عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
#31
در آغوش نور

مرگ، همانا تولدی دیگر به دنیای روحانی نور وعشق، وانتقالی از بعد فیزیکی به بعد روحانی است ، و هرگز نباید به عنوان امری ترسناک ، و انتقالی دردناک و دهشت آور در نظر گرفته شود ، بلکه بیشتر باید به عنوان عبور از اتاقی به اتاق دیگردر نظر پنداشته شود .
این براستی ، بازگشتی شادمانه و سرشار از بهجت و خشنودی از بابت بازگشت به سرای طبیعی و اصلی ما است ، بازگشتی به سوی خدای آفریدگارمان ، که ما را به کره زمین اعزام فرمود و دیگر بار ، پس از حیات زمینی ، با آغوشی باز ، از ما استقبال می فرماید .
این را نیک می دانم ، زیرا در تاریخ 18 نوامبر 1973 من نیز پس از عمل جراحی ای که به خونریزی شدید منجر گشت ، از دنیا رفتم و مرگ را به عین تجربه کردم، اما به دلیل اینکه ماموریتم بر روی زمین به انتها نرسیده بود مجددا به کالبد جسمانی ام بازگشتم .
وقایعی که پس از این حادثه برایم روی داد ، همه زندگی ام را دستخوش تغییر و تحول کرد، ومرا درمسیری قرار داد که هنوز هم تا امروز درآن حضور دارم ، وبه گام برداشتن در آن مشغولم.....
در هنگام مرگ ، کالبد جسمانی خود را ترک گفتم ، وازمیان تونلی تاریک گذشتم. ...تونلی که اززمین تا سرای آسمانی ما امتداد داشت .سپس به سوی موجودی درخشان و نورانی جذب شدم. روحی معظم که نوری فروزان و درخشنده از خود ساطع می کرد.کسی که من اورا به عنوان منجی خود ، حضرت عیسی مسیح(ع) بازشناختم.
و من بار دیگر عزیزانی که پیش تر از من ازدنیا رفته بودند ملاقات کردم ، وروح دخترم را که هنوز در عالم زمینی به دنیا نیامده بود پیشاپیش دیدم ، و با او آشنا شدم ، و طعم دلنشین حیات و هستی ماورای این زندگی زمینی را چشیدم .
از باغ هایی زیبا و خیره کننده ،ازکتابخانه های علم و دانش ناب دیدن کردم ، حادثه عالم آفرینش دیگر بار برایم مرور شد، و چشم اندازهایی از وقایع آتی در برابردیدگانم وقوع یافت ، وارواحی را دیدم که چگونه خود را آماده می ساختند تا به کره زمین بیایند و به عین مشاهده نمودم که چگونه دعاهایمان از سوی فرشتگان دریافت می شود و با محبت و توجهی عمیق از سوی خدای مهربان ، بدانها پاسخ داده می شود .
به عین دیدم که به ندرت چیزی به عنوان " تصادفات جالب" در اطرافمان وجود دارد، و این همه چیز، بنا به نقشه ای از پیش تعیین شده صورت می گیرد ، و فرشتگانی و ارواح عزیزانی که از روز ازل می شناخته ایم ، ما را احاطه کرده اند تا در روی زمین به یاری ما بیایند .
به من گفته شد که قوانین روحانی ، بر زندگی زمینی ، تاثیری مستقیم دارند ، واین که همه بخش های آفرینش خارق العاده الهی ، عمیقا با سایر بخش ها وابسته و متصل می باشند . به من نشان دادند هر آنچه را به انجام می رسانیم دارای تاثیری مانند حلقه هایی است که بر روی سطح آب پدید می آید، خواه در کارهای خیر یا در کارهای پلید و این که تاثیری مستقیم برروی جهان زمینی دارد .
من همچنین دریافتم که خدای متعال ، همه ما را به طرز نامشروط و به یکسان دوست می دارد، واین که ما همه ، ارواحی ابدی و جاودانه هستیم ، ارواحی که صرفا برای رشد و تکامل روحانی بیشتر به زمین فرود آمده اند، تا عشق ورزیدن را بیاموزند،سپس در پایان کار، همواره با شادمانی فراوان و استقبال گرم به بهشت باز گرداند. درواقع حد هرآن چه آموختم این بوده است که عشق ، یگانه و بالاترین مبحث مهم عالم هستی به شمار می رود زیرا خدا عشق است و یگانه راهی که می توان به کمک آن به خدای متعای شباهت یافت، این است که مانند او به دیگران عشق بورزیم و همگان را به طرزی نامشروط دوست بداریم .
من دریافتم که هر رو حی که به زمین فرود می آید، ناگزیر از انجام ماموریتی در حیات دنیوی خویش است .
اینکه در این برهه از زمان ،دراین دوره از حیات بشری ، همه به نوعی"چهارراه" سرنوشت رسیده ایم ، و بیداری معنوی عظیمی در سراسر عالم هستی ، به جریان افتاده و آغاز شده است . مردم عالم ، همه به یکسان ، تشنه دریافت پاسخ هایی از برای سوالات همیشگی خود هستند و عمیقا مایلند بدانند حضورشان در عالم هستی ، از چه هدف و معنایی برخوردار بوده است .
سرانجام نژاد بشر آماده است تا پیام عشق و رحمت الهی را دریافت کند ویکی از ماموریت های ما در زمین ، سهیم شدن دراین احساس عشق و محبت است، تا بتوانیم به رشد و تکامل هر چه بیشتر روحمان نائل آییم .


برگرفته از کتاب " درآغوش نور " نوشته " بتی جین ایدی " ترجمه " فریده مهدوی دامغانی "
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را
#32
41

ایول پوریا ، ممنون !!

.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#33
محتضر

حالات چند ساعت قبل از فرا رسيدن مرگ(ملک الموت) را گوينديعني زماني که يک شخص نا توان بر روي زمين افتاده و منتظر فرشته مرگ است تا مرگ او را فرا گيرد
يکي از لحظه هاي سخت هر شخص محسوب مي شود حالا چه ان شخص مومن باشد و يا غير مومن چرا که ان لحظه منتظر ملک الموت است و همانطور که خودش در مورد مرگ در طول عمرش شنيده بود و يا اينکه خوانده بود و از چهره وحشتناک ملک الموت(عزرائيل)شنيده بود حالا منتظر او است و با ترس با حالتي پر از عرق سرد به اطراف نگاه مي کند اهل و عيال و خويشاوندان جمع اند و يا در ذهنش تداعي مي کند با سکوت(به علت ترس) به اطرافيان و يا به اطراف نگاه مي کند غصه و بغض عجيبي گلوي او را فرا گرفته انگار زير چنديد تن بار قرار گرفته است بدن او سنگيني مي کند نمي داند چه بلايي بر سرش مي ايد به فکر زن و اهل و عيال خويش است دوست ندارد بميرد نفس هاي عميق همچو اه مي کشد سعي مي کند با اطرافيان چند کلامي صحبت کند چند کلمه اي سخن مي گويد سخن گفتن چنان برايش سخت است که انگار زبان به سقف دهان چسبيده تمام اعمال زندگيش به خصوص زن و فرزندش جلوي چشمش است چه لحظه ي سخت و دردناکي است
در قران کريم اي چنين مي خوانيم:
و هنگام بيهوشي و سخت مرگ به حق و حقيقت فرا رسيد اري همان مرگي بود که از او دوري مي جستي
واين حالتي است بسيار دشوار که سختي ها و دردها از هر طرف محتضر را فرا مي گيرند تا مرگ او فرا رسد به فکر مال خويش است شدت درد يا مرض بيشتر مي شود دخالت شيطان زياد مي شود شخص محتضر را به وجود خدا مرگ و عالم برزخ و غيره به شک مي اندازد تا اشهد نگويد وسوسه ي شيطان زياد مي شود ناگهان زبان محتضر از کار مي افتد او هيچ سخني نمي تواندبگويد فقط مي بيند و مي شنود و به فکر فرو مي رود بعد از او چه بلايي بر سر خانواده اش مي ايد اموالي که عمري به دنبالش دويده و به دست اورده ام چه مي شود تمام خطاها و گناهان جلوي چشمش است صداي گريه اطرافيان زياد است ناگهان ديگر صدايي نمي شنود به خيال اينکه مرده ولي مي بيند که زنده است و عقلش کار مي کند
چرا ديگران گريه نمي کنند؟
چرا ديگر من صدايي نمي شنوم؟
غصه و ترسش زياد مي شود ناگهان در ميان چند تن با صورتي نوراني که راس انها رسول خدا و حضرت علي است حاضر شده و بر شخص محتضر نگاه مي کنند اگر شخص محتضر مسلمان باشد با صورتي خندان او را نگاه مي کنند و او را در نزد خود مي خوانند و تبريک مي گويند ولي اگر ان شخص کافر يا جاهل باشد با خشم و غضب بر محتضر نگاه مي کنند و به عذاب خداوند نويدش مي دهند شخص محتضر انها را مي بيند و فکر ان را مي کند که چرا اطرافيان انها را نمي بينند چه شده چه بلايي بر سرم امده بعد از مدتي ان بزرگواران ناپديد مي شوند و ناگهان فرشته ي مرگ ظاهر مي شود چهره ي غضبناک و وحشتناک عزرائيل بستگي به اعمال هر شخص دارد يعني هر چه اعمال زشت و بدش زياد باشدبه همان اندازه وحشتناک خواهد بود و بالعکس خوشرويي در مومنين هيبتي وحشتناک که زبان ناي گفتن ندارد بر محتضر وارد مي شود دست بر پاي محتضر مي زند محتضر از ترس نمي داند چه کند تمام عضلات او از کار افتاده فرشته مرگ(عزرائيل) روح را از پاي محتضر خارج مي کند
در معاد شناسي ايت الله دستغيب چنين امده که ملک الموت روح انسان را از پاي او خارج مي سازد تا کمتر زجر بکشد و شاهد مرگش نباشد ولي در افراد کافر ملک الموت روحشان را از چشمانشان به وسيله ي ميله هاي گداخته از اتش خارج مي سازد تا شاهد مرگ و زجر خويش باشند
پس از خارج شدن روح از بدن خود را در بالاي جسمش مي بيند ديگر از ان شخص وحشتناک خبري نيست چه لحظه ي ترسناکي بود در ميان جمع تعدادي جانور به شکل سگ و خوک و الاغ و... مي بيند که گريه مي کنند خوب که نگاه مي کند متوجه مي شود که انان بر جسدش گريه مي کنند و او مرده است اري مرگ وجود دارد اين وصف حالت شخص محتضر است


......................................

یه سری طرحها دارم با دوستان برای درس خوندن شاید میگم شاید نه حتما کمتر بیام سایت ولی ول نمیکنم .....!
هدف حد نداره !
مرز و سد نداره !
-------------------------
PeOpLe WiTh GoAls Succeded, Because ThEy KnOw WheRe ThEy Are GoInG
#34
حضرت علی (ع) :
که درور خدا بر او باد فرمودند :

آگاه باشيد! دنيا خانه‏اى است که کسى ايمنى ندارد مگر در آن به جمع‏آورى توشه آخرت پردازد، و از کارهاى دنيايى کسى نجات نمى‏يابد. مردم به وسيله دنيا آزمايش مى‏شوند، پس هر چيزى از دنيا را براى دنيا به دست آورند از کفشان بيرون مى‏رود، و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنيا براى آخرت تهيه کردند به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند، دنيا در نظر خردمندان چونان سايه‏اى است که هنوز گسترش نيافته، کوتاه مى‏گردد، و هنوز فزونى نيافته کاهش مى‏يابد.
....................................................
چگونه خانه دنيا را توصيف کنم که ابتداى آن سختى و مشقت، و پايان آن نابودى است، در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است، کسى که ثروتمند گردد فريب مى‏خورد، و آن کس که نيازمند باشد اندوهناک است، و تلاش‏کننده دنيا به آن نرسد، و به رهاکننده آن، روى آورد، کسى که با چشم بصيرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد و آن کس که چشم به دنبال دنيا دوزد کوردلش مى‏کند. (از شگفتيهاى بى‏نظير کلام امام (ع) اين است که فرمود: (و اگر به دنيا بنگرد آگاهى يابد) و (اگر چشم به دنبال دنيا دوزد کوردل شود) درود و سلام خدا بر على (ع) با اين فصاحت و بلاغت اعجاز گونه!!)
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#35
آقا مجتبی اینو میتونی برا من بیشتر تفسیرش کنی؟

دنيا در نظر خردمندان چونان سايه‏اى است که هنوز گسترش نيافته، کوتاه مى‏گردد، و هنوز فزونى نيافته کاهش مى‏يابد.

نفهمیدم چی میخواد بگه!
#36
4fvfcja

یعنی مثل "سایه " حقیقت و واقعیت نیست ، مثل عکس شخص که خود شخص نیست ،

مثل سایه درخت که "از " درخت هست ، اگر رهگذر بودی ، و اومدی مدتی زیر سایه درخت ، نباید به دوامش دل خوش کنی ، مثلن اگه صبح خوابیدی بلاخره ظهر فرا میرسه و افتاب میاد تو مجبوری از اونجا پاشی بری ، و وقتی که سایه زیاد بود ، نباید به خود سایه دلخوش باشی ، به این فکر کنی که این سایه هم رفتنیه .

.....................................................................................................

اما خود "دنیا" چیه ؟ قرآن میگه : انما الدنیا لعب و لهب و زینت و تفاخر و تکاثر فی الموال والولاد و ...

همانا دنیا بیهودگی و بازیچگی و لغو و پرداختن به باطل ، زینت و تفاخر و دلخوشی به زیادی مال و اموال و ..

دنیا به نظر من یعنی غرور و حسد کینه ، گناه ،پرداختن به محرمات ، هرگونه تلاشی برای مطرح کردن "خود" برای غیر خدا ، در کل هرکاری یا هر عملی یا هر فکری یا هر آرزویی که برای غیر خدا باشه

مثلن احساس ارزش کنی ، به خاطر لباس شیکی که پوشیدی (یعنی اگه نپوشی احساس بی ازرشی بت دست بده )
احساس ارزش کنی ، بخاطر احترامی که بقیه یا ارزشی که بقیه به تو دارن

در واقع ما همون سایه یا "از " هستیم ، و در واقع هیچی نیستیم و نمیتونیم به چیزی از خودمون افتخار کنیم یا این که فخر بفروشیم یا احساس برتری پیدا کنیم ، این خداست که به هیچی ما "وجود" داده

پس اگه لباس و زیبایی و نعمت ها رو برای خدا و بخاطر خدا بکار ببریم ، و به خاطر این که آفریده خدا هستیم و اطاعتش رو میکنیم احساس عزت نفس بکنیم خیلی خوبه

دنیا: هر احساس ارزشی هر افتخاری هر دلخوشی هر وابستگی هر غروری که یه خاطر غیر خدا باشه ، و این تشخیصشم سخته چه برسه درمانش ، تا اونجا که میتونیم باید اینها رو بشناسیم و عوضشون کنیم و کارهایی کنیم که رنگ خدایی بده

هر چیزی رنگ خدایی نداشته باشه ، پوچه ، و عکس و فریبه و ظلمت هست ، از جنس همون ظلمت آخرالزمان .

.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#37
حضرت علی (ع) :
که درور خدا بر او باد فرمودند :


وه! چه مثالهاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد، اگر در دلهاى پاک بنشيند، و در گوشهاى شنوا جاى گيرد، و با انديشه‏هاى مصمم و عقلهاى با تدبير برخورد کند. پس از خدا چونان کسى پروا کنيد که سخن حق را شنيده و فروتنى کرد، گناه کرد و اعتراف نمود، ترسيد و به اعمال نيکو پرداخت، پرهيز نمود و پيش تاخت، يقين پيدا کرد و نيکوکار شد، پند داده شد و آن را بگوش جان خريد، او را ترساندند و نافرمانى نکرد، به او اخطار شد و به خدا روى آورد، پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى کرد، بازگشت و توبه نمود، در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى کرد، راه نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوى حق حرکت کرده و از نافرمانيها گريخت، سود طاعت را ذخيره کرد، و باطن را پاکيزه نگاه داشت، آخرت را آبادان و زاد و توشه براى روز حرکت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت، و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. اى بندگان خدا! براى هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا کنيد، و آنچنان که شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد، تا استحقاق وعده‏هاى خدا را پيدا کنيد، و از بيم روز قيامت بر کنار باشيد.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#38
داستان عجيب برصيصاي عابد



در ميان بني اسرائيل عابدي به نام «برصيصا»زندگي مي کرد،او زماني طولاني عبادت کرده بود و در اين راستا به حدي از قرب الهي رسيده بود که مردم بيماران رواني را نزد او مي آوردند،او دعا مي کرد،آنها سلامتي خود را باز مي يافتند.
روزي زن جوان بيماري را که از يک خانواده ي با شخصيت بود،برادرانش نزد او آوردند و بنا شد آن زن مدتي در نزد برصيصا بماند تا شفا يابد.
شيطان از فرصت استفاده کرده و به وسوسه گري پرداخت و آنقدر زن را به نظر او زينت داد که آن مرد عابد به آن زن تجاوز کرد چيزي نگذشت که معلوم شد آن زن باردار است،عابد خود را در تنگناي سخت ديد،براي اينکه گناهش کشف نگردد آن زن را کشت و در گوشه اي از بيابان دفن کرد.
برادران آن زن از اين جنايت هولناک آگاه شدند و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد امير با جمعي به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر،آن عابد را از عبادتگاهش فرو کشيده و فرمان اعدام او صادر گرديد.در روز معيني در حضور جمعيت بسيار،عابد را بالاي چوبه ي دار بردند وقتي که او در بالاي چوبه ي دار قرار گرفت،شيطان در نظرش مجسم شد و به او گفت:«اين من بودم که تو را به اين روز افکندم،و اگر آنچه را مي گويم اطاعت کني تو را از اين مهلکه نجات خواهم داد.:»
عابد گفت:چه کنم؟
شيطان گفت:تنها يک سجده براي من انجام دهي کافي است.
عابد گفت:در اين حالت که مي بيني ، نمي توانم سجده کنم.
شيطان گفت:اشاره اي کفايت مي کند.
عابد با گوشه ي چشم خود ،يا بادستش اشاره کرد و شيطان را اينگونه سجده کرد و هماندم جان سپرد و از دنيا رفت.
اين است نمونه اي از عاقبت سوءِ پيروان شيطان،وکفر و درماندگي آنها در لحظه ي سخت مرگ.
قابل تجه اينکه امام صادق (ع)فرمود:«هر کسي که لحظه ي مرگش فرا رسد ابليس يکي از شيطان هاي خود را نزد او مي فرستد تا او را يه سوي کفر بکشاند و يا او را در دينش مشکوک سازد تا او با اين حال از دنيا برود کسي که با ايمان باشد شيطان قدرت ندارد که او را به کفر يا شک در دينش وادارد،آنگاه فرمود:
«هرگاه به بالين آنان که در حال مرگ هستند حاضر شديد آنها را به گواهي دادن به يکتائي خدا،و رسالت محمد(ص)تلقين کنيد»
هدف حد نداره !
مرز و سد نداره !
-------------------------
PeOpLe WiTh GoAls Succeded, Because ThEy KnOw WheRe ThEy Are GoInG
#39
حضرت علی (ع) :
که درور خدا بر او باد فرمودند :


از خدا چون خردمندى بترسيد که دل را به تفکر مشغول داشته، و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته، و شب زنده‏دارى خواب از چشم او ربوده، و به اميد ثواب گرمى روز را با تشنگى گذرانده، با پارسايى شهوت را کشته، و نام خدا زبانش را همواره به حرکت درآورده، ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده، از تمام راهها جز راه حق چشم پوشيده، بهترين راهى که انسان را به حق مى‏رساند مى‏پيمايد، چيزى او را مغرور نساخته، و مشکلات و شبهات او را نابينا نمى‏سازد، مژده بهشت، و زندگى کردن در آسايش و نعمت سراى جاويدان و ايمن‏ترين روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور کرده، توشه آخرت را پيش فرستاده، و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدم‏شده است، ايام زندگى را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده، و در فراهم آوردن خشنودى خدا با رغبت تلاش کرده، از زشتيها فرار کرده، امروز رعايت زندگى فردا نموده، و هم‏اکنون آينده خود را ديده است. پس بهشت براى پاداش نيکوکاران سزاوار و جهنم براى کيفر بدکاران مناسب است، و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران کفايت مى‏کند، و قرآن براى حجت آوردن و دشمنى کردن، کافى است.
هشدار از دشمنى شيطان
سفارش مى‏کنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايى که با ترساندنهاى مکرر، راه عذر را بر شما بست، و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام کرد، و شما را پرهيز داد از دشمنى شيطانى که پنهان در سينه‏ها راه مى‏يابد، و آهسته در گوشها راز مى‏گويد، گمراه و پست است، وعده‏هاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار مى‏گذارد، زشتيهاى گناهان را زينت مى‏دهد، گناهان بزرگ را کوچک مى‏شمارد، و آرام آرام دوستان خود را فريب داده، راه رستگارى را بر روى دربند شدگانش مى‏بندد، و در روز قيامت آنچه را که زينت داده انکار مى‏کند، و آنچه را که آسان نموده، بزرگ مى‏شمارد، و از آن چه که پيروان خود را ايمن داشته بود سخت مى‏ترساند.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#40
سخنان قبر با من

وقتي که مرا داخل قبر گذاشتند شنيدم زمزمه اي از ان بلند است ومي گويد:من خانه ي غربتم خانه ي وحشتم خانه ي مارها و عقربها وخانه ي کهن و فرسوده هستم.بعد به من خطاب کرد و گفت:اي انسان نمک نشناس به درون من نه خوش امدي و نه به جا امدي سوگند به ان خدايي که تو و همه ي خلايق را خلق کرد موقعي که بر روي من راه مي رفتي تو را دشمن مي دانستم و ار کردارت ناراحت بودم واکنون که در شکم من قرار گرفتي دشمني من با تو بيشتر شده و به زودي دشمني مرا خواهي ديد چنان جسد تو را فشار دهم که استخوان هايت خرد شود به دنبال اين سخن ناگهان فشاري به من وارد کرد که دنده هاي راستم در دنده هاي چپم فرو رفت گويا شيري که از مادر خورده بودم از بيني و سر انگشتانم بيرون امد بعد از ان از پايين پايم دري به سوي دوزخ باز شد به طوري که حرارت و شعله هاي اتش را در قبرم احساس کردم و جايگاه خود را در اتش ديده بودم سپس مردي زشت صورت زشت سيرت و بد بو داخل قبرم شد در حالي که طبقي در دست داشت.در ان طبق از ميوه ها و غذا هاي جهنمي و ظرفي از اب ها ي جوشان و تلخ و بد بو به من تعارف کرد وگفت:قبل از هر چيز مجبوري از اين ها بخوري؟!به او گفتم اي زشت صورت و اي زشت سيرت تو چه کسي هستي وداخل قبر من چه کار مي کني و از جان من بيچاره چه مي خواهي؟گفت من کردار زشت و اعمال نا رواي تو هستم که در دنيا انجام مي دادي هنوز حرف من با ان مرد تمام نشده بود که ناگهان بادي مسموم و دودي سياه همراه با اتش در قبرم وزيد و نود ونه مار عظيم الجثه بر من مسلط شدند و تا روز قيامت بر من نيش مي زدند.ان مرد به من خطاب کرد و گفت:مي داني اين چه مارهايي هستند؟اگر يکي از اينها در دنيا پيدا شود واز مغرب زمين به مشرق زمين بدمد ديگر درخت وگياهي در روي زمين نمی روید چرا که زمین از دمیدن ان خاکستر می شود.

داخل قبر شدم

وقتی تمتم تشییع کنندگان به سوی خا نه ها ی خود باز گشتند من غریب و تنها با چشمانی پر از نگرانی و اضطراب از حواذث اینده به فکر فرو رفتم چند ساعتی که در خود فرو رفته بودم خیلی بر من سخت گذشت بالای سر جنازه نشستم و مدتی به ان نگاه می کردم بعد از انکه جنازه ی خود را تنها و بدون رفیق در میان قبر تنگ و تاریک مشاهده کردم ومدتی به حال او حسرت خوردم و از قبر بیرون امدم دیدم هوا تاریک شده و هیچکس در میان قبرستان نیست توان گریز داشتم هر چه هوا تاریکتر می شد بر وحشت من افزوده می شد از ان فشار روحی که به من وارد شده بود گریه ام گرفت و به فکر اعمال بد خویش افتادم و ارزو کردم :ای کاش من هم با مردم بر میگشتم و تمام عمر خود را به عبادت مشغول بودم...
هدف حد نداره !
مرز و سد نداره !
-------------------------
PeOpLe WiTh GoAls Succeded, Because ThEy KnOw WheRe ThEy Are GoInG
#41
حضرت علی (ع) :
که درور خدا بر او باد فرمودند :


وصف چگونگى مرگ و مردن
سختى جان کندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختى جان کندن سست‏شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى‏دارد، و او در ميان خانواده‏اش افتاده با چشم خود مى‏بيند و با گوش مى‏شنود و با عقل درست مى‏انديشد که عمرش را در پى چه کارهايى تباه کرده؟ و روزگارش را چگونه سپرى نمود؟ به ياد ثروتهايى که جمع کرده مى‏افتد، همان ثروتهايى که در جمع‏آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه‏ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع‏آورى آن همه بر دوش اوست که هنگام جدايى با آنها فرا رسيد، و براى وارثان باقيمانده است تا از آن بهره‏مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتى و خوشى آن براى ديگرى و کيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است که دست خود را از پشيمانى مى‏گزد.

به خاطر واقعيتهايى که هنگام مرگ مشاهده کرده است. در اين حالت از آنچه که در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى‏اعتناشده آرزو مى‏کند، اى کاش آن کسى که در گذشته بر ثروت او رشک مى‏برد، اين اموال را جمع کرده بود،
اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره مى‏شود، تا آنکه گوش او مانند زبانش از کار مى‏افتد، پس در ميان خانواده‏اش افتاده نه مى‏تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى‏کند، و حرکات زبانشان را مى‏نگرد اما صداى کلمات آنان را نمى‏شنود،
سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مى‏گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از کار مى‏افتد، و روح از بدن او خارج مى‏شود، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى‏ماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند، و از او دور مى‏شوند.
نه سوگواران را يارى مى‏کند و نه خواننده‏اى را پاسخ مى‏دهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى‏برند، و به دست عملش مى‏سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى‏پوشند.


مجتبی:خدا ما را از این دسته قرار نده! به خدا پناه می بریم .
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#42
جنگ بين خوبي و بدي


به نقل از شخص عارفي که چنين مي گفت: شبي در قبرستان در حال قدم زني بودم و دعا براي اهل قبور مي خواندم نا گهان متوجه شدم جواني خوش سيما و نوراني با بوي خوش از کنارم گذشت و وارد قبري شد
من در کمال تعجب بودم که ديدم يک حيوان سياه و وحشتناک و بد بو وارد همان قبر شد من با تعجب نزديک قبر رفته و به ان قبر نظاره کردم صداي فريا د و غرش از داخل قبر شنيده مي شد بعد از مدتي ان جوان خوش سيما با حالتي زخمي و خوني که تمام بدنش جراحت پيدا کرده بود از قبر بيرون امد و ان حيوان در ان قبر باقي ماند من به طرف ان جوان رفتم و با خواهش علت اين عمل و حسب و نسب ان جوان را جويا شدم او گفت من اعمال نيک اين ميت بودم و براي محافظت او وارد قبر شدم و ان سگ سياه اعمال بد او بوده است و براي اذيت او وارد قبر شد و چون اعمال بد او از اعمال نيکش بيشتر بود قدرت ان حيوان هم زياد بود و من نتوانستم در مقابل ان ايستادگي کنم و به همين خاطر از قبر خارج شدم


............................

مطلب کوتاهی بود اما بعد خوندن خودم یجورایی ترسیدم خدایا به دادمون برس !!!
هدف حد نداره !
مرز و سد نداره !
-------------------------
PeOpLe WiTh GoAls Succeded, Because ThEy KnOw WheRe ThEy Are GoInG
#43
1744337bve7cd1t81
:13:
Tears

خدا آخر و عاقبتمونو ختم به خیر کنه...
انشاالله اماممون دم جون دادن بالای سرمون باشه..
آمین.

یا علی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

#44
حضرت علی (ع) :
که درور خدا بر او باد فرمودند :


مگر انسان، همان نطفه و خون نيم‏بند نيست؟ که خدا او را در تاريکيهاى رحم و غلافهاى تو در تو، پديد آورد؟ تا به صورت جنين درآمد، سپس کودکى شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگترشده تا نوجوانى رسيده گرديد، سپس او را دلى فراگير، و زبانى گويا، و چشمى بينا عطا فرمود تا عبرتها را درک کند، و از بديها بپرهيزد، و آنگاه که جوانى در حد کمال رسيد، بر پاى خويش استوار ماند، گردنکشى آغاز کرد، و روى از خدا بگرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هواپرستى غرق شد، و براى به دست آوردن لذتهاى دنيا تلاش فراوان کرد، و سرمست شادمانى دنيا شد، هرگز نمى‏پندارد مصيبتى پيش آيد! و بر اساس تقوى فروتنى ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را مى‏ربايد، او را که در دل بدبختيها، اندکى زندگى نموده، و آنچه را که از دست داده عوضى به دست نياورده است،

و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضايش به جا نياورده، که درد مرگ او را فرا گرفت، روزها در حيرت و سرگردانى، و شبها با بيدارى و نگرانى مى‏گذارند.

عبرت از گذشتگان
آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى‏بريد؟ که عمرشان از شما طولانى‏تر و آثارشان با دوامتر، و آرزويشان درازتر، و افرادشان بيشتر، و لشگريانشان انبوه‏تر بودند؟ دنيا را چگونه پرستيدند؟ و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند بى توشه‏اى که آنان را براى رسيدن به منزلگاه کفايت کند، و بى مرکبى که آنان را به منزلشان رساند. آيا شنيده‏ايد که دنيا خود را فداى آنان کرده باشد؟ يا به گونه‏اى ياريشان داده با با آنان به نيکى به سر برده باشد؟ نه هرگز!! بلکه سختى و مشکلات دنيا چنان به آنها رسيد که پوست و گوشتشان را دريد، با سختيها آنان را سست و با مصيبتها ذليل و خوارشان نمود، و بينى آنان را به خاک ماليد و لگدمال کرد، و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخت، شما ديديد! دنيا آن کس را که برابر آن فروتنى کرد، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت، که گويا جاودانه مى‏ماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آنکه از دنيا رفت، آيا جز گرسنگى توشه‏اى به آنها سپرد؟ آيا جز در سختى فرودشان نياورد؟ و آيا روشنى دنيا جز تاريکى، و سرانجامش جز پشيمانى بود؟
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#45
سرزمين دروغ گويان

مدتي عذاب نديدم که رفتار گفت به خاطر فاتحه و خيراتي است که برايت فرستادن بعد از ان همه راه به کوهي رسيديم رو به رفتار کردم و گفتم مي داني پشت اين کوه چه خبر است؟ گفت بلي وادي عذاب پشت اين کوه قرار دارد و به مجرد که به انجا برسي داخل اتش مي شوي و عذاب گناهکاران از اينجا شروع مي شود و هر منطقه اي مخصوص يک گناه است اکنون برايت سرزمين هايي که مجرمان در ان عذاب مي شوند را برايت معرفي مي کنم:سرزمين دروغ گويان-رباخواران- زنا کاران- روزه خواران- منافقان-غارت گران بيت المال-غيبت کنندگان و......
سرزمين دروغ گويان
در مورد حرف هاي او انديشه مي کردم که از دور تعدادي درختان جداي از هم نمايان شدند در ميان درختان حوض بسيار بزرگي که پر از اب و گل هاي زيبا و رنگارنگ بود ديده مي شد از ديدن چنين منظره ي روح بخش تعجب کردم و گفتم شايد خانواده ام باز برايم خيراتي فرستادند.اما هنوز از اين فکر و خيال فارغ نشده بودم که ان زيبايي ها يک باره به صحنه ي بسيار غمگيني تبديل شد. برگ هاي زيبا ي درختان به سرعت از درختان جدا مي شد و ان گل هاي زيبا پژمرده مي شدند خورشيد با اين بزرگي ضعيف مي شد و نيروي خود را به مرور زمان از دست مي داد بسيار تعجب کرده بودم مقداري نزديک شديم که ناگهان ديديم چند نفر با سرعت به سوي ما مي ايند در حالي که مردي را با زنجير روي زمين مي کشيدند تا نزديک ما رسيدند.بعد او را به پشت روي يخ ها انداختند يکي از انان با قلاب اهنين بسيار تيز طرف چپ چهره با نيمي از بيني و چشمش را تا پشت سر پاره کرد بعد قلاب را بيرون اورد و متوجه طرف راست صورت او شد وان کار را مدام تکرار مي کرد ان مرد مرتب داد و فرياد مي کرد و شکنجه گران در کمال خونسردي مشغول کار خود بودند با خود گفتم بهتر است خواهش کنم تا براي چند دقيقه دست از شکنجه ي او بردارند تا بتوانم از او سوالاتي کنم.جلو رفتم و گفتم مگر اين مرد چه گناهي کرده گفت اين مرد دروغگو است و اين نوع عذاب مخصوص ادمهاي دروغگويي مثل اوست
امام حسن عسگري مي فرمايد:«تمام ناپاکي ها و زشتي ها در خانه اي قرار داده شده است و کليد ان دروغگويي است»


پنج شنبه ي موعود


بعد از ظهر روز پنج شنبه پرواز کردم و به سوي منزل خود امدم وقتي وارد خانه شدم ديدم هر کس مشغول کار خود است مادر و خواهرانم تعدادي از اقوام و خويشان ان جا حضور داشتند ولي هرچه نگاه کردم فرزندانم و همسرم را نديدم با بي صبري منتظر بودم که انان از من يادي کنند يا فاتحه اي برايم بخوانند هر چه صبر کردم خبري نشد اقوام مي خواستند بروند و مادر و خواهرانم نيز مي خواستند به منظور گردش از خانه خارج شوند ديدم کسي به ياد من نيست و به زودي مرا فراموش کرده اند غم سنگيني وجودم را فرا گرفت با وجود اينکه مي دانستم اهالي خانه نه مرا مي بينند ونه صدايم را مي شنوند گريه کنان فرياد زدم و گفتم:شما را به خدا در حق من مهرباني کنيد مرا به خاطر اوريد و بر غربتم رحم کنيد!من به عذاب سختي دچار شده ام اينقدر بخيل نباشيد.اگر نمي خواهيد پول خرج کنيد انفاق نماييد فاتحه اي برايم بخوانيدخواهش ميکنم ته مانده ي سفره ي تان را که پيش پرندگان . مرغان مي ريزيد به نيت من بيندازيدو ثوابش را به روح من هديه کنيد.
واي بر من!!اگر ان موقع که در دنيا بودم از انچه داشتم مقداري انفاق مي کردم امروز محتاج شما نبودم.
هدف حد نداره !
مرز و سد نداره !
-------------------------
PeOpLe WiTh GoAls Succeded, Because ThEy KnOw WheRe ThEy Are GoInG


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان