(1396 مرداد 21، 2:40)omid 24 نوشته است: به نام حضرت دوست
دلایل من برای ترک :
* چون می خوام زندگی کنم
تا کی دنیای من توی اتاق کوچیک با اینترنت خلاصه بشه نمی خوام زندگی من خلاصه بشه به محبوس شدن تو این اتاق !!!!نمی خوام خودم را زنده به گور کنم می خوام یه بار هم شده اونجوری که لایقشم زندگی کنم، فقط می خوام آزاد باشم و فراتر از این اتاق بیندیشم . استعدادهایم را تلف نخواهم کرد. شاید کسی به انتظار کمک باشد و من با استعدادم بتوانم کمکش کنم حتی با یه لبخندم پس نباید هم اونا و هم خودمو منتظر بزارم و نا امید کنم.سخته ولی ارزششو داره
* چون یه بار که خیلی ناراحت بودم صفحه ی 329 سوره ی انبیاء برام اومد
خدای عزیز می خوام مثل ایوب تو را بخونم که تو از همه ی مهربانان عالم مهربانتری و چون یونس تو را در تاریکیهای زندگیم صدا بزنم که جز تو کسی را ندارم و چون زکریا تو را خواهم خواند که تو وارث و صاحب همه چیزی و مطمئنم که مرا نیز اجابت می کنی اگر ایمان داشته باشم به تو و به تمام خوبی هایتو مطمئنم که مرا از درد می رهانی و [b]آنچه از من گرفته شد به من بازمی گردانی و از گرداب غم نجات خواهی داد و عواقبی خوش برای کارهایم چون فرزندی نیکو به من عطا خواهی کرد [/b]
*چون می خوام مسئولیت زندگیم را بپذیرم به جای پشیمانی
تا کی فرار کنم از خشمم، ترسم، ناراحتی هام و از این دنیای واقعی و فقط ساعتی با این کار اونها را از یاد ببرم !!!!!تا کی فرار کنم از واقعیت ها ، دردهام و کمبود هام نه من آنقدر بزرگ شده ام که مسئولیت زندگی خودم را بپذیرم و هر روز سعی کنم در رفع اشتباهات و نواقص و در بهتر و بهتر شدنم خدایا سالها از تو و مشکلاتی که به من هدیه دادی تا رشد کنم فرار می کردم ، بگذاردر آغوش تو باشم و در دل زندگی، با تمام مشکلاتش و حوادث آن ، روبرو شوم و از رشد خود لذت ببرم .
*و می خوام برای خودم زندگی کنم نه برای دیگران، برخلاف تمام سالهای عمرم ،قیافه ی درونیم را که می تونم چرا عوض نکنم و جرا بهترین خودم نباشم . ممکن است عیب های ظاهری و کارهای اشتباه زیادی داشته باشم ولی از خودم خجالت نمی کشم چون دارم تلاش می کنم برای بهتر شدن ولی ممکن است مسخره بشوم به خاطر ظاهرم و کارهام بگذار مسخره ام بکنند زیرا آنان که انسانند و بزرگ که مسخره نمی کنند و آنان که نمی فهمند و کو چک که هیچ ، مهم نیست
منگر انکه تو حقیری یا ضعیف بنگر اندر همت خود،ای شریف
پیمان من با تو این است
اگر چه در برابر مرگ ایستاده باشم
اماای آفریدگار سرنوشت من هر چه باشد
بگذار اکنون به عبادت تو مشغول باشم
پس در اتاقم را برای مشکلات باز می کنم ،پنجره ام را برای آفتاب زندگی و دلم را برای تو ای خدای عزیز .
به نام خدای مهربون
خیلی دلایل داشتم برای ترک ولی الان فقط یه هدف دارم
خوب باشم
داشتم فکر می کردم فرق بین انسانهای خوب و بد چیه چون هیچکس در بچگی دوست نداره آدم بدی بشه ، مهندس بدی بشه و دزد بشه
یکی از چیزهایی که به ذهنم رسید اینه که آدمهای بد خودشون را مقصر شرایط می دونند مثل رفیق ناباب ، شرایط محیط (خانواده و جامعه ) و نیازهاشون را عامل بدبختیشون می دونند
ولی آدمای خوب قدرت دارند که تغییر بدن و تفکر کنن که مثل جامعه مثل رفیق نباشن قدرت دارند تحت هر شرایطی خودشون باشن اونچیزی که می خوان
نمی گن چون شرایط بدی وجود داشت ، چون اعصابم خورد بود ، چون نیاز مالی داشتم چون فشار روم زیاد بود این کار اشتاباهو انجام دادم
آنها قدرت دارند
خشمشون را فرو می خورند ، فشار را کنترل می کنند و به خودشون اعتماد دارند که راهی برن که فکر می کنن درسته
آنها تنها قدرت دارند ،
پس باید قوی باشم برای خوب بودن
و آنها فکر می کنند اگه کاری خوب باشه حتی اگه دیگران مسخره کنند و حتی اگه همه تحت آن شرایط تسلیم می شوند حتی اگه از آسمون سنگ بباره
ادامه می دن به کارشون چون آنها ایمان دارند به خودشون
به کار خوبشون و به خدای خوبی ها
پس باید ایمان داشته باشم تا خوب باشم
انسانهای خوب تسلیم نمی شوند
در مقابل فشارهای درونی و بیرونی
در مقابل اذیت ها و شرایط محیطی و دوستان
پس تسلیم نمی شوم
تا به هدفم برسم
تا بتونم انسان خوبی باشم