در محضر حافظ ...

**BlueBoy** · 1396 شهريور 19، 21:45

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

فقط تفسیر همین بیت ، عالیه خیلی به دل نشست
ممنون می توانم بانو

**rezvaneh** · 1396 شهريور 19، 21:59

عالی بود.ممنون عزیزم Confetti

امیدوارتر شدم
منم همون بیت به نیتم بیشتر میخورد
به آنکسی که مثل غنچه لب فرو بسته و یک گوشه نشسته بگو که نا امید نباش که کارت به سرانجام برسد
شاید یک دم صبح از برکت صبحگاه (دعا و نماز صبح ) یاری ای به تو برسد

**می توانم** · 1396 شهريور 19، 22:09

تفسیر شیخ اجل می توانم (ره) که سلام و درود فراوان بر او باد Gigglesmile

فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم

که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم

بزرگان و افراد مجرب همیشه می گن : سعی کنید از زندگی و معاشرت با دوستان لذت ببرید مخصوصا همدم و دوستی که در کنارش باشیم

چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم

روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

سخته که با کسانی دم خور باشیم که از جنس ما نیستن چون روح و روان آدم احتیاج به هم صحبتی و گفتن درد دل ها و درک شدن داره

تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من

سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم

مدتهاست منتظرم تا بلکه به موفقیتی برسم و در این مسیر خیلی تلاش کردم که موفقیت آمیز نبود!

مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت

ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم

یعنی ممکنه اون همه تلاشم بی اجر باشه؟ یعنی خدا نمی بینه من این همه سختی کشیدم ؟

بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری

سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم

حتی با وجود این همه تاخیر و حتی با تاخیر بیشتر من برای رسیدن به آرزویم بسیار شاد خواهم شد

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش

کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

نا امید نمی شوم و دعا می کنم به خصوص در دل شب به وقت صبح که بهترین خلوت ها با خدا همون زمانه

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن

درد عاشق نشود به به مداوای حکیم

باید از راهی غیر ازهمه این تلاشها اقدام کنم چون این مشکل با راه حل های معمولی حل نشده

گوهر معرفت آموز که با خود ببری

که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

باید روحم رو جلا بدم و به معرفت یا همان شناخت برسم . معرفت یعنی شناخت

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

در مشکل سختی گرفتار شده ام و تنها کلیدش به دست خداست

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

با اینکه شرایط مطلوب ندارم و گرفتار هستم اما همین که روحم خوبی هایی داره بازم خدا رو شکر چون فقط پاکی روح ارزشمند چرا؟ چون روح اون چیزیه که تا ابدیت با منه

خلاصه :

ای صاحب فال 4chsmu1

بدان و آگاه باش که دوستی بهتر از می توانم نداری و نیز دنبال بهتر از او نیز نگرد و هر گاه خوراکی خوشمزه داشتی الاخصوص می ، با وی بنوش و بخور! Swear1

و اما بعد ... دو صد سختی کشیده ای و از خدا شاکی شده ای که مگر نمی بینی ؟ پس کجایی؟ و ... اما به او توکل و توسل کن و همچنان به تلاش ادامه بده و یادت باشد علاوه بر نگاه به آرزوها و نداشته هایت و تلاش گاهی هم به خودت نگاه کنی که چه چیزهایی داری که ارزشمندند

در آخر حتما به پرورش روح و ترک خ.ا بپرداز!

***

امیدوارم گره از کار همه ما باز بشه

یک بار دیگه صلوات و فاتحه نثار روان پاک حافظ شیرازی می کنیم

**زینبی** · 1396 شهريور 19، 22:13

من براش صلوات نثار نکردم

فکر کنم واسه همین جواب منو نداد Swear1

**K_1** · 1396 شهريور 20، 1:31

گوهر معرفت آموز که با خود ببری

که نصیب دگران است نصاب زر و سیم 317

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش

چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

~~دکتر آرش!~~ · 1396 شهريور 20، 2:09

تشکر از بانو میتوانم

و اینکه متاسفم بابت تاخیر! چون قرار نبود دقیقا سرساعت ده و پنج دقیقه اینترنت من تموم بشه!!

من که جوابم رو گرفتم و توی این چند تا بیت خلاصه میشه!.

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به به مداوای حکیم

گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

بازم تشکر 302

**می توانم**

سلام به همه همراهان عزیز

باز هم جمعه شبی دیگر رسید

به امید خداوند میخوایم امشب هم در خدمت شما دوستان باشیم

با تفالی به دیوان حضرت حافظ

از همه شما عزیزان میخوام که ضمن نیت کردن، فاتحه و صلواتی نثار اون بزرگوار کنید

**می توانم** · 1396 شهريور 24، 21:06

عجب فالی امشب در اومد

نمی دونم چی نیت کردید

ولی بیاید به خیر و پیروزی تعبیر کنیم

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم

وز پی اش سوره ی اخلاص دمیدیم و برفت

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وصالش نرسیدیم و برفت

اگرچه قطعا شما از من بهتر میشناسید این لغات و تعابیر رو اما با اشاراتی به معنی لغات و عبارات خاص شعر در پست بعدی با ما همراه باشید

**شازده کوچولو**

سلام،
ممنون از می‌ توانم خانم بزرگوار 303

واقعیتش نیتمون که طبیعتاً ازدواج بود،

ولی با این تفاسیری که حضرت حافظ میگه، یه هفت هشت سال دیگه باید صبر کنیم.

**می توانم** · 1396 شهريور 24، 21:17

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

اگر چه هنوز از لب همچون گوهر او هیچ شیرینی نچشیده بودم و آنقدر که دلم میخواست نگاهش نکرده بودم ، رفت

گوئی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

انگار از حرف زدن و هم نشینی با من خسته شده بود و حال بدی به او دست داده بود زیرا بارش را بست و چنان سریع رفت که نتوانستم به او برسم

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم

وز پی اش سوره ی اخلاص دمیدیم و برفت

چه بسیار در هنگام رفتنش، برایش دعای سلامتی و حمد و سوره خواندم و بهش فوت کردم تا از شر و خطر در امان باشه

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت

چقدر با خوشی خبر دادند که او می آید و ما هم به شوق فراوان به این خبر خوش مژدگانی دادیم و لی او رفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت

اگرچه خوبی و لطافت زیادی داشت اما ما هنوز بهره ای از این همه نبرده بودیم که او رفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وصالش نرسیدیم و برفت

هر شب تمام شب ناله و گریه کردم که حیف شد هنوز به وصالش نرسیده بودم که رفت

**می توانم** · 1396 شهريور 24، 21:22

اگر تعبیر میتوانمی مد نظر شماست باید بگم که شیخ احل حضرت می توانم خیلی حالش گرفته شده از این تفال و میگه به زودی آنچه قسمت هست رخ می ده حتی اگر بهمون سخت باشا اما اصل صبوریه و اینکه بدونیم سختی در این جهان فانی هست ولی دیرپا نیست همچنان که شادی

**می توانم** · 1396 شهريور 31، 21:58

سلام به همه دوستان عزیزم

جمعه شبی دیکر رسیده و افتخار داریم در کنار شما هستیم

با هم نیت می کنیم و حمد و سوره و صلواتی نثار روان پاک حافظ شیرازی می کنیم

تا به دیوان حافظ تفالی بزنیم

~~دکتر آرش!~~ · 1396 شهريور 31، 22:01

درود بانو...

منتظریم ...

Khansariha (56)

**می توانم** · 1396 شهريور 31، 22:15

حتی برای همین پاسخ هم کم مونده بود بیراهه برم

حال دل من که به شدت در این شعر موج می زد

امیدوارم زبان حال شما و پاسخ نیت شما هم در اون باشه

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه ی مستی و رندی نرود از پیشم

زهد رندان نوآموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم

اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم

شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان

که ز مژگان سیه بر رگِ جان زد نیشم

دامن از رشحه ی خون دل ما در هم پیچ
که اثر در تو کند گر بخراشی ریشم

من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

خواهش می کنم با پست بعدی همراهی کنید

که شاراتی به معانی ای داشته باشیم

لطفا شما هم اگر برداشتی دارید یا شرح لغاتی می دونید برامون بنویسید

**می توانم** · 1396 شهريور 31، 23:29

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه ی مستی و رندی نرود از پیشم

اگر من بخوام به سرزنش دیگران که فقط ادعا دارن ؛ فکر کنم نمی تونم به شیوه ی خوب و مقبول خودم پیش برم و لذت شراب و اخلاق رندانه رو داشته باشم

زهد رندان نوآموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

آنچه امثال این افراد آموخته و با خودشون باری از زهد و تقوا دارند در حد راهی به یه روستاست اما من شهرتی در بدنامی در جهان دارم پس چرا بخواهم مطابق گفته ی اونها عاقبت اندیشی کنم

شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم

می توانی من رو به عنوان پادشاه تمام افراد شوریده و بی قرار جهان بدونی چون در جهان کسی به کم عقلیه من نیست ( اشاره به بیت قبل داره که گفته اهل عاقبت اندیشی و مصلحت اندیشی نیستم )

شوریده : بی قرار ، شیدا ، شیفته

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم

یک خال از خون دل من روی پیشانی ات نقش کن تا همه بدونن تو با اخلاق خدانشناسانه ات من رو قربانی خودت کردی (نکته : در زمان قدیم بر روی پیشانی حیوان قربانی علامت می گذاشتند و در شهر می گرداندند تا مردم هم برای قوبل قربانی و حل مشکل شخصی که قربانی کرده دعا کنند و یا : دختران هندو که به نامزدی کسی در می آیند و زنان متاهل خال سرخی بر پیشانی می نهند)

جبین : پیشانی

کیش : مذهب ، آیین

اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم

با دلت به من اعتماد کن و بپذیر که اگرچه خرقه درویشی پوشیدم اما درویش نیستم

(متاسفانه برای این بیت چیزی پیدا نکردم در نت)

شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان

که ز مژگان سیه بر رگِ جان زد نیشم

ای باد (صبا دیگه قاعدتا) شعر من را که از آن خون می چکد به یارم برسون همون یاری که با مژه های مشکیش بر روی رگ جانم نیشتر زده

نیشتر زدن بر رگ : روی رگ زخمی کوچکی درست می کردن و از شخص خون می گرفتن برای درمان بیماریش و البته نیشتر برای خروج عفونت روی زم ها هم زده می شد

نیش : زخم

دامن از رشحه ی خون دل ما در هم پیچ
که اثر در تو کند گر بخراشی ریشم

سعی کن دامنت به خون من آغشته نشود زیرا اگر جای زخم من را بخراشی به خودت اثر می کند

ریش : زخم

(متاسفانه خیلی سرچ زدم ولی برای این بیت هم چیزی به دستم نرسید )

من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

فرضا که من شراب می خورم یا نه نمی خورم ! مهم اینه که با کسی کاری ندارم ! مسائل زندگی خودم رو دارم و به زمان زندگیه خودم شناخت دارم و قدرشو می دونم