عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

(1397 تير 23، 20:55)generalparsa نوشته است: سلام بچه ها من ثبت نام کردم

سلام ژنرال خوش اومدی  49-2 49-2
اعلام وضعیت

عاشق فاطمه زهرا / گروه آفتاب / هفته ی دوم / سبز
خدا رو شکر، خدا رو شکر که این هفته هم به خوبی و خوشی گذشت

ارزیابی:
برای این دور از مسابقات هدف اصلیم ارتباط بیشتر با امام زمان بود.
اصلی ترین مولفه اش هم این بود که صبح ها دعای عهد رو بخونم

خدا رو شکر، هر روز صبح خوانده شد.

امروز صبح با یه حالتی و ترس فراوان از خواب بیدار شدم
اما دعا رو باز بعد از نماز صبح خوندم

همه چی خوبه

فقط باید غذا رو بیشتر دقت کنم، یه خرده زیاد می خورم 4chsmu1 
وقت تلف کردنم هم توی روز یه ذره کم تر بشه بهتره، ولی خوبه،‌ فقط یه ذره با دقت بیشتری روز رو بگذرونم حل می شه 4chsmu1 

برنامه :

برای هفته ی بعد یکی دور روز اول هفته، با استرس خواهد گذشت
چند تا اتفاق رو باید ازش عبور کنم

آرامش خودم رو حفظ کنم و اگر سخت شد کارها و اتفاق های پیشبینی نشده افتاد، بالاخره راهی پیدا می شه برای حل مشکلات و خدا همیشه هست...

خدایا دعا می کنم که من و همه ی بچه های کانون رو کمک کنی....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

(1397 تير 23، 14:39)آقای اراده نوشته است: هم گروهیای خوبم سلام 
ایشالا تا آخر امشب اعلام وضعیت های هفته قبل رو بررسی خواهم کرد.
ازتون در خواستی دارم 
این هفته روی برنامه گروه تعصب ویژه نشون بدین 
چون هفته قبل خیلی وضع گروه بحرانی شد 

نقل قول: اولویت اول اصلاح برنامه های اساسی ترک و بررسی علت شکست ها در هفته گذشته 
اولویت دوم برنامه هفته سوم گروه (نماز)

1- در راستای اولیت اول از سه همگروهی عزیزم محمد حامد و امید عزیز میخوام که دلیل شکستشون رو و راهکارشون برای اینکه اگر دفعه بعدی در اون شرایط قرار گرفتن مقابله کنن رو برامون شرح بدن 
محمد  Khansariha (8)
امید  Khansariha (8)
حامد Khansariha (8)
2- در راستای اولویت دوم چه برنامه های برای هفته جاری دارید ؟ چکار میکنید که امتیاز نمازتون بیاد بالا ؟ اگر موافق با ثبت وضعیت نماز ها در تاپیک قرار عاشقی هستین اعلام کنید .
محمد  Khansariha (8)
امید  Khansariha (8)
حامد Khansariha (8)
با تشکر  303

1- در راستای اولویت اول:
دلیل اصلیش اینه که  سالهاست لذت کاذب این کار بد زیر دندونام مزه کرده. اگر یه لذت بهتر می داشتم، شاید به سراغ این کار نمی رفتم. اگر مثلاً یکی بود که خیلی بهم محبت می کرد و هوامو داشت اون موقع شاید از محبت لبریز می شدم و دیگه احتیاج نداشتم کمبود خودمو در خ.ا جبران کنم. اگر می تونستم یه مسافرت عالی برم و از اون مسافرت لذت ببرم، شاید دیگه سمت گناه نمی رفتم. اگر ازدواج می کردم و یه ازدواج خوب داشتم و اگر اینقدر ترس از ازدواج نداشتم،اون موقع نیاز جنسی خودمو که یه چیز طبیعی و خدادادیه،در ازدواج و در یک رابطه سالم برطرف می کردم. ولی همه اینها فعلاً که برام فراهم نیست. البته یه چیز هست که می تونه جایگزین همه این ها بشه یا بهتره بگم مکمل همه اینها بشه و اون لذت رابطه با خداست. اگر این لذت رابطه با خدا رو با گوشت و خونم احساسش کنم،مسلم دیگه این لذت بزرگ رو با لذت کاذب و لحظه ای خ.ا عوضش نمی کنم.
شاید یکی از دلایل اصلی که متاسفانه رو میارم به خ.ا این باشه که یک آینده روشن جلو روم نیست. همه آینده ام برام مبهمه.البته در این ابهام همه اش هم جامعه و دولت مقصر نیست. بخش زیادیش برمی گرده به بی برنامه بودن زندگیم و باری به هر جهت زندگی کردن. می تونه این ابهام در آینده با یک برنامه ریزی صحیح مرتفع بشه.
دیگه اینکه عادت کردم متاسفانه استرس، خشم، ناراحتی، ناکامی و شکستهای خودما در زندگی، با خ.ا تسکین میدم.یعنی این کار بد برام مثل مسکّن عمل میکنه و برای چند لحظه یا چند دقیقه حالت ریلکس شدن بهم میده و این خیلی خیلی بده.
اگر هم بدونم یعنی اطمینان داشته باشم که با کنار گذاشتن خ.ا، سلامتیم بهم برمیگرده و همه مشکلاتی که از قِبَل اینکار بهم رسیده برطرف میشه، بسیار برای ترک انگیزه پیدا می کنم.


2- در راستای اولویت دوم:
نماز خوندنو دوست دارم خصوصاً نماز اول وقت.وقتی هم با طمانینه نماز می خونم و به کلمه های نمازم دقت می کنم و سعی می کنم همزمان با خوندن نماز، معنی اون رو در ذهنم برای خودم تداعی کنم، یه احساس آرامش توأم با لذت بهم دست میده. در این هفته فقط برام امکانش هست نماز ظهر و عصرمو به جماعت بخونم و موقع مغرب و عشا، مسجد در دسترسم نیست که برم نمازمو به جماعت بخونم. اگر اون موقع مسجد یا نمازخونه ای در دسترس داشتم، حتماً حتماً در نماز جماعت شرکت می کردم. با این وجود سعی خودمو می کنم که لااقل نمازمو اول وقت بخونم. در مورد نماز صبح خیلی برام ممکن نبوده که موقع اذان پاشم نماز بخونم.چون در این صورت بعدش نمی تونم بخوابم و در محل کار اذیت میشم. ولی اگر شب ها زودتر بخوابم که موقع اذان صبح بیدار بشم، خیلی عالیه.
چیزهای متفرقه ای که به نماز ربط داره هم خیلی میتونه کمکم باشه. مثلاً دائم وضو بودن خیلی عالیه. خوندن تعقیبات نماز خیلی خوبه و خوندن دعای عهد بعد از نماز صبح چیزیه که دارم روش کار می کنم. اگر در این بین یکی دو بار هم در این هفته بتونم قبل از اذان صبح،پاشم نماز شب بخونم دیگه نور علی نوره.
سعی کردم نماز زیارتی هم بخونم. به این ترتیب که هر روز یه دو رکعت نماز به نیت یکی از معصومین (ع) می خونم. این خیلی بهم کمک می کنه رابطه ام با امامان (ع) عمیق تر بشه. البته قرآن خوندن هم لااقل روزی یک صفحه با ترجمه در کنار نماز خیلی مؤثره. در تایپیک قرار عاشقی هم عضو هستم.
 سپاس شده توسط
نقل قول: 1- در راستای اولویت اول:
دلیل اصلیش اینه که  سالهاست لذت کاذب این کار بد زیر دندونام مزه کرده. اگر یه لذت بهتر می داشتم، شاید به سراغ این کار نمی رفتم. اگر مثلاً یکی بود که خیلی بهم محبت می کرد و هوامو داشت اون موقع شاید از محبت لبریز می شدم و دیگه احتیاج نداشتم کمبود خودمو در خ.ا جبران کنم. اگر می تونستم یه مسافرت عالی برم و از اون مسافرت لذت ببرم، شاید دیگه سمت گناه نمی رفتم. اگر ازدواج می کردم و یه ازدواج خوب داشتم و اگر اینقدر ترس از ازدواج نداشتم،اون موقع نیاز جنسی خودمو که یه چیز طبیعی و خدادادیه،در ازدواج و در یک رابطه سالم برطرف می کردم. ولی همه اینها فعلاً که برام فراهم نیست. البته یه چیز هست که می تونه جایگزین همه این ها بشه یا بهتره بگم مکمل همه اینها بشه و اون لذت رابطه با خداست. اگر این لذت رابطه با خدا رو با گوشت و خونم احساسش کنم،مسلم دیگه این لذت بزرگ رو با لذت کاذب و لحظه ای خ.ا عوضش نمی کنم.
شاید یکی از دلایل اصلی که متاسفانه رو میارم به خ.ا این باشه که یک آینده روشن جلو روم نیست. همه آینده ام برام مبهمه.البته در این ابهام همه اش هم جامعه و دولت مقصر نیست. بخش زیادیش برمی گرده به بی برنامه بودن زندگیم و باری به هر جهت زندگی کردن. می تونه این ابهام در آینده با یک برنامه ریزی صحیح مرتفع بشه. 
سلام حامد جوون  Khansariha (8)
چند موضوع 
اول :
* در مورد لذت این کار درست میگی شما ...تجربه این کار نیروی محرکه ای برای مغز میفرسته و بهش میگه این کار برای تو لذت به همراه داشت . پس انجامش بده ... خصوصا وقت هایی که غمگینی ... وقت هایی که احساس تنها بودن در زندگی داری وقت هایی که عصبانی هستی و دلیلی برای زندگی خوب وجود نداره ... 
همین لذت هستش که پدر ما رو دراورده ... چون مغز ما هنوز نتونسته به خودش غلبه کنه و دستور بفرسته که این کار حقارتش و ضررهاش ده برابر لذت کثیفشه 
اگر ضرر نداشت و برای روح و جسم ما خوب بود قطعا دیگه کثیف نبود ... میشد پاک میشد مقدس 
اما این لذت خونه خرابی داره 
این لذت دنیا رو سر آدم خراب میکنه 
درسته داداشم لذت داره برامون اما یک لحظه است فقط یک لحظه

