1397 آبان 12، 12:09
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 21:05
شده ماجرای یاران چه غریبانه رفتند از این خانه...
فک کنم منم کم کم برم جو مردونه شه و هشتک های ریشو و سیبیلو بیشتر شه
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 21:13
(1397 آبان 12، 21:05)مهرخدا نوشته است: بین خانوما داره ویروس نبودن در کانون و رفتن رواج پیدا میکنه
شده ماجرای یاران چه غریبانه رفتند از این خانه...
فک کنم منم کم کم برم جو مردونه شه و هشتک های ریشو و سیبیلو بیشتر شه
ما هم یه روز میریم ...
کانون 11000 و اندی عضو داره.
شاید 50 تا یا نهایتا 100 نفر سر بزنن.
هر کسی یه روز میره، دیر و زود داره ...
ان شا الله به هدفمون برسیم و بعدش اینجا رو ترک کنیم.
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 21:37
اما چیزی که من بیشتر حس میکنم افسردگی ناشی از فصل پاییزه که باعث شده مشکلاتمون رو حجمشو بزرگ کنیم خودم منم همینطورم
هیچ چیزی تو زندگیم تغییر نکرده نسبت یه سه ماه چهار ماه پیش اما بی قرارم و حالم دگرگونه
خدا خودش حالمونه خوب کنه تا قوی تر شیم
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 23:25
نقل قول: کانون 11000 و اندی عضو داره.
]شاید 50 تا یا نهایتا 100 نفر سر بزنن
اوایل که اومده بودم کانون این موقع از شب حدود 20 عضو آنلاین تو کانون بودن
روزانه حدود 300 کاربر به کانون سر میزدن
یه دورانی بود علیرضا 68 روزانه 40 تا پست میذاشت تو کانون
یا خانوم میتوانم . همیشه بالای 20 تا پست داشتن
کانون شور و حرارت داشت .
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 23:29
دقیقا برعکسش شد
فردا ۱۳ آبانه
شاید واقعا کیک خوردیم
منظورم غیر مجازیه
اونایی که میگن میخوایمبریم
اینجا خاکش آدمو میگیره
بری هم حواست همین جاست
سپاس شده توسط
1397 آبان 12، 23:32
ویرایش شده
بعد هر کدوم ده تا شکلک داشت
اون ده تا با ده تای پست قبل فرق داشت
یه وقت میدیدی ۴۵ دقیقه یه پست میذاشتم
خداییش شبانه روز تو کانون بودم
سنگر گرفته بودم اینجا در برابر خ.ا
اینو حدی میگم
خوب شد که موندم تو این سنگر و بی سرپناه نموندم
میخواین جمعه بعد فال حافظ بگیرم براتون؟
جمعه ساعت ده
به یاد قدیما
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
آرمین ، جناب خان :) ، دیوار ، سالِک ، عاشق فاطمه زهرا ، مهرخدا ، آقای اراده ، شازده کوچولو ، می توانم
1397 آبان 12، 23:43
(1397 آبان 12، 23:35)رامین. نوشته است: تا کی میخوایی از اسم رامین سو استفاده کنی و خودتو رامین جا بزنی؟
برادر اومده بودم خشم شب بزنم. لو رفتم.
می بینم که وانتت نونوار شده. این ور اون پزش رو میدی.
(1397 آبان 12، 23:32)می توانم نوشته است: میخواین جمعه بعد فال حافظ بگیرم براتون؟
جمعه ساعت ده
به یاد قدیما
عالیه.
اگه نخوابیده باشم حتما میام. اگه نه که باید خاطراتش رو فرداش بخونم.
بچه ها این هایی که بعد یک سال یا دو سال میان کانون؛ هیچی نمیگن و میرن به نظرتون فازشون چیه؟
حس غریبی می کنن؟ از کانون دل زده شدن؟ حال شون خوش نیست؟ یا ...
بعد نگاه می کنی همون شخص روزگاری چند هزار تا پست داشته.
من اینجا 500 تا دوست دارم که خیلی هاشون نمی دونم کجان.
چقدر راحت بعضی ها میرن.
پس چرا دل من این قدر گیره؟
خانم می توانم
همین خاک آدم گیر، ممکنه یه روزی دیگه ما رو نگیره؟
سپاس شده توسط
جناب خان :) ، دیوار ، رامین. ، سالِک ، عاشق فاطمه زهرا ، مهرخدا ، آقای اراده ، شازده کوچولو ، می توانم
1397 آبان 12، 23:43
ویرایش شده
البته فعلا تصمیم اینه که بعد 7-8 سال برمیگردم
فاند تحصیلی میرم
علت این خلوت که منم همیشه ازش شاکیم فضاهای مجازیه
اون روزا تلگرام اینستایی نبود، تهش یاهو مسنجر بود و یه زمانیم فیس بوک
البته الان درگیری های زندگی خیلی بیشترم شده
آقا رامین نیسان نارنجی مبارک
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1397 آبان 13، 9:11
(1397 آبان 12، 23:35)رامین. نوشته است:
لعنتی چرا ولم نمیکنی ؟ چرا نمیذاری تنها باشم ؟؟؟
آقا ما رنگ عوض کردیم شبیه هم نباشیم باز من هرجا میرم میوفتی دنبال من
تا کی میخوایی از اسم رامین سو استفاده کنی و خودتو رامین جا بزنی؟
دقیقا
منم یه بار آرمین رو اشگم صداش کردم، بعدا فهمیدم اشگ مال خاطره ی رامین بود نه آرمین
زندگی مِلک وقف است دوست من !
تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.
حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.
حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.
حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.
بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی
سپاس شده توسط
1397 آبان 13، 10:26
خوبین؟
اقا ارمین راست میگین.. من هنوز متعجبم از بعضی رفتن ها...
بماند ک خودم موندن درستی ندارم..
و
اقای عاشق کربلایی شدید امسال؟
و
ارادت ب اقا رامین و مینوانم عزیز و سایر بزرگواران..
یاعلی.
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1397 آبان 13، 10:52
(1397 آبان 4، 19:21)Pourya نوشته است: درود
باید اعتراف کنم که چقدر دلم هوای اون روزای کانون رو کرده ، چقدر به کانون و بچه هاش وابسته بودم
لحظه های قشنگی داشتیم ، خوب و بد همشخاطره شد
سلام مجدد
چقدر این پست هیجان انگیز بودددددد....
اینقدر دلم میخواد ی بار ی فرصتی بشه تک تک از بچه های قدیم خبر بگیرم ک حد نداره..
کسایی ک درد دلاشونو دغدغه هاشونو میدونستم و درگیر بودم تا بهبود پیدا کنن..
بابا و مامان شدن ها .... ازدواج ها.. اشتغالها.. تحصیل ها.. بزرگ شدن ها... کاش میشد همشونو دید..
یاعلی.
سپاس شده توسط
سالِک ، جناب خان :) ، آقای اراده ، رامین. ، می توانم ، دیوار ، عاشق فاطمه زهرا ، مهرخدا ، K_1 ، Pourya