عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

دریفت جان ممنون که نظر دادی 302

نقل قول: نتیجه:این خوبه که هدف اصلی بندگی باشه ولی نیل به این هدف چگونه باشه؟؟؟
خب من هنوز در این مورد صحبت نکردم.
فقط گفتم که به نظرم بهترین هدفی که انسان می تونه انتخاب کنه اینه که بندگی خدا رو کنه.
و مطمئنا این به معنای این که آدم بره توی غار بشینه و فقط عبادت کنه نیست.

شما وقتی هدفت اصلی زندگیت رو این انتخاب کنی، مهم می شه که دین داشته باشی.
دین مسیر رو نشون می ده برای رسیدن به اون هدف اصلی که گفتم...

همه می دونیم که چقدر توی اسلام به کار و تلاش توصیه شده.... (عبادت هفتاد بخش است که برترین آن کسب حلال است)
تفاوت اینجاست، کارخونه داری که هدف اصلیش بندگی خدا باشه، هیچ وقت به کارگرش ظلم نمی کنه،
هیچوقت خودش رو برتر از کارگرش نمی بینه
از کارگرش زیاد کار نمی کشه، مراقب هست با کارش محیط زیست رو آلوده نکنه، هیچوقت بی قانونی نمی کنه
اما اگر هدف اصلیش مثلا خریدن ماشین یه میلیاردی باشه، تمام این کار ها براش مجاز می شه....

می دونی دریفت جان مسئله کجاست؟ مسئله این جاست که این طوری نمی شه این هدف ها رو به صورت موازی رو تا آخر جلو برد...
یه جایی این دو تا خط موازی با هم تقاطع پیدا می کنن و اون وقت هست باید انتخاب کنی...
و خدا آزمایش های سختی از انسان می گیره....

تمام این هایی که بی قانونی می کنن، ظلم می کنن، دروغ می گن،
کلاهبرداری می کنن، شهادت دروغ می دن، دزدی می کنن، اختلاس می کنن و ...
(حتما با این جور افراد مواجه شدی خودت)
احتمالا یه زمان هایی مثل ما ها فکر می کردن، برای آرزوهاشون تلاش می کردن.
اما توی یکی از این آزمایش های سخت کم آوردن...
و خب آمال و آرزوها بهترین دست آویز برای شیطانِ.

این فقط یه ور قضیه هست...
این قضیه یه ور دیگه هم داره. (عجب جمله ای. 4chsmu1 )
دیشب زلزله رو خیلی ها حس کردن... اصلا شهر ما روی گسل بنا شده....
کرمانشاه هنوز ساخته نشده.... همه ی این ها آدم رو به فکر می ندازه...
دیشب این جا همه ی مردم بیرون از خونه هاشون بودن...
شاد و شنگول، از این که اگر هم زلزله بیاد سالم می مونن. اما فکر نمی کردن...
اگر خدای نکرده زلزله بیاد، خونه شون خراب میشه و تلویزیون، گاز، یخچال، لباس شویی و .... همه نابود می شه و تو می شی صفر صفر...
اصلا خود خونه، چند صد میلیون خونه می شه صفر...
تمام چیز هایی که براش بدو بدو کردن، براش خون دل خوردن، براش زحمت کشیدن و ....
به آنی، به ثانیه ای می ره زیر چندین تن آوار....

منطقیه که آدم هدف اصلی زندگیش رو بذاره این جور چیز ها؟؟؟؟
مطمئنا نه!!! 53258zu2qvp1d9v

اما کسی که هدف اصلیش خدا باشه چی؟
پیش خودش می گه، من تمام تلاشی که کردم، بدو بدو هایی که داشتم، خون دلی که خوردم...
همه اش برای رسیدن به خدا بوده، این دنیاست که دار فناست، تمام تلاش های من پیش خدا باقیه....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 آذر 30، 1:20)Hamed6 نوشته است: سلام به داداش های گلم
قبل هر چیز عذرمیخوام از drift  و majid78 که به وظیفم تو گروه عمل نکردم... واقعا شرایط ذهنیم بهم ریخته بود
دلم خیلی تنگ شده بود براتون... دوری که خیلی اذیت شدم بابتش و خیلی بیشتر ضرر کردم. زمانم و هدر دادم و مهم تر از همه پاکی رو که بخاطرش تلاش کرده بودم رو از بین بردم
الان تو خلا به سر میبرم انگار. یه جور تلاش برای برگشتن به اون روزا. با وجود جلو رفتن روزهای جدیدم حس خوبی مثل قبل ندارم و بی حس و حال تو خلا پیش میرم
شکست خیلی بدی بود برام. فعلا میخوام شروع دوباره رو ادامه بدم. همین...
سلام حامد جان
خوش اومدی عزیزم....
آمدی جانم به قربانت ولی کجا بودی تا حالا 4chsmu1 
این خلایی که می گی رو می فهمم چیه.

