1393 خرداد 31، 1:20
هوای گلشن اندر سر نداری؟
*******
اکنون تو را چه شد ای مرغ خانگی؟
کوشش نمی کنی، پرّی نمی زنی!
*******
هر چی میگذره، عرفی تر و روزمره تر میشیم. در یک قالب مشخص شکل می گیریم و بهترین بازیگرها میشیم.
نقل قول: ولی اونی که موفقه... فرصت می سازه...درسته
میگه: تو به من یه «موقعیت» بده... من به تو یه «فرصت» میدم...
دیگه کار نداره اون موقعیت چی باشه...
(1393 تير 4، 10:11)سمیه نوشته است: سلام
مامیتوانم 91جان کاش منم مشکل تورو داشتم حداقلش اینه موردتوجه قرارمیگیری خانواده ات هواتو دارن خسته ام ..نمی دونم روزهام شده یکی خدا هم توی این مدت که میخوام روزه بگیرم نمیذاره واسه سحربیدارشم
مشکل فشار خون .کمر، اعصاب، زانو ......همه اینها بذار یه وربی توجه خانواده هم یه طرف به شکلی که فقط خودم تنهایی میرم دکتر تازه چند وقت پیش یه هفته کامل سردرد داشتم هیچ توجهی نداشتن تا اینکه خودم رفتم دکتر .. فکرمیکردن فراری شدم ..تااخر زنگ زدن که کجا رفتی بعد میگن چرا رفتی بعد ازمایش فهمیدم مشکل عصبی دارم بازم هیچ واکنش نشون دادن بلکه بیشتر میرن رواعصابم