انجمن شبانه روزی

[آرمین]

سلام

بچه ها چرا این قدر روحیه هاتون خرابه؟
چرا مراقب خودتون نیستید؟
این چه وضعشه؟ 

باید پرانرژی باشیم تا بتونیم خ.ا رو ترک کنیم. 

بفرمایید:

این دو تا قهوه واسه آقای اراده و الون واریور هست.

کسی دست نزنه. 

قهوه رو خوردید یه استراحت هم کردید بعد بیاید بگید اوضاع از چه قراره.

ما سریع تیم کمکی رو به محل اعزام می کنیم.  


پ.ن: عاشق مدیونی اگه از خاطرات هند برامون ننویسی.

به جان 4 تا بچم نمی بخشمت.   

[Queen]

آرمین خان یکم دیر گفتین من یکی از فنجونارو دهنی کردم
فکر کنم برای آقای اراده بود

[آقای اراده]

خانم کیو یک دقیقه نمیتونم سرمو برگردونم  ؟

آقا ما امنیت نداریم اینجا 
کی مسئوله 
روز روشن قهوه ما رو نصفه کردن 

پ ن : مدیر جون ممنون بابت قهوه کلی انرژی گرفتم 
پ ن: من به تایم خواب نزدیک شدم ایشالا بقیه رو فردا مینویسم 
پ ن : نه_به_رامین آری_به_آرمین
پ ن : عاشق منو هم میبری هند ؟ 
پ ن: خانم مهراسا کجا رفتن؟
پ ن «

[آرمین]

خانم کیو 
این بنده خدا اراده جان عادت داره. 
همش جارو به دست از این ور کانون به اون ور. 
آخرش هم بدون آب و دون می فرستیمش خونه شون.  
چی از دستم برمیاد براش؟ 

و

اراده جان برو خواب که ساعت خواب من هم گذشته. 
فقط چراغ های کانون رو به یکی بسپر که خاموش کنن. 
این سری قبض برق خیلی زیاد اومده بود. 

[آقای اراده]

چراغ های کانونو میسپارم به رامین نقطه 
فقط اون عادت نداره چراغ خاموش کنه با تیر کمون میزنه اونا رو 
یه جعبه لامپ دیگه مونده تو انباری خودم عوضشون میکنم فردا

[Queen]

خانم کیو یک دقیقه نمیتونم سرمو برگردونم  ؟

آقا ما امنیت نداریم اینجا 
کی مسئوله 
روز روشن قهوه ما رو نصفه کردن 

پ ن : مدیر جون ممنون بابت قهوه کلی انرژی گرفتم 
پ ن: من به تایم خواب نزدیک شدم ایشالا بقیه رو فردا مینویسم 
پ ن : نه_به_رامین آری_به_آرمین
پ ن : عاشق منو هم میبری هند ؟ 
پ ن: خانم مهراسا کجا رفتن؟
پ ن «

اقای اراده من فک میکردم شما بخشنده تر از این حرفایین
اصن خوب کاری کردم خوردمش
نوش جونم

[رامین.]

و اینگونه بود که در اولین روزهای سرد بهمن ماه پسرکی به نام رامین در خانه کاه گلی پدر بزرگ ؛ در طبقه ی بالا پشت پرده  ؛ چشم به جهان گشود و جهانی را با وجودش منور کرد 
در وحله ی اول تشکر میکنم از مادر عزیزم که بدون هیچ امکاناتی همچین محصول باکیفیتی رو که تحویل جامعه دادن  
در وحله ی دوم تشکر میکنم از خانواده بابت پختن کیک  
و در وحله ی سوم تشکر میکنم از مادر بزرگ عزیزم بابت سال های دور ... در شایعات آمده است وقتی که من به دنیا اومدم مامان بزرگم یه گوساله قربانی کردن و تا یک ماه خانواده رو بستن به آبگوشت  
و در وحله ی چهارم تشکر میکنم از شما دوستان عزیز بابت تبریک ها و اعتبارهایتان  

آرمین خان یکم دیر گفتین من یکی از فنجونارو دهنی کردم

فکر کنم برای آقای اراده بود

از اونجایی که من بیش از حد راحتم و کلا واژه ی "دهنی بودن" برام تعریف نشده پس مشکلی نیست . حتی دوستان با پا هم رفته باشن تو فنجون بازم مشکلی نیست . جفتش رو میخورم که سوءتفاهم ها برطرف شه و شر بخوابه

[عاشق فاطمه زهرا]

آقا چرا لامپا رو خاموش کردین؟

نمی گین من چطور با نور موبایل باید راهم رو توی راه رو های کانون پیدا کنم؟  
حالا اگر کانون قبلی بود، چشم بسته هم می تونستم سر تا تهش رو برم
اما الان کلا شکل و شمایل هم عوض شده

سه چهار بار نزدیک بود از توی راه پله ها پرت شم توی نسیم حیات، فکر کن؟ اونم نصف شبی  

خلاصه که اومدم بگم با همین شرایط هم رکورد رو زدم و توی ۱۵ دقیقه ۸ تا پست گذاشتم و کل فعالیت روزانه ام رو انجام دادم

[می توانم]

رامین خان تولدتون مبارک
انشالله هر سال بهتر از پارسال باشه

[جوکر]

بعد هفتمین روز دوباره وسوسه شدم ولی خداروشکر سریع فکرم رو عوض کردم
رفقا یه تجربه بهتون بگم هر وقت خواستین اینکارو بکنین هر جوری شده جلوی خودتون رو بگیریم بعد از چند دقیقه احساس موفقیت میکنین احساس میکنین کوه رو جابجا کردین و خیلی حس لذت بخشیه.

[جوکر]

رامین عزیز تولدت مبارک ایشاالله همیشه موفق و تندرست باشید.

[عاشق فاطمه زهرا]

بعد هفتمین روز دوباره وسوسه شدم ولی خداروشکر سریع فکرم رو عوض کردم
رفقا یه تجربه بهتون بگم هر وقت خواستین اینکارو بکنین هر جوری شده جلوی خودتون رو بگیریم بعد از چند دقیقه احساس موفقیت میکنین احساس میکنین کوه رو جابجا کردین و خیلی حس لذت بخشیه.

دقیقا همین طوره داداش
وسوسه هر چقدر سخت تر و فشار هر چی بیشتر باشه، عبور ازش و شکست دادنش، لذت بیشتری داره

[Queen]

سلام
این فنجون قهوه رو مخصوص برای آقای اراده آوردم
دیشب از عذاب وجدان خوابم نمی برد

نوش جونتون
هیشکی دس نزنه
دهنی هم نکنید

[Alone WarrioR]

رامین جون تولدت مبارک باشه امیدوارم تلاشی که واسه اهدافت میکنی به نتیجه برسه و به آرزوهات برسی

منم الان بعد از چند سال زیر بار رفتم و عکس رهروان رو گذاشتم توی امضام 
(البته مایه ی افتخاره    )
همچنین طی یک حرکت سخت و نفس گیر متن و تصویر رو اوردم وسط 

[رامین.]

سلام
خیلی ممنون از دوستان عزیز بابت تبریک هاتون
تبریک اصلی رو باید کسی میگفت که در حال حاضر وجود فیزیکی نداره که بگه  
دعا کنین سال دیگه وجود فیزیکی پیدا کنه ؛ فسیل شدیم تو کانون  


صندلی داغ داریم چه صندلی داغی ...  
تا من این فنجون قهوه که خانوم کویین آوردن رو میخورم خودتون رو آماده کنین و تشریف بیارین