی و یه « لذت تلخ » ( هیچ اسمی جز این روش نمیشه گذاشت ؛ اینو من که غرق همین کاری هم که میگی بودم میگم ، خودتم مطمئنم همین نظرو داری ) بردی ، احتمالا خوابت می گیره کم کم ...
از شما و همه کاربرا معذرت می خوام شرمنده م که رک میگم ولی مجبورم ...
امشبو اگه شانس بیاری و خودتو کنترل کنی و نری سراغ خ . ا ، فردا هر چی دیدی عین نوار کاست میاد جلو چشمات ...
تو هم کل روزو با خودت می جنگی که نری سمتش ...
دقیقا مثه یه ماشین بی حس و بی روح ، نمازاتو بدون حضور قلب می خونی در حالی که فقط به فکر گناهی ...
و ...
مقاومت می کنی و مقاومت می کنی و مقاومت ولی یه جا ممکنه دستت بره جایی که نباید و ...
ولی خودت می دونی نمی خوای اینجوری شه داداش ...
پس این ماجرا رو یه شکل دیگه تموم کن :
هر وقت این احساس بهت دست داد به هیچ وجه به خودت برای خواب فشار نیار .
از جا بلند شو و دو رکعت نماز به آقا امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) هدیه کن و بعدش تسبیحات حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) رو بخون و شخصا از امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف )  بخواه افکار شیطانی رو ازت دور کنند ...
بعدش احتمالا هنوز ته دلت پر قلقلکه رایانه تم بهت چشمک می زنه .
پس این آیه رو زیر لب زمزمه کن :
« يعذبهم الله عذابا أليما في الدنيا » ... ( خدا آن ها را به عذاب دردناک در این جهان مجازات می کند ... )
اگه دلت لرزید که هیچی ...
اگه نه ؛ الان دیگه وقتشه بری با هر استعدادی که بهش علاقه داری کیف کنی و در حینش زیر لب ذکر بگی :
اگه حالشو داری یه صفحه قرآن با معنی بخون ... اگه نه سه خط بسته ... اگه نه ؛ خب یه خط ! ولی حتما بخون ... ده آیه که اصلا روایته ثواب عجیبی داره ...
بشین یه فیلم خوب ببین ( فیلم " چیز " نه ها ... حتی بدم میاد کلماتشو تایپ کنم ! )
بشین داستان و کتاب بخون ... اگه علاقه مندی به نوشتن ، داستان بنویس ... ( یه راهکار عالی ... نوشتن یه داستان بلند می تونه تا مدت ها فکرتو درگیر سرنوشت شخصیت ها بکنه من خودم هم می نویسم هم شعر میگم )
نقاشی اگه بلدی نقاشی بکش ...
یا اصلا برو تو نت درباره ائمه ( علیه السلام ) و احادیثشون درباره عذاب و مجازات گناه خ . ا بخون ... احادیث و روایات زیادی پیدا می کنی ...
خلاصه ببین عزیز هر کاری دلت می خواد و استعدادی که بهش علاقه داری بکن و بهش بپرداز به جز تحریک کردن خودت و انجام خ . ا ...
دفعه بعد اگه این حس بهت دست داد و این کارایی که گفتم کردی و سمتش نرفتی و حالت خوب نشد و کیف نکردی از اراده ت و عشق و حال کردن با خدا صد برابر بیشتر از عشق و حال با « لذت تلخ » بهت مزه نداد ، بیا تو پروفایلم هر چی که فحش و ناسزا بلدی نثارم کن اون موقع من به هیچ وجه ناراحت نمیشم

سلام برادر
واقعا خیلی ممنون مطالب خیلی مفیدی بهم دادی حتما ازش استفاده میکنم
ولی اون شب با هزار بدبختی خوابیدم ساعت دو نیم بود که یهو از خواب دوباره بیدار شدم (هر ماه چند بار اینطوری میشم) شهوتم زیاد شده بود کنترلم خارج شده بود دستای خودمو گرفته بودم اما تکون خوردم و.. دیگه شد خیلی الان ناراحتم که چرا باید نصف شب یهو از خواب بیدار شم و خوابمم نبره و وضعیتم این شه اگع بخوام نماز بخونم با اون وضعیت روم نمیشه تو رو خدا کمک کنید

[همساده]

سلام 

[می توانم]

سلام

خوبید ؟ 

چه خبر ؟ 

[یه نفر]

سلام 
ببخشید الان میخوام بخوابم خوابم نمیبره همش شیطون میگه برو عکس  و فیلم مستهجن ببین باعث استرسمم میشه نمیدونم الان چطوری شبو بگذرونم

سلام برادر گلم ...
حیف که رفتین و مثه اینکه دیر رسیدم ...
عزیز دل ...
شما اگه می خوای از تجربه های تضمینی یه آدمی که تا خرخره رفت تو گناه ولی مثه آب خوردن برگشت استفاده کنی ، به اینا گوش کن ...
الانتو خیلی خوب درک می کنم ... بیشتر از اون چه که فکرشو بکنی ...
پر هستی از انرژی واسه لذت بردن ...
انگار یه نفر داره با طناب می کشه ت سمت خودش ...
درست میگم نه ؟!
داداش یه وخ فکر نکنی اون یه نفر اینترنت و ... ایناست ها ... !!!
اونی که الان گلوتو سفت چسبیده خود خود خود شیطونه ...
شما الان می خوای بری سرش برو ...
چیه تعجب کردی ... ؟؟؟!!!
بقیه حرفامو گوش کن ...
من احتمالا می تونم برات تعریف کنم ادامه کاری که می خوای بکنی رو ...
وقتی یه نیم ساعت - یه ساعت - چشم دوختی به همون چیزایی که گفتی و یه « لذت تلخ » ( هیچ اسمی جز این روش نمیشه گذاشت ؛ اینو من که غرق همین کاری هم که میگی بودم میگم ، خودتم مطمئنم همین نظرو داری ) بردی ، احتمالا خوابت می گیره کم کم ...
از شما و همه کاربرا معذرت می خوام شرمنده م که رک میگم ولی مجبورم ...
امشبو اگه شانس بیاری و خودتو کنترل کنی و نری سراغ خ . ا ، فردا هر چی دیدی عین نوار کاست میاد جلو چشمات ...
تو هم کل روزو با خودت می جنگی که نری سمتش ...
دقیقا مثه یه ماشین بی حس و بی روح ، نمازاتو بدون حضور قلب می خونی در حالی که فقط به فکر گناهی ...
و ...
مقاومت می کنی و مقاومت می کنی و مقاومت ولی یه جا ممکنه دستت بره جایی که نباید و ...
ولی خودت می دونی نمی خوای اینجوری شه داداش ...
پس این ماجرا رو یه شکل دیگه تموم کن :
هر وقت این احساس بهت دست داد به هیچ وجه به خودت برای خواب فشار نیار .
از جا بلند شو و دو رکعت نماز به آقا امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) هدیه کن و بعدش تسبیحات حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) رو بخون و شخصا از امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف )  بخواه افکار شیطانی رو ازت دور کنند ...
بعدش احتمالا هنوز ته دلت پر قلقلکه رایانه تم بهت چشمک می زنه .
پس این آیه رو زیر لب زمزمه کن :
« يعذبهم الله عذابا أليما في الدنيا » ... ( خدا آن ها را به عذاب دردناک در این جهان مجازات می کند ... )
اگه دلت لرزید که هیچی ...
اگه نه ؛ الان دیگه وقتشه بری با هر استعدادی که بهش علاقه داری کیف کنی و در حینش زیر لب ذکر بگی :
اگه حالشو داری یه صفحه قرآن با معنی بخون ... اگه نه سه خط بسته ... اگه نه ؛ خب یه خط ! ولی حتما بخون ... ده آیه که اصلا روایته ثواب عجیبی داره ...
بشین یه فیلم خوب ببین ( فیلم " چیز " نه ها ... حتی بدم میاد کلماتشو تایپ کنم ! )
بشین داستان و کتاب بخون ... اگه علاقه مندی به نوشتن ، داستان بنویس ... ( یه راهکار عالی ... نوشتن یه داستان بلند می تونه تا مدت ها فکرتو درگیر سرنوشت شخصیت ها بکنه من خودم هم می نویسم هم شعر میگم )
نقاشی اگه بلدی نقاشی بکش ...
یا اصلا برو تو نت درباره ائمه ( علیه السلام ) و احادیثشون درباره عذاب و مجازات گناه خ . ا بخون ... احادیث و روایات زیادی پیدا می کنی ...
خلاصه ببین عزیز هر کاری دلت می خواد و استعدادی که بهش علاقه داری بکن و بهش بپرداز به جز تحریک کردن خودت و انجام خ . ا ...
دفعه بعد اگه این حس بهت دست داد و این کارایی که گفتم کردی و سمتش نرفتی و حالت خوب نشد و کیف نکردی از اراده ت و عشق و حال کردن با خدا صد برابر بیشتر از عشق و حال با « لذت تلخ » بهت مزه نداد ، بیا تو پروفایلم هر چی که فحش و ناسزا بلدی نثارم کن اون موقع من به هیچ وجه ناراحت نمیشم

سلام برادر
واقعا خیلی ممنون مطالب خیلی مفیدی بهم دادی حتما ازش استفاده میکنم
ولی اون شب با هزار بدبختی خوابیدم ساعت دو نیم بود که یهو از خواب دوباره بیدار شدم (هر ماه چند بار اینطوری میشم) شهوتم زیاد شده بود کنترلم خارج شده بود دستای خودمو گرفته بودم اما تکون خوردم و.. دیگه شد خیلی الان ناراحتم که چرا باید نصف شب یهو از خواب بیدار شم و خوابمم نبره و وضعیتم این شه اگع بخوام نماز بخونم با اون وضعیت روم نمیشه تو رو خدا کمک کنید

شما دقیقا داری خاطرات خودم رو واسه خودم تعریف می کنی ...
این یه قضیه ی اثبات شده ی علمیه که هنگام صبح ترشح هورمون ها افزایش پیدا می کنه ...
پس بدون که این « حال » تو توی اون لحظه طبیعیه ... فقط کاری که بعدش می کنی درست نیست ... همین .
ولی به نظرت اراده ی ما آدما قویتره یا یه مشت هورمون ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! عجیب نیست اگه جلوی « هورمون » هامون تسلیم بشیم ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
فقط صادقانه بهت بگم که می فهممت ...
می دونم اون موقع چه حسی داشتی ...
تا یک لحظه قبل از ... سرشار از خواهش و پنج ثانیه ی بعد حالت میشه حال آدمی که انگاری دنیاشو از دست داده ... نه ؟!
عزیز دل ...
ببخش منو مجبورم که واضح بگم ...
من کسی ام که تا مدتها به همین مشکلی که تو میگی دچار بودم ...
خیلی معذرت می خوام که واضح میگم ...
من حتی تا نجس کردن فرش خونه مون هم پیش رفتم توی این حال ...
اینو بهت گفتم که بدونی من چی بودم ... کجا بودم ... و چی شدم و کجا رسیدم ...
که بدونی اگه تا خرخره توی این گناه فرو رفته باشی هم می تونی ترک کنی ... نمونه ش حی و حاضر جلوت وایساده ... خود من همون نمونه ام که تا خرخره غرق شدم ولی خدا دستمو گرفت و درم آورد ... اینو بدون اگه تا گردنم غرق بشی و دستتو بیاری بالا خدا دستتو می گیره ... این بار یه جوری می گیره که از نیم متری این مرداب هم رد نشی ...
پس دستتو بیار بالا به سمت خدا ... فقط همین ...
بریم سر اصل مطلب ...
از نظر من ، این مشکل فقط و فقط و فقط یه راه حل داره :
نیمه شب از خواب نپری !!!
قدم اول :  صبح خیلی زود بیدار بشی که شب ( زبونم لال ) مثه مرده تا خود زمان بیدار شدنت بخوابی ...
قدم دوم : دوست گلم زبونم لال شما خدای ناکرده معلولیت جسمی که نداری ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! اگه نداری ، ورزش کن ... مخصوصا قبل از خواب ... پیاده روی تند بکن طوری که عرقت در بیاد جوری که خسته بشی و نای انجام « لذت تلخ » رو به هیچ وجه نداشته باشی ...
یه جا چیزی با این مضمون خوندم که یه شب تو محل آموزش شهید بابایی ، رئیسشون می بینه شهید داره دور حیاط می دوه ... بهش میگه چرا هنوز نخوابیدی ؟! شهید بابایی جواب میده برای دوری از افکار شیطانی ...
قدم سوم : یک درصد احتمال می گیریم شما باز هم از خواب پریدی و ... دوباره قصه از سر آغاز شد ...
 وقتی تحملت تموم شد ... وقتی خواستی تسلیم شی ... وقتی خواستی دستتو ببری جایی که نباید ، به پنج ثانیه بعدش فکر کن ...
به خدا زیاد طول نمی کشه ها ... همین قدر :
1
2
3
4
5
و ...
اینجا اونجاییه که تو موندی و ( خیلی خیلی خیلی معذرت می خوام ) یه لباس آلوده و یه قلب که پره از درد کوچیک شدن ...
 کوچیک شدن جلوی خودت ...
کوچیک شدن جلوی نفست ...
و از همه مهمتر ؛ کوچیک شدن جلوی خدا ...
تو رو نمی دونم داداش گلم ولی من دیگه حتی یه بارم حاضر نیستم کوچیک بشم ...
پس دقیقا همون لحظه ای که خواستی این کارو انجام بدی ، به پنج ثانیه بعدش فکر کن ...
به این فکر کن که ...
اگه یکی از اعضای خونوادت تو رو توی این حال می دید ، چه حالی می شدی ؟؟؟
حالا فکر کن ...
هر دفعه این کارو بدون شرم و حیا جلوی چشمای خدا انجام می دی ... عجیب نیست ؟!
داداشم باور کن فقط یه لحظه ست ...
اگه یه لحظه بتونی خودتو کنترل کنی همه چی تموم میشه ...
با تموم وجود ازت التماس می کنم اگه نصفه شب از خواب پا شدی ، یه لحظه هم توی رختخوابت نمون ... حتی یه لحظه ... حتی یه لحظه و بازم با تاکید میگم حتی یه لحظه توی رختخوابت نمون ...
بلند شو وایسا چهارده تا صلوات بفرست و راه برو و به تصمیمت ... به این که می خوای برای همیشه ترک کنی فکر کن ...
معذرت می خوام که می گم ... خودت می بینی که بعد چند لحظه می خوابه و ... همه چی تموم میشه ... اون موقع س که عقلت میاد سر جاش ... اون موقع ست که می فهمی می خواستی چیکار کنی ... اون موقع ست که حظ می کنی از اراده ت ...
با خودت مسابقه بده دوست من ...
با نفست ...
هیشکی خبر نداره ؛ شاید اولین ست مسابقه ، همین امشب باشه ...
پس خودتو آماده کن ...
مطمئنم حریف داره برات کری می خونه و بهت چشمک می زنه ...
پس اگه می خوای غرورتو خرد نکنه بسم الله !

[مهرخدا]

من حالم بده

[طاهر]

بنده خدا حالش چرا باید بد باشه؟
هستیم در خدمت اگه کمکی از دست مون بربیاد

[مهرخدا]

نمیدونم خووو
از صبح دارم هی خودم به اون راه میزنم کنترلش میکنم
الان شدت گرفته
_______
نمیدونم چرا ولی دلم شدیدا گریه میخواد و دوستای خوب ک قبلا بهم کمک میکردن
______
اصلا بیخیالش امیدوام ب جای باریک نکشه و اب از سرم بگذره
موفق باشید

[طاهر]

گریه کردن و اشک ریختن نعمت بزرگیه
حتما اگه شرایطش پیش اومد دلی سیر گریه کنید

[آقای ضربتی]

باز هم پست های نا امید کننده دارم میبینم قبل خواب .

[یه نفر]

امیدوارم آخرین نفری که کارش اورژانسی شده حتما این متنو که امشب خوندم بخونه :
 حکمت اینکه خداوند ، تعداد انگشتان دست هر فرد را پنج انگشت قرار داده و اینکه مجموع بند های انگشتان یک دست ، مساویست با چهارده عدد بند ، این است که
پنج انگشت دست اشاره ای است از سوی خداوند  به پنج تن آل عبا ( علیهم السلام ) ، بله پنج تن اهل بیت ( علیهم السلام ) :
حضرت محمد (ص) ،حضرت علی(ع) ،حضرت فاطمه (س) ،حضرت حسین(ع) ، حضرت حسن (ع)
و تعداد چهارده بند انگشت هر دست ...
اشاره ای است از سوی خداوند به چهارده معصوم (علیهم السلام)
حالا سوال تکان دهنده ای که موی تنتون سیخ بشه ...؟؟؟
سوال این است که ما ، از چه عضوی از بدنمون برای انجام خودارضایی استفاده می کنیم ؟؟؟
دیگه هیچ حرفی برای گفتن باقی نمی مونه ...

[یه نفر]

داداش این چند روز زیاد زحمت کشیدی . برات  ۴ تا تشکر زدم.
    

ممنون برادر گلم ...
نه ؛ این حرفو نزنید ! این کارای کوچیکی که من این یکی دو روزی کردم جلوی زحمات بقیه دوستان عددی نیست ...

من تازه اومدم و اومدم که انشاالله بمونم ...
تازه باور کنید شرمنده ی دوستان هم هستم با اینکه تازه اومدم خیلی لطف دارند و متاسفانه منم درگیر یه مسائل کامپیوتری - نرم افزاری شدم و کمتر سر می زنم و بعضی حرفام نصفه مونده ...
انشاالله خدا کمک کنه بتونم بیشتر بیام چون خیلی حرفا دارم ...
من انقد از دست این " کثافت " ( خ . ا رو میگم !!!   ) توی گذشته م کشیدم که می خوام با گفتن تجربه هام و برگردوندن حتی شده یه نفر دق و دلیمو سرش خالی کنم ...
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

[amir.h]

سلام.
من دیگه خسته شدم . حتی یه روز نتونستم دووم بیارم . جه برسه بخوام ده روز....
من خودم از عکس و فیلم س ک س منع کردم ولی این فکرررررم خیلی کثیفه ..
واقعا خسته شدم . از یه طرف درس هام هست از این طرف این کار کثیف نمیذاره.
 نمیدونم چیکار کنم..

[sin-sin]

کنترل فکر کار سختیه ولی همیشه یه راهی براش هست
من خودم سعی میکنم با تکرار ذکر کنترلش کنم
یا زمزمه کردن یه موسیقی خودساخته و ریتمش
کار سختی نیستن اینا ولی امیدوارم کمک تون کنه

[یه نفر]

سلام.
من دیگه خسته شدم . حتی یه روز نتونستم دووم بیارم . جه برسه بخوام ده روز....
من خودم از عکس و فیلم س ک س منع کردم ولی این فکرررررم خیلی کثیفه ..
واقعا خسته شدم . از یه طرف درس هام هست از این طرف این کار کثیف نمیذاره.
 نمیدونم چیکار کنم..

عزیزم پستای منو اگه تونستی بخون تو تاپیک « بهترین روش ترک از نظر شما »