1396 شهريور 4، 20:02
یکی دو دفعه فکر کنم کرایه ها رو خوب حساب نکرده بود
یه عالمه ام ورد و ذکر و دعا میخوند... به نظر یه جوری بود
امروز اما گوشام کپ بود نمیشنیدم چی میگه اشتباه جواب دادم و خندیدیم گفت ماشین خودته دخترم
تو مسیر عطسه زدم دعای عافیت خوند
وقتی پیاده میشدم گفت ایشالا خوشبخت و عاقبت به خیر شی دخترم
چرا؟ چی شد؟ داستان این روزا که من ذهنم انقدر درگیره چیه؟