دوم :
* در مورد "اگر" هایی که نوشتی کامل قبول دارم 
ما تشنه محبت شدیم و این از ذات انسان منشا میگیره 
ما تشنه دوست داشتن و دوست داشته شدن هستیم 
درسته اگر بموقع ازدواج میکردیم راحت بودیم 
اگر ازدواج راحت بود گناه کمتر میشد 
اما الان موقعیت ازدواج کردن فراهم نیست برامون 
چون درامد ها کمه اقتصاد بده ترس از شکست در ازدواج داریم ... پس ماها باید ده ها برابر هوشیارانه تر ازدواج کنیم 
ماها قبل از ازدواج باید یک دوره بلند مدت پاکی داشته باشیم 
این برای خودمونه 
یکسال پاک بودن رو باید تجربه کنیم 
باید روحمون رو از اعتیاد خ.ا خلاص کنیم 
و اما الان فکر به ازدواج برای ما یعنی سم مهلک 
یعنی اعصاب خوردی و دام برای کشیده شدن به خ.ا
موقعیت من از تو فکر کنم بدتر باشه 
چون من با یک نفر هم ارتباط عاطفی جهت دار به سمت ازدواج برقرار کرده بودم 
اما به طور کل فراموشش کردم 
دیگه پیام ندادم 
محترمانه راه رو جدا کردم 
خدا میدونه آینده چه میشه 
اما فکر من برای ازدواج با اون شخص برای من باعث خ.ا بیشتر شده بود 
یعنی میخوای پاک بشی راحت بشی میبینی داری با سرنوشت یک نفر دیگه هم بازی میکنی 
ازدواج گام آخر پاکیه 
گام تحکیمشه 
پس اگر فکری اومد بذهنت که گفت چرا ازدواج نکردی چرا نمیشه چرا نشد ... بدون شیطان اومده سراغت 
همه این افکارو یکبار برای همیشه بذار کنار 
برای یکی دو سال خدا رو جایگزین همه کمبودهامون کنیم 
خدا خدا خدا 
و خودشه کلید نجاتمون 

سوم
* در مورد آینده نوشتی که مبهمه 
حرفت درسته . این حس رو همه جوون های این کشور دارن . مگر اون هایی که پدر خیلی پولدار دارن یا به منبعی وصل هستن .. ما فقط میتونیم تلاش کنیم که معیشت راحت تری داشته باشیم فقط همین .. بقیه موارد از دست ما خارجه ... همه این داستانای اقتصادی و تحرییم و گرونیها و مشکلات و بحرانها دارن ما رو از اصل زندگی که یعنی پاک بودن خوب بودن و خدا دور میکنن... حداقل برای خودت نذار این اتفاق بیفته
 سپاس شده توسط
سلام بر کسی که از هدایت الهی پیروی کند

هیچ می‌دانی چرا آدمیان این همه از مرگ می‌هراسند و حتی از نام و یاد آن نیز می‌گریزند؟ می‌دانی چرا تا آخرین لحظه‌های زندگی، سعی می‌کنند از مرگ بی خبر بمانند و یا دست کم وانمود کنند که از آن خبری ندارند؟ 
مرگ، جدا شدن از همه آن چیزهایی است که آدمی در پندار خود با آنها هم نشینی کرده و روبه رو شدن با واقعیتی است که عمری از آن گریزان بوده است؛ یعنی روبه رو شدن با این حقیقت که او «تنها»ست و همه این پندارها، «پنداری» بیش 
ص: ۶۱ 
نبوده و آنچه حقیقتا «هست»، «تنهایی» است. 
لابد تو نیز شنیده ای که جان دادن سخت است و حتی برای برخی به گونه ای است که گویی گوشت بدنشان را با قیچی قطعه قطعه می‌کنند. لابد شنیده ای که این را به ملایکه نسبت می‌دهند و آنها را مأموران معذور این شکنجه می‌انگارند!! و شاید تاکنون از خود پرسیده باشی که این همه بی رحمی، آخر چرا؟ 
اما حقیقت چیز دیگری است؛ پارچه نرم و لطیفی را دیده ای که گرفتار خارهای سخت، بدپیله و در هم تنیده صحرا شود؟ و لابد دیده ای که جدا کردن این پارچه از این گرفتاری چقدر سخت است؛ به ویژه اگر بخواهی با شتاب، از دست این خارها خلاصش کنی. 
می دانی این پارچه لطیف و نرم چه زخم‌ها می‌بیند تا رها شود. می‌دانی بدن نرم و لطیفش چه پارگی‌ها تحمل می‌کند. می‌دانی اگر گوش شنوایی بود که صدای ضجه این پارچه نرم و لطیف را بشنود، چه فریادها و ناله‌هایی می‌شنید. 
و حق دارد؛ زیرا دست قضا او را با بد یاری هم نشین کرده است و این دردها، تاوان آن هم نشینی نامیمون است. 
جسم و روح لطیف ما در این چند سال حیات خاکی، هم نشین غریبه‌هایی سخت و زمخت شده است؛ هم نشینانی که نه هم زبان مایند و نه هم جنس ما و اسف انگیز آنکه به آنها خو کرده ایم؛ زیرا تاکنون به جدایی فکر نکرده بودیم. 
اما چه باید کرد؛ جدایی پیشانی نوشت ماست و گریزی از آن نیست؛ باید جدا شد و هیچ راه دیگری نیست. اگر از این جدایی طفره رفتیم و آن را به گذر زمان موکول کردیم، ناگاه به خود می‌آییم که دستمان را گرفته و کشیده اند و این کشش؛ یعنی جدا شدن آن پارچه نرم و لطیف از آن خار در هم تنیده؛ یعنی پاره پاره شدن و ضجه زدن و درد کشیدن و این یعنی سختی جان دادن و از خاک، دل بریدن. 
اگر پیشاپیش، خود از این هم صحبتان دروغین دست شوییم و آرام آرام، 
ص: ۶۲ 
«تعلق ها» و پای بست‌های خود را باز کنیم و با دستان مهربان و پرحوصله خویش، به جدا ساختن این پارچه لطیف همت گماریم، زمانی که آوای رحیل به گوشمان رسد، شاد و خرسند، دست در دستان گرم فرشتگان رحمت می‌نهیم و چونان نسیمی که بر گلزاری بگذرد، آرام و سبک، به راه می‌افتیم و به سوی کوی دوست، ره می‌سپاریم. [۱] 
به این دلیل است که آشنایان این راه، از سرِ درد و نگرانی و با مهر و عطوفت به ما توصیه می‌کنند: 
موتوا قبل أن تموتوا. [۲] 
پیش از اینکه مرگتان فرا رسد، خود بمیرید. 
تو که باید «من» را بیابی؛ تو که می‌دانی این راه را باید بپیمایی و اگر خود به دلخواه خویش نروی، ناچارند کشان کشان تو را به سوی مقصدت ببرند. پس چه بهتر که از هم اینک خویش را مهیای این سفر نمایی و به دلخواه خویش به راه افتی تا لذت این سفر را بچشی و به شیرینی‌های آن دست یابی.
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


بازگشت به خاک
سلام داداش
چرا شما اعلام وضعیت نمی کنی؟؟؟
امروز روز آخره، بجنب
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



(1397 تير 24، 10:26)آقای اراده نوشته است: سلام حامد جوون  Khansariha (8)
چند موضوع 
اول :
* در مورد لذت این کار درست میگی شما ...تجربه این کار نیروی محرکه ای برای مغز میفرسته و بهش میگه این کار برای تو لذت به همراه داشت . پس انجامش بده ... خصوصا وقت هایی که غمگینی ... وقت هایی که احساس تنها بودن در زندگی داری وقت هایی که عصبانی هستی و دلیلی برای زندگی خوب وجود نداره ... 
همین لذت هستش که پدر ما رو دراورده ... چون مغز ما هنوز نتونسته به خودش غلبه کنه و دستور بفرسته که این کار حقارتش و ضررهاش ده برابر لذت کثیفشه 
اگر ضرر نداشت و برای روح و جسم ما خوب بود قطعا دیگه کثیف نبود ... میشد پاک میشد مقدس 
اما این لذت خونه خرابی داره 
این لذت دنیا رو سر آدم خراب میکنه 
درسته داداشم لذت داره برامون اما یک لحظه است فقط یک لحظه

دوم :
* در مورد "اگر" هایی که نوشتی کامل قبول دارم 
ما تشنه محبت شدیم و این از ذات انسان منشا میگیره 
ما تشنه دوست داشتن و دوست داشته شدن هستیم 
درسته اگر بموقع ازدواج میکردیم راحت بودیم 
اگر ازدواج راحت بود گناه کمتر میشد 
اما الان موقعیت ازدواج کردن فراهم نیست برامون 
چون درامد ها کمه اقتصاد بده ترس از شکست در ازدواج داریم ... پس ماها باید ده ها برابر هوشیارانه تر ازدواج کنیم 
ماها قبل از ازدواج باید یک دوره بلند مدت پاکی داشته باشیم 
این برای خودمونه 
یکسال پاک بودن رو باید تجربه کنیم 
باید روحمون رو از اعتیاد خ.ا خلاص کنیم 
و اما الان فکر به ازدواج برای ما یعنی سم مهلک 
یعنی اعصاب خوردی و دام برای کشیده شدن به خ.ا
موقعیت من از تو فکر کنم بدتر باشه 
چون من با یک نفر هم ارتباط عاطفی جهت دار به سمت ازدواج برقرار کرده بودم 
اما به طور کل فراموشش کردم 
دیگه پیام ندادم 
محترمانه راه رو جدا کردم 
خدا میدونه آینده چه میشه 
اما فکر من برای ازدواج با اون شخص برای من باعث خ.ا بیشتر شده بود 
یعنی میخوای پاک بشی راحت بشی میبینی داری با سرنوشت یک نفر دیگه هم بازی میکنی 
ازدواج گام آخر پاکیه 
گام تحکیمشه 
پس اگر فکری اومد بذهنت که گفت چرا ازدواج نکردی چرا نمیشه چرا نشد ... بدون شیطان اومده سراغت 
همه این افکارو یکبار برای همیشه بذار کنار 
برای یکی دو سال خدا رو جایگزین همه کمبودهامون کنیم 
خدا خدا خدا 
و خودشه کلید نجاتمون 

سوم
* در مورد آینده نوشتی که مبهمه 
حرفت درسته . این حس رو همه جوون های این کشور دارن . مگر اون هایی که پدر خیلی پولدار دارن یا به منبعی وصل هستن .. ما فقط میتونیم تلاش کنیم که معیشت راحت تری داشته باشیم فقط همین .. بقیه موارد از دست ما خارجه ... همه این داستانای اقتصادی و تحرییم و گرونیها و مشکلات و بحرانها دارن ما رو از اصل زندگی که یعنی پاک بودن خوب بودن و خدا دور میکنن... حداقل برای خودت نذار این اتفاق بیفته




آقای اراده عزیزم،
حرف هات کاملاً منطقی و درسته. حیف ما که صفا و پاکیمون را به یک لذت زودگذر فروختیم. به قول شاعر:

یک لحظه هوس رانی        یک عمر پشیمانی

الآن هم دیر نشده و جلو ضرر را از هرکجا بگیریم، منفعته.
اما در مورد ازدواج، درسته اگر یه مدت مثلاً یک سال پاکی رو تجربه کنیم بعد با ذهن و نیت پاک و در حالی که از دام اعتیاد رها شدیم، وارد زندگی مشترک بشیم، خیلی عالیه و اون موقع می تونیم اطمینان داشته باشیم که دیگه دست به خ.ا نمی زنیم و نیازمون رو در قالب ازدواج تأمین می کنیم اما اینکه گفتی:

الان فکر به ازدواج برای ما یعنی سم مهلک
یعنی اعصاب خوردی و دام برای کشیده شدن به خ.ا

ازدواج گام آخر پاکیه 
گام تحکیمشه 
پس اگر فکری اومد بذهنت که گفت چرا ازدواج نکردی چرا نمیشه چرا نشد ... بدون شیطان اومده سراغت 

خیلی باهات موافق نیستم. شاید برای یکی موقعیت ازدواج در این شرایط پیش اومد. شاید یه گزینه خوب برای ازدواج برای یکی پیدا شد. نمی تومه بگه حالا بی خیالش، من می خوام یه مدت خ.ا را ترک کنم بعد به ازدواج فکر می کنم. نه این از نظر من اشتباهه. شاید این پیشنهاد برای شما که در دهه سوم زندگی هستید، درست باشه اما برای من که از شما سنم بیشتره و در دهه چهارم زندگیم هستم و نسبت به شما فرصت کمتری دارم، خیلی نمی تونه درست باشه. البته نمی گم که می تونم حتماً امسال یا سال آینده ازدواج کنم ولی اینکه گفتی ازدواج برای ما سم مهلکه و اگر بذهن اومد که چرا ازدواج نکردی، این یعنی شیطان اومده سراغ آدم مبتلا به خ.ا، خیر با این حرفت موافق نیستم. اصلاً شاید کسی نتونست این کار بد رو قبل از ازدواج ترکش کنه، اون وقت باید چیکار کنه؟ باید قید ازدواجو از اساس بزنه؟! البته که فرد مبتلا باید بعد از ازدواج، دور این کار را خط بکشه و نیازشو در زندگی زناشویی مرتفع کنه و اگر بعد از ازدواج، هنوز درگیر خ.ا باشه، باید به هر ترتیبی شده از روان شناس و روان پزشک و از همسرش کمک بگیره تا ترک کنه وگرنه هم خودش آسیب می بینه و هم همسرش.
اتفاقاً یکی از راه هایی که برای ترک خ.ا توصیه میشه اینه که فرد در اولین فرصت ازدواج کنه. حتماً این داستان رو شنیدی که امام علی (ع) یک نفر رو که خ.ا انجام داده بود، تنبیه کرد (فکر کنم با زدن یک ضربه چوب به پشت دست اون فرد) و بعد فرمود از بیت المال براش یه پولی در نظر بگیرید و زنش بدید.
(1397 تير 25، 6:18)امیرحسین خان نوشته است: بازگشت به خاک
سلام داداش
چرا شما اعلام وضعیت نمی کنی؟؟؟
امروز روز آخره، بجنب
سلام داداش 
من اعلام وضعیتم تو صفحه پیش بود رفیق

http://www.ktark.com/thread-162-post-440...#pid440267
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
(1397 تير 25، 7:58)hamedhamed نوشته است:
(1397 تير 24، 10:26)آقای اراده نوشته است: سلام حامد جوون  Khansariha (8)
چند موضوع 
اول :
* در مورد لذت این کار درست میگی شما ...تجربه این کار نیروی محرکه ای برای مغز میفرسته و بهش میگه این کار برای تو لذت به همراه داشت . پس انجامش بده ... خصوصا وقت هایی که غمگینی ... وقت هایی که احساس تنها بودن در زندگی داری وقت هایی که عصبانی هستی و دلیلی برای زندگی خوب وجود نداره ... 
همین لذت هستش که پدر ما رو دراورده ... چون مغز ما هنوز نتونسته به خودش غلبه کنه و دستور بفرسته که این کار حقارتش و ضررهاش ده برابر لذت کثیفشه 
اگر ضرر نداشت و برای روح و جسم ما خوب بود قطعا دیگه کثیف نبود ... میشد پاک میشد مقدس 
اما این لذت خونه خرابی داره 
این لذت دنیا رو سر آدم خراب میکنه 
درسته داداشم لذت داره برامون اما یک لحظه است فقط یک لحظه

دوم :
* در مورد "اگر" هایی که نوشتی کامل قبول دارم 
ما تشنه محبت شدیم و این از ذات انسان منشا میگیره 
ما تشنه دوست داشتن و دوست داشته شدن هستیم 
درسته اگر بموقع ازدواج میکردیم راحت بودیم 
اگر ازدواج راحت بود گناه کمتر میشد 
اما الان موقعیت ازدواج کردن فراهم نیست برامون 
چون درامد ها کمه اقتصاد بده ترس از شکست در ازدواج داریم ... پس ماها باید ده ها برابر هوشیارانه تر ازدواج کنیم 
ماها قبل از ازدواج باید یک دوره بلند مدت پاکی داشته باشیم 
این برای خودمونه 
یکسال پاک بودن رو باید تجربه کنیم 
باید روحمون رو از اعتیاد خ.ا خلاص کنیم 
و اما الان فکر به ازدواج برای ما یعنی سم مهلک 
یعنی اعصاب خوردی و دام برای کشیده شدن به خ.ا
موقعیت من از تو فکر کنم بدتر باشه 
چون من با یک نفر هم ارتباط عاطفی جهت دار به سمت ازدواج برقرار کرده بودم 
اما به طور کل فراموشش کردم 
دیگه پیام ندادم 
محترمانه راه رو جدا کردم 
خدا میدونه آینده چه میشه 
اما فکر من برای ازدواج با اون شخص برای من باعث خ.ا بیشتر شده بود 
یعنی میخوای پاک بشی راحت بشی میبینی داری با سرنوشت یک نفر دیگه هم بازی میکنی 
ازدواج گام آخر پاکیه 
گام تحکیمشه 
پس اگر فکری اومد بذهنت که گفت چرا ازدواج نکردی چرا نمیشه چرا نشد ... بدون شیطان اومده سراغت 
همه این افکارو یکبار برای همیشه بذار کنار 
برای یکی دو سال خدا رو جایگزین همه کمبودهامون کنیم 
خدا خدا خدا 
و خودشه کلید نجاتمون 

سوم
* در مورد آینده نوشتی که مبهمه 
حرفت درسته . این حس رو همه جوون های این کشور دارن . مگر اون هایی که پدر خیلی پولدار دارن یا به منبعی وصل هستن .. ما فقط میتونیم تلاش کنیم که معیشت راحت تری داشته باشیم فقط همین .. بقیه موارد از دست ما خارجه ... همه این داستانای اقتصادی و تحرییم و گرونیها و مشکلات و بحرانها دارن ما رو از اصل زندگی که یعنی پاک بودن خوب بودن و خدا دور میکنن... حداقل برای خودت نذار این اتفاق بیفته




آقای اراده عزیزم،
حرف هات کاملاً منطقی و درسته. حیف ما که صفا و پاکیمون را به یک لذت زودگذر فروختیم. به قول شاعر:

یک لحظه هوس رانی        یک عمر پشیمانی

الآن هم دیر نشده و جلو ضرر را از هرکجا بگیریم، منفعته.
اما در مورد ازدواج، درسته اگر یه مدت مثلاً یک سال پاکی رو تجربه کنیم بعد با ذهن و نیت پاک و در حالی که از دام اعتیاد رها شدیم، وارد زندگی مشترک بشیم، خیلی عالیه و اون موقع می تونیم اطمینان داشته باشیم که دیگه دست به خ.ا نمی زنیم و نیازمون رو در قالب ازدواج تأمین می کنیم اما اینکه گفتی:

الان فکر به ازدواج برای ما یعنی سم مهلک
یعنی اعصاب خوردی و دام برای کشیده شدن به خ.ا

ازدواج گام آخر پاکیه 
گام تحکیمشه 
پس اگر فکری اومد بذهنت که گفت چرا ازدواج نکردی چرا نمیشه چرا نشد ... بدون شیطان اومده سراغت 

خیلی باهات موافق نیستم. شاید برای یکی موقعیت ازدواج در این شرایط پیش اومد. شاید یه گزینه خوب برای ازدواج برای یکی پیدا شد. نمی تومه بگه حالا بی خیالش، من می خوام یه مدت خ.ا را ترک کنم بعد به ازدواج فکر می کنم. نه این از نظر من اشتباهه. شاید این پیشنهاد برای شما که در دهه سوم زندگی هستید، درست باشه اما برای من که از شما سنم بیشتره و در دهه چهارم زندگیم هستم و نسبت به شما فرصت کمتری دارم، خیلی نمی تونه درست باشه. البته نمی گم که می تونم حتماً امسال یا سال آینده ازدواج کنم ولی اینکه گفتی ازدواج برای ما سم مهلکه و اگر بذهن اومد که چرا ازدواج نکردی، این یعنی شیطان اومده سراغ آدم مبتلا به خ.ا، خیر با این حرفت موافق نیستم. اصلاً شاید کسی نتونست این کار بد رو قبل از ازدواج ترکش کنه، اون وقت باید چیکار کنه؟ باید قید ازدواجو از اساس بزنه؟! البته که فرد مبتلا باید بعد از ازدواج، دور این کار را خط بکشه و نیازشو در زندگی زناشویی مرتفع کنه و اگر بعد از ازدواج، هنوز درگیر خ.ا باشه، باید به هر ترتیبی شده از روان شناس و روان پزشک و از همسرش کمک بگیره تا ترک کنه وگرنه هم خودش آسیب می بینه و هم همسرش.
اتفاقاً یکی از راه هایی که برای ترک خ.ا توصیه میشه اینه که فرد در اولین فرصت ازدواج کنه. حتماً این داستان رو شنیدی که امام علی (ع) یک نفر رو که خ.ا انجام داده بود، تنبیه کرد (فکر کنم با زدن یک ضربه چوب به پشت دست اون فرد) و بعد فرمود از بیت المال براش یه پولی در نظر بگیرید و زنش بدید.
مسئله سن درسته عزیزم
اما ما در شرایط اجتماعی بدی زندگی میکنیم 
اشتباه در انتخاب مسیر درست یعنی هدر رفتن سرمایه و اعصاب 
منظورم این بود که اگر کسی شدیدا اعتیاد به خ.ا داشته باشه و همون لحظه ازدواج کنه در زندگی مشترکش قطعا دچار مشکل میشه ... وقتی نتونه از پس زندگی مشترک بر بیاد یعنی طلاق و یعنی بهم ریختن زندگی دو نفر 
اول باید خودمون رو به خودمون اثبات کنیم 
در راه تلاش برای ایجاد زندگی مشترک قدم برداریم 
و بعدش حتما ازدواج کنیم 
این مسیره 
نظرم بیشتر تصمیم آگاهانه گرفتن بود
 سپاس شده توسط
نمیدونم موافق هستین یا نه 
ولی به نظر من شهوت به صورت کلی نوع دیگری از اسارت هست 
و حتی اسیر شهوت بدتر از اسیر جنگی است 

خیلی خلاصه میگم : فکر میکنم ازدواج در اومدن از اسارت حرام به اسارت حلال

و من معتقدم اون فردی که شهوات رو تو وجودش کشته و به بی نیازی رسیده خیلی خیلی خیلی مقام و منزلتش بالاتر از کسی هست که ازدواج کرده و اسیر همسرش هست 

البته ازدواج همیشه جنبه های متعدد خوب و بد زیادی داره ولی فعلا بحث من در مورد همین یک جنبه است که مشکل شده برای ما و دنبال حلش هستیم
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
(1397 تير 25، 10:32)بازگشت به خاک نوشته است: نمیدونم موافق هستین یا نه 
ولی به نظر من شهوت به صورت کلی نوع دیگری از اسارت هست 
و حتی اسیر شهوت بدتر از اسیر جنگی است 

خیلی خلاصه میگم : فکر میکنم ازدواج در اومدن از اسارت حرام به اسارت حلال

و من معتقدم اون فردی که شهوات رو تو وجودش کشته و به بی نیازی رسیده خیلی خیلی خیلی مقام و منزلتش بالاتر از کسی هست که ازدواج کرده و اسیر همسرش هست 

البته ازدواج همیشه جنبه های متعدد خوب و بد زیادی داره ولی فعلا بحث من در مورد همین یک جنبه است که مشکل شده برای ما و دنبال حلش هستیم
بازگشت عزیز 
کلا شهوت اساس ایجادش برای تعالی و ادامه دار شدن نسل انسان هستش 
این نیرو اگر در راه و مسیر صحیح قرار بگیره انسان رو در همه جنبه ها متعادل میکنه 
راه صحیحش ازدواجه 
شنیدی میگن اگر ازدواج کنی صاحب همه چیز میشی 
داستانش همینه 
کسی که ازدواج میکنه انرژی اش رو در راه درست خرج میکنه 
دیگه انرژی اش تلف نمیشه 
بلکه از این طریق به آرامش روحی و فکری میرسه 
همون لحظه است که میتونه راحت فکر کنه و مسیر زندگیشو تعیین کنه 
امیدوارم همه ماها در مسیر پاکی قرار بگیریم 
خیلی زود
Confetti
(1397 تير 25، 10:59)آقای اراده نوشته است:
(1397 تير 25، 10:32)بازگشت به خاک نوشته است: نمیدونم موافق هستین یا نه 
ولی به نظر من شهوت به صورت کلی نوع دیگری از اسارت هست 
و حتی اسیر شهوت بدتر از اسیر جنگی است 

خیلی خلاصه میگم : فکر میکنم ازدواج در اومدن از اسارت حرام به اسارت حلال

و من معتقدم اون فردی که شهوات رو تو وجودش کشته و به بی نیازی رسیده خیلی خیلی خیلی مقام و منزلتش بالاتر از کسی هست که ازدواج کرده و اسیر همسرش هست 

البته ازدواج همیشه جنبه های متعدد خوب و بد زیادی داره ولی فعلا بحث من در مورد همین یک جنبه است که مشکل شده برای ما و دنبال حلش هستیم
بازگشت عزیز 
کلا شهوت اساس ایجادش برای تعالی و ادامه دار شدن نسل انسان هستش 
این نیرو اگر در راه و مسیر صحیح قرار بگیره انسان رو در همه جنبه ها متعادل میکنه 
راه صحیحش ازدواجه 
شنیدی میگن اگر ازدواج کنی صاحب همه چیز میشی 
داستانش همینه 
کسی که ازدواج میکنه انرژی اش رو در راه درست خرج میکنه 
دیگه انرژی اش تلف نمیشه 
بلکه از این طریق به آرامش روحی و فکری میرسه 
همون لحظه است که میتونه راحت فکر کنه و مسیر زندگیشو تعیین کنه 
امیدوارم همه ماها در مسیر پاکی قرار بگیریم 
خیلی زود
Confetti

99 درصد مردم این حرف رو میزنن 
مسیر صحیح 
ولی به نظر من همین مسیر صحیح هم اسارت هست فقط از نوع حلال

تو زندگیم به مسیری فکر میکنم که تو بی نیازی محض باشه و هیچ نوع اسارتی از سمت شهوت نباشه 

ولی نظر شما هم کاملا برام محترمه
أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ - بزرگترین دشمن انسان، هوای نفس است

أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى ، و فِطامُها عَن 
جَاهِدُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَكُم‏ - با هواهای نفسانی خودتان مثل دشمنتان بجنگید

به قبرستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی


 سپاس شده توسط
[تصویر:  youi_new_microsoft_powerpoint_presentation.jpg]
(1397 تير 25، 8:33)بازگشت به خاک نوشته است:
(1397 تير 25، 6:18)امیرحسین خان نوشته است: بازگشت به خاک
سلام داداش
چرا شما اعلام وضعیت نمی کنی؟؟؟
امروز روز آخره، بجنب
سلام داداش 
من اعلام وضعیتم تو صفحه پیش بود رفیق

http://www.ktark.com/thread-162-post-440...#pid440267

وای خاک بر سرم نشه
خونده بودمش Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13) Khansariha (13)

دمت گرم
فدایی داری
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی



 سپاس شده توسط
(1397 تير 25، 11:33)بازگشت به خاک نوشته است: تو زندگیم به مسیری فکر میکنم که تو بی نیازی محض باشه و هیچ نوع اسارتی از سمت شهوت نباشه 

ولی نظر شما هم کاملا برام محترمه

احسنت
هیچ نوع اسارتی از سمت شهوت درست نیست و با تعالی در تضاده. کلا شهوترانی توی دین ما بشدت مضمومه.
اما چون بحث فلسفی شده یه مقدار توضیح می دم:
نیاز جنسی، و تمایل به جنس مخالف؛ یه نعمت خدادادیه. فرق داره با شهوت که نفسانی و شیطانیه.
متوجه منظورم شدی؟ عرض می کنم بین نیاز داشتن و پاسخ دادن بهش فرقه. پاسخ دادن می تونه از راه خدایی و حلال باشه یا شهوانی و حرام. و به تبع به دو دسته نیک و بد تقسیم می شه. اما اساس این نیاز، قطعا خوبه و لازمه و نباید از بینش برد.
دلیلش هم خیلی واضحه:
1) خداوند متعال حکیمه. پس چیز اضافی تو وجود ما نمی ذاره! و تمام اتفاقات رو در راستای تعالی ما رقم می زنه، وگرنه کمالش زیر سوال می ره.
بنابراین اگه نیازی گذاشته، این نیاز نه تنها جنبه های دنیا، بلکه آخرت رو هم تضمین می کنه.
2) این موضوع اگه از طریق حلال باشه، مستحب هم هست! این دومین دلیله که نشون می ده اوج تعالی از این طریقه
3) اگه سرکوب کردن شهوت از ازدواج کردن پایین تر بود، قطعا پیامبر و معصومین علیهم السلام ازدواج نمی کردن! مگه ما باور نداریم که اونا متعالی ترین انسان ها هستن؟ پس باید تمام افعالشون در اوج تعالی باشه
زندگی مِلک وقف است دوست من !

تو ، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی ، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.

حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را ، روی آن ، بر تن و روح خویش ، خاموش و سر به زیر بپذیری.

حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بی پناه بنمایی.

حق نداری به بازی اش بگیری ، لکه دارش کنی ، آلوده و بی حرمتش کنی ، یا دورش بیندازی.

بریده ای از کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان