1396 آذر 23، 17:09
سپاس شده توسط
1396 آذر 24، 11:48
ویرایش شده
مرگ بر شیطان. مرگ بر تنهایی. مرگ بر بیکاری. مرگ بر هوس. مرگ بر آدم های رذل. مرگ بر فیلم. مرگ بر عکس. مرگ بر افسردگی. مرگ بر بیهودگی. مرگ بر تنه لشی. مرگ بر تنبلی. مرگ بر نفس. مرگ بر خ.ا
سپاس شده توسط
1396 آذر 24، 11:51
به نام خداي مهربون
انبیا گفتند نومیدی بدست***فضل و رحمتهای باری بی حدست
ای بسا کارا که اول صعب گشت ***بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت
بعد نومیدی بسی امیدهاست***از پس ظلمت بسی خورشیدهاست
حسين عزيز
مخلصيم اينكه تنفر داري از اين كار فوق العادست
اين يعني بزرگ شدي
نسبت به قبلت و اين كارو لايق خودت نمي دوني و دور از شان خودت مي دوني
خوب فقط سه روز ديگه كه پله ي دوم از مسير فوق العادتو پشت سر بزاري
************
رضا جان
اصلا نمي دونم رضا ها چرا اينقد كارشون درسته
راه اوج گرفتنتو شروع كردي
براي اينكه به خودت نشون بدي مي توني
و براي اينكه زندگي كني
آزاد و شاد
موفق باشي تو اين راه زيباي سخت
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
سپاس شده توسط
1396 آذر 24، 15:56
سپاس شده توسط
1396 آذر 25، 8:48
*´¯`*.¸¸.*´¯`* لیست به روز شده در 24 آذر *´¯`*.¸¸.*´¯`*
حسین۹۶ / ۶آذر...............................................................18 روز خوب داری قهرمان
mohamadrezaا/1 آذر.........................................................9 روز خوب داری قهرمان
mohsen73ا/19 آبان...........................................................3 روز خوب داری قهرمان
rezakp69ا/ 24 آبان...........................................................1 روز خوب داری قهرمان
حامد حامد/24 آذر......................................................................... بسم الله قهرمان
Naser_pakiا/19 آبان.....................................................................بسم الله قهرمان
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
سپاس شده توسط
1396 آذر 25، 17:31
سپاس شده توسط
1396 آذر 26، 15:19
به نام خدای مهربون
نقل قول: حامدحامد/ 24 آذر/0 روز خوبداداش حامد عزیز
مرگ بر شیطان. مرگ بر تنهایی. مرگ بر بیکاری. مرگ بر هوس. مرگ بر آدم های رذل. مرگ بر فیلم. مرگ بر عکس. مرگ بر افسردگی. مرگ بر بیهودگی. مرگ بر تنه لشی. مرگ بر تنبلی. مرگ بر نفس. مرگ بر خ.ا
ممکنه ناراحت باشی ولی به خودت اعتماد کن
سینه مالامال غم،اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در آرزویم عشق بازیست
بلند شو ، مشکلتو کم کم حل کن و اونی شو که می خوای
بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت، چه باک
و مطمئن باش خدا رحمتش همه را در بر میگیره
و هیچ ناامیدی به خودت راه نده
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی ست
داوری کردن از روی لغزش ها
به مانند ملامت کردن فصل ها به خاطر گذران بودنشونه
شما مانند فصل ها هستید
هر چند در زمستانید ، اما بهار خفته ی خواب آلود بعد از اون، بهتون لبخند می زنه
نقل قول: حسین۹۶ / ۶آذر / ۱۹ روزنوزده روز تلاشت مبارک امروز هم ایشالا آخرین روزتو اعلام کنی و برات یه فال بگیرم
نمی دونم چه جوری برات گذشته ، شاید بعضی روزاش سخت بوده و اصلا شاید بعضی دیگه از روزاش برات ساده
ولی اینا می دونم روزای ساده تری تو راهن ولی تو قوی بمون
و اگر طوفان تبدیل شد به نسیم تو ریشه هاتو حفظ کن
و با اقتدار به اوج خودت برس
بودن و زیستن را تجربه کن
و چه شادی بالاتر از اونی که می خوای باشی و اونجوری که می خوای زندگی کنی
همیشه شاد و مثل گل زیبا باشی
نقل قول: رضا /دو روز خوب /25 آبان
همیشه اولین قدما سخت ترین قدمه
چون باید با عزم و ارده از جات بلند شی ،
نه تنها اولین قدمته بلکه سمت آخرین قدمت و هدفت را هم مشخص می کنه
اولین قدمات مبارک
و زهی مرد
و زهی سعادت که دار این راه قدم برمی داری
بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی***به مراد دل رسیدم به جهان بیمرادی
نگر اولین قدم را که تو بس نکو نهادی*** به طرب میان ببندم که چنین دری گشادی
پایداری باشی داداش رضا و
همه روزهات خوب
تو نباشی
نفسم بند و
دلم تنگ و
جهانم سرد است
نفسم بند و
دلم تنگ و
جهانم سرد است
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
1396 آذر 26، 17:45
خدایا شکرت
دوستان ازتون ممنونم.
1396 آذر 27، 9:15
به نام خدایی که هر روزش
پر از معجزاتی است
و من پیامبری که این معجزات بر من نازل می شود
نقل قول: حسین / ۶آذر / ۲۰ روز.
خدایا شکرت
دوستان ازتون ممنونم
حسین جان
تبریک بابت اراده ی فوق العادت
تبریک بابت تلاشت
و بابت خودت
که تونستی
و اما فالت
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز***عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل***ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست***چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
امیدورام همیشه به دنبال زیبایی و خوبی بری
و در جستجوی زیبایی و نیکی و آن خوبی مطلق بگردی
وهمینجور فوق العاده پیش بری
تا به قله ی کمالت برسی
موفق باشی قهرمان
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
سپاس شده توسط
1396 آذر 27، 10:55
محمدرضا / ۱۸ آذر / ۹روز پاک
1396 آذر 28، 11:35
به نام خدایی که ما را آفرید
تا رشد کنیم
و زیباتر بهش برگردیم
(1396 آذر 27، 10:55).Mohamadreza. نوشته است: سلام ...داداش عزیز
محمدرضا / ۱۸ آذر / ۹روز پاک
سلام
و امروزو بهت تبریک می گم امیدوارم بیای و بگی از اینکه تلاش کردی
به خاطر اینکه تونستی نصف مسیر و هدفتو بری چقدر زحمت کشیدی
و این قابل تحسینه بسیار خجسته
موفق باشی داداش عزیز
و تسلیم ناپذیر
نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
یک روزی که خوشحال تر بودم یک نقاشی از پاییز میگذارم ,
که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی