عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

[تصویر:  IMAGE11416033068939.jpg]
هفته ی کتاب و کتابخوانی مبارک
منتظر شما خوبان در مکتبخونه کانون هستیم
وعده ی ما 24 ابان روز کتاب و کتاب خوانی
در
Khansariha (56)  تاپیک مکتبخونه 1  Khansariha (56)
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
شما رو دعوت میکنم به مطالعه 
به امید موفقیتهای روز افزون برای شما دوستان
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
الحمدالله ، فردا روز ۱۴۰ ام پاکیم هست
یعنی ۲۰ هفته شد ..
Hanghead
چ زود ..
چ سخت ..
چ شیرین ..
..
چ ...
مورفین پنجاه میل کجا و بقیه مسکن ها
نئشگیشم باخاله بیخود نی معتادا خئششون میاذ
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
سلام
یه ماه پیش تو این پست گفته بودم که مامانم از شهرستان یه گونی سیب زمینی آورده از امروز دیگه مارو میبنده به سیب زمینی

اون یه گونی سیب زمینی تموم شد! 40 کیلو سیب زمینی تو یک ماه خورده شد . یعنی قشنگ صبحونه ناهار و شام رو سیب زمینی میخوردیم .
تازه خوشحال بودم که خب خدارو شکر این یه گونی تموم شد . هنوز به خودم نیومده بودم که دیدم مامان بزرگم از روستا یه گونی گندم از محصول امسالشون برامون فرستاده Khansariha (56)

هیچوقت فکر نمیکردم مامانم این تخصص رو داشته باشه که از گندم هم بتونه گونه های غذایی درست کنه و بده به خورد ما ...

دو روز پیش عکسی گذاشتم از بخاری که روش نون بود . 5 تا پست بالاتر . از اون روز زندگی به صرف گندم تو خونه ما کلید خورد ...

اون نون ها خوب بود . اون اولین وعده غذایی بود که مامانم کمی گندم رو آرد کرد و اون نون ها رو پخت . اون روز اونجور گذشت

دیروز برای پخت غذا کمی گندم برداشت و کوبید و یه قابلمه بزرگ خشیل درست کرد ... خشیل چیه ؟؟؟ یه غذای سنتی منطقه آذربایجان که کمی شبیه به حلیم میمونه .
تو فصل سرد سال میپزن و اکثرا برای خانوم های باردار پخته میشه .
یعنی منی که دیروز صبحونه و ناهار و شام  خشیل خوردم قشنگ پتانسیل اینو دارم که همین الان بزام ! Khansariha (56)

[تصویر:  581e151fdfda1.jpg]

خشیل غذاییه که دو دیدگاه بیشتر در موردش وجود نداره . یا خیلی شدید مورد پسند قرار میگه یا خیلی بد ازش فرار میکنن Khansariha (69) 
مثلا خانوم مهرآسا که برای منطقه آذربایجانه از شخصیتشون مشخصه حاضرن سه روز گشنه بمونن ولی خشیل نخورن Khansariha (56)

..............................

حالا امروز ...
مامانم در یک حرکت رونالدینیویی پیمانه ی برنج رو برداشت و رفت سمت ظرف برنج ولی با گندم برگشت !
گفتم مامان ؛ من دیگه خشیل نمیخورم . اگه میخوایی خشیل بپزی زنگ بزنم ساندویچ بیارن . گفت نه دیگه خشیل نمیپزم

یکم گذشت دیدم دیگه خیلی گشنمه . به مامانم میگم گشنمه . دیدم بعد چند دقیقه این غذا رو به عنوان ناهار برام آورد ..

یه کاسه گندم بو داده با شادونه

میگم ننه مگه من کبوترم ؟؟؟؟ مگه من مرغم ؟؟؟؟ مگه من یاکریمم ؟؟؟؟

به خدا همون دوران سیب زمینی خیلی بهتر بود . چیه آخه این ؟؟؟

الان از زور گشنگی هوس خشیل کردم . از دیروز مونده برم داغ کنم همونو بخورم .

....................................

دوستان خیلی ریز بین هستن . میگن اون عکسی که از بخاری تون گذاشتی چرا جورابت انقدر کثیفه ؟ آقا چیکار کنم  میشورم ولی سفید نمیشه خب 4chsmu1 

در مورد این خشیل . اون چیزی که دور آش ریخته شده دارچینه . اون روغنی که وسط غذاست . روغن حیوانیه . همون روغن زرد یا ساری یاغ .

ظرفش هم ملامینه . از جهیزیه های مامانم مونده 4chsmu1
کلا معتقدن باید خشیل تو ظرف ملامین خورده بشه . چرا واقعا ؟؟؟ نمیدونم . سال به سال یبار این ظرف ها از کابینت در میان جهت سرو خشیل .

ولی کلا جدا از عذابی که مامانم داره به ما میده پختن این غذا رسمه . یعنی بعد از برداشت محصول گندم یه ظرف بزرگ خشیل میپزن و بخشی از این غذا رو تو زمین کشاورزی چال میکنن . معتقدن محصول سال دیگه بیشتر میشه

کمی هم گندم بو میدن . یجورایی میشه گفت برای شکرگذاری .

کلا در سال تو سه روز گندم بو دادن مرسومه . یکی بعد از برداشت محصول . یکی شب یلدا . یکی هم اول بهار که منتظر بار دادن محصول هستن . یعنی عید نوروز .
 
نیم ساعته دارم زنگ میزنم ساندویچی جواب نمیدن ... اگه نمیخوایین غذا بیارین چرا شماره پخش میکنین اخه Khansariha (56)
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
(1397 آبان 25، 16:54)رامین. نوشته است: سلام
یه ماه پیش تو این پست گفته بودم که مامانم از شهرستان یه گونی سیب زمینی آورده از امروز دیگه مارو میبنده به سیب زمینی

اون یه گونی سیب زمینی تموم شد! 40 کیلو سیب زمینی تو یک ماه خورده شد . یعنی قشنگ صبحونه ناهار و شام رو سیب زمینی میخوردیم .
تازه خوشحال بودم که خب خدارو شکر این یه گونی تموم شد . هنوز به خودم نیومده بودم که دیدم مامان بزرگم از روستا یه گونی گندم از محصول امسالشون برامون فرستاده Khansariha (56)

هیچوقت فکر نمیکردم مامانم این تخصص رو داشته باشه که از گندم هم بتونه گونه های غذایی درست کنه و بده به خورد ما ...

دو روز پیش عکسی گذاشتم از بخاری که روش نون بود . 5 تا پست بالاتر . از اون روز زندگی به صرف گندم تو خونه ما کلید خورد ...

اون نون ها خوب بود . اون اولین وعده غذایی بود که مامانم کمی گندم رو آرد کرد و اون نون ها رو پخت . اون روز اونجور گذشت

دیروز برای پخت غذا کمی گندم برداشت و کوبید و یه قابلمه بزرگ خشیل درست کرد ... خشیل چیه ؟؟؟ یه غذای سنتی منطقه آذربایجان که کمی شبیه به حلیم میمونه .
تو فصل سرد سال میپزن و اکثرا برای خانوم های باردار پخته میشه .
یعنی منی که دیروز صبحونه و ناهار و شام  خشیل خوردم قشنگ پتانسیل اینو دارم که همین الان بزام ! Khansariha (56)

[تصویر:  581e151fdfda1.jpg]

خشیل غذاییه که دو دیدگاه بیشتر در موردش وجود نداره . یا خیلی شدید مورد پسند قرار میگه یا خیلی بد ازش فرار میکنن Khansariha (69) 
مثلا خانوم مهرآسا که برای منطقه آذربایجانه از شخصیتشون مشخصه حاضرن سه روز گشنه بمونن ولی خشیل نخورن Khansariha (56)

..............................

حالا امروز ...
مامانم در یک حرکت رونالدینیویی پیمانه ی برنج رو برداشت و رفت سمت ظرف برنج ولی با گندم برگشت !
گفتم مامان ؛ من دیگه خشیل نمیخورم . اگه میخوایی خشیل بپزی زنگ بزنم ساندویچ بیارن . گفت نه دیگه خشیل نمیپزم

یکم گذشت دیدم دیگه خیلی گشنمه . به مامانم میگم گشنمه . دیدم بعد چند دقیقه این غذا رو به عنوان ناهار برام آورد ..

یه کاسه گندم بو داده با شادونه

میگم ننه مگه من کبوترم ؟؟؟؟ مگه من مرغم ؟؟؟؟ مگه من یاکریمم ؟؟؟؟

به خدا همون دوران سیب زمینی خیلی بهتر بود . چیه آخه این ؟؟؟

الان از زور گشنگی هوس خشیل کردم . از دیروز مونده برم داغ کنم همونو بخورم .

....................................

دوستان خیلی ریز بین هستن . میگن اون عکسی که از بخاری تون گذاشتی چرا جورابت انقدر کثیفه ؟ آقا چیکار کنم  میشورم ولی سفید نمیشه خب 4chsmu1 

در مورد این خشیل . اون چیزی که دور آش ریخته شده دارچینه . اون روغنی که وسط غذاست . روغن حیوانیه . همون روغن زرد یا ساری یاغ .

ظرفش هم ملامینه . از جهیزیه های مامانم مونده 4chsmu1
کلا معتقدن باید خشیل تو ظرف ملامین خورده بشه . چرا واقعا ؟؟؟ نمیدونم . سال به سال یبار این ظرف ها از کابینت در میان جهت سرو خشیل .

ولی کلا جدا از عذابی که مامانم داره به ما میده پختن این غذا رسمه . یعنی بعد از برداشت محصول گندم یه ظرف بزرگ خشیل میپزن و بخشی از این غذا رو تو زمین کشاورزی چال میکنن . معتقدن محصول سال دیگه بیشتر میشه

کمی هم گندم بو میدن . یجورایی میشه گفت برای شکرگذاری .

کلا در سال تو سه روز گندم بو دادن مرسومه . یکی بعد از برداشت محصول . یکی شب یلدا . یکی هم اول بهار که منتظر بار دادن محصول هستن . یعنی عید نوروز .
 
نیم ساعته دارم زنگ میزنم ساندویچی جواب نمیدن ... اگه نمیخوایین غذا بیارین چرا شماره پخش میکنین اخه Khansariha (56)


خدا مادرتون رو برای شما و شما رو برای ما حفظ کنه. 49-2

حالا بچه پسره یا دختر؟ 65
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
حالم خیلی خوب نیست
درسی خیلی عقب موندم ، بی انگیزه شدم 
از انتظارات بقیه خسته ام ..
من که ربات نیستم 
هر شب قبل خواب میگم ، فردا بلند میشم و ی برنامه توپ میچینم 
هدف گذاری میکنم .. شاد شاد میشم 
مشکلات رو حل میکنم 
.. نمیدونم چی میخوام !!
نزدیک به دو سال درگیر ترک و شکست خ.ا بودم 
انگار اون جور زندگی که قبلا میکردم رو یادم نیست 
انگار تازه بچه شدم
(1397 آبان 25، 19:00)سالِک نوشته است: حالم خیلی خوب نیست
درسی خیلی عقب موندم ، بی انگیزه شدم 
از انتظارات بقیه خسته ام ..
من که ربات نیستم 
هر شب قبل خواب میگم ، فردا بلند میشم و ی برنامه توپ میچینم 
هدف گذاری میکنم .. شاد شاد میشم 
مشکلات رو حل میکنم 
.. نمیدونم چی میخوام !!
نزدیک به دو سال درگیر ترک و شکست خ.ا بودم 
انگار اون جور زندگی که قبلا میکردم رو یادم نیست 
انگار تازه بچه شدم


۱) سالک جان انتظاراتت رو از خود کم کن
این قدر بیار پایین که انتظاراتت با میزان عملت برابر بشه
روزی یک ساعت درس می خونی؟ همون قدر براش برنامه بریز.
وقتی انتظارت بشه ۵ ساعت، همون یک ساعت رو هم نمی تونی بخونی. چون همه اش استرس داری.

بدترین روش برنامه ریزی این هست که آرزوهامون رو برنامه کنیم. برنامه باید عین واقعیت باشه تا عملی بشه.

۲) داداش توی درس و کار انگیزه خیلی مهمه.
یه آدم درست و حسابی پیدا کن (مشاوره ای توی مدرسه، یک معلم خوب، پدر و مادر، برادر و خواهر، یک دوست یا ...)
و باهاش در مورد درس و اهمیت و ضرورت اون صحبت کن. این کار بهت انگیزه می ده.

۳) یک تایمی رو برای استراحت توی برنامه ات قرار بده.
وقتی درست استراحت کنی، با بازدهی بیشتری درس می خونی.
با کامپیوتر بازی کردن، تو نت چرخیدن، با گوشی ور رفتن، تلویزیون نگاه کردن و ... جزو استراحت های منفی هستن که بد تر خسته ات می کنن.
به جاش، ورزش کردن، توی پارک دویدن و قدم زدن، با خانواده گرم گرفتن و درد و دل کردن، دید و بازدید، کوه رفتن، کلاس موسیقی و نقاشی و خطاطی و قرآن و ... رفتن، مسجد و هیئت رفتن، خواندن کتاب های جذاب، درست کردن غذا و ... استراحت هایی مثبت هستن که توی رو شارژ می کنن برای ادامه راه و مسیر.

۴) تنبلی نکن. راه مقابله با تنبلی این هست که شروع کنی.
توی اوج کسلی و بی حالی و تنبلی، از کارهای کوچیک شروع کن. شستن جوراب ها، جمع کردن رخت خواب، شستن ظرفها و ...
بعدش می تونی یک ربع درس بخونی و یک ربع استراحت کنی. این خیلی ساده است، اما وقتی یک ربع درس خوندی، کم کم سد تنبلی شکسته می شه و می تونی بیشتر ادامه بدی. این پست رو بخون

۵) از کانون بیشتر استفاده کن. تاپیک برنامه ریزی روزانه و هفتگی و ماهانه و سالانه رو دریاب.
همین که بدونی آخر شب قراره نتیجه ی کارت رو جلوی جمع گزارش بدی خیلی بهت انگیزه می ده. امتحان کردم که میگما. روی هوا نیست این حرف. البته بقیه اش هم تجربه ی شخصیه... 53258zu2qvp1d9v 

موفق باشی داداش. Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی
ممنونمممممممم
Thankyou 
انشاالله که به درستی اجرا کنم
سلام
صبح زیباتون بخیر  53
.
.
ی سوالی داشتم .. کسی هست بتونه توی راه‌اندازی مجدد تلگرام کمکم کنه ؟
پاکش کردم و خواستم دوباره وارد بشم 
اما اصلا کد تایید دریافت نمیکنم
میزنه که کد تایید ارسال شد ، اما خبری نیست
کلی روش رو امتحان کردم .. ولی جواب نداد  Hanghead
 سپاس شده توسط
سلام مهندس جوان
بعضی وقتها اینطوری میشه که کد ارسال شده نمی رسه معمولا با تلفن گویا زنگ میزنن و کد رو میگن تو بازه های زمانی مختلف امتحان کنید با وی پی ان های مختلف
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
سلام 
ممنون بابت جوابتون 
...
جالب اینجاست که اصلا تماس هم نمیگیره !!
نسخه وب تلگرام رو هم امتحان کردم ، اما متاسفانه نشد 
با موبایل دیگه و حتی شیلتر فکن دیگه هم تست کردم .. جواب نداد
 سپاس شده توسط
سلاااااااااااااااااااااااااام  49-2
پایه اید ی چالش توپ رو شروع کنیم ؟ 317


یه آدم رنگی می دونه چطور باید به اطرافش زیبا نگاه کنه. اگر یکم دقیق نگاه کنیم میتونیم کلی دلیل برای شاد بودن پیدا کنیم، سبک زندگی رنگی رنگی بهمون یادآوری می کنه که چقدر دلیل برای خوشبختی داریم و دنیا هنوز چقدر زیبا و شگفت انگیزه. پس بیاین باهم دیگه دوباره دقیق تر و زیباتر به دنیای اطرافمون نگاه کنیم و از خوشبختی مون لذت ببریم.

تو این سفر هیجان انگیز به سمت شادی ها رنگی رنگی هم میخواد همراهیتون کنه. برای همین تو بخش دانلود رایگان این هفته براتون یک کاغذ رنگی آماده کردیم که بهتون کمک میکنه به دلایل فراوون خوشبختی تون فکر کنین،اون هارو یک جا جمع کنین و هروقت حال دلتون ابری شد با نگاه کردن بهشون یه لبخند گنده رو لب هاتون نقش ببنده.

[تصویر:  234.jpg]
اقا قبول نی، خانم Q همه اش منو اذیت میکرد حالا که نیست اقای خرمالویی اذیت میکنه Hanghead من اخه به این مظلومی و ته تغارییییی بهترینهاا  25

بیاین کمپین راه بندازیم اقای خرمالوووییی بکنیم اقای نامرئی Gigglesmile
[تصویر:  Untitled_2.png]
 سپاس شده توسط
مهرخدا نوشته است:اقا قبول نی، خانم Q همه اش منو اذیت میکرد حالا که نیست اقای خرمالویی اذیت میکنه Hanghead من اخه به این مظلومی و ته تغارییییی بهترینهاا

بیاین کمپین راه بندازیم اقای خرمالوووییی بکنیم اقای نامرئی

آقا من کی اذیت کردم آخه؟
شما فکر میکنین که من دارم اذیت میکنم ولی در اصل من اذیت نمیکنم .
آقا من کلا با کتاب مشکل دارم . تا همه بچه ها رو هم به کمپین #نه_به_کتاب   نکشم کوتاه نمیام 
بذارین بچه ها بفهمن این کتاب چیز خوبی نیست و ازش دوری کنن  Khansariha (56)
همه این کتاب و کتابخونی ها بخاطر اینه که سر من و تو رو گرم کنن وگرنه من معتقدم حتی زمین هم گرد نیست اینارو دارن میگن که جیب من و تو رو خالی کنن Khansariha (56)

من الان اینهمه مدرسه رفتم و درس خوندم ولی بزرگترین کار مثبتی که برای پدر مادرم انجام دادم برمیگرده به قبل از تحصیلم
یعنی 3 سالگیم که تونستم خودم دستشوییم رو نگه دارم و دیگه پلاستیکم نکردن بعد از اون دیگه هیچ دستاورد چشمگیری نداشتم که بتونن بهم افتخار کنن Khansariha (56)

قبلا تالار مطالعه مدیر مشکی رنگی داشت به اسم گل سرخ . این مدیر یه بچه درس خون داشت به اسم امید فردا
همون موقع هم ما با هم درگیر بودیم سر کتاب
جنگ و دعوایی بود  
الان خانوم گل سرخ ازدواج کردن و دیگه نمیان کانون . سالانه میاد یه پست میزنه و میره اونم اینجوری :

گل سرخ نوشته است:یه بار من و رامین در مورد اینکه درس و دانشگاه چقدر اهمیت داره به گیس و گیس کشی افتاده بودیم

پس این نشون میده که من از ابتدا از مبارزان سرسخت این نبرد نابرابر بودم و اولین جنگ من و کتاب در سال های دور در دوران سلطنت بانو گل سرخ شکل گرفت که بعدها به جنگ جهانی اول مشهور شد Khansariha (56) 

همه چیز از این پست شروع شد :

بی ادعا نوشته است:
حسین چار دو دو نوشته است:بچه ها نتایج ارشد کی میاد؟
من بی صبرانه منتظرم از اخبار بیان باهام به عنوان نفر بر تر مصاحبه کنن
داداش ارشد دادی؟ نیمه دوم اردیبهشت میاد رشتت چیه؟ چطوری زدی؟

128fs318181

رامین. نوشته است:
ای عزیزان درگیر در تاپیک کنکور
آخر تا به کی ملتهب و رنجور ؟

تالار مطالعه و تاپیک تحصیلات تا کی؟
پست های گل سرخ و تست های بسیار تا کی؟

گیریم اصلاً حسین 422 به طور مثال
کشکی، از بخت خوش و به فرض محال

زد به زور شانس و کاملا نامعقول
ختم صلوات و معجزه اثر گرفت و شد قبول

تا به لیسانس که جز شب امتحانمان در شبانه روزی گذشت
شب امتحان نیز تاپیک درد و دل بود و به دلسوزی گذشت

حال که گرفته ایم با درایت و شانس
به کمک استاد مدرک فوق دیپلم و لیسانس

عایا بس نیست ؟؟؟؟؟ آخر سودش چه؟
اصلاً گیریم ارشد هم بدین منوال گذشت ، بعدش چه؟

تازه از بعد آنهمه بیخوابی و گرفتاری
نوبت سربازیست و سپس بیکاری

آنچه در آن روز برای ما حکم تاپیک میخوایی بخندیــ ست
گشتن به دنبال کار و لایک صفحات نیازمندیــ ست

گیریم باز معجزه اثر گرفت و کار پیدا شد با بهترینه روزی
به هنگام گزینش چه میدانیم جز فعالیت مستمرِ در شبانه روزی ؟

پس عزیزان حرص و جوش ارشد رو دگر کنید تعطیل ؛ به کل
خوش باشیم ؛ اسپم بزنیم تا از سفر برنگشته است مدیر کل 317

بعد از این مدیر تالار و به همراه نیروی درس خون خودش یعنی امید فردا وارد عمل شد



گل سرخ نوشته است:4

یه روزی روزگاری

یه رامین باحالی

یه شعری گفت موندگار

برای بچه های بی کار

اونا که کار ندارن

حقوق و شغل ندارن

حالِ تست و درس ندارن

504 رو دوست ندارن

گفت نشین هی درس بخون

برو فیسبوک و کانون

همه چی رو لایک بکن

شادی و خوشحالی کن

ای حسینِِِ کنکوری

اگه شدی اولی

بعدش شدی ارشدی

فوقش شدی دکتری

تهش چی میشی حالا؟

برو بچسب به دنیا

دلار و پول و خونه

ماشین و یه کارخونه

زندگی رو میسازه

نه اینکه هی بخونی

بری تالار کتابخونه


من به تو میگم ای رامین!

بترس از خدای ورامین! ( قافیه چون به تنگ آید شاعر به جفنگ آید!)

درس نخونی ، زن نمیدن ، عذب میشی!

سرباز بشی ، صفر میشی ، بعدش میری اسیر میشی!

ای مدیرِ بازنشسته

یه عمری از تو گذشته4

باید که نصیحت بکنی

بچه رو سر به راه کنی

براشون جایزه بخری

مداد و پاک کن بگیری4

از من به تو نصیحت

این گل سرخ  دل رحم

همه تونو دوس داره

یه تالار خوب دارهKhansariha (56)

توش شوکولات پخش میکنن

همه رو حیرون میکنن@-)

از بس که درس پخش میکننGigglesmile

حتی بابابزرگ پیرمون

با اون عصا و سن شون

در پی درس و خوندن ان

504 از هممون جلوترن

نگاه نکن که پیره

یه تنه همه رو حریفه

تو هم بیا توبه کن

خدا رو دوباره صدا کن

بر و بچ رو پیدا کن

بیار  توی کتابخونه

خوش بگذرون ، صفا کن

Khansariha (69)

و این هم امید فردا :

اميد فردا نوشته است:ز هرجا بي خبر دوش بوديم گرد درس
بيامد خبر كه رامين برما برتافته بس

زجا همچو فيلسوفان به پا خواستم
همي در انديشه جوابِ چرا خواستم

چرا او؟چرا حالا؟چرا با ما چنين؟
مگر جز به او فارسي دان بود چنين؟

كسي چون او لغط ننوشت درست
كنون شعر بر ضد ما،اين درست؟

خبر كرديم انيشتين و فارابي،داروين را
آييد و بينيد اين دسته ي گل،رامين را

او كه روزي پي دانشگه،ناگه و بيگه ببود
كنون ضد ما،پي تخريب هركه دانشمند بود

آري ز تاپيك تحصيلات چون گويى
همانند آن كه تو با سپاهي رو در رويى (Muscular128fs318181)

زان براي ما تحصيلات نيست فقط:bababozorg:
مرا هست ارزش،علم و دانايي فقطSmiley-face-thumb

خواه از سازمان حقوق ملل،كه ياري كنند پس
فرار مغزها نخواهند ملل،رامينِ آنان هست بس!
4Khansariha (69)


این خاتمه ماجرا نبود چون جنگ داشت تو شبانه روزی برگزار میشد و من نمیخواستم تو زمین خودم بازنده ی این نبرد بزرگ باشم


رامین. نوشته است:
شب از نیمه نگذشته بود و همه چشم به راه فردا
که بیامد خبر از گل سرخ و امید فردا


شعر میسرودن همگی بر ضد رامین
که چرا از تاپیک بد گفتی ؛ بر تو باد نفرین


همه گرد هم از جمله امید فردا ؛ گل سرخ و گل لاله
میگفتن که رامین بود در فکر تخریب تاپیک مطالعه


میگفتن که نَشنو از رامین شیطان صفت و اهریمن
بیا تاپیک ؛ درس بخون و تست بزن ؛ بقیش با من


میگفتن درس بخون ؛ ارشد قبول شو ؛ برو دانشگاه و بشو دانشجو
غافل از اینکه همه اهل دانشگاهیم ؛ ولی کو دانشجو ؟؟؟


میگفتن بیایین تالار مطالعه درس بخونیم بگیریم نمره ی بیست
20 از 12 بیشتره ؟ پس گشتم نبود ؛ نگرد نیست


میگفتن اگه نیایی تالار ؛ درس نخونی میوفتی
هر چه بادا باد ... دیگه حس و حال درس یوخدی


امید میگفت همه بچه های تاپیک یه تیمیم که با هم میریم جلو
اینجا شبانه روزیه درس و مشق اینجا غریبه ان ؛ تیمتو وردارو برو Gigglesmile

باز هم بعد از این بانو گل سرخ و شاگرد زرنگش بصورت شبانه به خیمه ما ریختن و شبیخون زدن  Khansariha (56)


گل سرخ نوشته است:رامین

چیه؟ چیزی شده؟

چرا ساکتی؟

دوست داری کتابخونه نباشه

تا جای اون باشه چی؟

شنیدم از کتابخونه ، دلسرد شدی به تازگی

شادی ها تو تقسیم میکنی با شبانه روزی4

دیگه که رو شبانه روزی خیلی حساسی4

روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی

اینقدر اینجا هستی

که

اگه تاپیکی از کتابخونه آپ بشه ، نشناسی!4

گفتم غرور مدیریت رو بزارم زیر پاهام له بشه

برم بیارمش بلکه این پسر کمی سر به راه بشه

تو عین بی استعدادیم4

واسه تو هر شعری گفتم

اما ای از درس فراری!

حتی نیومد به چشمت

هر چی امید واست حرف زد

شد نقش بر آب

مدیر سابق

آخه دانشگاه چی کار کرده باهات؟

کاری کردی که بازدید شبانه روزی رفته بالا

بگو بینم کدوم تاپیک روی بورسه الان؟

شبانه روزی هم مثل ما درس یاد میده به تو؟

دوست داره پیشرفت بکنی و تموم کنی اون درساتو؟

مثل کتابخونه ، حاضره بیشتر هم بکنه یکی یکی همه اون اعتباراتو

نگو برعکس، که درس خوندن بی ارزشه

بگو چیکار کرده ؟ که این رفتارت حقشه؟

که درسو نکوهش کردی تو توی  همه شعرها

مگه نمیگفتی خاطره داری با هم خوابگاهی هات؟

تو اونا رو فراموش کردی مو به موشو

بیا با درس خوندن هم کمی رو به رو شو

بدون مدیر کتابخونه ، خوبتو میخواد و

پیشرفت تو رو دوست داره ببینه بیشترشو


4


Khansariha (56)


اميد فردا نوشته است:تو اي كه گويى ز درس و دانشگاه،شو بهوش
تو كز سوداي نمره و ارشد دم ميزني،باش گوش

اميدي كه اكنون بيني روبروت،من
همان كز بشد تحصيلات را سرپرست،باز من (!4)

نپرسيدي كو كجاست؟كنكورش چه شد؟
اجراي برنامه و كارنامه ي بيستش چه شد؟

فدا كردم عمر بدين سال سه
شدم رياضي يازده و كنكور..هِه (Gigglesmile)

مرا عشقِ زيست همي برداشت بس
نى پيِ نمره و كنكور،مرا پس علم بس

حال اين من با اين وضع و حال
كه هست،گر نباشم جزء چل دم آخر،زار حال

چو بيني چند غلط نيمه شب در شعر ما
مشو خوش،وقت هست تنگ،نيست تقصير ما

آمدندم تا كه گويم با تو وضع خود و علم
تا كه شايد دور ز اسپم،راه آيى،تحصيل وعلم

بشنو از من،داداش من
علم و دانايي
گاه كنكور
گاه نمره
گاه ارشد
نيست اينها23..هست زيبا،هست زيبا

و در انتها بازی 2 بر 2 مساوی تموم شد ولی از اونجایی که جنگ تو شبانه روزی انجام میشد بانو گل سرخ و تیمش به دلیل گل زده ی بیشتر در خانه ی حریف پیروز این نبرد نابرابر شدند و من به اجبار به سمت درس گرویدم  Khansariha (56)

در کتاب تاریخ از دلایل این شکست پشت کردن یارهای رامین به او بود . چرا که من تنها بودم و اونا دو نفر  Khansariha (56)
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان