1396 فروردين 13، 8:09
(1396 فروردين 13، 8:03)mojgan نوشته است: دريا جان، هر چقدر ميتونى ازش دورى كن، واست دردسر ميشه. الان جلوشو بگيرى بهتره تا اينكه بعدا كلافه ات كنه. من يكى از پسراى كلاس خيلى رك بهم پيشنهاد جنسى داد، انقدر عصبى و ناراحت شدم، بهش تذكر دادم ، اما ترسيدم به حراست بگم كار به خانواده ها بكشه، فقط تهديدش كردم و به عبارتى مدارا كردم. هر بار چشم تو چشم ميشدم، جاى اون من خجالت ميكشيدم، اما اون ادب نشد، از رفتاراش دست نميكشيد، هميشه دنبال موقعيتى بود تنها بشيم، بيرون دانشگاه كنترلم ميكرد، تهديدم ميكرد، آخر سر هم با پر رويى ازم خواستگارى كرد ، هر چى ميگفتم من دوستت ندارم، نميخوامت، دست از سرم بردار ، ول كن نبود، يه بار عصبى شدم و مفصل باش دعوا كردم، ولى تا آخر سال همه جا جلوم سبز ميشد، آخر سر كارشناس بخش و استاد و دوستامو همه رو واسطه قرار ميداد آشتى كنم باهاش. اونا هم نميدونستن قضيه چيه فكر ميكردن فقط خواستگارمه و من ناز ميكنم! آبرومو تو دانشگاه برده بود. هنوزم كه هنوزه ، يه ساله دانشگاه تمومه، پيام ميده و زنگ ميزنه جواب تماسش نميدم، همين عيد به استادمون كه من باهاش رفت و آمد خانوادگى دارم و البته رودربايستى دارم باهاش، گفته به خانم فلانى هم عيد رو از جانب من تبريك بگيد، چون جواب منو نميده.
من به استادم پيام دادم واسه تبريك ، استاد ميگه اينجورى گفته جريان چيه؟ آب شدم از خجالت. الانم ديگه نميتونم تحويل حراستى چيزى بدمش. خلاصه هنوز از جانبش اذيت ميشم.
اين الان آتويى دستت نداره و تمومش كنى ميخواد چيكار كنه؟ فوقش يه بحث ميشه و تموم، اما بعد بفهمه دوستش ندارى اذيتت ميكنه. الان ازش ميترسى واى به حال بعد. چشم تو چشم هم كه باشى تمومش كن! محكم هم تمومش كن!
وای راست میگی آجی .از الان سعی میکنم پیامش ندم و رک بش بگم من نمیتونم برایه دوستی همه جانبه فقط یه دوستی ساده اگه نمیخادم بره.منم ترسمه که ابروما ببره اما توکل به خدا
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .
پا میشم تا ثابت کنم منم اراده محکمی دارم
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .
پا میشم تا ثابت کنم منم اراده محکمی دارم
م ن م ی ت و ن م