یه پیشنهاد بزرگ برات دارم، همین جوری توی خلا بری جلو راحت با شکست مواجه می شی....
از کارهای کوچیک شروع کن...
شستن ظرف ها، درست کردن یه ناهار،‌ شروع کردن یه کتاب.. (اصلا همون کتاب که مهندس گفت رو بگیر و بخون)
مسائل دیگه گوشه ی ذهنت باشه. حتی می تونی یه جا یادداشت کنی که یادت نره.... حالت که یه ذره بهتر شد، از خلا که دراومدی، می تونی بهشون فکر کنی....

یه استادی داشتم حرف خوبی می زد... می گفت وقتی بحران می شه، وقت فکر کردن نیست، باید هر کاری که از دستت برمیاد رو انجام بدی...
وقتی بچه ات توی اتاق گریه می کنه و غذا داره ته می گیره و تلفون و آیفون هم زمان زنگ می زنن و صدای تلویزیون خیلی بلنده و ....
دیگه وقتی برای فکر کردن وجود نداره، این که بشینی و فکر کنی که حالا اولویت با کدوم کاره، حالا توی حسابم چقدر دارم،
یا مثلا این که بیای بشینی و فکر کنی که بچه ات رو چطور باید تربیت کرد. آخه توی این شرایط؟
باید بلند شی و حرکت کنی تا شرایط بهتر بشه.... گاز رو خاموش کنی، تلفون و آیفون رو جواب بدی، تلویزیون رو خاموش کنی...
بری بچه ات رو که خودش رو خراب کرده عوض کنی....
سر و صدا ها که خوابید، بعدش می شه فکر کرد... 53258zu2qvp1d9v
اما گوشه ی ذهنت
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام به همه رفیقای عزیزم، حالتون چطوره؟
من این روزا همش سرکارم، از صبح زود که میرم آخرشب ( بعضا 12 برمیگردم) که نتونستم خیلی به کانون سر بزنم
میخام از وضعیتم براتون بگم،
دو روز پیش یه اشتباهی کردم که مطمنم یعنی شک ندارم اگه با ذهنیت های قبلیم بودم حداقل یک هفته بخاطر انجام دادن این اشتباه من خ.ا میکردم، خیلی خوب بود همش تو ذهنم با خودم حرف میزدم
هی خودمو قانع میکردم که درسته تو اشتباه شاید بدی کردی ولی لزوما افتضاح نیست، شاید باید یخورده ناراحت بشی بخاطر اشتباهت ولی لزوما نباید افسرده بشی و....
خلاصه با خوبی و خوش تونستم حتی بدون کوچیکترین خود خوری و خودزنی با خودم کنار بیام و خوشحال و شاد به ادامه امورم بپردازم
--------------------------------------------------------------------------------
 ولی خب یخورده انرژیم افتاده امروز، باید دوباره بلند شم به کارام بپردازم
یبار دیگه هدف خودمو از ترک مشخص کنم، یبار دیگه تصمیم بگیرم و کارامو با انرژی انجام بدم
ولی خب خیلی راضیم از خودم، همین که توی همین برهه زمانی پیشرفت های قابل توجهی داشتم خیلی خوبه
برنامه های هفته آینده:
 - برنامه زبان رو شروع کنم
- مطالعه با قدرت بیشتر
- خریدن کتاب جدید به نام " کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم" این کتابو یه دکتر و استاد دانشگاه بهم پیشنهاد کرد و لزوما برای افراد 20 ساله نیست.
- با قدرت کار کردن و شروع دوباره ارزیابی روزانه
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
من یخورده کم حوصله شدم و نتونستم پیامای قبلی دوستان رو بخونم
فقط میخواستم بگم که من از همه همگروهیام عذر میخوام بخاطر نبودنم 302 
راستش این دوره به دلایل مختلفی نتونستم خیلی استفاده کنم از همگروهیای عزیزم مخصوصا امید جان عزیز
البته میدونم که در ادامه راه میتونم بیشتر ازشون استفاده کنم، مخصوصا امید عزیز که آدم با تجربه و پخته ایه و میتونه تو مسائل مختلف کمک کنه
خیلی ممنونم از کسایی که زحمت می کشن و کسایی که مشارکت میکنن
مهم نیست چجوری شروع کردیم، امیدوارم اونقدر انگیزه و اراده داشته باشیم تا بتونیم خوب ادامه بدیم
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
(1396 دي 1، 1:13)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1396 آذر 30، 1:20)Hamed6 نوشته است: سلام به داداش های گلم
قبل هر چیز عذرمیخوام از drift  و majid78 که به وظیفم تو گروه عمل نکردم... واقعا شرایط ذهنیم بهم ریخته بود
دلم خیلی تنگ شده بود براتون... دوری که خیلی اذیت شدم بابتش و خیلی بیشتر ضرر کردم. زمانم و هدر دادم و مهم تر از همه پاکی رو که بخاطرش تلاش کرده بودم رو از بین بردم
الان تو خلا به سر میبرم انگار. یه جور تلاش برای برگشتن به اون روزا. با وجود جلو رفتن روزهای جدیدم حس خوبی مثل قبل ندارم و بی حس و حال تو خلا پیش میرم
شکست خیلی بدی بود برام. فعلا میخوام شروع دوباره رو ادامه بدم. همین...
سلام حامد جان
خوش اومدی عزیزم....
آمدی جانم به قربانت ولی کجا بودی تا حالا 4chsmu1 
این خلایی که می گی رو می فهمم چیه.

یه پیشنهاد بزرگ برات دارم، همین جوری توی خلا بری جلو راحت با شکست مواجه می شی....
از کارهای کوچیک شروع کن...
شستن ظرف ها، درست کردن یه ناهار،‌ شروع کردن یه کتاب.. (اصلا همون کتاب که مهندس گفت رو بگیر و بخون)
مسائل دیگه گوشه ی ذهنت باشه. حتی می تونی یه جا یادداشت کنی که یادت نره.... حالت که یه ذره بهتر شد، از خلا که دراومدی، می تونی بهشون فکر کنی....

یه استادی داشتم حرف خوبی می زد... می گفت وقتی بحران می شه، وقت فکر کردن نیست، باید هر کاری که از دستت برمیاد رو انجام بدی...
وقتی بچه ات توی اتاق گریه می کنه و غذا داره ته می گیره و تلفون و آیفون هم زمان زنگ می زنن و صدای تلویزیون خیلی بلنده و ....
دیگه وقتی برای فکر کردن وجود نداره، این که بشینی و فکر کنی که حالا اولویت با کدوم کاره، حالا توی حسابم چقدر دارم،
یا مثلا این که بیای بشینی و فکر کنی که بچه ات رو چطور باید تربیت کرد. آخه توی این شرایط؟
باید بلند شی و حرکت کنی تا شرایط بهتر بشه.... گاز رو خاموش کنی، تلفون و آیفون رو جواب بدی، تلویزیون رو خاموش کنی...
بری بچه ات رو که خودش رو خراب کرده عوض کنی....
سر و صدا ها که خوابید، بعدش می شه فکر کرد... 53258zu2qvp1d9v
اما گوشه ی ذهنت

مرسی داداش گلم
اره درست میگی باید خودمو مشغول کنم. کلی کار دارم و باید انجامشون بدم. دقیقا وسط یه بحرانم که باید زودتر یه کاری کرد و هرکاری فقط باید حرکت کرد
بخاطر همین با وجود خلا میخوام فقط به پاکی ادامه بدم و برم جلو. اوضاع که آروم شد میشه کلی فکر کرد...
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
(1396 دي 1، 19:32)Hamed6 نوشته است:
(1396 دي 1، 1:13)عاشق فاطمه زهرا نوشته است:
(1396 آذر 30، 1:20)Hamed6 نوشته است: سلام به داداش های گلم
قبل هر چیز عذرمیخوام از drift  و majid78 که به وظیفم تو گروه عمل نکردم... واقعا شرایط ذهنیم بهم ریخته بود
دلم خیلی تنگ شده بود براتون... دوری که خیلی اذیت شدم بابتش و خیلی بیشتر ضرر کردم. زمانم و هدر دادم و مهم تر از همه پاکی رو که بخاطرش تلاش کرده بودم رو از بین بردم
الان تو خلا به سر میبرم انگار. یه جور تلاش برای برگشتن به اون روزا. با وجود جلو رفتن روزهای جدیدم حس خوبی مثل قبل ندارم و بی حس و حال تو خلا پیش میرم
شکست خیلی بدی بود برام. فعلا میخوام شروع دوباره رو ادامه بدم. همین...
سلام حامد جان
خوش اومدی عزیزم....
آمدی جانم به قربانت ولی کجا بودی تا حالا 4chsmu1 
این خلایی که می گی رو می فهمم چیه.

یه پیشنهاد بزرگ برات دارم، همین جوری توی خلا بری جلو راحت با شکست مواجه می شی....
از کارهای کوچیک شروع کن...
شستن ظرف ها، درست کردن یه ناهار،‌ شروع کردن یه کتاب.. (اصلا همون کتاب که مهندس گفت رو بگیر و بخون)
مسائل دیگه گوشه ی ذهنت باشه. حتی می تونی یه جا یادداشت کنی که یادت نره.... حالت که یه ذره بهتر شد، از خلا که دراومدی، می تونی بهشون فکر کنی....

یه استادی داشتم حرف خوبی می زد... می گفت وقتی بحران می شه، وقت فکر کردن نیست، باید هر کاری که از دستت برمیاد رو انجام بدی...
وقتی بچه ات توی اتاق گریه می کنه و غذا داره ته می گیره و تلفون و آیفون هم زمان زنگ می زنن و صدای تلویزیون خیلی بلنده و ....
دیگه وقتی برای فکر کردن وجود نداره، این که بشینی و فکر کنی که حالا اولویت با کدوم کاره، حالا توی حسابم چقدر دارم،
یا مثلا این که بیای بشینی و فکر کنی که بچه ات رو چطور باید تربیت کرد. آخه توی این شرایط؟
باید بلند شی و حرکت کنی تا شرایط بهتر بشه.... گاز رو خاموش کنی، تلفون و آیفون رو جواب بدی، تلویزیون رو خاموش کنی...
بری بچه ات رو که خودش رو خراب کرده عوض کنی....
سر و صدا ها که خوابید، بعدش می شه فکر کرد... 53258zu2qvp1d9v
اما گوشه ی ذهنت

مرسی داداش گلم
اره درست میگی باید خودمو مشغول کنم. کلی کار دارم و باید انجامشون بدم. دقیقا وسط یه بحرانم که باید زودتر یه کاری کرد و هرکاری فقط باید حرکت کرد
بخاطر همین با وجود خلا میخوام فقط به پاکی ادامه بدم و برم جلو. اوضاع که آروم شد میشه کلی فکر کرد...


سلام داداش یه چیزی بگم , 
شاید اگر کلی فکر کنی و حرکت کنی این خودش اوضاع رو آروم کنه  49-2 (منتظر آرام شدن اوضاع و بعد حرکت نباش)
 سپاس شده توسط
سلام خدمت همگی و مخصوصا همگروهای بزرگوارم آقا دریفت آقا حامد 
اعلام وضعیت این هفته قرمز شدم. 
خداراشکر سریالی نشدم و دارم دوباره پاکیما می‌سازم ولی متاسفانه دیگه نمیتونم پیشتون بمونم 
واقعا شرمندم که وضعیت گروهما بهم ریختم امیدوارم ببخشینم
براتون بهترینا را آرزوم دارم 
یا حق 303
 سپاس شده توسط
به نام دوست که هر چه از او رسد نیکوست
نقل قول: rezaKy

داش امید عجبب متنی. خدایی روز جمعه منو ساختی ...ممنون که ایینقد برای کانون وقت میذاری. خوش قلب هستی و باید بگم خوش به حال کسایی که توی دنیای واقعی باهاشون در ارتباطی

مخلص داش رضا 303  به نظرم دارم واقعا برای خودم وقت می زارم   ممنون و نظر لطفته
ممنون از داداش رضای عزیز رفیق قدیمی. 49-2

نقل قول:
عاشق فاطمه زهرا
امید جون، شما هم به جمع حاضرین رهروان خوش اومدی.
امید، شاعر احساساتی و خوش قلب کانون
یه شاعری داشت کانون، به اسم حبیب، خیلی زود ترک کرد و رفت.
ایده اش هم این بود که انسان اگر کنترل ذهن و نگاه رو انجام بده، دیگه مشکلی نداره. خیلی پسر گلی بود، یادش بخیر. Gigglesmile 
فقط این که داداش، حالا که حاضریت رو زدم بیشتر باید بیای رهروان ها، نشه بری با برف سال بعد برگردی؟ 4chsmu1 


مخلصیم 303 
حالا من مث حبیب خان نشم 4chsmu1
کلا توبه ی گرگ مرگه اینگار ، ناظممون هم هر سری می گفت این سری می زارم بری سر کلاس ولی دفعه ی بد نمی زارم 
ولی خوب میام هر سری می بینم ، شاید دیر به دیر جواب بدم 49-2
بازم ممنون

(1396 آذر 30، 11:04)drift نوشته است: اینکه ما پیامبر نیستیم و اونقدر پاک نیستیم که صرفا بندگی خدا رو اصل همه چیز قرار بدیم و برایش تلاش کنیم و با همون ارضاء بشیم،این خوب نیست که بگیم آخرش که چی؟
ما یک انسان معمولی هستیم که خیلی هنر کنیم به وظایفون در پیشگاه خدا عمل کنیم و کاری کنیم که سبب خشنودی خداوند بشه،
و اینم در نظر بگیر هرکس در زندگی در راستای چیزی تلاش میکنه،که اگر نتیجه نگیره سرخورده میشه،
کسی که کار میکنه اگر پولی دریافت نکنه چه بخواد چه نخواد شُل میشه و نمیتونه کار کنه،
کسی که درس میخونه اگر با وجود تلاش بسیار نتونه نتیجه بگیره بخواد نخواد انرژیش کمتر میشه،
کسی که دستمزدی کمتر از میزان زحمتی که میکشه دریافت کنه قطعا‌ً بی انگیزه میشه،
کسی که در رابطه ای انرژی میگذاره ولی طرف مقابل فیدبک نمیده سرخورده میشه،
پس اگر کسی هدف زندگیش صرفا بندگی خدا باشه و تک بعدی فکر کنه و روی مسائل دنیوی خط بطلان بکشه اگر اون ظرفیت رو نداشت و در بهترین حالت به وظایفش عمل کرد ولی اون حال خوب رو نگرفت اون موقع این شخص بدتر میشه و از همه چیز زده میشه.

نتیجه:این خوبه که هدف اصلی بندگی باشه ولی نیل به این هدف چگونه باشه؟؟؟
اصل رو این قرار بدیم و برایش تلاش کنیم و اگرم وقت کردیم به بقیه کارمون برسیم؟ یا اینکه نه برای هدف هامون تلاش زیادی کنیم و به صورت موازی همونطور که در خط ۱۱ پست قبلی نوشتم به مسائل معنوی هم توجه کنیم؟
بنظر من داشتن هدف های دنیایی بد نیست که خوب هم هست،
یک کارخانه دار در نظر بگیر که خیلی پولداره و از پول چیزی کم نداره،پول کارگراشو میده کار خیر هم میکنه،حالا این شخص وسع مالی داره و دوست داره ماشینی بخره که ۳۰۰ میلیون تومن قیمتشه یا کت شلوار N میلیونی بپوشه یا ساعت ۱۰ میلیونی دستش ببنده ،خب اگر این شخص علایق دنیوی شو نادیده بگیره پس برای چه دلخوشی ای تلاش کنه و کارخونه رو کی بچرخونه و پول کارگرا رو کی بده؟
این ها نظر شخصی من بود امیدوارم کاملا دوستانه خونده بشه.
(1396 دي 1، 0:57)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: دریفت جان ممنون که نظر دادی 302

نقل قول: نتیجه:این خوبه که هدف اصلی بندگی باشه ولی نیل به این هدف چگونه باشه؟؟؟
خب من هنوز در این مورد صحبت نکردم.
فقط گفتم که به نظرم بهترین هدفی که انسان می تونه انتخاب کنه اینه که بندگی خدا رو کنه.
و مطمئنا این به معنای این که آدم بره توی غار بشینه و فقط عبادت کنه نیست.

شما وقتی هدفت اصلی زندگیت رو این انتخاب کنی، مهم می شه که دین داشته باشی.
دین مسیر رو نشون می ده برای رسیدن به اون هدف اصلی که گفتم...

همه می دونیم که چقدر توی اسلام به کار و تلاش توصیه شده.... (عبادت هفتاد بخش است که برترین آن کسب حلال است)
تفاوت اینجاست، کارخونه داری که هدف اصلیش بندگی خدا باشه، هیچ وقت به کارگرش ظلم نمی کنه،
هیچوقت خودش رو برتر از کارگرش نمی بینه
از کارگرش زیاد کار نمی کشه، مراقب هست با کارش محیط زیست رو آلوده نکنه، هیچوقت بی قانونی نمی کنه
اما اگر هدف اصلیش مثلا خریدن ماشین یه میلیاردی باشه، تمام این کار ها براش مجاز می شه....

می دونی دریفت جان مسئله کجاست؟ مسئله این جاست که این طوری نمی شه این هدف ها رو به صورت موازی رو تا آخر جلو برد...
یه جایی این دو تا خط موازی با هم تقاطع پیدا می کنن و اون وقت هست باید انتخاب کنی...
و خدا آزمایش های سختی از انسان می گیره....

تمام این هایی که بی قانونی می کنن، ظلم می کنن، دروغ می گن،
کلاهبرداری می کنن، شهادت دروغ می دن، دزدی می کنن، اختلاس می کنن و ...
(حتما با این جور افراد مواجه شدی خودت)
احتمالا یه زمان هایی مثل ما ها فکر می کردن، برای آرزوهاشون تلاش می کردن.
اما توی یکی از این آزمایش های سخت کم آوردن...
و خب آمال و آرزوها بهترین دست آویز برای شیطانِ.

این فقط یه ور قضیه هست...
این قضیه یه ور دیگه هم داره. (عجب جمله ای. 4chsmu1 )
دیشب زلزله رو خیلی ها حس کردن... اصلا شهر ما روی گسل بنا شده....
کرمانشاه هنوز ساخته نشده.... همه ی این ها آدم رو به فکر می ندازه...
دیشب این جا همه ی مردم بیرون از خونه هاشون بودن...
شاد و شنگول، از این که اگر هم زلزله بیاد سالم می مونن. اما فکر نمی کردن...
اگر خدای نکرده زلزله بیاد، خونه شون خراب میشه و تلویزیون، گاز، یخچال، لباس شویی و .... همه نابود می شه و تو می شی صفر صفر...
اصلا خود خونه، چند صد میلیون خونه می شه صفر...
تمام چیز هایی که براش بدو بدو کردن، براش خون دل خوردن، براش زحمت کشیدن و ....
به آنی، به ثانیه ای می ره زیر چندین تن آوار....

منطقیه که آدم هدف اصلی زندگیش رو بذاره این جور چیز ها؟؟؟؟
مطمئنا نه!!! 53258zu2qvp1d9v

اما کسی که هدف اصلیش خدا باشه چی؟
پیش خودش می گه، من تمام تلاشی که کردم، بدو بدو هایی که داشتم، خون دلی که خوردم...
همه اش برای رسیدن به خدا بوده، این دنیاست که دار فناست، تمام تلاش های من پیش خدا باقیه....

با یه بخشایی از حرفای دریفت و یه بخشایی از حرفاتون موافقم و با یه بخشاییش مخالف

قبول دارم هدف اصلی خداست
ولی باید در امتداد اون هدف یه چیزایی تعریف کرد
پس هدفای دنیایی در امتدادش خداست و به نظرم خیلی هم عالی میشن و می شن خدایی

مثلا زندگی در دنیا اگه در امتدادش خدا باشه چه اشکالی داره
 مثلا پول در آوردن اگه تهش کمک به دیگران باشه چه اشکالی داره ( اونوقته چون اون هدف اصلیت خداست نه ظلمی نه دروغی و یا کار اشتباه دیگه ای نمی کنی )
یا مثلا من فکر نمی کنم دانشمند فیزیک شدن کم از پیامبری داشته باشه
چون داره گره از گیسوی یار بر می داره و از قانونایی که خدا گذاشته می گه
و از پیام هایی که خدا فرستاده و در ذره ذره از مخلوقاتش قرار داده برای دیگران می گه
اینم یه نوع پیامبریه
یا مثلا ازدواجی که برای رسیدن به خوبی انجام بشه چه مشکلی داره
چه مشکلی داره هدفت ازدواج باشه که باعث دلگرمی یه نفر و حتی خودت بشه
برای موفق تر شدن برای بهتر شدن و برای اینکه به اون عظیم نزدیکتر بشیم
پس به نظر من اصلا دو خط موازی وجود نداره و فقط یه خطه که باید به صورت فوق العاده ای این راه و طی کنیم
اینا هدفای و نقاط نزدیک بهتن و خدا در انتهای این نقاط . پس در بازار برو ، ازدواج کن ، تحصیل کن ولی او را در انتهای همه ی اینها یادت نره
درسته همه چیز نابود میشه ولی زندگی صحنه ی هنر مندی ماست
آدم باید تلاش کنه و بدو بدو کنه تا بتونه زندگی خوبی برای  درست کنه( نه فقط از لحظا مادی البته )

اون آدمی که هدفش خداست وقتی تو بازارم می ره البته که تلاش می کنه ولی ترازوی عدل و راستی همیشه همراهشه به نظر من خیلی بیشتر به خدا نزدیکه تا یکی که تمام عمر فقط قرآن بخونه و عملی نکنه
و کسی که تحصیل می کنه  به این نیت که هر چه بیشتر علم یاد بگیره تا هم بتونه به خدا نزدیکتر بشه و هم بیشتر بتونه به مخلوقاتش کمک کنه
و شاید زلزله بیاد و همه چی را از بین ببره ولی اون خوبی که تو در حق کسی کردی
اون خاطره ای که با خرید یه یخچال برای زنی که نیاز داشت ولی پول نداشت، می مونه
اون لبخند بچه ای که با مهربونیت رو لبش نشوندی، می مونه
اون علمی که باهاش تونستی مشکل چن نفر را حل کنی، می مونه
اون کاری که برای همسرت کردی و دلش را شاد کردی،  می مونه
و همه ی خوبی هات می مونه داداش
اینا به نظر من بندگی خداست.
پس من تلاش می کنم خوبی کنم  و می دونمم اول باید خودم به مقام خوبی برسم تا بتونم خوبی کنم.


(1396 دي 1، 13:01)aliunknown نوشته است: 117 دیشب تو خواب نزدیک بود سکته بزنم . خواب دیدم دوباره رفتم سراغش . وااای اگه بدونید چه احساس گندیییی تو خواب پیدا کردم . صبح تا حالا تو شوکم . میترسم دوباره اون اتفاقای تابستون برگرده هر شب اونطوری بشم دوباره  42 42 42
داداش خیالی بیش نبوده
توی بیداری نمی تونه وارد افکارت بشه و اجازه نمی دی
تو خواب خواسته غافلگیرت کنه 128fs318181 
مطمئنم بهش نشون می دی فایده ای نداره ، بهش نشون می دی که کنترل افکارتو داری
نشون می دی که کنترل زندگیتو تو دستات گرفتی و به هیشکی اجازه نمی دی ازت بگیرتش
موفق باشی داداش 49-2

(1396 دي 1، 15:50)engineer نوشته است: من یخورده کم حوصله شدم و نتونستم پیامای قبلی دوستان رو بخونم
فقط میخواستم بگم که من از همه همگروهیام عذر میخوام بخاطر نبودنم 302 
راستش این دوره به دلایل مختلفی نتونستم خیلی استفاده کنم از همگروهیای عزیزم مخصوصا امید جان عزیز
البته میدونم که در ادامه راه میتونم بیشتر ازشون استفاده کنم، مخصوصا امید عزیز که آدم با تجربه و پخته ایه و میتونه تو مسائل مختلف کمک کنه
خیلی ممنونم از کسایی که زحمت می کشن و کسایی که مشارکت میکنن
مهم نیست چجوری شروع کردیم، امیدوارم اونقدر انگیزه و اراده داشته باشیم تا بتونیم خوب ادامه بدیم
مخلص داداش علیرضا
خواهش می کنم ،
و صد البته حیف برای ما که نتونستیم از شما استفاده کنیم ، هر کسی یه فکر بکر داره که به ذهن بقیه نمی رسه
بله ادامه می دیم و روزایی را می سازیم که می خوایم و به اون آرزو هایی که داریم می رسیم
هر چقدرم سخت باشه  یا دور ولی کنار نخواهم کشید

(1396 دي 1، 19:32)Hamed6 نوشته است: مرسی داداش گلم
اره درست میگی باید خودمو مشغول کنم. کلی کار دارم و باید انجامشون بدم. دقیقا وسط یه بحرانم که باید زودتر یه کاری کرد و هرکاری فقط باید حرکت کرد
بخاطر همین با وجود خلا میخوام فقط به پاکی ادامه بدم و برم جلو. اوضاع که آروم شد میشه کلی فکر کرد...
داداش حامد عالیه
همه چی از این حرکت می آد
فرقی نمی کنه وسط طوفانی یا وسط جهنم حرکت کن
و بهشت خودتو بساز
و یه روزی از این کویر به باغ آرامش می رسیم
شک نکن و ادامه بده
موفق باشی داداش
(1396 دي 1، 20:37)majid78 نوشته است: سلام خدمت همگی و مخصوصا همگروهای بزرگوارم آقا دریفت آقا حامد 
اعلام وضعیت این هفته قرمز شدم. 
خداراشکر سریالی نشدم و دارم دوباره پاکیما می‌سازم ولی متاسفانه دیگه نمیتونم پیشتون بمونم 
واقعا شرمندم که وضعیت گروهما بهم ریختم امیدوارم ببخشینم
براتون بهترینا را آرزوم دارم 
یا حق 303
سلام خدمت دادش مجید عزیز
خدا را شکر که بعد از افتادن بلند شدی
و داری به سمت خوبی قدم بر می داری
امیدوارم هر چه زودتر بیشتر ببینیمت و
دوباره از مهربونیت لذت ببریم
موفق باشی مجید جان
نذر کرده ام    یک روزی که خوشحال تر بودم    بیایم و بنویسم که   زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید   و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم  می آیم و می نویسم که     این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و   آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم   یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

 که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست   زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ ,

یک روزی که خوشحال تر بودم   نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا   که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان     و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و                                                           هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی   مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی

Khansariha (89)
 سپاس شده توسط
به نام خدا
ثبت نام مسابقات گروهی  «دوره سی و چهارم»
نام کاربری:rezaky
ارزیابی: ارزیابی من از وضعیت خودم طی دوره قبلی این بوده که تونستم برنامه هامو تا حد راضی کننده ای انجام بدم. اگرچه بعضی برنامه هام مثل خواب رو همچنان باهاش درگیرم.دوره ی قبل تا همین هفته ی آخرش از لحاظ پاکی خیلی روی روال بود تا وقتی که روز آخر هفته ی آخر شکست خوردم. با اینکه خیلی هم نا خواسته بود ولی قطعا مقصر خودمم
برنامه: از دید کلی اگه بخام بگم، توی این دوره باید تمرکز کنم روی تمرین موسیقی و کتاب خوندن. و همچنین باید خواب رو منظم کنم.
برای پاکیمم یه فرصت عالی هست که کنترل نگاه و ذهنم رو به بهترین شکل حفظ کنم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 دي 3، 0:01)aliunknown نوشته است: خب متاسفانه نتونستم جلو خودمو بگیرم و امروزم از بس حالم داغون بود تو خونه موندم . جوری حالم داغونه که قابل توصیف نیست .
بددد برداشت نکنید . نشکستم .  Hanghead Shy 4chsmu1
نمیدونم چجوری مقدمه سازی شد یا حتی اتفاق افتاد .  Hanghead میتونم بگم مثل یه بمب منفجر شدم ! دیگه حافظه درونم کامل پر شده بود . حتی ۱ کیلوبایت فضای خالی هم نداشت ....
تو اتاق تنهایی به دیوار زل زده بودم که مادرم اومد .... بعد یک ربع سوال و .... که مشکلت چیه چرا با من حرف نمیزنی چی شده چته دیگه نمیخواد درس بخونی و امثال این .... بهش گفتم واقعا بعد این همه سال نفهمیدی هنوز مشکلم چیه ؟ شروع کرد یه لیست بلند پایه از عادتای قدیمیم رو بگه . منم عجیب زدم زیر خنده  Khansariha (13)
Hanghead  بعد چند دقیقه بهش گفتم مشکلم خ.ا بود .... 
دیگه بماند . ۲ ساعت کامل حرف زدم و همه چیزو براش روشن کردم (‌که متاسفانه الان اینجا نمیتونم بگم ... )  شوک زده شده بود ناجورررررر .
Hanghead Hanghead Hanghead الان واقعا هیچ نظری ندارم که کار بدی کردم یا کار خوبی کردم . ولی واقعا خالی شدم . انگار که درونم رو خونه تکونی کرده باشن . میشه گفت یکم اون حس های مسخره و عجیب فروکش کرده ....
ببخشید سرتون رو درد آوردم . ممنون که خوندید  4chsmu1 53 53 53


ایووللللل بابااااا. دمت گرم علی. حالا به مادرت گفتی که توی این سایت عضو هستی و داری ترک میکنی؟
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 دي 3، 0:01)aliunknown نوشته است: خب متاسفانه نتونستم جلو خودمو بگیرم و امروزم از بس حالم داغون بود تو خونه موندم . جوری حالم داغونه که قابل توصیف نیست .
بددد برداشت نکنید . نشکستم .  Hanghead Shy 4chsmu1
نمیدونم چجوری مقدمه سازی شد یا حتی اتفاق افتاد .  Hanghead میتونم بگم مثل یه بمب منفجر شدم ! دیگه حافظه درونم کامل پر شده بود . حتی ۱ کیلوبایت فضای خالی هم نداشت ....
تو اتاق تنهایی به دیوار زل زده بودم که مادرم اومد .... بعد یک ربع سوال و .... که مشکلت چیه چرا با من حرف نمیزنی چی شده چته دیگه نمیخواد درس بخونی و امثال این .... بهش گفتم واقعا بعد این همه سال نفهمیدی هنوز مشکلم چیه ؟ شروع کرد یه لیست بلند پایه از عادتای قدیمیم رو بگه . منم عجیب زدم زیر خنده  Khansariha (13)
Hanghead  بعد چند دقیقه بهش گفتم مشکلم خ.ا بود .... 
دیگه بماند . ۲ ساعت کامل حرف زدم و همه چیزو براش روشن کردم (‌که متاسفانه الان اینجا نمیتونم بگم ... )  شوک زده شده بود ناجورررررر .
Hanghead Hanghead Hanghead الان واقعا هیچ نظری ندارم که کار بدی کردم یا کار خوبی کردم . ولی واقعا خالی شدم . انگار که درونم رو خونه تکونی کرده باشن . میشه گفت یکم اون حس های مسخره و عجیب فروکش کرده ....
ببخشید سرتون رو درد آوردم . ممنون که خوندید  4chsmu1 53 53 53
خب بعدش چی شد ؟ واکنششون چی بود ؟
خداییش خیلی شجاعت به خرج دادی!
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
حسین / ۶آذر / ۲۷ روز
______________
سلام
دوستان یه سوالی برام پیش اومده، اگه میتونید راهنماییم کنید. من قبل از اینکه ترک رو شروع کنم هفته ای چند بار خ.ا و انزال داشتم و طبیعتا آبی که تو احکام بهش میگن منی ازم خارج میشد و انتظار داشتم یکی دو هفته بعد از ترک این اتفاق تو خواب بیفته و تخلیه بشم که همینطور که میدونید بهش احتلام میگن و هیچ ضرر و گناهی نداره و چه بسا باعث راحتی و آرامش فرد بشه و تو ترک بهش کمک کنه ولی الان با گذشت ۲۷ روز هنوز این اتفاق نیفتاده. یعنی دیگه این آب تو بدنم تولید نمیشه؟ یا جذب خود بدن میشه؟
 سپاس شده توسط
به نظر من کار درستی کردی علی!

به شرطی که عواقبش رو هم بپذیری و به حرف مامانت گوش کنی هر چی گفت.
مثلا اگه خواست سیستمت رو جمع کنه، یا گوشیت رو بگیره و ...

یا مثلا این که زیادی توی اتاقت تنها باشی و کاری هم نکنی، اون بیاد چک کنه ببینه مشکلی نیست یا نه.
یا اعتراض کنه بهت که بیای توی جمع...

همه ی این اتفاق ها می تونه بیافته.... یه خرده آدم رو اذیت می کنه....

ولی تو مثل یه مرد بپذیرشون و سعی کن از این که از حالا به بعد یکی مراقبته بهترین استفاده رو برای ترک ببری....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 دي 3، 17:59)hossein96 نوشته است: حسین / ۶آذر / ۲۷ روز
______________
سلام
دوستان یه سوالی برام پیش اومده، اگه میتونید راهنماییم کنید. من قبل از اینکه ترک رو شروع کنم هفته ای چند بار خ.ا و انزال داشتم و طبیعتا آبی که تو احکام بهش میگن منی ازم خارج میشد و انتظار داشتم یکی دو هفته بعد از ترک این اتفاق تو خواب بیفته و تخلیه بشم که همینطور که میدونید بهش احتلام میگن و هیچ ضرر و گناهی نداره و چه بسا باعث راحتی و آرامش فرد بشه و تو ترک بهش کمک کنه ولی الان با گذشت ۲۷ روز هنوز این اتفاق نیفتاده. یعنی دیگه این آب تو بدنم تولید نمیشه؟ یا جذب خود بدن میشه؟


نه حسین جان. این تولیدش تا اخر عمر ادامه داره و تخلیه زمانی میشه که بدن بیشتر از نیازش تولید کرده باشه. اصن نگرانش نباش. خیلی طبیعیه
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
با یاد خدا
ثبت نام دور سی و چهارم مسابقه گروهی «گروه رهروان پاکی»
[تصویر:  jsi6_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%8...8Cd-11.png]
1- rezaKy
2-53
3-53
.
.
اطلاعات بیشتر تو این پست هست...
قوانین مسابقه هم تو این پست هست...
بشتابید...[تصویر:  14.gif]
يادمان نرود گاهی با گناه به اندازه‌ی یک لايک فاصله داريم...
يادمان نرود فضای مجازی هم «محضر خداست» نکند که شرمنده باشيم؛ امان از لحظه‌ی غفلت که فقط خدا شاهد است و بس...
روی مانيتور بچسبانيم:«ورود شيطان ممنوع»
مراقب دستی که کليک می کند، چشمی که می بيند و گوشی که می شنود باشيم... و بدانيم و آگاه باشيم که خدا يک کاربر «هميشه آنلاين» است...
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان