عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اورژانس کانون

منم نمیدونم بگم وسوسه یا چ....
مغزم درد میکنه اصلا.....امروز چقدر بده...
 سپاس شده توسط
میگذره 
دوستان صبور باشید
 سپاس شده توسط
یا الله کمکم کن 
نمیخوام دوباره برگردم به روزهای مزخرف قبل 
کسی میتونه منو منصرف کنه از یک تصمیم مهلک ؟
(1397 مهر 10، 23:41)آقای اراده نوشته است: یا الله کمکم کن 
نمیخوام دوباره برگردم به روزهای مزخرف قبل 
کسی میتونه منو منصرف کنه از یک تصمیم مهلک ؟

سلام داداش ..
اره ... 
فقط کافیه چند دقیقه با تاخیر بندازیش
 سپاس شده توسط
آقای اراده به حسه شرمندگی بعد گناه فکر کنید واقعا نابود کنندس
یه یا حسین بگید و از خود آقا کمک بخواید،دست و صورتتونو آب خنک بزنید و به یه کاری مشغول شید
میتونی قهرمان Khansariha (69)
[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
دلم میخواد بحال خودم فقط گریه کنم
 سپاس شده توسط
(1397 مهر 11، 0:13)آقای اراده نوشته است: دلم میخواد بحال خودم فقط گریه کنم


داداش عزیز
امیدوارم شرایط سخت عبور کنی
تسلیم نشو هر اتفاقی که افتاد ، این سختی ها بخشی از ترکه
خواستی گریه کنی هم بکن داداش عزیز ولی  ادامه بده
و اگرم دلت شکسته بدون که خدا خوب خریداریه
[تصویر:  36761790_380706229121794_6221493220426121216_n.jpg]

فقط خداست که … 
میشود با دهان بسته صدایش کرد… 
میشود با پای شکسته هم به سراغش رفت… 
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد…
 تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند… 
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید… 
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…
 و تنها سلطانیست که … 
دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن…! همیشه و همه جا





 اراده جان الهی که عاقبت به خیربشی
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
 سپاس شده توسط
(1397 مهر 16، 15:11)aliunknown نوشته است: فشار
وسوسه
تصویر سازی های ذهنی ناگهانی 
دوباره فشار
دوباره وسوسه
و بازم تصویر سازی ذهنی اونم یهویی....
نمیدونم چرا امروز انقدر منو یاد اون صحنه های وحشتناک پ... انداخت
خدا نکنه یه لحظه هوشیاریمو از دست بدم و دنبالشو بگیرم که شکستم قطعیه....

سلام بر داداش عزیز
علی جان 53
تلاش کن می دونم سخته ، ولی باید راهشو پیدا کنیم
راه بیرون رفت از این دور باطل را ، راه آزادی از این قفس را
راه اینی که بزرگ شیم راه اینی که بتونیم چیزای جدیدیو امتحان کنیم ، راهی برای آزادی از این تفکرات
بگشای در که در همه دوران عمر خویش جز پشت میله‌های قفس خود نبوده ام
همه عمر در حسرت روزهای پاک و آزاد ولی افسوس. افسوس برای گذشته کافیه بیا آینده ی جدیدی را تجربه کنیم. به خودت اعتماد داشته باش ایمان داشته باش و برو جلو ، چیزای جدید را امتحان کن و راهی برای لحظه های حساس داشته باش

چرا امروز همون روزی نباشه داداش که بزرگتر شدی ، همون روزی که مقاومت کنی و آراد بشی از این تکرار مکررات
روزی که از این بند غم آزاد می شی ، و به مقام شادی برسی
دیدی که به عاقبت پس این همه راه
برداشتم از قفس چه شادان پرواز
[تصویر:  42473590_124893965147124_1695854881636184463_n.jpg]
 
برات از صمیم قلب دعا می کنم
امروز همون روز باشه
تلاشتو بکن و امیدت به خدا باشه
چون می دونم که می تونی و می تونه
[تصویر:  42186744_268374960454865_2751400605343576772_n.jpg]
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
 سپاس شده توسط
(1397 مهر 16، 15:11)aliunknown نوشته است: فشار
وسوسه
تصویر سازی های ذهنی ناگهانی 
دوباره فشار
دوباره وسوسه
و بازم تصویر سازی ذهنی اونم یهویی....
نمیدونم چرا امروز انقدر منو یاد اون صحنه های وحشتناک پ... انداخت
خدا نکنه یه لحظه هوشیاریمو از دست بدم و دنبالشو بگیرم که شکستم قطعیه....

علی جان
 قطعا به این افکار ادامه نمیدی و دنبال هیچ چیز رو نمیگیری و من مطمئنم موفقیت فقط مخصوص خودته 
وقتشه با خودت و درونت خلوت کنی 
سعی کن ذهنتو با چند تا تمرین خالی کنی 
ذهنتو آروم کن علی جون 
بیا تا با هم بیشتر صحبت کنیم در موردش
49-2
 سپاس شده توسط
خدایا کمک کن کار خراب نشه
Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام.برید دست و صورتتون اب خنک بزنید
زود برگردید اینجا
چندتا نفس عمیق بکشید
اگر میتونید دراز نشست انجام بدید
و کن اللهم بعزتک لی فی کل الاحوال رئوفا
خدایا به عزتت سوگند با من در همه حال مهربان باش

53 دعای کمیل 53
 سپاس شده توسط
دیشب نماز نخوندم چون خیلی خسته بودم 
گفتم اگر خوابم ببره شاید فکر انجام گناه هم از سرم بپره 
نمیدونم کار درستی انجام دادم یا نه 
اما 
در هر حال دیشب گذشت 
امروز  خودم رو به بی نظمی و هجوم فکری و گناه نزدیک میبینم 
کاش میشد زندگی رو با آرامش بیشتری سپری کرد
هر کسی میتونه کمکم کنه 
خیلی حالم بده Hanghead
 سپاس شده توسط
یه خبری از خودتون بهمون بدین لطفا؟ نگرانتونیم
منم دیشب خوابهای خوبی نمیدیدم و مدام از خواب میپریدم و نزدیک بود برم سمت لغزش و به خ ا پناه ببرم
لعنت به دل سیاه شیطون
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
ب لطف خدا و کمک دوست ناشناخته Gigglesmile  بهترم
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان