عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

بچه ها عیدتون مبارک! 49-2 Confetti

مشهد هستم
همه تونو دعا کردم 302

خدایا! این سال جدید تاپیک تبریک ازدواج همه اش پرچمش بالا باشه
خواهرای گرامی و پاک
برادرای عزیز و غیور

همه اشون برن پی کارشون Khansariha (13)
2uge4p4 2uge4p4 2uge4p4 2uge4p4 2uge4p4

سال نو گل آورد زمستونو بهار کرد سال بعد بارو بست یواش یواش فرار کرد عید اومد خنده کن فردا رو کس ندیده سال نو سال نو یه سال پر امیده دست بده در دست یار خنده بزن بر بهار غم رو فراموش بکن می گذره این روزگار صد سال به این سالا باد عید شما مبارک همه بگین حالا باز عید شما مبارک

Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


نقل قول: سلام
گفتن ادم وقتی پیر میشه وقت آزادش زیاد میشه..
من پیر شدم.. اما وقت آزادم کم شده!
(حالا یا قاعده اول اشتباهه.. یا ی چی دیگه! 22)

خلاصه ک خیلی نمیرسم کانون باشم.. وقتایی هم ک میام.. اینقدر مطلب و کار هست ک باز نمیرسم بهشون..
خیلی بده اینطوری... ان شاءالله خدا عاقبتمونو ختم بخیر کنه.

و
سال نو مبارک..
هزار بار خیر و خوشی و سعادت و عاقبت بخیری و بصیرت و موفقیت و سربلندی و نشاط براتون ارزو میکنم..
از خدا میخوام عاقبت ب خیری دنیا و آخرت .. ولایت مداری امیرالمومنین علیه السلام و تعهد و عمل ب جوانبش رو برامون مقدر کنه...

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار...
یاعلی.53

سلام سها خانم اول از همه عید رو به شما تبریک میگم و امید وارم ان شالله امسال سال گشایش مشکلات ما باشه

وقتی ادم پیر میشه وقت ازادش زیاد نمیشه بلکه زمان براش کند تر میگذره
این یک بحث علمی هست و واقعا هم اثبات شده که زمان برای همه یکسان نیست
مثلا یک ساعت برای من تو سن 22سالگی خیلی شاید زمان زیادی نباشه و به سرعت برام میگذره اما برای یک بچه این زمان زمان خیلی طولانی تری داره سپری میشه
این قضیه در پیری هم وجود داره مثلا من مادربزرگم هر وقت منو میبینه گیر میده پس چرا نمیاین خونم در حالی که مثلا ما 2روز پیش خونش بودیم
و وقتی هم بهش بگی مامان جون ما که مثلا پریروز پیشت بودیم جوری میگه هووووو اون پریروز بود پسرم که انگار براش دو سه هفته پیش بوده
و واقعا هم اینقدر براش داره طول میکشه

این قضیه دقیقا داره کار میکنه و مشکلی نداره و دلیلشم اینه که نه شما بچه هستین و نه پیر
کلا ببخشین من منظورم گیر دادن به شما نیست کلا یه بحث علمی بود که جالب بود برای من
[تصویر:  05_blue.png]
سلام عید همتون مبارک، امیدوارم سال خوبی رو داشته باشین
وقتی میخوای بیخیال بشی به یاد بیار چرا شروع کردی، به یاد بیار کی هستی.. 
و روی اخر بازی تمرکز کن..
به نام خدا
سال نو مبارک
مشارکت همساده
امروز  قبل سال تحویل یادم اومد که بعد ۵ سال اولین سالیه که دارم بدون اون واردش میشم. ولی یه هدیه  خدا بهم داد.با اینکه یه خانواده بسیار پرجمعیتی هستیم برای اولین بار تو عمرم فقط من و پدر و مادرم سال تحویل کنار هم بودیم. بقیه هر کدوم رفتن سی خودشون.
اولش دلگیر بود ولی بعدش فوق العاده شد یه تجربه عالی بود تا الان نشده بود با پدر و مادرم اینقدر خلوت کنم واقعا اینم یه جور نعمته( تک فرزند بودن رو میگم). نشستم وسطشون بابام واسم دعا کرد مادر آمین گفت مادر دعا کرد  بابا آمین گفت خیلی کیف داد و حالم خوب بود یعنی توپ توپ. 
اما از اونجایی که خیلی آدم نمک نشناسی هستم. چند ساعت بعد سر یه چیز بیخود که بهم ربط نداشت صدامو سر بابام بلند کردم. بعدش بیماریم فعال شد بهم میگفت تقصیر پدرت بوده تو بی تقصیری باز سریع نقش یه آدمی که بهش ظلم شده رو به خودم گرفتم اینکه همه چی تقصیر بقیه س شروع کردم به دلیل تراشی اما در همین بین پیامک زدم به یه با تجربه که میشه بزنگم؟ بازم شانس خوبم سریع گفت آره. باهاش که حرف زدم فهمیدم مقصر منم اصلا داستان به من ربطی نداشته اگه ربطم داشت حق نداشتم داد بزنم. منم سریع پشیمون شدم و یه جوری رفتار کردم تو خونه انگار اتفاقی نیفتاده اما به شدت میترسم از روزهای آتی چون بابام به شدت دیر فراموش میکنه این چیزا رو خدا کنه زود یادش بره چون بدخلقی هاش و کم محلی هاش باعث میشه بیماریم فعال بشه.واسم دعا کنید که زود یادش بره.
آهان راستی به این بنده خدا هم گفتم بدون هیچ تحریکی امروز شهوتم فعال شده و کله م راه افتاده. شروع کرد سوال پرسیدن که چکار کردم؟تا اینکه رسیدیم به اینجا که دیشب چندتا پیامک به جنس مخالف دادم. با صداقت که نگاه کردم دیدم همون تحریکم کرده. یه مثال قشنگی زد گفت پسر جون یه سگ سیاه هار اون گوشه وایساده مثه آدم یاد بگیر چطور باهاش زندگی کنی هی سنگ و چوبش نزن. Swear1
راست میگفت چه کاریه این همه آدم وجود داره من برم به کسی که بهش حساسم پیامک تبریک عید بگم و وسطش دوتا جمله هم که نباید زده بشه بگم؟خوب عاطفه م رو خرج خانوادم میکنم یا خرج خودم Khansariha (69)
اینم اولین مشارکت من در سال 96 مرسی که گوش دادین 303
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1395 اسفند 30، 22:39)همساده نوشته است:
به نام خدا
سال نو مبارک
مشارکت همساده
امروز  قبل سال تحویل یادم اومد که بعد ۵ سال اولین سالیه که دارم بدون اون واردش میشم. ولی یه هدیه  خدا بهم داد.با اینکه یه خانواده بسیار پرجمعیتی هستیم برای اولین بار تو عمرم فقط من و پدر و مادرم سال تحویل کنار هم بودیم. بقیه هر کدوم رفتن سی خودشون.
اولش دلگیر بود ولی بعدش فوق العاده شد یه تجربه عالی بود تا الان نشده بود با پدر و مادرم اینقدر خلوت کنم واقعا اینم یه جور نعمته( تک فرزند بودن رو میگم). نشستم وسطشون بابام واسم دعا کرد مادر آمین گفت مادر دعا کرد  بابا آمین گفت خیلی کیف داد و حالم خوب بود یعنی توپ توپ. 
اما از اونجایی که خیلی آدم نمک نشناسی هستم. چند ساعت بعد سر یه چیز بیخود که بهم ربط نداشت صدامو سر بابام بلند کردم. بعدش بیماریم فعال شد بهم میگفت تقصیر پدرت بوده تو بی تقصیری باز سریع نقش یه آدمی که بهش ظلم شده رو به خودم گرفتم اینکه همه چی تقصیر بقیه س شروع کردم به دلیل تراشی اما در همین بین پیامک زدم به یه با تجربه که میشه بزنگم؟ بازم شانس خوبم سریع گفت آره. باهاش که حرف زدم فهمیدم مقصر منم اصلا داستان به من ربطی نداشته اگه ربطم داشت حق نداشتم داد بزنم. منم سریع پشیمون شدم و یه جوری رفتار کردم تو خونه انگار اتفاقی نیفتاده اما به شدت میترسم از روزهای آتی چون بابام به شدت دیر فراموش میکنه این چیزا رو خدا کنه زود یادش بره چون بدخلقی هاش و کم محلی هاش باعث میشه بیماریم فعال بشه.واسم دعا کنید که زود یادش بره.
آهان راستی به این بنده خدا هم گفتم بدون هیچ تحریکی امروز شهوتم فعال شده و کله م راه افتاده. شروع کرد سوال پرسیدن که چکار کردم؟تا اینکه رسیدیم به اینجا که دیشب چندتا پیامک به جنس مخالف دادم. با صداقت که نگاه کردم دیدم همون تحریکم کرده. یه مثال قشنگی زد گفت پسر جون یه سگ سیاه هار اون گوشه وایساده مثه آدم یاد بگیر چطور باهاش زندگی کنی هی سنگ و چوبش نزن. Swear1
راست میگفت چه کاریه این همه آدم وجود داره من برم به کسی که بهش حساسم پیامک تبریک عید بگم و وسطش دوتا جمله هم که نباید زده بشه بگم؟خوب عاطفه م رو خرج خانوادم میکنم یا خرج خودم Khansariha (69)
اینم اولین مشارکت من در سال 96 مرسی که گوش دادین 303

سلام یک بزرگی که از اساتید بنام نجوم بود , وقتی باهاش مصاحبه کردند پرسیدند وقتی تو خیابون ببینی دعوا میکنند چی فکر میکنی,گفت باخودم میگم خیلیها الان تو این لحظه دارن درباره کهشکشان ها مطالعه و اکتشاف میکنند اون وقت اینها اینجا .... !
یعنی وقتی عصبانی شدی باخودت فکر کن رفتاری که میخوای انجام بدی چقدر مهمه ؟ امروز سر سفره مامانم با خواهرم یکی به دو کردن سر چیز الکی منم چیزی نگفتم درصورتی که اگر آدم قبل بودم منم قاطی میکردم,فقط یک لحظه فکر کردم خب منم بحث کنم که چی,چند ثانیه بعد بحث خوابید و بعدشم ساعت تحویل و بخیر و خوشی .
از من هم،
سال نو مبارک  53
هیچ چیز برای همیشه نمی ماند،
ادامه بدیم ...

از دید و بازدیدها؛
خودم شخصن دوست دارم هر وقت کسی چیزی جلوم می گیره،
بردارم، هر چند کم؛
و اون رو بخورم.
و همین طور برعکس ش رو هم دوست دارم.

ما خب که کسی زیاد نمیاد خونه مون،
سر ِ همین هنوز حتی شیرینی هم نخریدیم.
البته آجیل دیروز خریده بودم.
ساعت 10 شب یکی خاله هام اومدن خونه.
داشتم به مادرم غذا می دادم،
تموم که شد،
بدو بدو،
میوه بشور،
آجیل ها رو مخلوط کن،
شیرینی هم که نبود، فقط حلوا ی خارَک داشتیم.
چایی که گفتند شب ها نمی خورند، نیارید،
چهار نفر،
بچه ها دو تا پرتقال خوردند، شوهرش ی دونه حلوا خارک،
و پسر کوچیک ه هم کمی آجیل؛
از پسته هاش خوشش اومده بود، می گفت از کجا خریدی!  4chsmu1

خواستم بگم،
می ریم جایی ی کم هم شده بخوریم،
خوشحال خواهند شد.
و در ضمن اگه چیزی رو نمیخواهیم بخوریم،
الکی بر نداریم و بعد بذاریم،
که این دیگه اصلن خوب نیست  53
[تصویر:  tree.jpg]

خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش  ***  بِنَماند هیچ ش الا، هوس قمار دیگر


" مولوی "

53   53   53

این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...

53 5353
[تصویر:  05_blue.png]
نوروزتان پیروز

یه سوال !...چرا نوروز پیروز!؟؟....پیروز از چی ؟؟!!....پیروز شدن از کی؟؟؟.......

تا حالا شده از خودتون بپرسین!؟...

چند تا سایت داخل ایران سر بزنین ببینین چی میفهمین ازش بعد بیاین اگه حوصله داشتین توی پروفایلم برام توضیح بدین!...اگرم که نداشتین مشکلی نیست ! نگفته ،دوستتون دارم. 302
بایه آجیل خوشمزه مخصوص عید 
سال نو مباااااارک 2uge4p4 2uge4p4
سالی پراز خیر و برکت و شادابی و سلامتی آرزومندم Confetti Confetti Confetti

آجیل مخصوص عید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




وقتی که یه مشکلی پیش میاد و حس میکنم تو یه وضعیت بد گیر افتادم و نمی تونم درست کارم رو پیش ببرم 



ادامه دادن به اون حالت افسردگی و رکود و ... همه چیزو بدتر میکنه و تو اینو نمی خوای


پس تمرین کن روی روش برخوردت 


ورقو برگردون به نفع نجات خودت 



وسط راه ، راه حل هایی بهتری هم میان سراغت
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
یادمه خیلی برای شروع سال گذشته ذوق داشتم. یه صفحه کامل دست باز اهداف سال نود و پنج رو نوشتم. با نهایت حیرت و شگفتی، شکر خدا به همشون رسیدم. حتی اونایی که وقتی مینوشتمشون به خودم میخندیدم و به هرکی میگفتم، بیشتر از خودم میخندید. اولین بار بود که تمام سطرهای اهدافم محقق میشدن. حتی یکیشون که دیگه بیخیالش شدم و گفتم انشاالله سال بعد، در آخرین هفته ی کاری اسفند جور شد!
به همشون رسیدم به جز یکی: همونی که به خاطرش این جام.
یه نگاه به لیستم انداختم: ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده بودن که من موفق شم. اون وقت یه سطر قرمز مونده بود. که یعنی من نتونسته بودم کمتر از ده بار در سال برم سمت هوسم.
خجالت کشیدم.......
خیلی خجالت کشیدم از خودم........

عیدتون مبارک باشه بچه ها. امیدوارم که تا پایان سال نود و شش، جشن یک سال پاکی خیلی هامون رو شادی کنیم این جا. امیدوارم که به چیزهایی که میخواید برسید و لذت ببرید از زندگی. 53
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]
زندگی نامه یکی از آزاده ها رو می خوندم.

سختی هایی که کشیده ، رنج هایی که برده
شهامت هایی که به خرج داده و کتک هایی که خرده
چه زمانی که توی جبهه بوده و چه بعدش وقتی که اسیر شده
زمانی که هیچ کس نمی دونسته که این ها توی اون اردوگاه اسیر بوده اند
نه ایران ، نه صلیب سرخ ، نه خانواده هاشون ، نه همرزم هاشون
و هر لحظه نیروی وحشی عراقی می توانسته که این ها رو هر طور که می خواهد بکشه.

اما تمام این ها باعث نشده که این ها جسارت به خرج ندهند
سیلی و کتک و کابل و شکنجه را هم تحمل می کردند

همون زمان جنگ ، قبل از اسارت‌ ، بدون استفاده از سهمیه رزمندگان کنکور می ده و می ره دانشگاه
اما به خاطر عملیاتی که در پیش داشته ، درسی که خیلی دوست می داشته رو ول می کنه می ره جبهه
همون جا هم اسیر می شه.

بعد از آزادی درس رو ادامه می ده و الان استاد داشنگاهه.
شروع زندگی بعد از آزادی هم با خونه ای کوچیک و سختی های بی پولی و فقر و ازدواج و زندگی دانشجویی واقعی ...

دلم هوس کرد. هوس همچین زندگی ای رو.
چطور می شه که آدم رضایت می ده به زندگی از نوع ماشینی به همراه روزمرگیش.
زندگی ای که همه چیزش مشخص باشه و در امنیت کامل به دور از هر خطری طی بشه.
یعنی بشه پیش بینیش کرد
انسان ها همه به دنبال شغلی می گردند که دارای امنیت باشه. امنیت شغلی
یعنی شما جایی استخدام شوی و مجبور باشی سی سال آن جا کار کنی و بعدش بازنشست بشی و حقوق بگیری.
و در این سی سال مطابق تلاشت درجات مختلف رو طی کنی و حقوقت بیشتر بشه
چه زندگی کسالت آور و بی هیجانی
خانه ای و زندگی ای و بر و بچه ای ، آخر جمعه خانه خاله سر زدنی و ....

اما زندگی انقلابی و مبارزانه جنس دیگری از زندگی است.
هر لحظه احتمال تغییر ، هر لحظه در جبهه ای و در مکانی و جایگاهی
همان قدر که احتمال پیروزی وجود دارد ، همان قدر هم احتمال شکست وجود دارد
احتمال مرگ و زندگی به یک اندازه ، بودن و نبودن.
این طور باشه دیگه انسان نمی تونه دل ببنده به زندگی
کودکان انقلابی زندگی می کنند ، با آجر ها خانه می سازن و بعد از ساختن سریعا نابودش می کنند تا خانه نو بسازن.
تا حالا دیدین که کودکی خانه ی آجری که ساخته رو با خودش بکشه این ور و اون ور؟
اگر هم همچین کاری بکنند ، حتما از ما بزرگتر ها یاد گرفته اند

ما ها همش دنبال جمع کردنیم ، لباس و خونه و ماشین و ...
و بعد از مدتی زیر این ها دفن می شیم و اون پایین حتی نفس کشیدن هم سخت می شه
و خوش حالیم که برای خودمون زندگی ساختیم

*******************************

پ ن‌ ۱ : حرف این نیست که از امروز از سر کار استعفا بدیم
و بریم یک کلاشینکف تهیه کنیم مبارزات چریکی بر علیه این و اون راه بندازیم
و خوش حال باشیم
همین ماهایی که داریم این جا برای پاکی تلاش می کنیم ، خودش بزرگترین جنگ رو داریم انجام می دیم.
کی می تونه پیش بینی کنه که فردا حتما پاک خواهد موند؟

و این که حرفم این نیست که آینده نگری نکنید و برنامه ریزی نداشته باشید
اتفاقا شما باید تا زمان مرگتون برنامه ریزی داشته باشی

حرف اینه که ایده آل هاتون رو درست قرار بدین.
بله تلاش خودتون رو بکنید جایی استخدام بشید ، اما اگر نشد ناراحت نشید.
منتظر باشید ببینید که خدا چه چیزی رو می خواد براتون رقم بزنه
شما در هر لحظه به دنبال انجام وظیفه تون باشید ، اون رو بشناسید و عمل کنید

پ ن ۲ : اگر کلا این کلمات به نظرتون نامفهوم می آد ، نگران نباشید
چون مشکل از نویسنده ی سراپا تقصیر است که عالم بی عمل و زنبور بی عسل و لالایی خون بیدار و بیل زن بی باغچه و ... است.

********************************

همین طور یه هویی از دلم پرید بیرون ، دلمم نمی آد پاکش کنم ، اصرار نکنید 4chsmu1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
لغزش و پسرفت نتیجه لذت جویی هاست.
که من توش بهترینم 
لغزش ...
(1396 فروردين 1، 11:27)حورا نوشته است: یادمه خیلی برای شروع سال گذشته ذوق داشتم. یه صفحه کامل دست باز اهداف سال نود و پنج رو نوشتم. با نهایت حیرت و شگفتی، شکر خدا به همشون رسیدم. حتی اونایی که وقتی مینوشتمشون به خودم میخندیدم و به هرکی میگفتم، بیشتر از خودم میخندید. اولین بار بود که تمام سطرهای اهدافم محقق میشدن. حتی یکیشون که دیگه بیخیالش شدم و گفتم انشاالله سال بعد، در آخرین هفته ی کاری اسفند جور شد!
به همشون رسیدم به جز یکی: همونی که به خاطرش این جام.
یه نگاه به لیستم انداختم: ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده بودن که من موفق شم. اون وقت یه سطر قرمز مونده بود. که یعنی من نتونسته بودم کمتر از ده بار در سال برم سمت هوسم.
خجالت کشیدم.......
خیلی خجالت کشیدم از خودم........

عیدتون مبارک باشه بچه ها. امیدوارم که تا پایان سال نود و شش، جشن یک سال پاکی خیلی هامون رو شادی کنیم این جا. امیدوارم که به چیزهایی که میخواید برسید و لذت ببرید از زندگی. 53

هر سال عید  ، یه سررسید بر میداشتم ، توش مینوشتم که از سالی که گذشت چه نتیجه ای گرفتم ، تو سال آینده چه کار کنم . بعدم تو طول سال هی پرش میکردم سر رسیدو ..
امسال نکردم این کارو .. حسش نبود ، دلم نمیخواست باز خودمو در وضعیتی ببینم که نرسیدم به کارهایی که میخواستم . ترجیح میدم اگه بی اراده هستم ، حداقل سند و مدرکی براش نداشته باشم . Hanghead
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
(1396 فروردين 2، 10:32)sabour نوشته است: هر سال عید  ، یه سررسید بر میداشتم ، توش مینوشتم که از سالی که گذشت چه نتیجه ای گرفتم ، تو سال آینده چه کار کنم . بعدم تو طول سال هی پرش میکردم سر رسیدو ..
امسال نکردم این کارو .. حسش نبود ، دلم نمیخواست باز خودمو در وضعیتی ببینم که نرسیدم به کارهایی که میخواستم . ترجیح میدم اگه بی اراده هستم ، حداقل سند و مدرکی براش نداشته باشم . Hanghead

میفهمم چقدر حس بدیه. منم سال ها موقع برداشتن سررسید جدید نگاه میکردم میدیدم خب قبلیا که هیچ کدومشون نشد، چه فایده؟
اما دو تا نکته نظرمو عوض کرد
یکی این که دیدم حتی خوندن اون اهداف در طول سال چه قدر منو از سردرگمی در میاره. مثلا نشستم تو کافه دارم الکی وقت میگذرونم و به آینده فکر میکنم، سررسیدم رو باز میکنم میبینم جزو اهداف امسالم نوشتم که ۲۰تا کتاب بخونم. خب دیگه نمیتونم بی تفاوت و بی کار همون جا بشینم. وقتی آدم خودش برای خودش نوشته باشه، یه جور دیگه روش حساب میکنه و خودش رو پاسخگو میدونه. این اهداف رو نمینویسیم که کنارشون تیک بزنیم و خوشحال شیم (البته که همین کارم خیلی لذت بخشه 4chsmu1 ) مهم ترین دلیل نوشتنشون همینه که در طول سال یادمون نره که مسیر دلخواهمون چی بوده و ازش منحرف نشیم.
پس شما حتی اگر هم هیچ کدومشون رو انجام نمیدید، بنویسید. خرد خرد اون جایی که باید تاثیر بذاره، میذاره.

دوم این که دیدم شناختن پیش نیازها و موانع هدف و نوشتنشون خیلی کمک میکنه. مثلا این که بدونم اگه میخوام بیست تا کتاب بخونم باید ماهی چندتا کتاب بخونم و وقت های خالیم رو چه جوری مدیریت کنم و غیره. این جوری ملموس تر میشه هدف برای آدم.
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]
 سپاس شده توسط
حق با شماست .. مرسی ، امسال هم مینویسم !
ولی فک کنم باید مثل شما هدف بذارم . من خیلی کلی میگفتم ، مثلا ارشد قبول شم .
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان