عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

عاشق خان برای منم همین مشکل پیش اومده
و من با سیلی دارم صورت خودمو سرخ نگه می دارم
هر چند با این همه سیلی هنوز گاها سوتی می دم
اونم بد سوتی

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
آقا بحث اشتباها پیش اومد
من عاشق و طاهر رو از هم تشخیص میدم ولی وقتی یه مطلبی رو یه جایی گفته باشن یادم نمیاد کدومشون گفتن 4
همیشه هم می نویسم بقول عاشق یا طاهر.
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
قبلاً در مواجهه با مشکلات به خودارضایی پناه میبردم،
الان وقتی به مشکلی حاد بر میخورم فقط سردرد میشم و از سردرد نمیتونم حتی درست بخوابم ،با کسی هم صحبت نمیکنم تا آروم شم،با اینکه حس خیلی بدیه بازم جای شکرش باقیه که جایگزین شده.
 سپاس شده توسط
سلاااااام
صبح قشنگ سه شنبتون بخیر
روز رو پر از انرژی رو شروع کنید
دلتون پر از نور 
لبتون خندون
امروز رو میترکونیییییم
302 2uge4p4 49-2 Confetti Confetti 49-2 2uge4p4 302
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
گاهی وقتا ادم چقدر میتونه توی گناه فرو بره.... اولش فکر میکنی عه چه دنیای جالبیه...

میگی ای کاش زودتر با این دنیا اشنا شده بودم...خیلی باحاله...

ولی استرس داری....

استرسش خیلی عجیبه...

همیشه قبل از گناه های جدید این استرس میاد....

نکنه کسی بفهمه!!!! Shy
ولی یواش یواش عادی میشه Unsure
جوری میشه که وقتی به گذشتت نگاه میکنی میبینی اصلا یه ادم دیگه ایی بودی! 13  ولی خب شده...

یاد روزای گذشتت میوفتی و یکم دلت میگیره...

بهتره اون گناه جدید رو هیچوقت شروعش نکنی و بیشتر از زندیگت لذت ببری..
سخته میدونم....
کار کردن سخته...درس خوندن سخته... ادم بودن سخته.... Gigglesmile
ولی ازون سخت تر تنبلی کردنه....بی هدف زندگی کردن از همش سخت تره....
بریم مثل ادم زندگی کنیم.... 49-2
ماها سلطان شروع های دوباره اییم!
53
امروز دوستم یه خبر واسم فرستاده از یه خبرگزاری معروف با این عنوان که داعش جنسی در راهست. اسم خبر خیلی بیخود اومد به نظرم ولی چون دوستم اهل چرت و پرت فرستادن نیست لینکشو باز کردم خوندم.
راجع به وقایع آزار دهنده اخیر و تجاوزهای اخیر بود اما از زاویه ای نو جان کلام و مخلص کلام همین چیزی بود که ما به تناوب در کانون راجع بهش حرف زدیم( خود من بالای ۲۰ بار راجع بهش حرف زدم و بالای ۱۰۰ بار مطلب از بچه های دیگه خوندم) اینکه جدی بگیریم شهوت رو با هر کلیک رو مطالب پورن شریک میشیم تو خیلی اتفاقات زشت و اینکه باید اصلاح کنیم فکرمون رو راجع به شهوت و خط قرمز داشته باشیم و تغییر رو باید از خودمون آغاز کنیم.
راستش مطلبش چیزی به دانسته های قبلیم اضافه نکرد ولی کامنتهای کاربرا جالب بود: یکی از بدحجابی گفت یکی از ماهواره یکی از سخت شدن ازدواج یکی چسبوندش به حکومت و مذهب یکی گفت انتخابات یکی از  صیغه  گفت و دیگری از آزادی جنسی و یکی هم مقایسه کرد با جاهای دیگه ... برای من همش در یه جمله خلاصه میشه: فرافکنی
پست آخر خودمم اینجا تو همین زمینه بود
چقدر ماهایی که اینجا اومدیم و با وجود لغزش ها موندیم و بقیه افرادی که در گروههای ضد شهوترانی دیگه عضو شدن و موندن خوشبختیم از این نظر که پذیرفتیم مسئولیم در قبال خودمون خانوادمون و جامعه مون چقدر خوبه ما فرافکنی رو کنار گذاشتیم و پذیرفتیم باید نقش خودمون رو ایفا کنیم. همین پست قبل داداشم درخشنده رو با دقت بیشتری نگاه کنیم روی فرد تمرکز کرده روی نقش فرد. باید بقیه مردم رو دید تا متوجه شد که چه موهبتی نصیب ما شده خدا کنه این آگاهی به پاکی هممون ختم بشه. 49-2
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
وضعیت آب کشور از اون چیزی که ما فکرشو میکنیم خیلی خیلی بدتره
هیشکی به فکر ایرانمون نیست......
خودمون به فکر باشیم.
من از هرکی این پیامو میخونه خواهش میکنم تا جایی که میتونه تو مصرف آب صرفه جویی کنه و به همه هم بگه....
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
خیلی بده حرفایی رو نتونی توی کانون هم بزنی!

اصولا هر حرفی رو میشه توی کانون زد..خجالت و اینا معنی نداره ولی ببین به کجا خودمو رسوندم که نمیتونستم این حرفا رو بزنم...

تازه با خودم کنار اومدم تا بنویسم خرابکاریام....

شایدم یه درخواست کمک باشه ...
همساده راست میگفت رابطه با جنس مخالف هر مدلیش بده...یه جورایی انگار اخرش به گناه کشیده میشه...اولش  ادم خودشو توجیه میکنه با حرفای منطقی و قشنگ و
روشن فکرانه!
بعضیا بهش میگن اپن مایند بودن Hanghead
حالا انگار ما کلوز مایندیم!
اکثرا اینجا دنبال ازدواج و پاکین! منم یکی مث بقیه...کلی براش تلاش کرده بودم که بتونم توی این وضعیت اقتصادی بد بتونم یه خودی نشون بدم...

کسی توی خواستگاری نتونه گیر بده پول نداری کار نداری ماشینت کو!

اینا جور شد ولی یه جاهایی اشتباه شد!
روزای اول که پیشنهادمو دادم به یکی از دوستاش که بهش بگه حس بدی داشتم..انگار داشتم اشتباه میرفتم ولی ادامه دادم!117
من یکیو انتخاب کرده بودم که خیلی خیلی با من تفاوت داشت...خیلی زیاد!

اون گفت چند روزی باهم اشنا بشیم بعدش به خونواده هامون میگیم! یکم این حرف برام عجیب بود...گفتیم چشم....
بعد از یک هفته دیدم که حرف زدنای ما و کارامون اصلا شبیه دو نفری نیستن که میخوان اشنا بشن....
شیطان یا خوی بد یا هرچیزی که شما امشو میذارید انگار داشت مارو کنترل میکرد....
من از اولش دنبال ازدواج بودم بعد کم کم منحرف شدیم...
دختر ندیده بودم بگه دوستی بهتر از ازدواجه...
اشتباه منم خیلی بزرگ بود که ادامه میدادم!
حس میکردم دارم تغییر میکنم..کارایی میکنم که قبلا نمیکردم...
اتفاقای بدی هم افتاد...احساس میکردم ابروم رفته ....
ولی رفته بود دیگه 53258zu2qvp1d9v
درخشنده؟! 1744337bve7cd1t81 این تویی؟؟!
چند ماه گذشت خونواده هامونم میدونستن....
ولی اونا هم طبق عادت میگن اووووه کو تا ازدواج! یه 6 سال دیگه ازدواج کنید!
خب این همه سال چه غلطی کنیم؟! Hanghead  جمش کنیم بره دیگه....منم طبق معمول احساسم به منطقم پیروز میشد! نکته ی اصلی همینه...
عشق و احساس و اینا کارو خراب میکنن...
یواش یواش درخشنده ورزششم گذاشت کنار! داشت میشد مثل خونواده ی اونا...میرفت بیرون اشغالترین غذاهارو میخورد...
سیگار میکشید!
اخرش هم کارش به رابطه ی جنسی کشید...
اره درخشنده نابود شد...توی 4-5 ماه....
اون ورزشکاری که همه ارزو داشتن جاش باشن دیگه نابود شد...خیلی راحت....
بعضی وقتا هم به احترام گذشتش کانون میومد!
(دلمو زدم به دریا دارم مینویسم.....)
از خودم متنفر شدم....هرکاری رو کردم! بدتر ازین نمیشد...اون درخشنده نبود...یکی دیگه شده بود...
پیش خودش میگفت دوسش دارم دیگه...هرکاری بگه میکنم...
ولی دیگه یه روز تمومش کردم...من دوسش داشتم هرکاری کردم حالش بهتر بشه...تمام تکنیکای روانشناسی و هرچی
بلد بودمو گذاشتم جلوش...ساعتها وقت بزار براش.....
ولی یه جا باید به خودم میومدم....
چند روز پیش.....

برو به جهنم...ازدواجی که منو به اینکارا بکشونه میخوام صد سال ازدواج نکنم....
والا 22
امروز حالم بد بود....
میخواستم برم بیرون...یه پاکت سیگار گرفتم! درخشنده پاکتی کار میکنه! 1744337bve7cd1t81
رفته بودم جایی که یه زمانی تمرین میکردم...رکورد نفر پنجم کشور رو اونجا زده بودم...یک ساعت فول گاز با ضربان 182 میرفتم!!!

نگاه زمین میکردم...

بارون شسته بود بعضی جاهارو...

جاهایی که زیر افتاب بیل زده بودم درست کرده بودم دیگه شکل قبلشو نداشت...اونجا هیچکس نیست...10 کیلومتر وسط کوهها!

جایی که فقط روباه و عقاب و حیوونا میچرخن!
علف هرز همه جارو گرفته بود....
انگار صاحب اونجا مرده باشه 22
درخشنده مرده بود...
چه جالب...
روی یه تپه نشسته بودم سیگارو روشن میکردم به 8 سال زحمتی که به باد رفت میخندیدم! به همه ی پاکیم فکر میکردم...

یاد کانون افتادم...
فکر اول:

به خاطر بچه های کانون...این چیه درست کردی؟!

فکر دوم:

ولش کن تموم شده دیگه...لذتتو ببر ...دود کن کیف کن ازین فکرا هم نکن...

فکر سوم:
خاموشش کن تا بازم افتخار بقیه باشی...

فکر چهارم:

افتخار؟! تو هیچی نبودی ... جم کن...اینطوری اصلا حال نمیده ها...

فکر پنجم:
اینقد ضعیفی؟ به خاطر یه دختر ادم خودشو نابود میکنه؟ با توام...اون هرچی گفت باید قبول کنی؟
توی هر لجن زاری باهاش باید بری؟ به خدا خیلیا میخوان برگردی به خودت...نگاه کن زمینت هنوزم منتظرته
توش دریف بزنی!

نذاشتم فکر بعدی بیاد 22 حال عجیبی داشتم...باد میومد میخورد تو صورتم...
با فندک همه سیگارارو با پاکتش اتیشش زدم..خیلی قشنگ میسوختن....

بمیرید همتون اشغالا....

از زندگیم برو بیرون شیطان ... دیگه دوست ندارم....تو منو به این کثافت کشوندی...

وقتی همشون سوختن بلند شدم یکم گازشو گرفتم توی مسیر...درسته مثل گذشته ها نمیتونستم سریع باشم

ولی هنوزم اگه مسابقه میدادم کم نمیاوردم....مثل موشک چند دور زدم و برگشتم....
کلی هم با دوستم دور زدیم.....
یه مقدار باورش سخته....شرمنده ی همم...
خیلی رو میخواد اینارو اینجا بنویسی....
اومدم که درستش کنم.....
من نه لیاقت بهترین هارو دارم..نه ستاره هام...نه مربی بودن.....
از همه معذرت میخوام....
302
ممنون که حرف زدید آقای درخشنده
حرفای منم کما بیش بین همینا گفتید

بچه ها این روزا خیلی از خودم نا امیدم
دیگه نمی دونم چه باید بکنم
هر کاری کردم اشتباه از آب در اومد و اون وقتی که اومدم درستش کنم غلط اندر غلط شد
خیلی گیج شدم

خیلی از خودم نا امید شدم
انقدر که باورم نمی شه

[تصویر:  nasimhayat.png]
به نام خدا
 شاید جای این پستم اینجا نباشه ولی دلیل اینکه در انجمن شبانه روزی پستهای مهمم رو میزارم اینه که مهمان ها از اینجا بیشتر از هر جای دیگه بازدید میکنن. 303
چرخه وسوسه؛

۱-لذت طلبی: اغاز وسوسه.

۲-بها دادن: به او اجازه ورود به محدوده ذهن میدهیم.

۳-مخفی کردن: در وجودخود وسوسه را انکار میکنیم موقعیت خود را ترک نکرده و با گروه مشارکت نمیکنیم.

۴-نقشه کشی: برای اجرای وسوسه فوق شروع به نقشه کشیدن میکنیم.

۵-فکرقوی: ذهن خود را مداربسته میکنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمیکنیم.

۶-اقدام: در این مرحله وسوسه به یک فکرغیرقابل بازگشت تبدیل شده شروع به اقدام بعمل میکنیم.

۷-لغزش: لغزشی که براحتی میتوانستیم انرا ازخود دور کنیم اتفاق می افتد.
........................................................................................................................
خدا رو شکر امروز یه چیز جدید یاد گرفتم. من همیشه موقع اورژانسی شدن استرسی میشدم یا به دوستام زنگ میزدم یا میومدم کانون یا شروع میکردم به مطالب بهبودی خوندن.
پس چرا اغلب اوقات جواب نمیگرفتم؟
جوابی که تا امروز داشتم این بود که من میام راهکار میگیرم ولی عمل نمیکنم و پشت گوش میندازم. اما الان با مطلب بالا فهمیدم یه نکته وجود داره نکته خیلی مهم:
معمولا همساده وقتی میاد تو گروه میگه وسوسه داره یا میاد میگه اورژانسی شده که در مرحله ۶ قرار داره:
یه بار دیگه به تعریفش دقت کنیم:
دراین مرحله وسوسه به یک فکرغیرقابل بازگشت تبدیل شده شروع به اقدام بعمل میکنیم.
همساده بیچاره تو همون موقع که اومدی میگی اورژانسی شدی در واقع در فرآیند بی بازگشت لغزش قرار گرفتی. در مرحله ۴ یا ۵ شاید کور سوی امیدی باشه به حفظ پاکی ولی مرحله ۶ دیگه ته خطه 
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
چ حرفای خوبی زده شده
و من به همتون افتخار میکنم که انقدر صادقانه صحبت میکنین.
هممون اشتباه زیاد داشتیم
اشتباهاتی که اندازه خودمون هستن و کلی شرمساری همراهش هست
اقای درخشنده کاممممل حستو درک میکنم

مهم اینه ک بعد از تمام اتفاقات دوباره بخواهیم ک برگردیم و از اول راه درست رو شروع کنیم

می توانم بانو جونم دخمر خوبم ناامیدی یعنی اینکه تواناییتو دست کم گرفتی و من میدونم تو تواناااااایی چون تلاشت عالی بوده فقط الان یکوچولو فرصت میخوای

همه ما وقتی فکر میکنیم به اخر رسیدیم و راهی نیست و ناامیدی بیداد میکنه فقط یه فرصت میخواهیم ک ببینیم چ روح بزرگی رو خدا توی وجودمون گذاشته فقط باید باورش کرد

چیکای کانون ماه اسفند بارهااااا ارزوی مرگ کرده بود چون انقدر زخم عمیقی خورده بود که توان تحمل دردش رو نداشت حس میکرد تمام روحش رو به هیچ فروخته ولی الان چیکای کانون میدونه تا نفس هست فرصت ساختن دوباره هست و خدا مهربونترینه فقط کافیه باور کنیم و خودمون رو ب دستش بسپاریم
شاید واقعا ادم سابق نشیم اره چون تجربه ای رو داریم ک قبلش نداشتیم و اون راه رو با همه وجود حسش کردیم پس با احتیاط بیشتری پیش میریم
اگر قرار بود هرکس ادم سابق خودش باشه هیچ تکاملی شکل نمیگرفت
انسان اومده با خطاهاش هر چقدر هم سنگین تکامل پیدا کنه
ما انقدر خطا میکنیم تا مسیر درستمون رو پیدا کنیم
پس نگران این نباشید ک گذشته چی پیش اومده هر چقددددددددددددر هم بد و سخت و ناراحت کننده و سنگین موضوع الانه و میزان تلاشتون ک از یک ساعت پیش حالتون بهتر باشه همین
به خودمون فرصت بدیم  Confetti
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
به نام خدا
سلام
امروز داشتم خبرها رو مرور میکردم که متوجه شدم حامد امیری تو مسابقات معلولین نشان برنز آورده.
حامد امیری؟!!! همون که هر سال تو مردان آهنین عیدها میومد و اغلب هم تا فینال میرفت و چند بار مرد اخلاق شد!!!پس چرا مسابقات معلولین؟ 13 13
سرچ که کردم فهمیدم که چند سال پیش تصادف کرده و قطع نخاع شده 20 برنامه ماه عسلم انگار آورده باهاش مصاحبه کرده شاید خیلیاتون دیده باشین.
من از نزدیک دیدمش خیلی سال پیش باهاش عکس انداختم  خداوکیلی اینکه دیگه از فضا نیومده عکسش به عنوان اسوه تو نت نچرخیده مثه آدمهای استثنایی که میبینیم که کلیپاشون هست دست و پا ندارن ولی سرشار از انگیزه ان که خارق العاده به نظر نمیاد.
این دیگه خیلی طبیعی هستش یه انسان معمولی معمولی مثه همه ماها
 این یه تیکه از مصاحبشه:

حامد امیری قبل تصادف و بعد تصادف چه تغییری کرده است؟

خب ببینید وزن من قبل از تصادف 170 کیلوگرم بود، که بعد از تصادف تا 85 کیلوگرم آمدم. لطف خدا و دعای خیر مردم باعث شد که من زنده بمانم که خدا را بی‌نهایت بابت این موضوع شاکرم. من قبل از تصادف توان حمل 500 کیلوگرم را داشتم، اما الان حتی قادر به حمل پاهای خودم نیستم. دچار محدودیت شده‌ام که اگر خانواده‌ام در کنارم نبودند، واقعاً نمی‌دانستم چه‌کار کنم. ولی از این موضوع اصلاً ناراحت نیستم، چراکه خداوند در یک برهه زمانه به من توانایی بالایی داد که 12 سال قوی‌ترین مرد لرستان بودم و الان هم خودش صلاح دانسته که از من آن توان را بگیرد. من راضی‌ام به رضای خداوند..
[تصویر:  9811883-b.jpg][تصویر:  fatemi%204a%20copy.jpg][تصویر:  15003555-b.jpg]
 حالا فکر کن با من مصاحبه کنند: جناب همساده شما نسبت به 6 سال پیش چه تغییری کرده است؟
راستش اصلا از زندگیم راضی نیستم. یه شغل با حقوق ماهی ۵ تومن ندارم نه ماشینی نه خونه ای نه چیزی یه کیس مناسب هم برای ازدواج خدا قسمتم نکرده هنوز خانوادم منو درک نمیکنن همش رو مخمن درس خوندم تهش هیچی نشد از تیپ و قیافه و ظاهر خودم راضی نیستم متنفرم از اوضاع کشورم خیلی داغونه همه چی....  قربون حکت خدا برم که  ته مونه هر چی بوده رو داده به من ممنونم که این وقت رو در اختیار من گذاشتید البته ناشکر نیستم شکرش در همه حال. 
ای که شاکر بودنت بخوره از شش جهت بر اون فرق سرت همساده  Swear1
خدایا اگه استانداردت واسه شکر گزاری  امثال حامد امیری و بزرگتر از اون باشن...در عجبم زمینت چطور اجازه میده من روش قدم بزنم و منو فرو نمیبره.
خودت کمک کن که یه خرده آدم بشم فقط از دست خودت برمیاد ( البته امیدوارم حداقل این تقاضای کمکم در حد اون شکرگزاری کردن هر روزم  تصنعی و حال به هم زن نباشه 53 )
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
(1396 تير 26، 22:28)یوسف نوشته است:
(1396 تير 26، 11:48)rezvaneh نوشته است: منم آقا آرمین و آقا رامین رو با هم اشتباه میگیرم  Gigglesmile

اقا من هنوزم شازده کوچولو و قاصدک رو با هم قاطی میکنم 
نمیدونم چرا واقعا  4chsmu1

فکر کنم چون چون رنگ اسماشون شبیه همه (بنفشه)
منم همین مشکل اوایل داشتم .آقای شازده کوچولو رو اصلا ندیده بودم هر بار رنگ بنفش میدیم فکر میکردم آقای قاصدکه !
شاد بانو و خاله شادانم اشتباه میگرفتم !
 ساحل آرام و دریا رو هم همین طور !!!
 أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؟!
سلااااام صبح زیبای شنبتون بخیر باااشه
ان شالله هفته ای پر از نور ، هدف ، انرژی و سربلندی 
و
دلی پر از شادی ، انگیزه و آروم
منتظرتون باشه
قراره این هفته همممون یک پله بهتر از هفته پیش باشیم
مگه نه؟
Confetti 2uge4p4 49-2 2uge4p4 Confetti
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
(1396 تير 31، 8:01)chika نوشته است:
سلااااام صبح زیبای شنبتون بخیر باااشه
ان شالله هفته ای پر از نور ، هدف ، انرژی و سربلندی 
و
دلی پر از شادی ، انگیزه و آروم
منتظرتون باشه
قراره این هفته همممون یک پله بهتر از هفته پیش باشیم
مگه نه؟
Confetti 2uge4p4 49-2 2uge4p4 Confetti
سلام 
نه من قراره هفت پله بالاتر باشم Shy 

انکار
 جایگزین کردن
 توجیه کردن
 عدم اعتماد به دیگران
  احساس گناه و خجالت
  حقارت
 انزوا
 از دست دادن اختیار
 همگى علائم و  عوارض خودارضایی هستند.
هفته هممون به دور از این علائم و عوارض به امید خدا 49-2
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان