عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

(1397 دي 23، 17:19)rezvaneh نوشته است:
نقل قول: دوستان مشارکت کنید لطفا
ماجرا غمگین شده که .. حبف نیست غمگین تموم شه ؟ 53258zu2qvp1d9v
من باشم آخرشو اینطوری تموم می کنم که همشو خواب دیده 4chsmu1  و در بیداری و واقعیت خانم حمیدی سالمه
و روزی که شب قبلش این خوابو دیده تازه میخواد بره با خانم حمیدی صحبت کنه
آخرشم به مبارکی بچه های کانونو به صرف شیرینی و شام عروسی دعوت می کنن 4chsmu1

106 106


من مخالف 4chsmu1
تازشم نگیییییییییین دیگهههههههههه.....همه ادامه بدن درنهایت اونی ک پایان ومینویسه خودش تصمیم بگیره ک چ اتفاقی بیوفته و تمام...اونموقع همه سورپرایز میشن 4chsmu1
فقط بگین چ مدت لازمه این داستان ادامه پیدا کنه؟؟؟؟تا بدونیم کوتاهه؟؟؟نیمه بلنده؟؟؟؟ 4chsmu1

پ ن:با ایده ی رضوانه خانم یاد فیلم چپ دست افتادم 1 53
 سپاس شده توسط
سلااام من اومدم 2uge4p4
میرم ببینم چطوری میتونم دختره رو بکشم 65
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
(1397 دي 23، 18:48)آدم برفی نوشته است: سلااام من اومدم 2uge4p4
میرم ببینم چطوری میتونم دختره رو بکشم 65


فعلا که شما زدین پسره رو ناک اوت کردین. 22
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1397 دي 23، 19:28)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1397 دي 23، 18:48)آدم برفی نوشته است: سلااام من اومدم 2uge4p4
میرم ببینم چطوری میتونم دختره رو بکشم 65


فعلا که شما زدین پسره رو ناک اوت کردین. 22

من بخام ادامه بدم تا پسره به هوش بیاد دختره برا درمان میره خارج کشور و دو عاشق از هم جدا میشن عشق وعاشقی از سرشون میپره 65
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
(1397 دي 23، 19:33)آدم برفی نوشته است:
(1397 دي 23، 19:28)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1397 دي 23، 18:48)آدم برفی نوشته است: سلااام من اومدم 2uge4p4
میرم ببینم چطوری میتونم دختره رو بکشم 65


فعلا که شما زدین پسره رو ناک اوت کردین. 22

من بخام ادامه بدم تا پسره به هوش بیاد دختره برا درمان میره خارج کشور و دو عاشق از هم جدا میشن عشق وعاشقی از سرشون میپره 65

نظرتون چیه قبل از این که پسره بهوش بیاد، دختره از مریضی بمیره. 22

یا اصلا جفتشون بمیرن با هم برن بهشت  4chsmu1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
 سپاس شده توسط
65 65 65 65
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
همه ی نویسنده خوب ها ک اینجااااان 4chsmu1 4chsmu1 4chsmu1 4chsmu1
زدین نابودشون کردین....حداقل اون پایان داستان و باز بزارین ک ب دلخواه فکر کنیم و جمع بندی شه Khansariha (56) Khansariha (56) Khansariha (56)
 سپاس شده توسط
❁﷽❁.. ذکر روز دوشنبه {یا قاضیُ الحاجات..ای براورنده حاجات} بارالها.. کمکم کن تا بدانم چه ثروتمند چه قدرتمند چه فقیر چه مغرور آخرین پوشش همه کفن است.. مهربانا..کمکم کن که دل بسته ی خالق شوم نه مخلوق، مخلوق را تو خلق کردی ، تو خالق تمام اینهایی .. پس به تو دل ببندم که بزرگی و خدایی..آمین .. سلااااام  برای امروزت شادی آرزومندم. بخند1۹۷/۱۰/۲۴

[تصویر:  16905554-7925-l.jpg]
 سپاس شده توسط
سلام دوستان .. چ خبرا ؟
خوش میگذره ؟؟ 53258zu2qvp1d9v
چرا کسی داستان رو ادامه نمیده ؟ ی سر بزنن بقیه ، کار جالبیه
اقا داستان این داستانه چیه
توی موضوع های داستان که چیزی نبود
اینجا هم نیست
دارم دیوونه میشم Swear1 Swear1 Swear1 Swear1
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
سلام.شبتون ب خیر..آقا علی من نمیدونم چ بگم 106 17
خسته نباشین..واقعا شما دیگه عجیبا غریبا دارید تلاش میکنید1امیدوارم کارهاتون ب خوبی انجام شه..خسته نباشین1
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
درباره ی داستان ب عنوان ی خواننده بگم: vayy vayy vayy

پسره اولش خجالتی بود الان میگه نسرین...بعد آقای عاشق نوشتن ک چند خط بنویسید اما خودشون چند کلمه ادامه دادن...بعد اوج داستان اونجا بود ک مثل کلید اسرار نسرین خانم تو پارک بودن...و در انتها بگم ک آقای عاشق ی بیماری رو انتخاب کردن ک کل کانون بسیج شدن اما نمیتونن داستان و جمع وجور کنن 4chsmu1

ادامه بدین جذاب شده من منتظر پایان هستم Khansariha (69)
(1397 دي 25، 0:52)مهر آسا نوشته است: سلام.شبتون ب خیر..آقا علی من نمیدونم چ بگم 106 17
خسته نباشین..واقعا شما دیگه عجیبا غریبا دارید تلاش میکنید1امیدوارم کارهاتون ب خوبی انجام شه..خسته نباشین1
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
درباره ی داستان ب عنوان ی خواننده بگم: vayy vayy vayy

پسره اولش خجالتی بود الان میگه نسرین...بعد آقای عاشق نوشتن ک چند خط بنویسید اما خودشون چند کلمه ادامه دادن...بعد اوج داستان اونجا بود ک مثل کلید اسرار نسرین خانم تو پارک بودن...و در انتها بگم ک آقای عاشق ی بیماری رو انتخاب کردن ک کل کانون بسیج شدن اما نمیتونن داستان و جمع وجور کنن 4chsmu1

ادامه بدین جذاب شده من منتظر پایان هستم Khansariha (69)

خب توی فکر خودش میگه نسرین ولی جلو مهران میگه خانوم حمیدی. منطقیه 
ایدز عاشق عالیه. ایدز؟ سرنگ؟  Gigglesmile ولی فعلا پسره رو از بیمارستان آوردم بیرون که احتمال رخ دادن هرگونه فیلم هندی از بین بره Khansariha (13)
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
علی جان خیلی خوشگل شده.
حالا بازم با هم صحبت می کنیم در موردش 49-2

(1397 دي 25، 0:52)مهر آسا نوشته است: سلام.شبتون ب خیر..آقا علی من نمیدونم چ بگم 106 17
خسته نباشین..واقعا شما دیگه عجیبا غریبا دارید تلاش میکنید1امیدوارم کارهاتون ب خوبی انجام شه..خسته نباشین1
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
درباره ی داستان ب عنوان ی خواننده بگم: vayy vayy vayy

پسره اولش خجالتی بود الان میگه نسرین...بعد آقای عاشق نوشتن ک چند خط بنویسید اما خودشون چند کلمه ادامه دادن...بعد اوج داستان اونجا بود ک مثل کلید اسرار نسرین خانم تو پارک بودن...و در انتها بگم ک آقای عاشق ی بیماری رو انتخاب کردن ک کل کانون بسیج شدن اما نمیتونن داستان و جمع وجور کنن 4chsmu1

ادامه بدین جذاب شده من منتظر پایان هستم Khansariha (69)


16 
می خواید طوری جمع کنم داستان رو که همه چه به خوبی و خوشی تموم شه؟ 4chsmu1
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
قیافه من بعد از خوندن داستان 17
22

پسره تصادف کرد هیچیش نشد. راننده خاطی رو رد کردن رفت اما بعدش برای کسی که با پا خودش رفته تو پارک زنگ زندن آمبولانس بیاد 17
دختره ایدز داره؟ آخه ایدز؟ پسره هم که به نظر تعطیل میاد 65 Gigglesmile

شبیه سریال های تلویزیون شده 65


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان