عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

توجه                                                                        توجه
هر آنجه درمورد اعتیاد میدانید اشتباه بوده
Confetti  Confetti  Confetti  Confetti

سلام به همه بچه های کانون
خوبین؟
من الان یه مقاله در مورد اعتیاد تو سایت TED پیدا کردم دوست دارم همتون ببینین حداقل فعلای کانون ببینن
این مقاله در مورد شخصیه به اسم یوهان هری   اینم لینکش 
ببینین قبول دارم اعتیاد به خ.ا با مواد خیلی فرق داره اما هر دو اعتیاد دارن 
حتما بخونین

49-2

یکی از اولین خاطرات من برمی‎گرده به بیدار کردن یکی از خویشانم و این که نمی‎توانستم. و من خب بچه کوچکی بودم، پس واقعا دلیلش را نمی‎‎فهمیدم، اما بزرگتر که شدم، متوجه شدم ما مشکل اعتیاد در خانواده‎مان داریم، از جمله کمی اعتیاد به کوکایین.



اخیرا بهش خیلی فکر کردم، احتمالا به این خاطر که الان دقیقا ۱۰۰ سال از قانون ممنوعیت مواد برای اولین بار در ایالات متحده و بریتانیا میگذرد، و بعد آن را به بقیه دنیا تحمیل کردیم. یک قرن از زمان گرفتن این تصمیم واقعا سرنوشت‎ساز از سوی ما برای گرفتن معتادها و تنبیه‎شان و باعث رنجشان شدن میگذرد، چون باور داشتیم که باعث پاک شدن آنها میشد؛ برای دست کشیدن انگیزه می‎گرفتند.



و چند سال پیش، نگاهی داشتم به برخی از معتادان در زندگی‎ام که دوستشان داشتم، و به دنبال راهی بودم که بشود به طریقی به آنها کمک کرد. و تشخیص دادم یک عالم سوال مقدماتی باور نکردنی بود که جوابشان را نمی‎دانستم، مثل، چه چیزی واقعا باعث اعتیاد میشه؟ چرا به این رویکردی که به نظر کار هم نمی‎کند چسبیدیم، و آیا اصلا راه بهتری هست که بخواهیم آن را جایش امتحان کنیم؟


پس کلی مطلب در این باره خواندم، و واقعا نتوانستم پاسخ‌هایی که دنبالش بودم را بیابم، پس فکر کردم، خب، می‎روم سراغ آدمهای مختلف در سراسر دنیا که قبلا روی این موضوع کار کرده‎اند و با آنها صحبت می‎کنم تا ببینم میشود چیزی از آنها یاد گرفت. در ابتدا اصلا فکر نمی‎کردم بیش از ۴۸٫۰۰۰ کیلومتر را طی کنم، اما خب این کار را کردم و انواع آدمها را دیدم، از کراک فروش تراجنسی در براونز ویل، بروکلین گرفته تا دانشمندی که کلی از وقتش را صرف دادن هالوسینوژن‎ها (مواد اوهام آور) به خدنگها می‎کرد تا ببیند دوست دارند-- معلوم شد دارند، اما تنها در شرایط خیلی ویژه-- و تنها کشوری که تا بحال از کلیه مواد از بنگ گرفته تا کراک جرم زدایی کرده، یعنی پرتقال. و چیز دیگری که فهمیدم بطوریکه ذهنم خیلی آشفته شد، تقریبا همه آنچه درباره اعتیاد فکر می‎کردیم اشتباه است، و اگر شروع به جذب شواهد جدید درباره اعتیاد کنیم، فکر کنم باید خیلی از سیاست‌هایمان درباره مواد مخدر را تغییر دهیم.



اما بگذارید با چیزیی شروع کنم که فکر می‎کنیم می‎دانیم، چیزی که فکر می‎کردم می‎دانم. بیایید این ردیف وسط را در اینجا در نظر بگیریم. فرض کنید همه شما، برای ۲۰ روز، سه بار در روز هرویین مصرف کردید. بعضی از شما کمی بیشتر از بقیه به این دیدگاه علاقمندید. (خنده) نگران نباشید، فقط تجربه‎ای ذهنی است. تصور کنید این کار را کردید، باشه؟ چه اتفاقی میفتاد؟ اکنون این داستان چه اتفاقی می‎افتادی را داریم که برای یک قرن به ما گفته شده. فکر می‎کنیم چون در هروئین جاذبه‎های شیمیایی هست پس وقتی آن را برای مدتی مصرف می‎کنید، بدنتان به آن جاذبه‎ها وابسته است، بعد از لحاظ جسمی به آنها نیاز دارید، و در آخر آن ۲۰ روز، شما معتاد به هروئین می‎شوید، نه؟ این فکر من بود.



اولین چیزی که به من هشدار داد که یک جای داستان می‎لنگد وقتی بود که برایم توضیح داده شد. اگر بعد از سخنرانی امروز بیرون بروم و ماشین بهم بزند و لگنم بشکند، به بیمارستان برده می‎شوم و کلی دیامورفین بهمن تزریق خواهد شد. دیامورفین همان هروئین است. راستش خیلی بهتر از هروئینی است که قرار است در خیابان بخرید، چون چیزهایی که از دلال مواد بخرید آلوده است. راستش، مقدار خیلی کمی از آن هروئین است، در جاییکه مواد گرفته شده از دکتر کاملا از لحاظ دارویی خالص است. و یک مدت طولانی برایتان تجویز خواهد شد. کلی آدم توی این اتاق هست که شاید خودشان ندانند اما کلی هروئین مصرف کردند. و این اتفاق برای کسانی که در جاهای دیگر مشغول تماشای ما هستند هم اتفاق میفتد. و اگر اعتقاد ما درباره اعتیاد راست باشد-- این افراد در معرض تمامی این محرکهای شیمیایی بودند-- چه اتفاقی باید بیفتد؟ باید معتاد شوند. بررسیهای واقعا دقیقی انجام شده. این اتفاق نمیفتد؛ حتما متوجه شدید وقتی مادر بزرگتان عمل پیوند لگن داشته از بیمارستان معتاد بیرون نیامده. (خنده)



و وقتی این را فهمیدم، برایم خیلی عجیب بود بر خلاف آنچه به من گفته شده، تمام آنچه فکر می‎کردم می‎دانم که این موضوع درست نباشد، تا این که با فردی بنام بروس آلکساندر دیدار کردم، او استاد روانشناسی در ونکوور است که آزمایش شگفت انگیزی را انجام داده که به نظرم به ما در فهم این مساله کمک می‎کند. پروفسور آلکساندر برایم توضیح داد، ایده اعتیادی که ما همگی در ذهنمان داریم قصه است، تنها نتیجه یک سری آزمایشاتی است که پیش از قرن ۲۰ام انجام شدند. آزمایشاتی واقعا ساده. اگر کمی سادیسم داشته باشید، می‎توانید امشب در منزل انجامشان دهید. موشی را بگیرید و توی قفس بندازید، و بهش دو بطری آب بدهید: یکی فقط آب و آن یکی آبی که کمی هرویین یا کوکایین به آن افزوده شده. اگر این کار را کنید، خب موش قطعا همیشه آب موادی را ترجیح می‎دهد و همیشه خودش را سریعتر می‎کشد. خب این فکری که شما می‎کنید، نه؟ این چیزی که فکر کنیم هست. در دهه ۷۰، پروفسور آلکساندر این آزمایش را مورد بررسی قرار داد و فهمید که: آهان، ما موش را در یک قفس خالی می‎گذاریم. پس کار دیگری ندارند، جز استفاده کردن از این مواد. پس باید چیزی کمی متفاوت را امتحان کرد. پس پروفسور آلکساندر قفسی ساخت که " پارک موش" نام دارد، که در واقع بهشت موشهاست. یک عالم پنیر و تپ رنگی توش هست، با یک عالم تونل. از همه مهمتر، کلی دوست دارند.‎‎ یک عالم هم سکس اگر بخواهند. و آن دو بطری آب هم البته هست، آب عادی و آب موادی. اما نکته جالب اینجاست که، در پارک موش، کسی آب موادی دوست ندارد. تقریبا هیچوقت استفاده نمی‎شود. هیچکدام اجبارا از آن استفاده نمی‎کنند. هیچکدام اوردز نمی‎کنند. از تقریبا ۱۰۰٪ اوردز در زمانی که تنها هستند به صفر درصد اوردز در جاییکه زندگی شاد و پر از ارتباط دارند می‎رسیم.


04:47
اولش، وقتی این را دید، پروفسور آلکساندر با خودش فکر کرد، شاید این فقط درباره موشها کاربرد دارد و ما کاملا متفاوت باشیم. شاید هم متفاوت نه تا آن حدی که مایلیم، اما می‎دانید-- اما خوشبختانه، آزمایش انسانی نیز هم زمان با همان معیار انجام میشود. که جنگ ویتنام نام دارد. در ویتنام، ۲۰ درصد کل نیروهای آمریکایی کلی هروئین مصرف می‎کردند، و اگر به گزارشات خبری آنوقت نگاه بیاندازید، واقعا نگران بودند، چون فکر می‎کردند، خدای من، ما قرار است صدها هزار معتاد و عملی در خیابانهای ایالات متحده داشته باشیم وقتی جنگ تمام میشد؛ بیجا هم نبود. الان، آن سربازها که کلی هروئین مصرف می‎کردند مورد بررسی قرار گرفتند. آرشیوهای ژنرال روانپزشکی عمومی بررسی واقعا دقیقی را انجام داد و خب چه بسرشان آمد؟ معلوم شد که به مراکز بازپروری نرفتند. دچار افسردگی ناشی از ترک نشدند. نود و پنج درصد آنها فقط مصرف هروئین را ترک کردند. پس اگر قصه وسوسه‎های شیمیایی را باور دارید، خب مطلقا مفهومی ندارد، اما پروفسور الکساندر به این فکر کرد که احتمالا داستان متفاوتی درباره اعتیاد هست. گفت، شاید اصلا اعتیاد درباره ‎‎ وسوسه‎های شیمیایی نباشد. شاید اصلا ماجرای قفس باشد. شاید اصلا اعتیاد سازگاری با محیطتان باشد؟



به این نگاه کنید، پروفسور دیگری بود به اسم پیتر کوهن در هلند که گفت شاید نباید آن را حتی اعتیاد بنامیم. شاید باید آن را قید داشتن بنامیم. بشر از نیاز ذاتی و طبیعی برای رابطه داشتن برخوردار است، و وقتی ما شاد و سالم هستیم، با یکدیگر رابطه و عهد برقرار خواهیم کرد، اما اگر قادر به انجام آن نباشید، بخاطر این که در زندگی شکست خورده‎اید یا منزوی هستید یا از شوک ناشی حادثه‎ای رنج می‎برید، با چیزی پیوند خواهید خورد که به شما حس تسکین یافتن را القاء کند. که خب می‎تواند قمار کردن باشد یا دیدن پورن، ممکن است کوکایین باشد یا حشیش و بنگ، اما حتما با چیزی پیوند خورده و ارتباط برقرار می‎کنید چون در ذات ما هست آن چیزی است که ما بعنوان بشر می‎خواهیم.


06:28
و در ابتدا، اینکه بخواهم آن را توی سرم فرو کنم اصلا آسان نبود، اما یکی چیزی که باعث شد بتوانم راحت به آن فکر کنم، خب الان می‎بینم که کنار صندلی‎ام یک بطری آب هست، درست نیست؟ به بیشتر شما نگاه می‎کنم، و اکثر شما بطریهای آب همراهتان هست. مواد را فراموش کنید. بی‌خیال جنگ با مواد شوید. کاملا قانونی، همه آن بطریهای آب می‎توانند بطری ودکا باشند، نه؟ همه ما می‎توانیم مست و پاتیل شویم-- دنبال همین هستم-- (خنده)-- اما نیستیم. الان، چون شما استطاعت پرداخت خداد تومنی را دارید که برای حضور در یک سخنرانی TED لازم است، حدس می‎زنم که شما رفقا استطاعت پرداخت نوشیدن ودکا طی شش ماه بعد را داشته باشید. خانه خراب نخواهید شد. این کار را نخواهید کرد، و دلیلی که این کار را انجام نمی‎دهید بخاطر این نیست که کسی جلوی شما را می‎گیرد. بخاطر داشتن روابط و قیدهایی است، این که میخواهید برایشان حضور داشته باشید. کاری دارید که دوستش دارید. آدم‌هایی را دارید که دوست‌شان دارید. روابط سالم دارید. و بخش اصلی اعتیاد، اینطور که فکر می‎کنم و باور دارم شواهد نشان می‎دهد، درباره نداشتن ظرفیت برای تحمل وضعیت کنونی زندگیتان است.



خب، پیامدهای واقعا مهمی دارد. بارزترین پیامد آن جنگ علیه مواد است. در آریزونا سراغ گروهی از زنانی رفتم که تی شرتهایی با این نوشته به تن داشتند،" من معتاد به مخدر بودم،" و پاهای ما را بهم زنجیر می‎کردند و برای کندن قبر می‎بردند، در حالیکه بقیه مردم به آنها زل می‎زدند، و وقتی آن دسته از زنان از زندان بیرون آمدند، سابقه‎دار خواهند بود، به این معنای که بعد از این آنها هرگز دوباره قادر به کار کردن در اقتصاد حقوقی نخواهند بود. خب، این یک مثال بارز دیگر است، که در مورد دسته زنجیر بند واضح است. اما در واقع در همه جای دنیا با معتادان تا حد زیادی این شکلی برخورد می‎شود. تنبیه‎شان می‎کنیم. شرمنده‎شان می‎کنیم. سوابق جنایی برایشان درست می‎کنیم. سر راه ارتباط مجددشان موانعی قرار می‎دهیم. دکتری در کانادا بود به اسم دکتر گابور میت، مرد فوق العاده‎ای که به من گفت، اگر مایلی سیستمی را طراحی کنی که اعتیاد را بدتر می‎کند، آن سیستم را طراحی کن.



الان یک جایی هست که تصمیم گرفت درست نقطه مقابل آن را انجام دهد، و به آنجا رفتم تا نحوه کارکردش را ببینم. در سال ۲۰۰۰، پرتقال یکی از بدترین مشکلات مواد را در اروپا داشت. یک درصد جمعیت به هروئین اعتیاد داشت که واقعا سرسام‎آور است، و هر سال، آنها خیلی بیشتر و بیشتر به شیوه آمریکایی متوسل می‎شدند. افراد را تنبیه کرده و گاو پیشانی سفیدشان می‎کردند و باعث شرمساری بیشترشان می‎شدند، و هر سال، مشکل بدتر می‎شد. و یک روز، نخست وزیر و رهبر جناح مخالف با همی یکی شدند، و اصل حرفشان این بود که ببینید، ما نمی‎توانیم مملکتی که هر روز تعداد معتادانش به هرویین بیشتر می‎شود را اداره کنیم. بیاید مجمعی از دانشمندان و پزشکان را برای حل خلاقانه این مشکل تشکیل دهیم. و آنها مجمعی را به سرپرستی مرد بی‎نظیری به اسم دکتر جواوو گوالوو دایر کردند، تا همه این شواهد جدید را بررسی کنند، و در نهایت جوابشان این بود، " از همه مواد از حشیش گرفته تا کراک جرم زدایی کنید، اما"-- و این گام مهم بعدی است-- "و همه آن پولی که برای ریشه کردن مواد و جدایی معتادان از جامعه استفاده می‎کردید را بردارید و در عوض خرج پیوند مجددشان با جامعه کنید." و خوب این واقعا طرز فکر ما درباره تداوی مواد مخدر در ایالات متحده و بریتانیا نیست. پس آنها بازپروری مسکونی انجام می‎دهند، آنها روان درمانی دارند، که تا اندازه‎ای ارزشمند است. اما مهمترین کاری که آنها کردند کاملا عکس شیوه عملی آنها بود: برنامه‎ای انبوه کار آفرینی برای معتادان، و وامهای خرد برای معتادان تا تجارتهای کوچکی را راه بیاندازند. برای مثال شما قبلا مکانیک بودید. وقتی حاضرید، آنها به گاراژ خواهند رفت و خواهند گفت، اگر این یارو را برای یکسال استخدام کنی، نصف دستمزدش را پرداخت خواهم کرد. هدف این بود که حتما هر معتادی در پرتقال صبحها برای بیرون آمدن از تخت چیزی داشته باشد. و وقتی رفتم و معتادها را در پرتقال دیدم، آنچه گفتند این است که در حین کشف مجدد هدف، آنها پیمانها و روابط را با اجتماعی وسیعتر از نو کشف کردند.



الان ۱۵ سال از شروع این آزمایش می‎گذرد، و جوابها از این قرارند: مواد تزریقی در پرتقال کاهش داشته، طبق آمار جرم شناسی بریتش ژورنال، تا ۵۰ درصد کاهش داشته. مرگ و میر ناشی از استعمال بیش از حد مواد و شاخص HIV به میزان انبوهی میان معتادان کاهش داشته. اعتیاد در تمامی بررسیها بطور قابل توجهی کاهش پایین بوده. یکی از روشهایی که شما را متوجه موثر بودن آن می‎کند این است که تقریبا هیچکس در پرتقال تمایلی به بازگشت سیستم قدیمی ندارد.



