عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

سلام دوستان؛ خوبین؟
من حاضر 4chsmu1 
--
کامو جان کجایی؟ امیدوارم حالت خوب باشه.
--

آقا علی خوش اومدی ؛ ماشاالله به شما 53 
--
عاشق جان درست همینه؛ اولویت اول پاکی؛ پاکی باشه بقیه هم کم کم بدست میاد ان شا الله.
--
این حاضری من ؛ بقیه دوستان هم حاضری بزنن.



امروز تو جمعی (فامیلی) بودم، که 4 یا 5 سال پیش هم تو همین جمع با هم بودیم. خیلی وقت بود این جمع تشکیل نشده بود ، امروز یه مجلسی باعث شد با همینا جمع بشیم و بعدش بیرون هم بریم.
اون موقع که کوچیک تر بودم  گهگاهی قلیون میکشیدم. با همین نفرات گاهی جمع میشدیم همین طوری واسه گذرندون وقت باهاشون میرفتم کافه ای و یه قلیونی هم میکشیدیم.
امروز که همه دور هم بودیم همشون سیگار کشیدن (خدا رو شکر فکر کنم تنها چیزی که با وجود موقعیت ها، واقعاً بهش نه گفتم سیگار هست)؛ همین فقط نبود، بعدش دیدم سیگاری بار کردن، و در کنار هم خوش و خرم لذت بردن.
فکر میکنم اونا هم مثه من مسیر خیلی اشتباهی رو انتخاب کردن؛ اونا تو به چی ، منم تو یه چی...
کاری به درست یا غلط بودن کارشون ندارم ولی امروز دلم به حال یکیشون سوخت...
همون 4 5 سال پیش که هممون قلیون کشیدیم اون نکشید. اون موقع تو اون سن که تازه داره جوونی شکل میگیره به همه ی ما نه گفت، با اینکه فامیل بودیم. ولی امروز نه تنها سیگار و سیگاری کشید بلکه تو جیبش سیگار هم دیدم اونم نه یه نخ دو نخ؛ بلکه پاکت...

چی باعث شده که خط قرمزهاش از بین برن...
من خودم چی؟ من چقدر از خط قرمزهام عبور کردم. من چند چندم با خودم؛ من چند گل به خودی زدم.
خدایا کمکمون کن که از خط قرمزهامون عبور نکنیم . کمکمون کن ای خدای مهربان.
سلام برا اینکه بی ادبی نباشه و هم اینکه واقعا وقت ندارم کامل بگم گفتم پستی بزنم
حال ما میگذره دیگه لحظه ای خوب و بد
هنوز انسانم (شاید) دیشب یهو از خودم بدم اومد
و اینکه دو سه روز پیش وسط کار انگشتمو با ساطور بریدم، تا نصف بریده شد خداروشکر به استخون نزد و بخیه نمیخواستم ولی الان دو سه روزه که هنوز جوش نخور و اینکه هم اون شب و هم روزای بعدش سر کار بودم و هستم ک احتمالا بخاطر اینه البته جوانب کار رو رعایت کردم و دستکش یکبار مصرف و جراحی استفاده میکنم...
والا از فاز رابطه هم فعلا میاد و میره دیگه
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
نقل قول: من خودم چی؟ من چقدر از خط قرمزهام عبور کردم. من چند چندم با خودم؛ من چند گل به خودی زدم.

خدایا کمکمون کن که از خط قرمزهامون عبور نکنیم . کمکمون کن ای خدای مهربان.

دیوار یه فرق اساسی هست.
این که تو الان اینجایی و داری می جنگی.
اگر اون ها هم مثل تو باشن، چه خوب. اما اگر وضع خودشون رو پذیرفته باشن، تو هنوز یه مرحله از اون ها جلوتری.
البته اگر روزی برسه که ما هم ناامید بشیم و دست از تلاش کردن برداریم، ما هم فرقی نداریم.


نقل قول: سلام برا اینکه بی ادبی نباشه و هم اینکه واقعا وقت ندارم کامل بگم گفتم پستی بزنم
حال ما میگذره دیگه لحظه ای خوب و بد
هنوز انسانم (شاید) دیشب یهو از خودم بدم اومد
و اینکه دو سه روز پیش وسط کار انگشتمو با ساطور بریدم، تا نصف بریده شد خداروشکر به استخون نزد و بخیه نمیخواستم ولی الان دو سه روزه که هنوز جوش نخور و اینکه هم اون شب و هم روزای بعدش سر کار بودم و هستم ک احتمالا بخاطر اینه البته جوانب کار رو رعایت کردم و دستکش یکبار مصرف و جراحی استفاده میکنم...
والا از فاز رابطه هم فعلا میاد و میره دیگه 

سلام بر کاموی عزیز
اتفاقا خیلی هم پست خوبی زدی.

همین می شه مشارکت دیگه. یه سری حرفهای ساده، اما توی بلند مدت تاثیر بزرگی میذاره.
چون آدم می آد و ذهنش رو خالی می کنه.

اوه اوه، پس خدا خیلی بهت رحم کرده که انگشتت رو نبریدی. احتمالا خیلی هم درد کشیدی Shy 
اگر فکر می کنی نیازه حتما یه دکتر برو. عفونت نکنه دستت.

رابطه رو هم، از ذهنت بیرون کن تو رو خدا..... Khansariha (36)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
منم یه حاضری بزنم.

خوبم و دارم به هدف شصت روزه ام نزدیک میشم. نگرانی دارم این روزا در مورد امنیت شغلی ام و نمی دونم واقعا چی میشه.. از طرفی هم یه جا ضامن شدم و چک دادم که طرف نمیاد پول بده و بابت اون هم نگرانی دارم. بقیه احوالاتم خوبه و این روزا دارم کارای مفیدی رو پیش میبرم و همه ی اینا به برکت پاکیمه که اجازه میده تمرکزم بالا بره رو چیزای دیگه.

برای کامو هم آرزوی سلامتی دارم. خیلی ناراحت شدم پستشو خوندم.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
 سپاس شده توسط
سلام 
اینبار تا ۴۷ روز پاکی داشتم 
دارم فکر میکنم علت عدم تداوم پاکی در روزهای بالا چیه .... به تنها نتیجه ای که رسیدم عدم مراقبت مداوم و تجدید عهد مداوم + نداشتن نیت خالص در راه خدا هستش .....
امیدوارم خدا کمک کنه بتونم راه هدایتو بشناسم
(1398 شهريور 11، 15:31)chakavak نوشته است: سلام و درود
منم بگم که وضع جدیدی نیست و دردها مثل هم اند از همه جا می آیند/گاه همراه هم گاه جدا می آیند.

داداش توصیه ی اکید موکد دارم که فعالیتت رو توی این تاپیک شروع کنی و سعی کنی هر طور شده روزی یک پست توی اون تاپیک ثبت کنی. Khansariha (69)

نقل قول: سلام 
اینبار تا ۴۷ روز پاکی داشتم 
دارم فکر میکنم علت عدم تداوم پاکی در روزهای بالا چیه .... به تنها نتیجه ای که رسیدم عدم مراقبت مداوم و تجدید عهد مداوم + نداشتن نیت خالص در راه خدا هستش .....
امیدوارم خدا کمک کنه بتونم راه هدایتو بشناسم


داداش چهل و هفت روز عالیه ...

این تجدید مداوم عهد که گفتی خیلی درسته، مراقبت هم که جزو ضروری ترین هاست، نیت خالص هم که اصلا نباشه نمی شه.
درست زدی وسط خال.
حالا وقتشه که به همین هایی که گفتی عمل کنی.  Khansariha (69)

نقل قول: منم یه حاضری بزنم.

خوبم و دارم به هدف شصت روزه ام نزدیک میشم. نگرانی دارم این روزا در مورد امنیت شغلی ام و نمی دونم واقعا چی میشه.. از طرفی هم یه جا ضامن شدم و چک دادم که طرف نمیاد پول بده و بابت اون هم نگرانی دارم. بقیه احوالاتم خوبه و این روزا دارم کارای مفیدی رو پیش میبرم و همه ی اینا به برکت پاکیمه که اجازه میده تمرکزم بالا بره رو چیزای دیگه.

برای کامو هم آرزوی سلامتی دارم. خیلی ناراحت شدم پستشو خوندم.

داداش به این موضوع ضامن به چشم تجربه نگاه کن.
چون دیگه کاری از دست تو بر نمی آد.

ولی در کل اصلا همین که این دغدغه توی ذهنت می چرخه، یعنی پاکی به تو این اجازه رو داده که وارد زندگی و مشکلاتش شی. مثل قبل نیست که به جای حل مشکلات به خ.ا و امثالهم پناه ببری.

بقیه کجان؟ آرمین و حامد حامد و بقیه بچه ها و رفقا ...
دوستان موافقید بریم از پسرا دعوت کنیم که بیان اینجا. Confetti
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
کامو/بعد چند روز/ناپاک  Hanghead
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
(1398 شهريور 17، 22:06)کامو نوشته است: کامو/بعد چند روز/ناپاک  Hanghead

سلام کامو جان
انگشتت بهتر شد؟ هنوز درد داره؟

مجددا شروع. مجددا تلاش.
دوباره عهد ببند و جدی باش.
اشکال کار رو پیدا کن و فکر چاره کن. 
رو هوا جلو نرو.  Khansariha (18)



(1398 شهريور 11، 22:25)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بقیه کجان؟ آرمین و حامد حامد و بقیه بچه ها و رفقا ...

ممنون عاشق جان.
این روزها من به شدت مشغول انجام کارهای عقب‌افتاده‌ام هستم.
این یه ساله این قدر پشت سر هم دکتر رفتم که یه کوه کار جمع شده و البته از قبل هم کارهای ناتمام زیاد داشتم.
کم‌کم دارم به جاهای خوبی می‌رسم.
سختی‌ها اولشه. شیرینی‌ها بعدش. 1
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1398 شهريور 11، 22:25)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: داداش به این موضوع ضامن به چشم تجربه نگاه کن.
چون دیگه کاری از دست تو بر نمی آد.

ولی در کل اصلا همین که این دغدغه توی ذهنت می چرخه، یعنی پاکی به تو این اجازه رو داده که وارد زندگی و مشکلاتش شی. مثل قبل نیست که به جای حل مشکلات به خ.ا و امثالهم پناه ببری.

چه خوب گفتی عاشق جان، الان اگر پاک نبودم بعد از این مشکلی که برام پیش اومده میرفتم خ.ا میکردم تا به طور موقت مشکل رو از ذهنم پاک کنم. در واقع خ.ا مسکنیه که آدم رو به هپروت میبره و نمیذاره واقعیت مشکلات رو درک کنیم در صورتیه که مشکلات بخشی از زندگیه و باید باهاش رو به رو بشیم.
 Sure I’ve lost a couple of battles over the years   
53 but the second I give up the fight is the second I lose the war 53
(1398 شهريور 18، 21:49)آرمین نوشته است:
(1398 شهريور 17، 22:06)کامو نوشته است: کامو/بعد چند روز/ناپاک  Hanghead

سلام کامو جان
انگشتت بهتر شد؟ هنوز درد داره؟

مجددا شروع. مجددا تلاش.
دوباره عهد ببند و جدی باش.
اشکال کار رو پیدا کن و فکر چاره کن. 
رو هوا جلو نرو.  Khansariha (18)



(1398 شهريور 11، 22:25)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: بقیه کجان؟ آرمین و حامد حامد و بقیه بچه ها و رفقا ...

ممنون عاشق جان.
این روزها من به شدت مشغول انجام کارهای عقب‌افتاده‌ام هستم.
این یه ساله این قدر پشت سر هم دکتر رفتم که یه کوه کار جمع شده و البته از قبل هم کارهای ناتمام زیاد داشتم.
کم‌کم دارم به جاهای خوبی می‌رسم.
سختی‌ها اولشه. شیرینی‌ها بعدش. 1

من خودم رو هم نگاه می کنم کلی کار عقب افتاده دارم.
امیدوارم بتونم به خوبی از پسشون بر بیام. Khansariha (69) 
اصلا نگران نباش، ما می تونیم.


(1398 شهريور 17، 22:06)کامو نوشته است: کامو/بعد چند روز/ناپاک  Hanghead


کامو جان بیا و بیشتر از خودت بگو ...
ما با کمال میل منتظر شنیدن حرف هات هستیم.

***********

بقیه رفقا کجان؟

من هم مشغولم ... سرماخوردگی بدجوری زمین گیرم کرد.
قرص ها و این ها تموم شده، اما چرک خشک کن ها حسابی خشکم کرده و جونم رو گرفته.
تقریبا ورزش رو گذاشته ام کنار. اما اگر خدا بخواد از هفته ی آینده دوباره ورزش رو شروع می کنم.

از جهات دیگه اوضاع خوبه.
این یه هفته ای خانواده پیشم بودن و تنها نبودم.
اما از فردا دوباره تنها می شم. اما به یاری خدا مشکل اساسی نخواهم داشت.
فقط یادم باشه که اگر نفس و تنهایی داشت اذیت می کرد از خودم کار نکشم. درس و این ها رو می شه بعد تر هم انجام داد.

دیگه این که سه شنبه ی هفته ی آینده باید از پروپوزالم دفاع کنم. الان فقط مونده آماده کردن پاورپوینت.

همین دیگه. شرمنده اگر انرژی نوشته هام کمه، ضعیف شدم آقا، سرماخوردگی ضعیفم کرده Khobam 

آهان. همچنان کنترل نگاه و ذهن و البته توجه به نماز در راس برنامه هامه.
قرآن روزانه رو با اراده شروع کرده ام.
زیارت عاشورای روزانه رو هم با بچه های چله که دو روزش گذشته Khansariha (69)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام

کامو جان
این رو می‌خواستم دفعه قبل بگم جا افتاد.
پول با خودش قدرت میاره.
من همیشه به خودم میگم اینکه در عین قدرت، سالم زندگی کنی هنره.  53258zu2qvp1d9v


عاشق جان
چه بد مریض شدی.
خدا بهت سلامتی بده.
خیلی مراقب خودت باش. ما یه عاشق بیشتر نداریم.  Khansariha (18)

و
امروز بد وسوسه شده بودم.
در یک اقدام تهاجمی نشستم ریشه یه سری عادت‌‌های بدم رو درآوردم.
عادت بد مال گذشته است. امروز آرمین باید چیز دیگه‌ای باشه.  Khansariha (69)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

دیشب بدخواب شدم
یعنی کلا بیشتر از دو ساعت نتونستم بخوابم، به خاطر همین صبح کلافه بودم.

خانواده هم امروز صبح رفتن شهرستان

از اون طرف باید خودم رو هم برای دفاع آماده می کردم.

قشنگ تمام شرایط برای خ.ا فراهم بود.
یعنی فرض کنم هم چرخ پنچر شه، هم سرعت ماشین صد تا باشه، هم برسی به پیچ شدید.
پیچ تاریخی ای بود.

اما اصلا اذیت نشدم.
البته تا قبل از اذان ظهر داشت کله ام راه می افتاد.
توی آپارات الکی می چرخیدم.

اما اذان رو که شنیدم، هم آپارات رو بستم، هم کامپویتر رو بستم. (سخت ترین قسمتش همین جا بود)
بعدش دیگه ماشین خودش پیچید.

بعد از نماز، جای این که برم سراغ درس، رفتم سراغ غذا.
بعدش هم نشستم یه قسمت شوخی کردم مهران مدیری رو دیدم.
بعد از ناهار هم گرفتم چند ساعت خوابیدم.

از اون موقع تا الان هم خرد خرد هم کارهام رو رسیدم، هم بیشترش رو توی کانون چرخیدم.

نتیجه این که الان راضی راضی هستم از خودم. چون به برنامه ام کامل عمل کرده ام.

خلاصه که این لطف خداست و دست گیری شهدا

حالا فرض کن خ.ا می کردم امروز.
حتی فرضش هم دیوانه کننده است. کل هفته خراب می شد، اگر سریالی می شدم که تا یک ماه درگیرش می بودم. Khansariha (60)
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام دوستان
اومدم با من هم فکری کنید.

وقتی فکر دیدن سایت و فیلم به کله آدم می زنه
و حس پست لذت بردن از اون آدم رو رها نمی کنه
تکلیف چیه؟ 
سرمونو بکوبیم دیوار درست میشه؟  Khansariha (60)
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

(1398 شهريور 23، 14:12)آرمین نوشته است: سلام دوستان
اومدم با من هم فکری کنید.

وقتی فکر دیدن سایت و فیلم به کله آدم می زنه
و حس پست لذت بردن از اون آدم رو رها نمی کنه
تکلیف چیه؟ 
سرمونو بکوبیم دیوار درست میشه؟  Khansariha (60)


آره راهش اینه که بکوبی به دیوار. 22
من راه دیگه ای به ذهنم نمی رسه. 22

پ ن : شاید اگر از خوراک روحی مناسب استفاده کنی، حل شه.
کنترل نگاه و غذا و .... هم کمک می کنه حتما.
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام
تشکر می کنم از هم فکری تون دوستان.  53

خداییش نمی ارزه آدم خودش رو تباه کنه. 
دیروز داشتم به این فکر می کردم. برای چند دقیقه لذت و تنوع حریصانه چند ماه آینده زندگیم به فنا میره.
اصلا نمی ارزه.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان