اورژانس کانون

**vojdan bidar**

نقل قول: سلام کسی هست؟
امروز کلا داغونم.
الان روز سومه که سیگار رو گذاشتم کنار ولی از صبح فکر خ.ا افتاده تو جونم نمیخوام بشکنم نمیخوام تو این وضع همه چیز رو خراب کنم.
تا الان شاید بیشتر از 15 بار نزدیک شده ارضا بشم ولی یدفعه جلو خودم رو گرفتم.
تا اینکه دیدم فایده نداره تنهایی نمیشه کاری کرد گفتم بیام کانون بلکه اینجا کسی بگه چکار کنم.
سیگار بکشم؟ خ.ا بکنم؟
ای بابا. دلم میخواد همه بدیام رو بزارم کنار چرا نمیشه؟

سلام ، ترک خ.ا یا هر عادت بد دیگه مثل سیگار نیاز به این داره که یه چیز مثبت رو جایگزینش کنیم. اشتباه من و شما و خیلی از کانونی ها اینه که اول میخایم خ.ا رو ترک کنیم بعد بریم به اهدافی که در سر داریم بپردازیم. خ.ا یک راه حل موقت و البته بسیار اشتباهه . خ.ا پاک کردن صورت مساله مشکلات موجود در زندگی ماست. ما باید کار اساسی و ریشه ای کنیم . مثال میزنم ، مثلا من توی کارم موفق نیستم ، خ.ا برای اینه که فراموش کنم همه چیو ، برای فراموشی این عدم موفقیتم به خ.ا پناه می برم. خ.ا یک حس درونیه که آدم رو میبره سمت خودش ، پس برای مقابله با خ.ا باید از درون قوی باشیم، با غلبه بر مشکلات پیش روی زندگیمون ، انجام کارهای عقب افتاده ، عادت به نظم و منظم بودن، انجام کارها طبق برنامه ، پیشرفت تدریجی ، رسیدن به اهداف ، ورزش ، وقت گذاشتن برای خود و خانواده ، انجام تفریحات سالم و ... حس اعتماد به نفس روبالا ببریم + اینکه معنویات رو در زندگی تقویت کنیم. اینطوری میشه برای همیشه از این عادت خ.ا یا سیگار یا هرچیز دیگه که فقط باعث میشه آدم همه چیز رو فراموش کنه ( مواد مخدر، قرص روانگردان ، آب شنگولی، و ... ) خلاص بشیم .

**vojdan bidar** · 1395 شهريور 11، 20:17

کاری که میکنی اینه :

یک قلم و کاغذ بردار، لیست چیزهایی که همیشه فکر کردن به اونا اعصابت رو خراب میکنه یاد داشت کن( این چیزها میتونه خیلی چیزا باشه ، مثلا یه کار عقب افتاده ، یه درس خونده نشده ، یه فعالیت انجام نشده ، یه هدفی که باید بهش میرسیدی ولی هنوز نرسیدی، یه جایی که باید الان میبودی ولی نیستی ، یه چیزی که باید میداشتی ولی نداری و .... بعدش با حروف A B C D اونارو درجه بندی کن، هرکدوم که مهم تره A بزار ، هرکدوم زیاد اهمیت نداره D . یه زمان بندی هم برای انجامشون در نظر بگیر ، زمان بندی منطقی باشه، جوگیر بازی توش نباشه ، از زمان منطقی هم یکم بیشتر برای خودت فرصت بزار وقتی داری برنامه ریزی میکنی.
بعدش اهداف A رو بزار جلوی روت ، برای هرکدوم جداگانه برنامه ریزی کن و سعی کن به اتمام برسونی. برای هر کدوم از اهداف مهم یک کاغذ جداگانه بزار ، هر روز هرکاری که در مورد اون کار انجام میدی رو بنویس، اگر یک روز هم کاری انجام ندادی بنویس امروز موفق نشدم ولی فردا بیشتر تلاش می کنم. اینطوری بعضی وقتها که حال نداری و از زندگی خسته ای نگاه میکنی به اون برگه میبینی که توی یک ماه گذشته چه کارایی در مورد اون هدف انجام دادی ، انگیزه بیشتری پیدا میکنی، اشتباهات رو تصحیح میکنی، بهتر به سمت هدف حرکت میکنی. نمیزاری هدفت فراموش بشه، یادت میمونه که باید هرچه سریع تر به هدفت برسی.
همینطور کارهای دیگه رو هم برنامه ریزی کن ، بیشتر وقتت رو بزار روی فعالیت های مهمتر 80 درصد از وقت و انرژیت رو بزار برای اهداف A . اینطوری از پیشرفت و زندگیت لذت خواهی برد.
ان شالله موفق باشید، التماس دعا ، این روزا استرس زیاد دارم ، کارم به شدت مونده، یا علی

**شادن**

(1395 شهريور 11، 13:29)بنده امیدوار نوشته است: سلام بچه ها من مشکلم اینه که اکثرا وقتایی به اوج وسوسه و تحریک شدن میرسم که تقریبا نصفه شبه و همه خوابن مثلا یهو از خواب پا میشم و دیگه هرکاری میکنم نمیتونم از شر فکر و خیالا راحت بشم و هی قدم بقدم میرم سمت گناه اگه کسی راه حلی به ذهنش میرسه و یا شرایطی مث من رو تجربه کرده و ازش گذشته کمکم کنه که ازین مشکل خلاص بشم. شبارو بتوم یجوری رد کنم روزا زیاد مشکلی ندارم. ممنون میشم نظراتونو بگین

سلام
بنده همیشه امیدوار
منم مشکل شما رو داشتم همون اوایل ترک یه تصمیم جدی گرفتم اتاقمو برای خواب ترک کردم..رفتم وسط هال و تو مسیر رفت و امد همه خوابیدم تا الانم همینطوره تو اتاقم برای خواب نمیمونم چون به محض اینکه تنها میشدم ذهن و فکرم رها میشدن و سراز ناکجا اباد در میوردن
سعی کردم ذهنمو کنترل کنم و از تنها خوابیدن پرهیز
الان شبا حداقل یکی دوبار یکی دست و پامو لگد میکنه چون تاریکه منو نمیبینن خلاصه تلفات هم دادیم

.

**بنده امیدوار**

(1395 شهريور 11، 22:05)خاله شادن نوشته است:
(1395 شهريور 11، 13:29)بنده امیدوار نوشته است: سلام بچه ها من مشکلم اینه که اکثرا وقتایی به اوج وسوسه و تحریک شدن میرسم که تقریبا نصفه شبه و همه خوابن مثلا یهو از خواب پا میشم و دیگه هرکاری میکنم نمیتونم از شر فکر و خیالا راحت بشم و هی قدم بقدم میرم سمت گناه اگه کسی راه حلی به ذهنش میرسه و یا شرایطی مث من رو تجربه کرده و ازش گذشته کمکم کنه که ازین مشکل خلاص بشم. شبارو بتوم یجوری رد کنم روزا زیاد مشکلی ندارم. ممنون میشم نظراتونو بگین

سلام
بنده همیشه امیدوار
منم مشکل شما رو داشتم همون اوایل ترک یه تصمیم جدی گرفتم اتاقمو برای خواب ترک کردم..رفتم وسط هال و تو مسیر رفت و امد همه خوابیدم تا الانم همینطوره تو اتاقم برای خواب نمیمونم چون به محض اینکه تنها میشدم ذهن و فکرم رها میشدن و سراز ناکجا اباد در میوردن
سعی کردم ذهنمو کنترل کنم و از تنها خوابیدن پرهیز
الان شبا حداقل یکی دوبار یکی دست و پامو لگد میکنه چون تاریکه منو نمیبینن خلاصه تلفات هم دادیم.

سلام مرسی از همدردی و راهکارت خاله خانم عزیز

پیشنهاد خوبیه ممنون که راهنمایی کردی آره باید بیشتر تلاش کنم راههای اولیه ای که ختم میشه به گناه رو کنترل کنم.
توکل بخدا بازم ممنون از لطفتون

راسی بیشتر مواظب دست و پات باش جانباز نشی یموقه خخخ!!!
یاعلی

**شادن** · 1395 شهريور 12، 16:48

خواهش میکنم جناب امیدوار

ن دیگه الان همه متوجه حضور من هستند تلفات کم شده

**mamad68** · 1395 شهريور 12، 17:17

داداش وجدان بیدار دمت گرم امشب میشینم مینویسم و روی همین کارایی که کار میکنم.
ان شاءالله جواب بگیرم.

**hitman4780**

سلام دوستان
من مشکل خودارضایی دارم Hanghead

اگه کسی تلگرام داره میخواد به یه درمانده کمک کنه به ایدیم پیام بده هر وقت میل جنسیم زیاد شد باهاش صحبت کنم ممنون

.............
با تشکر

**سها** · 1395 شهريور 14، 16:07

سلام
دوست عزیز این سایت اساسا برای اینه ک ب هم کمک کنیم تا این مشکل حل بشه..

دیگه تلگرام لازم نیست..(اساسا رد و بدل کردن راه های ارتباطی خارج کانون ممنوع هست)

وقت بذارین و مطالب رو مطالعه و برنامه ها رو پیگیری کنین .. ان شاء الله موفق میشین..
در پناه خدا..
یاعلی.

**پارادایس** · 1395 شهريور 16، 22:14

حالم خیلی داغونه Hanghead

**K_1** · 1395 شهريور 16، 22:37

سلام بر مرد بهشتی
چرا داداش جون؟

**پارادایس**

(1395 شهريور 16، 22:37)خمهدی‌یار نوشته است: سلام بر مرد بهشتی
چرا داداش جون؟

داداش مهدی یار سرما خوردم
نوکرتم
چیبگم روزگارش خیلی بد شده میری تو خیابون میبینی همه مانتو ها باز یا شیشه ای طرف خیلی معذرت میخوام تا ته لباس زیرش معلومه زنا و دخترا همه با تیپای مدرن و ارایشا غلیظ موها رنگ کرده حتی زمینم نگاه میکنم پاچه های برهنشونو میبنم خب من که حیوون نیستم طبیعیه که شهوانی میشم خب ادم نمیدونه کیه تواین دنیا.و من اگه قرار باشه همسر ایندم این شکلی باشه که اصلا نمیتونم باهاش زندگی کنم خلاصه زمونش بد شده خیلی دوس ندارم اصلا تو ساعتای شلوغ برم بیرون. قبلنا یه حیا و عفتی هم بود الان اونم نمونده خسته شدم بخدا از این وضعیت جامعه.لخت بیان بیرون خیلی بهتره اینجوری کنن هیچکسم نیست ادم دردشو بهش بگه واسه هر کسی بگی میگن اومولی یا چمیدونم مغزت عقب افتادست که نمیتونی اینچیزا رو تحمل کنی

**دریا جون** · 1395 شهريور 17، 0:07

**مهرخدا** · 1395 شهريور 18، 15:58

دیگه هیچی برام نمونده و من .....

**آرمین** · 1395 شهريور 18، 16:29

سلام
خانم شادبانو خودتونو دست کم نگیرید...
مقاومت کنید...

یک وقت ها تلاش ما برای این نیست که شرایط معمولی رو تبدیل به فوق العاده کنیم...
صرفا واسه اینه که اوضاع داغون مون داغون تر نشه...

موفق باشید...

**بنده امیدوار** · 1395 شهريور 18، 16:33

? امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمودند:

? اگر خدا کفیل است
غصه برای چه؟

? اگر رزق تقسیم شده
حرص چرا؟!

? اگر دنیا فریبنده است
اعتماد به آن چرا؟!

? اگر بهشت حق است
تظاهر به ایمان چرا؟!

? اگر قبر یک حقیقت است
ساختمان های مجلل چرا؟!

? اگر جهنم راست است
این همه ناحق کردن چرا؟!

? اگر حساب آخرت وجود دارد
جمع مال حرام چرا؟!

? اگر قیامتی هست
خیانت به مردم چرا؟!

? اگر دشمن انسان شیطان است
پیروی از او چرا؟
این گلهام تقدیم شما