1392 بهمن 25، 20:58
خیلی از ماها نمی دونیم می خوایم چیکار کنیم.داریم تو طیف مرسوم جامعه حرکت می کنیم .
اگر مارو تو یه جامعه ی دیگه هم میذاشتن با اون طیف حرکت می کردیم. این هنر نیست.
هنر اینه که خودمون مسیرمون رو انتخاب کنیم .
با این همه زندگی خیلی شیرینه،کسی نباید نگاه منفی نسبت به زندگی داشته باشه
اگر کسی بخواد یه زندگی خوب بکنه نباید زندگی رو اونقدر پیچیده بکنه که نتونه زندگی کنه
سبک زندگی باید در خدمت زندگی باشه نه زندگی در خدمت سبک زندگی!!!
مثلا بعضیا یه ماشین میخرن روزی صد بار تمیزش میکنن ،که مثلا یکی از پیش ماشین رد بشه چشمش دربیاد
ما ماشین گرفتیم که در خدمتمون باشه نه اینکه در خدمت ماشین باشیم!
بعضیا سر لباسشون این وسواس هارو دارن.درسته آدم باید مرتب و شیک باشه اما مثلا می خواد یجایی بشینه باید راحت باشه با اون لباس. شیک باش اما راحت باش!
غذا رو آدم باید بخوره و لذتشو ببره. بعضیا همچین هنری و شیک غذا ها رو میچینن مثلا یه سالاد هنری درست میکنن بعد دلشون نمیاد کسی بخوره چون این قشنگیش به هم میخوره!
یکی از نگرانی هایی که در مورد نماز هم داریم همینه ، نماز میخونیم که با خدا دوست بشیم اما گیر اینیم که وضوم درست بودیا نبود اگر درست بود فلان چیز رو گفتم یا فلان کار رو درست انجام دادم یا نه(وسواس الکی) . پس کی رسیدی به نمازت؟
اگر یکی زیادی از اونور پل بیافته زندگیش از دست میره و خسته میشه. من آدمی رو دیدم که کارش رسیده به فحش به خدا و پیامبر و هرچی احکامه(نعوذ بالله) .چون اعصابش خورد شده و تو لحظه ی عصبانیت و جنون قرار گرفته!!!
ادامه دارد...