امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

درخشنده
داری یکم سخت میگیری
با اینکه افکار من و تو تقریبا مثل هم هست
اما تو از خانواده شانست خیلی بیشتر از منه
این رو مطمئنم
اگه خانوادم رو برات تشریح کنم
با تصور کردنش ی هفته از خواب و خوراک میفتی
پس اینقدر ناشکری نکن 42
همیشه آغاز راه دشوار است

عقاب در آغاز پرواز، پَر می ریزد

اما در اوج

حتی از بال زدن هم بی نیاز است
چون ساکت میشم اینو میگید؟ 

الان فقط دارم فکر میکنم که دیگه نرم تمرین و چکار کنم...کار ما ازین حرفا گذشته....
چرا نرید تمرین؟
دیگه بوی تیم ملی نمیاد؟
گفتید داره خودش میاد
پس چی شد؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
به خاطر وضعیت پول و دانشگاه و درس احتمال اینکه بتونم موفق بشم خیلی کمه...

همه زحمتام هدر میره و تموم....تو زندگیم شکست خیلی خوردم  ولی این یکی دیگه خیلی سخته....

اینم ازم بگیرن دیگه هیچی برام نمیمونه...

نمیدونم چکار کنم...بین بد و بدتر باید یکیو انتخاب کنم....اگه یه غریبه جلوی پیشرفتمو میگرفت خیلی خوب باهاش کنار میومدم....

اگه بزارمش کنار میدونم خیلی  وضعیتم خراب میشه....کانونو  ول میکنم میرم بشم مثل بقیه................
مطمینم میتونید یه کار پاره وقت پیدا کنید
کاملا مطمینم

[تصویر:  nasimhayat.png]
درخشنده داداشم یه حرفی زد گفت اگه مشکل حاد بشه کانون رو ول میکنه و میشه یکی مثه بقیه.
در ابتدا من مطمئنم که هیچ وقت همیچن اتفاقی برای درخشنده نمیفته چون میشناسمش Khansariha (18) ولی این حرف یه چیزی رو به یادم آورد

کانون رو و هوشیاری رو همه ما میتونیم بیخیال بشیم ولی دیگه محاله مثه بقیه بشیم.
نمیدونم  بگم متاسفانه یا خوشبختانه
بعد از فعالیت در کانون یا سایتهای مشابه یا گروههای ترک حضوری
اعضا به ندرت میتونند به شرایط قبل از اومدن به این گروهها برگردن. تمام افرادی که تلاش اینچنینی  گروهی برای ترک داشتن و مدت زمانی رو در راه هوشیاری قدم زدن دیگه نمیتونن مثه افراد عادی شهوترانی کنن.
واسه همینه که میگن قبل تصمیم به ترک واقعا چشماتو وا کن و تصمیم بگیر.
چون ما یه چیزی رو میپذیریم در شروع راه که با گوشت و خونمون عجین میشه، دیگه تا همیشه باهامونه
 همه ماها در ابتدا چون میپذیریم عادتمان ما را به زمین کوبانده و هیچ انتخاب دیگری جز تغییر شرایط موجود نداریم. (بازم نمیدونم بگم خوشبختانه یا متاسفانه)   پس ما دیگه مثه سابق نیستیم.
اینو کسانی که برنامه رو نصفه کاره ول میکنن (اگه صداقت داشته باشن) تصدیق میکنن.

بهتر بگم: جنس حال خرابی بعد از شهوترانی فرق میکنه و  بسیار درد آورتر میشه. تضاد و دوگانگی بیشتر حس ترس و نبود اعتماد به نفس شدیدتر و سرعت رفتن به قهقرا تندتر میشه.
................................................................
ما شروع به تمرین یک پاکی و هوشیاری مثبت کردیم و با عشق ارتباطمان را با دیگران بهتر کردیم.ما یاد گرفتیم چیزهایی را که به دیگران کمک میکند به آن ها بدهیم و هر اندازه که ببخشیم به همان اندازه  پس میگیریم. ما چیزی یافتیم که برای آن هیچ جانشینی وجود نداشته است.ما یک ارتباط واقعی ساختیم. ما به خانه برگشتیم. 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1394 مرداد 6، 23:18)asma نوشته است: برادر درخشنده باز برید خداروشکر کنید پسرید میزارن برید سرکار اینجوری حداقل خودتون میتونید واسه خودتون یه کاری بکنید

من که دخترم سرکار که قبل تحصیل نمیزارن برم چون بهشون برمیخوره از طرفیم بابا میگه یا برو خوی یا اصلا نمیخواد بری دانشگاه

آخه یکی نیس بگه پدر من ،شما خودت اصلا خوی رفتی که میخوای منم بفرستی اونجا ،پدرت خویی بود مادرت خویی بود آخه مارو چه به خوی
اونم با وضعیت این دوروزمونه که آدم تنها تا سرکوچه هم نمیتونه بره من باید برم یه استان مرزی

امیدوارم حرفش جدی نبوده باشه گرچه جدیم باشه مرغ منم یه پا داره فقط باید یکم تشرارو تحمل کنم


این پسر بودن ما که هیچوقت به دردمون نخورد.... خواهرم نصف من درس نمیخونه! کار هم نمیکنه... همیشه هم نشسته تو خونه با لپتاپش بازی 

میکنه! از بس تکون نمیخوره اگه یکم ورزش کنه صاف میره بیمارستان! 

حالا همین خواهرم 9 میلیون تو حسابش داره چون بابام داده بهش! ولی من الان خودمو بتکونم 70 هزار تومن برام مونده!!!

بعد ازین همه جون کندن برای مایه ی افتخار بودن وضعمون شده این!

این فرق گذاشتنا روان ادمو داغون میکنه...انگار بچه سر راهیم....
Gigglesmile  چه جالب.قبل ازینکه حذفش کنید نقل قولش کردم! دست بچه های کانون تنده! 42

توی خونه اونی که خودشو لوس میکنه همه چی داره ....

حیف...

...
موندم علوم ازمایشگاه ساری و گرگان و رشت رو توی لیست بالاتر بزنم یا پرستاری تهران!!! Vamonde

جفتشم دوس دارم....درامد علوم ازمایشگاه بیشتره.سطحش بالاتره...ولی پرستاری تهرانه....

توی شهرستان هم سخت میشه کارم برای تمرین.....
درخشنده صدبار من بهت میگم مشهد بزن بیای پیش عمو حالا تو گوش نکن آخرش اگه نیفتادی زابل :smiley-yell: صحبت پزشکی و اینا رو میکنه درخشنده یاد پزشکی خودم افتادم  یادم اومد که یه مدتی کپسول اموکسی سیلین جمع آوری میکردم درونش رو با کافور و یه سری چیز دیگه پر میکردم که خ.ا نکنم. یه مدتی هم قرص ضد افسردگی میخوردم که طبعم سرد بشه.قرصه خیلی هم گرون بود اتفاقا. بیچاره کلیه و معده من. ولی جواب نمیگرفتم. و نگرفتم.  4
..........................................
ولی دیشب با یه راهکار تونستم پاک بمونم تو رهروان میگم بدون نیاز به قرص و دوا 128fs318181
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
آقای درخشنده
چهار سال میری خوابگاه
ولی یه عمر نتیجه اینکه رشته خوبی خوندی رو میبینی
من خودم با حماقت میخواستم شهر خودم بخونم فقط
ولی اگر رشه های خوب شهر های دیگه رو زده بودم
چهار سال غربت بود با یه عمر بهره برداری از اون رشته خوب

[تصویر:  nasimhayat.png]
عرض ادب  4
من کلی تحقیق و تفحص کردم و پی بردم این خل و چل بازی ها منم مدال داشته و بهم ندادین 
اسمشم هست neshan faalan shad Khansariha (58)
چرا ندادین؟
مسئول کیه؟  Khansariha (98)
با عرض معذرت باید بگم که از این خبرا نیست
تو ایران هیچ از این خبرا نیست
16 سال جون کندم درس خوندم
دوران ابتدایی و راهنمایی که نفر اول بودیم
رفتیم دبیرستان نمونه دولتی 
اونجا هم اوضاع خوب بود
توی دانشگاه هم زدیم دانشگاه نفت
فکر کردیم اونجا خبری هست
چهار سال تو غربت که میگین من بدترین نوعش رو چشیدم البته اوایلش بعدا ک دیگه عادت کردیم
هر شش ماه به شش ماه میومدم خونه
فکر کن شش ماااااااااااااااه
باورشم سخته
نصف سال خانوادت رو نبینی
ولی همه این سختیا کشیدیم ک بعدا ب ی جایی خوب برسیم
میخوام ی سری حرفا بزنم
اما چون از روی عصبانیته
نمیزنم
بیخیال
بگذریم
بذار همه فکر کن همه چیز خوبه!!!
الان ک فارغ از تحصیل شدیم
جایی برامون نیست
نشستم خونه بیکار و بی عار
ن که نرفته باشم دنبالش
خیلی هم رفتم
به هردری هم زدم بسته بود
تهش رسیدم ب اینکه با مدرک کارشناسی از ی دانشگاهی که خیر سرمون بورسیه بودیم
باید برم کارگر ساختمون بشم!!!
چ خوب گفته فاضل نظری تو این شعرش:

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است

مگذار درددل کنم و دردسر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود


و من سکوت میکنم تا گفت و گو ب زبان هنر ادامه پیدا کنه!!!
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
دلم به حاله گنجشکه میسوزه
خدا کنه دره باز شه براش...


[تصویر:  5t8enxlx4bdsnft0z22z.jpg]
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
بله حق با شماست
به امید خدا خان

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان