به نام یوسف عالم گیر
باز حیاتی دگر آغاز شد * بوی گل یوسف کنعان رسید
و درود و تبریک به دوستای عزیزم
علی عزیز ، حامد جان ، جناب خان گرامی
چیکا خانم گرامی، رضا جان ، داداش محسن و مجید خان
دم همگیتون گرم که جان خودتون را چون یوسف زیبا کردید و در این راهید
برا ی تبریک هیچی نمی تونم بهتون بگم برای اینکه کار بزرگی کردید به جز آیینه ای که زیبایی خودتون را در اون ببینید
تو را ای یوسف مصر ارمغانی * چنین آیینه ی روشن خریدم
این یوسف خوبی را این خوش قد و قامت را * ای میر نمیبینی این مملکت جان را
که چون یوسف از این چاه غم بیرون آمدید از زندان ذهنی رها شدید و به مقام پادشاهی رسیدید و واقعا شایسته ی اون بودید
آمد یکی آتش سوار ، بیرون جهید از این حصار * آن یوسف چون ماه را از چاه غم بیرون کشید
و چقدر کارتون بزرگه و شکوهمند هر چند در اول مسیرید ، در این دنیا که همه فکرشون ثروته و زیبایی ظاهریشون و زندانی انواع شهوات ، از این دنیای کوچک سفری کردید به دنیای بزرگتر ، از کنعان به مصر و به دنبال زیبایی باطنی هستید و حتی در اوج شهوت و زمانیکه زلیخای شهوت بهتون حمله می کنه به خاطر خوبی از اون دل می کنید و فرار می کنید
تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی * به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران
آن خلقان جمله در هوای آب و نان *یوسفا در قحط عالم، آب و نان دیگری
ما یوسف خود نمی فروشیم تو سیم سیه خود نگه دار
مطمئنم کسی مثل شما عزیزان که تلاش کرید و تلاش و تلاش و تسلیم نشدید به مقام بزرگی می رسید چون لایق اونید
و بقیه دوستان و خودم که نا امیدیم از بخشش و از رسیدن به مقام زیبایی و پاکی ، از شما یوسف صفتان و یوسف سیرتان درس بگیریم
از اینکه روح خداییم و چو یوسفیم در بیابان غم اسیر و و زندانی افکارمون
گلم ار چه که خارم در پاست*یوسفم گر چه در این زندانم
و برخیزیم که جان است و جهان است و جوانی
و آن خدایی که یوسف را نجات داد هنوز هم خداست
نومید مشو جانا کامید پدید آمد /در ظلمت این زندان*کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد
خدایا
تزویر شب غم را برچین و پگاهم کن * یعقوب منی، من هم چون یوسف کنعانم
در چاه غم اندازد بی نام تو شیطانم *شایسته ام گردان تا یوسف تو باشم
پس بیایید یوسف آن عزیز مصر شویم
درود بر یوسف سیرتان که شوق زیبایی و زیبا شدن را در دل همه ایجاد می کنن
و موفق باشید
به بزرگی خودتون ببخشید اگه با تاخیر تبریک گفتم
تشکر از مهر خدای گرامی که زحمت کشیدند و به من این زیبایی ها را یاداوری کردن