خب اینها دلالتهای سیاسی آن هستند. راستش فکر می‎کنم لایه‎ای از دلالتها در کل این تحقیق به شرح زیر وجود دارد. در فرهنگی زندگی می‎کنیم که آدمها بطور فزاینده‎ای واقعا در برابر کل انواع اعتیادات آسیب پذیر هستند، خواه تلفن‌های هوشمندشان باشد یا خرید کردن و خوردن باشد. قبل از شروع این سخنرانیها-- خب اطلاع دارید که--- به ما گفته شد باید موبایل‌هایمان را خاموش نگهداریم، و لازم است که بگم تعدا زیادی از شما وحشت زده به نظر رسیدید مثل معتادانی که به آنها گفته شده دلالشان برای چند ساعتی در دسترس نخواهد بود. ( خنده) خیلی ما این حس را داریم، و شاید گفتن آن عجیب برسد، درباره این که چطور قطع ارتباط محرک اصلی اعتیاد است صحبت کرده‎ام و عجیب این که رو به افزایش است، چون قطعا فکر می‎کنید که اجتماع کنونی ما بیش از هر زمان دیگر از ارتباطات بهره می‎برد. اما بیشتر از هر زمان دیگر این فکر با من است که ارتباطاتی که داریم یا فکر می‎کنیم داریم، بیشتر به تقلید مسخره‎آمیزی از رابطه بشر میمانند. اگر با بحرانی در زندگی خود مواجه شوید؛ حتما متوجه خواهید شد که فالوئرهایتان در توئیتر کنارتان نخواهند نشست. دوستان فیسبوک تان به شما در برخورد با آن کمکی نخواهند کرد. دوستانی واقعی از گوشت و خون که با آنها روابط رودرروی عمیق و ریشه‎دار همراه با اختلافات جزیی دارید به شما کمک خواهند کرد. و تحقیقی هم هست که بواسطه بیل مک‎کیبن نویسنده محیط زیست از آن خبردار شدم، که بنظرم اطلاعات زیادی در این باره به ما میدهد. این تحقیق میانگین تعداد دوستان نزدیکی که هر آمریکایی میتواند در هنگام بحران با آنها تماس بگیرند را بررسی می‌کند. این رقم از دهه ۱۹۵۰ با شتاب ثابتی در حال پایین آمدن است. سهم هر فرد از فضای تخصیص یافته محل زندگی‎اش افزایش مداوم داشته، و بنظرم استعاره‎ای است از انتخاب ما برای فرهنگی که ایجاد کرده‎ایم. فضای بیشتر را با دوستان طاق زده‎ایم، اشیا را با ارتباطات طاق زده‎ایم، و نتیجه این که یکی از تنهاترین اجتماعاتی هستیم که تابحال بوده. و بروس آلکساندر، مجری آزمایش پارک موش می‎گوید، در موضوع اعتیاد همیشه بحث بهبود فرد است، و صحبت در این باره درست است، اما لازم است صحبت بیشتری درباره بهبود اجتماعی شود. یک چیزی درباره ما غلط است، نه فقط بطور فردی بلکه بطور گروهی، و جامعه‎ای خلق کرده‎ایم که برای خیلی از ما، زندگی بیشتر خیلی شبیه آن قفس متروکه است و خیلی کمترشبیه پارک موش.



اگر بخواهم رو راست باشم، به این دلیل سراغش نرفتم. به دنبال کشف نکات سیاسی و اجتماعی نبودم. می‎خواستم بدانم چطور میشد به کسانی که دوست دارم کمک کنم. و وقتی از این سفر طولانی برگشتم و همه اینها را آموختم، به معتادان زندگی‎ام نگاه انداختم، و اگر واقعا رک و راست باشید، دوست داشتن فرد معتاد سخت است، و شما در این سالن کلی از اینها را می‎شناسید. بیشتر اوقات عصبانی هستید، و فکر می‎کنم یکی از دلایلی که چرا این بحث انقدر داغ و پر هیجان است، بخاطر این است که قلب هر یک از ما را تحت تاثیر قرار داده، نه؟ همه ما کمی با این منظره آشنا هستیم که با دیدن معتادی فکر می‎کنیم، کاشی کسی مانعت میشد. و بنظرم انواع نسخه‎هایی که در نحوه برخوردمان با معتادها پیچیده شده مثال سازی می‎شود، مثل برنامه‎‎ی "مداخله" در ژانر تلویزیون واقعی، اگر تا بحال تماشا کرده باشید. به نظرم هم چیزی در زندگی ما بواسطه این دست برنامه ها تعریف می‎شود که خودش موضوع صحبت TED دیگری است. اگر تابحال برنامه تلویزیونی " مداخله" را دیده باشید، منطق خیلی ساده‎ای دارد. یک معتاد و تمام آدمهای توی زندگیش را یکجا جمع کنید، آنها را با آنچه انجام می‎دهند مواجه کنید و آنها می‎گویند، اگر خودت را جمع و جور نکنی بیخیالت می‎شویم. پس آنچه می‎کنند رابطه با معتاد را نشانه می‎گیرند، و او را تهدید می‎کنند، با مشروط کردنش به معتاد هر طوری خواستند رفتار کنند. و شروع کردم به فکر به این که چرا آن رویکرد ناموفق است، و شروع کردم به فکر به این که تقریبا مثل وارد کردن منطق جنگ اعتیاد به زندگیهای خصوصی ما است.



پس فکر کردم، چطور می‎توانم یک پرتقالی باشم؟ و آنچه سعی کرده‎ام الان انجام دهم، و ادعا نمی‎کنم که دائم انجام می‎دهم و نمی‎توانم به شما بگویم که آسان هست، گفتن این حرف به معتادهای زندگی‎ام هست که میخواهم رابطه‎ام را با شما عمیق‎تر کنم، به آنها بگم، دوستتون دارم خواه چیزی مصرف کنید یا نه. دوستت دارم، در حالتی که هستی، و اگر به من احتیاج داری، میام و کنارت می‎نشینم چون دوست دارم و نمیخوام تنها باشی یا احساس تنهایی کنی.



و فکر می‎کنم که هسته آن پیغام-- تو تنها نیستی، ما دوستت داریم-- باید کاملا همان پاسخی باشه که به معتادها می‎دهیم، از جنبه‎های اجتماعی، سیاسی و فردی. صد سال هست که ترانه‎های جنگی درباره معتادها سر می‎دهیم. من از ابتدا فکر می‎کنم باید برایشن ترانه‎های عاشقانه میخواندیم، چون هشیاری عکس اعتیاد نیست. ارتباط، عکس اعتیاد است.



متشکرم.


به نطرم ما هرچی مهارت ارتباطی رو بیشتر روش کار کنیم موفقتر خواهیم بود مسلما  Confetti
دوستان سلام

یه خبر خیلی خوب
سر بزنید
لینک
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 18، 20:45)پارادایس نوشته است: توجه                                                                        توجه
هر آنجه درمورد اعتیاد میدانید اشتباه بوده
Confetti  Confetti  Confetti  Confetti

سلام به همه بچه های کانون
خوبین؟
من الان یه مقاله در مورد اعتیاد تو سایت TED پیدا کردم دوست دارم همتون ببینین حداقل فعلای کانون ببینن


به نطرم ما هرچی مهارت ارتباطی رو بیشتر روش کار کنیم موفقتر خواهیم بود مسلما  Confetti

سلام 
بسیار عالی بود موضوعش 
تا اخرشو خوندم 
من هم خیلی در سایت های مختلف سر میزنم تا بتونم به روزترین روش ها برای ترک اعتیاد رو پیدا کنم 
در همه آنها اشاره به این موضوع شده که با اجبار و زور هیچ عادت بدی ترک نمیشه 
و مخصوصا برای ما با خ.ا نباید جنگید
باید اون رو پذیرفت و بهش کم محلی کرد 
وقتی که فکرمون میره سمتش تو دلمون بگیم نه من بهش علاقه ندارم
و بریم سراغ یه کار دیگه
اینقدر این کار رو بکنیم که آستانه تحملمون از میل به انجام اون کار پیشی بگیره 
اونوقته که چشم بهم میذاریم میبینیم دو ماهه که پاکیم 4chsmu1
فقط خدا کنه اون روزا بیاد که میاد و من مطمئن ام  302
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 19، 14:45)aliunknown نوشته است:
نقل قول: دخترا بابایی ترن 
تمایلشون به پدر هست بیشتر ...

مفهوم خونواده داره کمرنگ میشه این دوره 

پدر و مادر دیگه معنی و مفهوم نداره 

زندگی خیلی سخت شده بچه ها خیلی از نون دراوردن بگیر تا هزینه های سنگین و مشکلات مدید جامعه از لحاظ روحی و جسمی و مالی ...

اینکه ما هنوز اینجاییم تواین شرایط و موقعیت، کار اسونی نبوده

پدر و مادر هم که سختیای زندگی رو دوششونه چندین برابر ما 
یک جانبه به قضایا نگاه کردن به نطرم بی انصافیه 


زندگی خیلی سخت شده 

شمام حق داریم ناله نفرین کنین 

ولی بی انصافی نکنین [تصویر:  302.gif]
این هفته یکم نشستم فکر کردم و با خودم گفتم خب حتما پدرم تو بچگی و جوونیش سختی های خیلی ز یادی کشیده که الان اینطوریه .
دیگه بماند سخت پشیمون شدم از افکار قبلی که داشتم . تصمیم گرفتم رابطمو باهاش تقویت کنم حتی اگه اون خواست باهام بداخلاقی کنه ازش زده نشم .
دوشنبه شب که رسیدم خونه حسابی گرفتمش تو بغلم و یه ماچ بزرگ هم کردم جوری که خودش مونده بود چی شده  4chsmu1 4chsmu1  
خودمم موندم که چی شد رفتم سراغ این کار اما حس خوبی بهم دست داد .
اگه بتونم همینطوری ادامه بدم خیلی عالیه . شما هم سعی کنیییید رابطه خودتون و پدرتون رو تقویت کنید حتی اگه از پدرتون متنفرید .... ( دیگه در هر صورت از من بدتر نمیشید دی : )

علی روش خوبی و پیش گرفتی
فقط به این فکر کن که یه مدت محدودی همه ما زنده هستیم پس تا می تونی از وجود تنها حامیان باوفات تو این دنیا لذت ببر.
یا علی
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
 سپاس شده توسط
چقدر همه با پدراشون مشکل دارن  65
من هیچوقت جواب پس ندادم ؛ خیلی هم شده رفتار خوبی نداشتن
هر وقت از بابام ناراحت باشم میرم سر عمه م غر میزنم ؛ هر وقت هم از مامانم ناراحت باشم میرم سر خاله م غر میزنم   Khansariha (56)
اخرین بار همین دیشب بود بابام کلی انتظار بیجا داشت ؛ هیچی بهش نگفتم ولی رفتم پای گوشی هر چی در توانم بود نثار عمه م کردم   Khansariha (56)  با این داداشش Hanghead 
تا 3 صبح داشتیم حرف میزدیم ؛ 3 ساعت حرف زدیم کلی نصیحتم کرد  Hanghead
عمه کوچیکم خوبه کلا 7 سال ازم بزرگ تره از نسل قدیم نیست . خاله کوچیکم هم همینطور . راحت میشه سرشون غر زد  Khansariha (56)
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
یه مشکلی تو عمه وجود داره 39 39 39
 سپاس شده توسط
اصلن هم مشکل ندارن Swear1
عمه ی من لنگه نداره تو خوبی،خداروشکر  1
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
(1396 بهمن 19، 22:55)smwarrior نوشته است: چه خوبه ک جایگزین هس1
ولی بنظرم بهتره مسائل خانوادگی بین خودمون بمونه22
اهم مخصوصا عمه22
جدا چرا عمه ها همیشه نقش منفی دارن؟22
د

اتفاقا منم شدیدا معتقدم عمه ها ویرانگرند 22 بخصوص اگه عمه از پدرت بزرگتر باشه . نقش دیکتاتور رو تو خانواده ایفا میکنه 22
خاله ها اکثرا خوبن . 1 جین خاله دارم که با همشون راحت صحبت میکنم .
ولی دو جین عمه دارم با هیچکدوم اینجور نمیشینم راحت صحبت کنم . فقط عمه کوچیکم رو باهاش راحتم . کلا همیشه با هم خوب بودیم خیلی از چیزهایی هستن که مامانم از من نمیدونه ولی عمه م میدونه . مثلا وقتی پسری دختری رو بخواد مسلما میره به مامانش میگه ولی من کلا با عمه م راحت ترم میرم به عمه م میگم 22


نقل قول: یه مشکلی تو عمه وجود داره  39 39

چه مشکلی؟  117
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
من خودم عمه م
بچه برادرمم خیلی دوست دارم
ولی خیلی وقتا که میام بهش محبت کنم یاد اذیتای باباش می افتم و بی خیالش می شم
اما وقتی نوبت بچه خواهر می شه تا میام یه کوچولو واسش کم بذارم یاد زحماتی که خواهرم برام گذاشته می افتم و دلم نمیاد

[تصویر:  nasimhayat.png]
عمه ها شیرن مث شمشیرن Confetti
کلا عمع یه موجودیه که از دو جا فامیله
یک از طرف پدر و دو از طرف مادره پدر که اگه از بزرگ فاکتور بگیریم درواقع یجور پدر مادره مجازی میشه : )))
پدر و مادر مجازیم حکم حقیقی رو داره اگه بهش توجه بشه که 99 درصد میشه چون ما همش تو صفحات مجازی زندگی میکنیم
در هر صورت عمع ها خطرناکن
نباید زیاد دور و برشون بریم کلا شوهر عمه هم زیاد که فامیل حساب نمیشه مثل شوهر خاله
به نظرم عمه یه چیزه تو برزخه
نه میشه گفت فامیله نه میشه گفت فامیل نیست
نه میشه ازش جدا شد نه باهاش راحت بود
اسیر شدیم  53258zu2qvp1d9v
 سپاس شده توسط
[تصویر:  hl6899ffuoee73g7vhm3.gif]
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 20، 6:08)aliunknown نوشته است:
نقل قول: جدا چرا عمه ها همیشه نقش منفی دارن؟[تصویر:  22.gif]
برای منم همیشه سوال بوده . کسی جوابی نداره !؟  Khansariha (13) 117

وا کجاشون اینطوریه؟..
به این مهربونی  53258zu2qvp1d9v 
خدا عمه هاتونو نگه داره.
خدا کرم ابریشم را به پروانه
دانه ی شن را به مروارید
تکه زغالی را به الماس تغییر میدهد
اگر زمان به سختی گذشت
و تحت فشار بودی ؛
بدان روی تو نیز کار می کند.
(ریک وارن)


خیزش برای ۱۲۰ روز پاکی

 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 21، 1:09)smwarrior نوشته است: شاید این پست باید تو دردل ها میزدم 4chsmu1
اقا من یه مشکل جدی با کانون دارم  Gigglesmile
هر وقت میبینم کسی تو پروفایلمه سریع میرم تو صفحم هی ریفرش 65
هی پیامه طرف نمیاد 4chsmu1
تا میام میرم تو یه تاپیک... پیامه میاد اون بالا Swear1
گاهی فک میکنم توطئه ی امریکاس22والا بخدا 22


خب از همون اول برو تو ی تاپیک   دیگه.اگه اینطوریه
مجالم نمیدی به طرف  22
خدا کرم ابریشم را به پروانه
دانه ی شن را به مروارید
تکه زغالی را به الماس تغییر میدهد
اگر زمان به سختی گذشت
و تحت فشار بودی ؛
بدان روی تو نیز کار می کند.
(ریک وارن)


خیزش برای ۱۲۰ روز پاکی

 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 21، 15:17)smwarrior نوشته است: مجال چیست؟ 65
خوب سرعتم بالاست چیکار کنم22


مجال کلمه ای ترکیست که معادل کاملا دقیقی نداره.
منظور ی لحظهم نمی ذاری طرف کارشو بکنه
ولی تا جایی که خبر دارم فارساهم از این عبارت مثل بقیه عبارات روزمره استفاده می کنن منظور ریشش ترکیس
[تصویر:  201705052108014731-5511488.jpg]
 سپاس شده توسط
سلام 
فوری تشریف میارید 
وگرنه من میدونم با شما ها
اگر نیاین همون کاری رو باهاتون میکنم
که با قبلیا کردم
اصلانم شوخی ندداااارماااا
.
.
.
.
اونوقت مجبور میشم
ازتووون خواهش کنم قدم رنجه بفرمایید
منت سربنده حقیر بگذارید
و دمی با خوشی و شادمانی سپری کنید
Gigglesmile Gigglesmile Gigglesmile
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان