عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلااااام
صبح بخیر
ی روزعااااووولی و پر از انرژی داشته باشید
با ی عااااالمه اتفاقای خوب و شاد و خوشحال کننده
و دلی پر از اآرامش
2uge4p4
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
(1396 شهريور 7، 22:51)همساده نوشته است: [quote pid='398017' dateline='1504030940']
آرمینسلام

متاسفانه کانون درست شد.  4chsmu1 
یعنی این قدر دلم می خواد کانون تعطیل شه که خدا می دونه.
حیف نشد.  53258zu2qvp1d9v 

یکم جووانا برن دنبال زندگیشون.
اگه ازدواجه ازدواج. اگه کاره، کار. درسه، درس.
یه هنری یاد بگیرن. یه تخصصی.
برن به یه جایی برسن. واسه خودشون کسی بشن.
چقدر کوچیک بودن و موندن؟

چه فایده کانون گردی که نتیجه نداشته باشه؟  53258zu2qvp1d9v
نمیدونم شوخی بود یا جدی ولی خب ظریفی میگفت هر شوخی خودآگاه یه تمی از جدی ناخوداگاه درونش وجود داره...آرمین خودت بگرد پیداش کن به من چ اصن 4chsmu1 (کاملا مرتبط با موضوع)
میگن پسرا جوری میگن دو سال عمرمون تو سربازی تلف میشه انگار بقیه عمرشون تو کتابخونه ناسا مشغول مطالعن یا تو قسمت توسعه اپل مشغولن 53258zu2qvp1d9v  (اینم ربط داشت به موضوع)
پسر خاله م با 24 سال سن کلی فک و فامیل گردن کلفت نه درسی خونده نه کاری کرده داداشش یه مغازه خدمات کامپیوتری وا کرده مواقعی که میره دانشگاه التماسش میکنه در این مغازه وایسه این انجام نمیده بچم فداش بشم جدیدا تریپ عرفان و شرع هم برداشته چند روز پیش رفتم در مغازه هدفون بخرم آفتاب از مغرب طلوع کرده بود اونجا بود داشت صحبتهای آقای پناهیان رو گوش میداد ازش پرسیدم شنیدم خاله میگه قصد داری تحصیلات حوزوی رو شروع کنی!گفت آره با این همه امکاناتی که خدا در اختیار بشر قرار داده....خلاصه دو ساعت واسم داستان تعریف کرد رومم نمیشد بهش بگم داداش خواستم احوالپرسی کرده باشم به من چ اصن 65 میخواستم بگم سی دی حاج آقا رو بده من بگوشم بقیه شو تو مسیر شاید منظورشو بد برداشت کردی...ولی خب به شرط ادب گوش دادم و دائما تو ذهنم مرور کردم پسری رو که تو خوابگاه دیدم مخترع مبتکر نفر اول گروه مکانیک که همیشه تو حرم خیلی گریه میکرد یه بار ازش پرسیدم چته بگو دیه لامسب تا منم باهات گریه کنم.گفت خانوادم راضی نمیشن برم حوزه من میخوام برم...آخرشم رفت و به مراد دلش رسید خون چمران تو رگهاش بود ( اینم به موضوع ربط داشت ولی ریز تر)
یه چیز دیگه هم اینکه بابام هفته قبل میگفت همساده خدا کوپن اکسیژن داره  ولی نمیدونم چرا یکیو داده به تو Khansariha (56)  بابام پس زمینه شوخی تو ناخوداگاهش نداشت اینو گفت چون حرفش کلا جدی بود Khansariha (69) (این  ربطش ریزترین بود بابام به قصد سرکوفت گفت ولی خب خیلی خیلی فلسفه جالبی بود بحث کوپن نفس و زمان)
پریشب جنازه یکی از اقوام رو بردیم بهشت زهرا موقعی که خواستیم انتقالش بدیم به سردخونه منم یه گوشه تابوت رو گرفته بودم نمیدونم چی شد وقتی در سردخونه وا شد یه طرف تابوت دست من بود یه طرفشم داداش مرحومه...زیادی خودمو قاطی داستان کرده بودم انگار هیچی سه تا جنازه دیگه هم اونجا بود انگار یکیشونم تصادفی بود سرامیکا خون خشک روشون بود جنازه رو با کاور از تابوت برداشتیم گذاشتیم کنار بقیه فکر نکنم تخصص و ازدواج و کار و درس کسی شدن یا نشدنشون اونجا فرقی داشت حداقل من یکی ندیدم دراز به دراز رو سرامیکهای سفید خوابیده بودن شنیدم میگن اعمالشون میمونه خودمم فکر میکنم همه چی یه بازیه که ما جدیش گرفتیم.( این پر ربط ترینش بود)

[/quote]

این حرفا خیال ادمو راحت میکنه....
ادم دور میشه از ناراحتیای بی موردی که همیشه داره.....
و همچنین خداروشکر که موقعیت من هیچوقت اینطوری نبوده... بدون هیچ تحقیری.همیشه افتخار......
ولی خودم از خودم خجالت میکشم که از تمام قدرتم استفاده نمیکنم....
میتونم خیلی سریع نقشه بکشم دلمو بزنم به دریا پولمو بازم بدم قطعه بگیرم تا دستگاهای جدید درست کنم.ولی میترسم...ترس از چی؟ میترسی فقیر بشی یا جلوی
بقیه کم بیاری؟!
زندگی مگه تجربه نکردن و یادگرفتن نیست؟
میخوای مثلا پولتو نگه داری تا مثل بقیه خرج 10 مدل لباس کنی؟ اخه کی نگاه لباس تو میکنه؟ همه درگیر گرفتاریه خودشونن
دوستم 100 تومن پول ماشین داده هنوزم کسی نمیره حتی سوار ماشینش بشه! خودت مهمتری! شخصیتت....
کاری نداریم!
این ترس همیشه بوده.
میتونم توی تمرین تا اخرین حد فشار بیارم و تند تند پیشرفت کنم.ولی چرا اینکارو نمیکنم؟!!! خیلی عجیبه.درسته بدن درد میگیره ولی خب درده دیگه!
چیزی نیست که....
واقعا نمیفهمم...
تازگیا این فیلمی که میگن صداهایی شنیده شده از اسمون و زمین رو داشتم میدیدم... مثلا صور اسرافیل بوده!
بچه ها در موردش حرف میزدن... داشتن در مورد گناهاشون حرف میزدن....
یه لحظه برام جدی شد.تصور کردم که واقعیه و واقعا قیامت شده...یه لحظه ترسیدم ولی بعدش گفتم کاری نکردم که!
خیالم راحت شد...
واقعا سخته تصور کردن اینکه قیامت شده...خیلیا میگن میتونیم ولی نمیتونن...... اون ترس چه گناهکار باشی چه نباشی میاد...والا من میخوام برم دانشگاه استرس
میگیرم چه برسه به اینکه بخوام برم اون دنیا!
خوشم اومد که خودمو گناهکار نمیبینم....
اینم افتخار بعدی! 4chsmu1
خدا چجوری گناهای گذشته رو میبخشه؟! اینو نمیدونم....
اخه 14 سال خ.ا خیلی دیگه زیاده! درسته نصف بیشترشو نمیدونستم دارم چکار میکنم ولی بازم زیاده....
خدایا فرصت بده حداقل اندازه اون 14 سال پاک زندگی کنم...
از همین الان درست زندگی کنیم...
خیلیا گفتن که شاید فردا قیامت باشه Swear1  ادم باش Swear1 هوی Swear1 
ولی نفهمیدیم...الان تازه دارم حسش میکنم....
اگه واقعا حسش کنی هر چی توی گوشی و لپتاپه یا ردی از کار بده رو درجا پاک میکنی....
چند روز دیگه دانشگاه شروع میشه...میریم که حال همدیگرو بگیریم!
فلانی که با پولش میخواد مارو بترکونه! هرچی میخره شیرینیشو میاد سر کلاس پخش میکنه که قشنگ بچه ها شیرفهم بشن که بله اقا چیزی خریده Khansariha (13)
اون یکی تا با همه ی دخترای کلاس دوست نشه ول کن نیست بعدش میاد به ما تیکه میندازه که تو اینکاره ایی Hanghead  درخشنده یه بار خواست ازدواج کنه فقط
بدبخت شد! همین...
بچه ها واقعا دارن سقوط میکنن...از نظر روانی کار به خودکشی هم کشیده.....
مبارکمون باشه 302

------------
اولش داشتم یه چیزی میگفتم بعدش رفتم تو درودیوار کلا 4chsmu1طبیعیه...همرو بگید
بحث خیلی جالبی دارین می کنین دوستان.

من هم نظر خودم رو می گم.
ما همه می میریم و این درسته....

اما نتیجه ی این حرف من چیه؟

آیا مرگ در مقابل تلاش و کوشش قرار می گیره؟
یا مرگ در مقابل گناه و حب دنیا قرار می گیره؟

چون مرگ رو به نزدیک می بینیم ، دیگه از فردا باید زندگی رو تعطیل کنیم ، کمتر تلاش کنیم ، کمتر درس بخونیم ، کمتر کار کنیم؟
یا این که وقتی مرگ رو می بینی باید از خودت بپرسی ،‌ فلانی ... چیزی برای اون ورت آماده کردی؟

درخشنده ، همین که گناه نکردی ، یعنی خیییییییییلی از من جلوتری. چه افتخاری بالاتر از این. اما آیا انتهاش همینه؟
حسرت خواهیم خورد وقتی می بینیم ، یه سری ها رو به خاطر تلاششون ، اون دنیا روی دست می برن.
از بین خیل جمعیت ، اون رو نگاه می کنن ،‌ صداش می کنن ، بدون حساب و کتاب می برنش اونجایی که باید.

مطئنا ارزش گذاری توی اون دنیا ، به تعداد فالوور های اینستاگرام ، لایک ها فیس بوق ، شهرت و قدرت و ثروت و قهرمان مسابقه دوچرخه سواری بودن و شدن نیست.
اما از اون طرف ، به بیکاری و تنبلی و بی عاری و همین طوری ول گشتن و ... هم نیست.

به چیه؟ هان؟
قدم اول همینه که این راه رو پیدا کنیم شاید.

به قول همساده بریم حوزه؟ مثل چمران بریم لبنان؟
به قول آرمین بریم به هنری یاد بگیریم و بدرد بخوریم؟

اهدهنا الصراه المستقیم
صراه الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم ، ولالضالین
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 سپاس شده توسط
تمام حرفایی ک خوندم منو یاده یه جمله انداخت از کتابهای طوبای محبت حاج اقا دولابی خدا رحمتشون کنه:
هرکاری بکنی وقتی نیتت رضای خدا باشه یعنی قدم هات رو برداشتی برای رضای او
بقیش خود بخود حل میشه
یعنی هرجایی هر زمانی کاری کردی اسمش هرچی ک هست تلاش برای درس و ... یا تلاش برای حوزه و ... 
نیت مهمه ک درست باشه ک برای رضای خدا باشه نه منه بنده ک راضی باشم از خودم ک وای ب کجاهای خوبی رسیدم دیگه من محشرم 
خدا تلاشو میبینه و نیت رو
خودشم راهشو باز میکنه
یه جمله دیگه هم دیشب خوندم خدا کارهاش رو ب وسیله اسباب هاش انجام میده
اونوقته ک اگر نیتمون رضای خدا باشه ما هم میشیم جزء اون اسباب ها که واسطه میشیم که یه جایی ازین چرخ دنیا دستمونه بدون اینکه بدونیم 

و گناه : فاصله بین گناه و پاکی باز یادم به یه جمله دیگه میفته اندازه یه بشکن زدنه
ماییم ک توی زمان و مکان ، گذشته و اینده گیر کردیم و مدام مرورش میکنیم 
روحمون رو اسیر کردیم 
وقتی خودتو ببخشی وقتی تلاش کنی به تربیت خودت وقتی میدونی کاری اشتباهه حرفی اشتباهه و درستش کنی وقتی علمت نسبت به وجود خودت بالا بره و اگاه باشی به اتفاقی ک در طول روز داره میفته یعنی رو به رشدی
گناهان گذشتمون درسته نباید اتفاق میفتادن ولی اگر هم نبودن من به این تجارب دست پیدا نمیکردم
فکر میکنم این گناها این ذلت ها این افتادن توی چاه ها لازم بوده ک من خودمو بشناسم نقاط ضعف و قوتم رو بشناسم و بتونم روشون کار کنم  
هرچی بخام ب گناهام بیشتر فکر کنم و بگم اگر مردم چی میشه همین لحظه رو از دست میدم الانی ک باید بسازمش رو ازدست میدم و گذشتم باز هم تکرار میشه چون چیکا روی نقاط ضعفش کار نکرده
شناختن ضعف های خودمون و کار روش خیلی سختتته
امیدوارم اینده برای هممون خیر باشه
302
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 8، 10:36)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بحث خیلی جالبی دارین می کنین دوستان.

من هم نظر خودم رو می گم.
ما همه می میریم و این درسته....

اما نتیجه ی این حرف من چیه؟

آیا مرگ در مقابل تلاش و کوشش قرار می گیره؟
یا مرگ در مقابل گناه و حب دنیا قرار می گیره؟

چون مرگ رو به نزدیک می بینیم ، دیگه از فردا باید زندگی رو تعطیل کنیم ، کمتر تلاش کنیم ، کمتر درس بخونیم ، کمتر کار کنیم؟
یا این که وقتی مرگ رو می بینی باید از خودت بپرسی ،‌ فلانی ... چیزی برای اون ورت آماده کردی؟

درخشنده ، همین که گناه نکردی ، یعنی خیییییییییلی از من جلوتری. چه افتخاری بالاتر از این. اما آیا انتهاش همینه؟
حسرت خواهیم خورد وقتی می بینیم ، یه سری ها رو به خاطر تلاششون ، اون دنیا روی دست می برن.
از بین خیل جمعیت ، اون رو نگاه می کنن ،‌ صداش می کنن ، بدون حساب و کتاب می برنش اونجایی که باید.

مطئنا ارزش گذاری توی اون دنیا ، به تعداد فالوور های اینستاگرام ، لایک ها فیس بوق ، شهرت و قدرت و ثروت و قهرمان مسابقه دوچرخه سواری بودن و شدن نیست.
اما از اون طرف ، به بیکاری و تنبلی و بی عاری و همین طوری ول گشتن و ... هم نیست.

به چیه؟ هان؟
قدم اول همینه که این راه رو پیدا کنیم شاید.

به قول همساده بریم حوزه؟ مثل چمران بریم لبنان؟
به قول آرمین بریم به هنری یاد بگیریم و بدرد بخوریم؟

اهدهنا الصراه المستقیم
صراه الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم ، ولالضالین

دقیقا بحث همینجاست....
اینکه ما باید یه کاری کنیم و بیکار نباشیم توش شکی نیست...قطعا اون دنیا یقمونو میگیرن اگه اینجا هیچکاری نکنیم...
میگن ما با کلی امکانات فرستادیمت تو دنیا بعدش تو فقط تو تلگرام چرخیدی یا تلویزیون نگا کردی؟؟!!!
این توهین به خداست که هیچکاری نکنیم...
ولی بحث اصلی سر اینه که چطور بیشتر تلاش کنیم...
همه ی ما یه کارایی میکنیم...
بیرون میریم ملت دارن میدوئن دنبال کارشون(کاری با اونایی که ول میچرخن ندارم)
توی کلاس هر کسی یه استعدادی داره و توش خوبه...
ولی چطوری میشه که بیشتر و بیشترش کرد؟
چطور میشه برای خدا بهترین بود؟
مثلا توی ورزش شما میتونی پمپ بزنی درد رو کمتر حس میکنی بیشتر و بیشتر تمرین میکنی...ولی اون جواب نمیده و همه چیز که ورزش نیست!
پاکتر بودن...
عالمتر واقعی بودن....
قویتر بودن...
خوشگلتر بودن!...

----
میگن ما نهایت تلاشمونو میکنیم! ولی به خدا این نهایت تلاش نیست.

ادم خیلی خیلی قدرتش بیشتر ازین حرفاست...

1 درصد قدرتشم استفاده نمیکنه...
 سپاس شده توسط
(1396 شهريور 8، 11:27)درخشنده نوشته است:
(1396 شهريور 8، 10:36)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بحث خیلی جالبی دارین می کنین دوستان.

من هم نظر خودم رو می گم.
ما همه می میریم و این درسته....

اما نتیجه ی این حرف من چیه؟

آیا مرگ در مقابل تلاش و کوشش قرار می گیره؟
یا مرگ در مقابل گناه و حب دنیا قرار می گیره؟

چون مرگ رو به نزدیک می بینیم ، دیگه از فردا باید زندگی رو تعطیل کنیم ، کمتر تلاش کنیم ، کمتر درس بخونیم ، کمتر کار کنیم؟
یا این که وقتی مرگ رو می بینی باید از خودت بپرسی ،‌ فلانی ... چیزی برای اون ورت آماده کردی؟

درخشنده ، همین که گناه نکردی ، یعنی خیییییییییلی از من جلوتری. چه افتخاری بالاتر از این. اما آیا انتهاش همینه؟
حسرت خواهیم خورد وقتی می بینیم ، یه سری ها رو به خاطر تلاششون ، اون دنیا روی دست می برن.
از بین خیل جمعیت ، اون رو نگاه می کنن ،‌ صداش می کنن ، بدون حساب و کتاب می برنش اونجایی که باید.

مطئنا ارزش گذاری توی اون دنیا ، به تعداد فالوور های اینستاگرام ، لایک ها فیس بوق ، شهرت و قدرت و ثروت و قهرمان مسابقه دوچرخه سواری بودن و شدن نیست.
اما از اون طرف ، به بیکاری و تنبلی و بی عاری و همین طوری ول گشتن و ... هم نیست.

به چیه؟ هان؟
قدم اول همینه که این راه رو پیدا کنیم شاید.

به قول همساده بریم حوزه؟ مثل چمران بریم لبنان؟
به قول آرمین بریم به هنری یاد بگیریم و بدرد بخوریم؟

اهدهنا الصراه المستقیم
صراه الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم ، ولالضالین

دقیقا بحث همینجاست....
اینکه ما باید یه کاری کنیم و بیکار نباشیم توش شکی نیست...قطعا اون دنیا یقمونو میگیرن اگه اینجا هیچکاری نکنیم...
میگن ما با کلی امکانات فرستادیمت تو دنیا بعدش تو فقط تو تلگرام چرخیدی یا تلویزیون نگا کردی؟؟!!!
این توهین به خداست که هیچکاری نکنیم...
ولی بحث اصلی سر اینه که چطور بیشتر تلاش کنیم...
همه ی ما یه کارایی میکنیم...
بیرون میریم ملت دارن میدوئن دنبال کارشون(کاری با اونایی که ول میچرخن ندارم)
توی کلاس هر کسی یه استعدادی داره و توش خوبه...
ولی چطوری میشه که بیشتر و بیشترش کرد؟
چطور میشه برای خدا بهترین بود؟
مثلا توی ورزش شما میتونی پمپ بزنی درد رو کمتر حس میکنی بیشتر و بیشتر تمرین میکنی...ولی اون جواب نمیده و همه چیز که ورزش نیست!
پاکتر بودن...
عالمتر واقعی بودن....
قویتر بودن...
خوشگلتر بودن!...

----
میگن ما نهایت تلاشمونو میکنیم! ولی به خدا این نهایت تلاش نیست.

ادم خیلی خیلی قدرتش بیشتر ازین حرفاست...

1 درصد قدرتشم استفاده نمیکنه...
آگاه بودن 
عجله کردن توی این مسئله اصلا فایده نداره
تلاش در راستای درستش ب نتیجه میرسونه
وقتی آگاهانه حتا اب هم ک میخوریم فرق میکنه با اینکه با یه لیوان اب هزارتا فکر دیگه توی سرمون باشه
به کارهامون دقت کنیم
ما حتا راه رفتنمون هم بدون هزارتا فکر نیست
ما اصلا زمان حال رو درک کردیم؟
اصلا برای یه ثانیه اگاهانه یه عمل رو انجام دادیم؟
فکر میکنم توی قطعه ساختن شما اگاهانه کار کردی چون حواست ۱۰۰% به ساخت قطعه بوده و پیشرفتشو هم دیدی درسته؟
وقتی بتونیم کل زندگیمون رو اگاهانه پیش بریم
خیلی چیزا رو متوجه میشیم حتا همون تلاش در راستای درستش 
خدا یه عالمه راهنماییمون میکنه ولی ما حواسمون نیست توی عالم و دنیایی ک خودمون برای خودمون ساختیم سیر میکنیم
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
باورتون میشه تا الان قضیه اعتبار دادن تو کانون رو نمی دونستم چیه، اتفاقی تو پروفایلم دیدم الان  40
 سپاس شده توسط
سلام رفقا
شب همگی بخیر باشه انشالله
فردا روز عرفه هستش
اعمال شب و روز عرفه رو در تاپیک بشتابید
گذاشتم
یه دعا هست ب اسم مشلول ک خودم خیلی دوسش دارم توصیش میکنم 
برای همه دعا کنیم
برای فرج و سلامتی اقا
برای پاکی و خوشبختی هممون
برای شفا مریضا
برای هرچی ک فکرشو میکنین و دوس دارید دعا کنید
التماس دعا ... 302
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
در جلسه دعا برای همه تون دعا کردم
ان شاالله به زودی زود اسباب زندگی سالم و خیر برای همه مون بوجود بیاد و عاقبت بخیر بشیم
 سپاس شده توسط
ممنونم اقای تواب 
انشالله  303
ممنونم از دعاتون
امیدوارم راهتون هموار بشه
داداش خیلی از حالتون توی درد دل خوندم
خواستم بهتون بگم
خدا همیشه به موقع میرسه و زمان بندی هاش خیلی دقیقه
فقط باید توی این راه سعی خودمونو بکنیم و هیچوقت تن به فگرها و کارایی ک میدونیم نادرسته ندیم 
302
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
[تصویر:  niayesh3.png]
نیایش - مهاتما گاندی
 سپاس شده توسط
سلام دوستان من یه مشکلی دارم اینکه  تو روزای اول ترک با تمام وجود از این گناه متنفرم وحالم بهم میخوره ویقین دارم که اینکار جلوی پیشرفتمو گرفته  ولی مثلا بعد از بیست یا سی روز که از ترک میگذره به طرز وحشتناکی دلم تنگ میشه واسه این گناه و اصا ذره ای از نفرت روزای اول رو حس نمیکنم و خیلی عجیب حس و حال اینکار ولحظه هایی که اینکارو میکردم واسم لذت بخش میشه واین حس تمام وجودمو میگیره و ذهنمو مشغول میکنه و کلا مخ ادم رد میده و با کوچکترین جرقه دوباره اون اتفاق میافته و چند باری که این اتفاق افتاده واسم بعد از مثلا بیست سی روز که دوباره رفتم سمت گناه اون لحظه تمام بدنم میلرزه و تپش قلب میگیرم ولی بعد از گناه واقعا بار استرس و فشاری که روم بوده کم میشه و تا وقتی دوباره به حالت اعتیادوار و سریالی شدن نرسم اون احساس نفرت  درونم بوجود نمیاد ... Please
هر کس نظری داره ممنون میشم راهنمایی کنه چون دلیل شکستم هر بار همینه  Thankyou  Khansariha (96)
 سپاس شده توسط
مشکل اول: باور کنی و باور داشته باشی که باید ترک کنی...

چه بخوای چه نخوای...

اون حس و حالی که نسبت بهش داری رو باید ترک کنی چه ازش لذت میبری چه نمیبری...

اگه هنوز ذره ایی شک به راهی که انتخاب کردی داشته باشی موفق نمیشی...این قانون کاره...متاسفانه عادت کردیم به تخفیف و ارفاق...

ولی اینجا هربار که شکست بخوری کار سخت تر میشه...پس یه جورایی این چرخه تا مرگ ادامه داره....

ارونجایی که شاید فردایی نباشه پس مجبوریم که بزاریمش کنار...

کلا از دو حالت خارج نیست...یا اینکار اشتباهه یا درسته...

بعضیا توی همین مرحله میمونن...



مشکل دوم : اینطوری که نمیشه زندگی کرد! این یه نیازه مثل اب خوردن و غذا خوردن. ابراهام مازلو هم پایین هرمش کشیدش!

پس باید باشه....

خیلی وقتا ماها یادمون میره این نیاز رو داریم .مثلا موقع کار .... یعنی اون موقع این نیاز نیست؟! این یه سواله!

پس یه راهی هست که تا وقتی که تنهایی ازش فرار کنی...



مشکل شماره ی سه : انتخاب دسته ایی که باید توش باشیم...

خیلیا روی کره ی زمین مسلمون نیستن....

خیلیا دینشون در این مورد چیزی ننوشته....

خیلی از دکترا میگن اینکار مشکلی نداره....

خدا توی این دین گفته انجامش ندید...

من که نماز نمیخونم پس به اینم گوش نمیدم....

هزار جور نظر مختلف وجود داره در موردش....

ولی کلا دو حالت داره... انجامش بدم یا نه... آره یا نه؟!

فقط 2 حالت...

ساعت ها میشه در موردش حرف زد...

خدا راضیه؟! خدا راضی نیست؟ خدا هست؟!

اگه فقط ما درست میگیم پس بقیه چی؟ اونایی که دینشون اسلام نیست ولی از نظر انسانیت صدها بار

از ما جلوترن چی؟!

خدا اونارو دوست نداشته؟

انقد میشه در این مورد حرف زد که ده تا کتاب بزرگ ازش بشه نوشت...

ولی اخرش این تویی که انتخاب میکنی جای دسته ایی باشی که اینکارو میکنن یا اونایی که نمیکنن...

یکی با این کار اعتماد به نفسشو از دست داده.

یکی افسرده شده

یکی دیگه هیچیش نشده...

به خودت نگاه کن و انتخاب کن....



مشکل شماره ی چهار : یادم میره همه چیز...همه ی ارمان هام از بین میره موقعی که تحریک میشم....

اینجا دوتا مشکل توی همن! اولیش اینه که بازم خوب خودتو نشناختی و تکلیف خودتو نمیدونی دومیش اینه که

فکر میکنی الزایمر گرفتی!

اگه واقعا مشتاق ترک کردن هستی قطعا مشکلت رو پیدا میکنی و براش راه پیدا میکنی

اگه مشکلت اینه که یادت میره باید راهی پیدا کنی که یادت نره...قدرت خودتو دست کم نگیر...



اینو بدون این دفه دیگه راه برگشت نیست....یا جز دسته ایی هستی که انجامش میدن یا اونایی که

نمیدن...اگه راه رو برگردی توی هیچ گروهی قرار نمیگیری و به اصطلاح خودمون بدبخت میشی!

زندگیه انسان شوخی نیست که هربار انجامش بدی توبه کنی دوباره فرداش همین وضع...

این دنیا مثل یه ازمونه ...همه بالاخره میبینن

میگی حالا که همه 1000 بار دیدن اونکارو کردم  دیگه مهم نیست برام... ولی هنوز کسی ندیده....

خدا فعلا مخفی نگهش داشته.... پس از نظر آبرو با کسی که اینکارو نکرده برابری....

از یه جهت دیگه هم اگه دیگه اینکارو نکنی خدا میبخشه انگار که انجامش ندادی....

پس مشکلت کجاست؟!؟!

اون دنیا هم دیگه کسی چیزی نمیبینه....



راحت به نظر میاد ولی اگه واقعا بخوای اینکارارو انجام بدی خیلی عذاب میکشی...

هم توی شناختن خودت که چه جور موجودی هستی.هم اینکه بلاهایی که به خاطر خ.ا به سرت اومده.

ادم وقتی خودشو میشناسه اشکش در میاد! اکثرا اینطورن....

وقتی که انتخاب کردی روز اول و دوم که راحته...روز سوم تازه شروع میشه...

اینجا زیربنای کارت خودشو نشون میده...چقدر محکم با خودت قرار گذاشتی ؟

ایا ضعیفتر شدی و میخوای جا بزنی؟ میدونی که راه برگشت نیست...

سخته نه؟ سخت تر هم میشه....

دلت میخواد دوباره همون حس خ.ا رو تجربه کنی... خیلی خیلی خیلی شدید کشیده میشی سمتش...

حتی ممکنه بدنت درد بگیره...بد اخلاق میشی....حس و حال هیچی رو نداری دیگه...فکر میکنی

قبلا زندگیت بهتر بود....

ولی اینکار دیگه برای تو معنایی نداره....

مجبوری ادامه بدی...

پس موفق باشی 302
 سپاس شده توسط
مبارک باشه Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti Confetti  
عیدی بدین بهم 4chsmu1
و کن اللهم بعزتک لی فی کل الاحوال رئوفا
خدایا به عزتت سوگند با من در همه حال مهربان باش

53 دعای کمیل 53
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان