1394 آذر 28، 19:49
ویرایش شده
[در بیان اینکه توبه بمنزلۀ طهارت باطن انسان است]
و اگر این مقدمه را پذیرفتی پس بدان که توبه از طهارت ظاهری در نماز مهمتر است، و لذا لازم است که از حقیقت توبه آگاه شوی.
حقیقت توبه عبارت از اینست که بنده از غیر خدا بخدا باز گردد و اگر خواستی بگو بازگشت از ظلمت بسوی نور و یا از جهل به علم و یا از شقاوت به سعادت و یا بگو از معصیت به طاعت.
و کمال توبه از علم و حال و عمل حاصل میشود، و از مجموع این سه امر کامل میگردد زیرا هر یک از این سه امر مطلوب مستقلی است و اضداد آنها غیر مطلوب و رجوع از این اضداد را توبه گویند.
اما علم اجمالش آنکه بحالتی که در آن است و موجب شقاوت و یا مانع سعادت او است علم پیدا کند و تفصیلش علم به جمیع مراتب علومی است که بحال بشر نافع است مثل علم بخدا و ملائکه و کتب الهی و پیامبران و روز قیامت با درک محرومیت از سعادتی که لازمۀ داشتن این علوم و نهفته در آنها است.
و اما حال عبارت از تحسر و اندوه بر شقاوتی است که دامنگیرش شده و قصد سعادت در گذشته و حال و آینده و رغبت به تدارک آن در احوال سهگانه.
و اما عمل به رجوع و خروج از آنچه در آن بوده و تصمیم بر ادامۀ عمل در راهی که میبایست در آن راه قدم بگذارد و رجوع، اجمالا باین است که آنچه را که حال و یا آینده موجب حسرت او خواهد شد تدارک نموده و جبران کند و این تدارک باین است که اگر آن حقی از حقوق الهی است میبایست که آن را به قضاء آن عمل و محو آثار سوئش جبران نماید که از جملۀ آثار گوشتی است که از معصیت بر تن او روئیده که میبایست از بین برود و نفس را همانگونه که لذت معصیت چشیده درد و رنج طاعت بچشاند و تیرگی که بر اثر ظلمت معصیت در آن پیدا شده به نور طاعت از بین ببرد و اگر متعلق بحقوق مخلوق است اگر اداء آن حق ممکن است به اداء آن و لو با استغفار و طلب حلیت و رضایت طرف آن حق را ادا کند و سپس به محو آثار سوء آن بپردازد و اگر اداء آن ممکن نباشد مثل اینکه بآبروی مؤمنی در غیاب او خیانت کرده باشد که اگر بخواهد از او رضایت بطلبد باز خود این عمل باعث فتنه و فساد میشود در این صورت میبایست که برای آن مؤمن از خدا طلب آمرزش کند و بهر اندازه که جبران آن خیانت کند برای او اعمال صالحه بجای آورد و چنانکه گفته شد آثار سوء آن را بر طرف سازد.
و حتی اگر به حیوانی آزاری رسانده احتیاطا میبایست که آن ضرر را جبران نماید و سپس آثار سوئش را برطرف سازد و همۀ این مسائل از تدبر و تأمل در آنچه از مولا امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده فهمیده میشود.
روایت چنین است که روزی کسی در محضر آن حضرت گفت:
«استغفر اللّه» حضرت خطاب باو فرمود: مادرت بعزایت بنشیند آیا میدانی که استغفار چیست؟ استغفار درجۀ علیّین است و آن اسمی است که شش معنا و حقیقت را در بر دارد:
اول پشیمانی بر آنچه گذشته است.
دوم عزم و تصمیم بر ترک بازگشت بآن عمل.
سوم اینکه حقوقی که از مردمان ضایع نمودهای ادا نمائی تا اینکه خدا را در حالیکه هیچ حقی از کسی بر تو نیست ملاقات کنی.
چهارم اینکه هر عمل واجبی را که ضایع ساختهای حقش را ادا نمائی.
پنجم اینکه گوشتی که از معصیت بر تن تو روئیده با حزن و اندوه بر آن گناه از بین ببری تا آنجا که پوست به استخوان بچسبد و سپس گوشت تازه بین آنها بروید.
ششم اینکه بدن را درد و رنج طاعت بچشانی هم چنانکه لذت معصیت چشانیدی، در این هنگام است که میتوانی بگوئی «استغفر اللّه».
سلام
امروز نماز ظهر رو کوتاهی کردم و جماعت نرفتم، اما نماز عصر رو خدا رو شکر جماعت خوندم. در مجموع سبز ثبت کردم.
صبـــــــــــــــح :★
ظهـــر و عصـر :★
مغرب و عشا : ★