عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1397 دي 17، 14:14)پشتکار نوشته است:
(1397 دي 17، 13:47)مهر آسا نوشته است: کاش بدونن دارن چقدر انرژی از من میگیرن:(
خدایا من چیکار کنم؟؟؟؟
چ میشه الان؟؟؟؟؟؟

:(

سلام.خوبی؟
چی شده؟موضوع رو یکم باز تر کن شاید بتونیم کمکت کنیم.
خوب نیست اعضای کانون رنج بکشن و ما تماشا کنیم

سلام.حل میشه انشالله.چیز مهمی نیست1میگذره 53258zu2qvp1d9v
 سپاس شده توسط
کاری از دست من بر نمیاد بجز شنیدن ان شالله خدا خودش وضعیت زندگی را براتون بهتر کنه  Shy
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
یه جورایی انگار ارزش زندگی برام کم شده Shy
تا دو سال قبل نمیتونستم تصورش را حتی بکنم که بتونم مجرد زندگی کنم ولی الان برام مهم نیست بتونم ازدواج کنم یا خیر . برام مهم نیست مجرد زندگی کنم یا متاهل  Shy
نمیدونم دلیلش چیه ولی نسبت به ۲ سال قبل کلا تغییر کردم  Shy
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
منم انقدر ناراحتم...همه چ از یادم میره تازگی هاااا...درس نه هاااا....اسم ها..حرف ها..
مثلا تو کانون با یکی حرف زدم حرفش یادم میاد اسمش یادم نمیاد ک کی بود..فراموشم میشه:(
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جواب آقا علی:

تو همه ی خونه ها دعوا هست حالا تو یکی شدید تو یکی با شدت کم1 اما میگذره..غمتون نباشه1
فقط همینطوری بمونید....محکم..و تکیه گاه باشید برا مادرتون و برادر1
براتون دعا میکنم1
ـــــــــــــــــــــــــ
آقا پیروز :
مشکلات انقدر زیاده ک این روزها همه این و میگن1کمی درگیر روزمرگی شدین..انشالله زندگی برا شما هم خیلی قشنگ و عالی پیش میره..
آفرین به شما
اینکه هول نشدید و بهترین عکس العمل رو نشون دادید

حتما موفق می شید

[تصویر:  nasimhayat.png]
داره بارون میاد1موقع اذان هم هست...
میگن بری زیر بارون دعا کنی زوده زود قبول میشه1
تجربه شو ندارم...الهی که همه ی دعا ها تو این وقت اذان قبول شه1

 

                                               [تصویر:  %D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8...%DA%A9.gif]
دلگیری دلگیریه چ مجازی چ واقعی1
حالمان بسی خوب نیست.....میگم کاش مشکلات یکم رعایت کنن...مثلا اینکه پشت سرهم نیان:(
انقدر دلم ناراحته...این و گفتم ها قبلا..امابازهم میگم...انگاری این دلم و گرفتن دارن تو مشت فشارش میدن:(
ـــــــــــ

پ ن:درس روزهای انتهایی این سالم:ب هیچ کس متکی نباش1

خدایا میدونم ک میبینی1
 سپاس شده توسط
دوست دارم یه مدت آدم نبینم
نه تنها تو واقعیت که تو مجازی هم دوست دارم برم مرخصی
حالم بده... کاش یه ماه میرفتم تو کما. یا مثلا یه مدت میرفتم یه قله کوهی ته یه جنگلی وسط یه بیابونی... 
خجالت میکشم بگم خدا از زندگیم رفته... همیشه کنارم بوده همیشه...
ولی من همیشه بهش پشت کردم. بهش قول دادم و جوابم رو داد ولی خرم که پل رد شد فراموشش کردم. باز ولی به یادم بود. الان حالم خیلی بده اونقدر که تا حالا تجربش نکردم. کاش می شد خوب بشم. بنده خودش بشم ولی ولی ولی!!! ولی چی؟ نمیدونم چه مرگمه. نمیتونم انتخاب کنم. این شرایط رو میخوای؟ نه دوست داری خوب بشی؟ نه میخوای همینطور بمونی؟ نه نه نه نه 
من نمیدونم. حالم بده خیلی بد
دارم دیوونه میشم. روحم له شده. اون اراده و استعدادم رو از دست دادم. دیگه تمومه دیگه برنمیگرده. درسته؟ قرار نیست برگرده هرچقدرم که خوب بشم. دیگه درست نمیشه. خدا رو از خودم ناامید کردم. این همه فرصت داد و من هی از فرصت هاش سواستفاده کردم. دیگه نمیتونم.
خدایا اینا مجازات گناهمه؟ بخاطر اون لعنتی داری کاری میکنی تو گناه غرق بشم؟ من ک ازش حلالیت گرفتم با اینکه حق با منم بود. خودت بودی و دیدی چقدر مقصر نبودم و... عذاب وجدان داره خفم میکنه خدا. می‌بینی؟ با تو قرار گذاشتم و با یه معجزه بهم ثابت کردی اون ماجرا حل شده ست... ولی من هنوز عذاب وجدان دارم. ولم نمیکنه خدا. کمکم کن دیگه نمیتونم. من دیگه نمیتونم خسته شدم. دارم میمیرم ... هیچکس نمیتونه کمکم کنه
تورو به خودت قسم کمکم کن. من یکی دیگه کارم تمومه....
من لعنتی معجزه تورو دیدم و باز توبه شکستم. کجاست اون سند تو؟ ازم گرفتیش میدونم چون خطا رفتم. میخوام برگردم ولی نمیتونم. می‌بینی که چقدر ناتوان شدم؟ بیچاره شدم خدا. دیگه نمیدونم باید چیکار کنم. برگشتن به سمت تو در توان من نیست. دیگه روحم نمیتونه بلند بشه. تو اونقدر مهربونی که هربار ازت چیزی خواستم قبول کردی ولی من؟ من چیزی رو که بخاطر خودم خواستی زیر پا گذاشتم. نمک خوردم و نمکدون شکستم. اینقدر خرد شدم که دیگه نمیتونم سرپا بشم. خدایا من رو برگردون. میخوام که برگردم ولی نمیتونم. دیگه بسمه. دارم له میشم توی این عذاب.. خدا... خجالت میکشم ازت فرصت بخوام. نمیدونم چیکار باید بکنم.  از خودم متنفر شدم. بدنم رو داغون کردم روحم رو نابود کردم. اینا درست نمیشن هیچ وقت. حقمه که نشه. باید گم بشم تو این دنیا دیگه هیچی درست نمیشه. 
تا دو روز میگذره مغرور میشم. میدونم داستان قراره چطوری پیش بره ولی باز ناتوانم. می‌بینی منو هنوز؟ صدام رو میشنوی؟ میبینی چه بلایی سرم اومده؟ میبینی چقدر بدبخت شدم؟ خدایا من نمیتونم.تو منو برگردون... 
خیلی حالم بده خیلی...
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
 سپاس شده توسط
یه سخنرانی میگفت قبل از تصمیم گیری و انجام کاری یه که چی بیارید، اگه تونستید بهش جواب منطقی ای بدید یا بهتر بگم تونستین درونتون رو راضی کنید، بعدش شروع کنید.
مثلا لیسانس بگیرم که چی بشه؟
برم فلان کار رو بکنم که چی؟
و ...

اعتراف میکنم که گاهی اوقات این که چی، در رابطه با خود زندگیم اتفاق میفته.
نمیدونم، شاید هنوز معنای اصلی زندگیم و رسالتم رو پیدا نکردم.
نمیدونم راستش، گاهی اوقات سر در گم میشم.

خدایا آرامشی عطا کن.
 سپاس شده توسط
خدایا یه راه باز کن برام که نمیگم تا آخر امسال تا آخر سال دیگه یه آرامش نسبی برسم 
خدایا شاید فلسفه زندگی رو هنوز ندونستم 
خدایا کمکم کن
 سپاس شده توسط
ی جور ظالمانه ای کارم و انداختم پشت گوش:(
نمیدونم از استرسه از ترسه از چیه ک نمیرم سراغش:(
چشمام داره منفجر میشه از درد:(
خدایا ی راهی بزار جلو روم:(
 سپاس شده توسط
دیروز حالم خوب نبود به خاطر یه موضوعی و یکی دو بار فکرم داشت منحرف میشد که سعی کردم به خودم مسلط باشم و اشتباهی نکنم. خدا رو شکر تونستم دیشب رو به سلامت بگذرونم.
یکی از دلایل خ.ا بین ما جوون ها همین استرس و ناراحتی هستش که می خوایم با انجام این گناه دقایقی ذهنمون رو آزاد کنیم و یه لذتی هم ببریم که این کاملا اشتباهه و بعد از خ.ا دو تا ناراحتی باهاش رو به رو هستیم. یکی همون ناراحتی که از قبل برای ما بوده و منجر به این شده که به خ.ا رو بیاریم و یکی عذاب وجدان ناشی از این گناه. خلاصه که راه حل و درمان هیچ مشکلی خ.ا نیست. توی اون لحظات باید خیلی حواسمون به خودمون باشه و بدونیم که داریم چی کار می کنیم.
[تصویر:  photo_2018_02_20_19_03_36.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
وقتی  که فکر میکنم تو این مدت به خاطر این لعنتی چه فرصت هایی رو از دست دادم و چه قدر به خودم و آینده ام ضربه زدم . واقعا تاسف میخورم. وقتی ظاهر الانم رو وقتی به این لعنتی مقایسه میکنم واقعا متاثر و متاسف میشم{هنوز هم اسم پاکی روی شرایطم نمیذارم}
به جز عوارض فیزیکی که روی زیبایی شخص در دراز مدت تاثیر میذاره. عوامل روانی هم واقعا کافی برای زمین گیر شدن یک انسان هست. گاهی با خودم فکر میکنم که روابط برادری و خواهری که الان عملا هیچ اعتباری بهش نیست پدر و مادر هم که برای کسی تا ابد زنده نمیمونن. زندگی ها تو ایران هم در اینده فردی خواهد شد مثل اروپا یا امریکا . با این اختلاف که مردم اروپا کمتر گرگ صفت و خوک صفت هستند تا مردم شرق{بلا نسبت خواننده و د وستان عزیز} و اون کشور قوانینی داره که از فرد دفاع میکنه ولی تو این خراب شده  قانون جتگل حاکمه
هرجوری فکر میکنم چارهای برای اینجا موندن نمیبینم با همه ی دوستام به دلیل تفکرات و سیستم زندگیشون  قطع رابطه کردم و مشکل اساسی با یه سری مسائل تو ایران دارم. ولی اگه الان بخوام برم تنها راهم پناهندگیه که مناسب شان من نیست این همه زحمت کشیدم خون جگر خوردم درس خوندم زبون خوندم  الان باید با یک فردی که اصلا.... بگذریم .... فقط خدا کمک کنه تا زندگیم از اب و گل در میاد پدر مادرم در قید حیات باشند  خودم هم استارت پروژه ی استقلال اجتماعی مالی و روانی تدریجی رو زدم وشکر خدا دارم جلو میبرم. باید یه مقدار تو جامعه بیشتر نشست و برخاست کنم تا حدی به این مهم دست پیدا کردم ولی بیشتر و یه مقداری به افرادی که طرز تفکرشون سالم هست وجایگاه اجتماعی و کارنامه خوبی دارن نزدیک شدم. ولی دوستی با این افراد امکانات فکری و اجتماعی و ظاهری خاصی میطلبه. که امیدوارم بتونم اماده کنم. وقتی به زندگی خودم فکرمیکنم یاد این شعر میفتم افسوس که بیهوده فرسوده شدیم ....
  تفکر راجع به مسائل این زندگی مثل حل کردن مسائل ریاضی هست مساله رو حل میکنی به خیال خودت درسته  دست آخر میبینی سوال رو درست متوجه نشدی یا راه رو اشتباه رفتی یا اشتباه محاسباتی گند زده تو کار... 
توی  مساله ی خود ارضایی هم اولها هیچ دید درستی نسبت به چیستی وچراییش نداشتم بعد ها با مطالعه ی زیاد شرایط  وتنش و اظطراب در محیط رو باعثش دونستم. که نظر اکثر روانشناسان و روانپزشکان و  آسیب شناسان عصر حاضر بر این هست
چراییش درسته یعنی باعث و  بزرگترین عامل تکرار و اعتیاد به خود ارضایی تنش و اظطراب در محیط هست. ولی من وشاید روانشناس ها یک چیز رو نادیده گرفتن واون هم نا امیدی هست که شخص رو بیشتر به اعماق این مساله میبره. جبر زندگی هر انسانی بر اون حاکم هست و در زمان کوتاه نمیتونه اون جبر رو بشکنه . پس من فقدان مکانیسم دفاعی  خود اگاهانه رو  عامل دامن زدن به شعله ی این اعتیاد میدونم. مکانیسمی که اسمش امیدوار بودن به رحمت خداوند عزیز و مهربان هست...
(1397 دي 29، 2:25)AufBau نوشته است: وقتی  که فکر میکنم تو این مدت به خاطر این لعنتی چه فرصت هایی رو از دست دادم و چه قدر به خودم و آینده ام ضربه زدم . واقعا تاسف میخورم. وقتی ظاهر الانم رو وقتی به این لعنتی مقایسه میکنم واقعا متاثر و متاسف میشم{هنوز هم اسم پاکی روی شرایطم نمیذارم}
به جز عوارض فیزیکی که روی زیبایی شخص در دراز مدت تاثیر میذاره. عوامل روانی هم واقعا کافی برای زمین گیر شدن یک انسان هست. گاهی با خودم فکر میکنم که روابط برادری و خواهری که الان عملا هیچ اعتباری بهش نیست پدر و مادر هم که برای کسی تا ابد زنده نمیمونن. زندگی ها تو ایران هم در اینده فردی خواهد شد مثل اروپا یا امریکا . با این اختلاف که مردم اروپا کمتر گرگ صفت و خوک صفت هستند تا مردم شرق{بلا نسبت خواننده و د وستان عزیز} و اون کشور قوانینی داره که از فرد دفاع میکنه ولی تو این خراب شده  قانون جتگل حاکمه
هرجوری فکر میکنم چارهای برای اینجا موندن نمیبینم با همه ی دوستام به دلیل تفکرات و سیستم زندگیشون  قطع رابطه کردم و مشکل اساسی با یه سری مسائل تو ایران دارم. ولی اگه الان بخوام برم تنها راهم پناهندگیه که مناسب شان من نیست این همه زحمت کشیدم خون جگر خوردم درس خوندم زبون خوندم  الان باید با یک فردی که اصلا.... بگذریم .... فقط خدا کمک کنه تا زندگیم از اب و گل در میاد پدر مادرم در قید حیات باشند  خودم هم استارت پروژه ی استقلال اجتماعی مالی و روانی تدریجی رو زدم وشکر خدا دارم جلو میبرم. باید یه مقدار تو جامعه بیشتر نشست و برخاست کنم تا حدی به این مهم دست پیدا کردم ولی بیشتر و یه مقداری به افرادی که طرز تفکرشون سالم هست وجایگاه اجتماعی و کارنامه خوبی دارن نزدیک شدم. ولی دوستی با این افراد امکانات فکری و اجتماعی و ظاهری خاصی میطلبه. که امیدوارم بتونم اماده کنم. وقتی به زندگی خودم فکرمیکنم یاد این شعر میفتم افسوس که بیهوده فرسوده شدیم ....
  تفکر راجع به مسائل این زندگی مثل حل کردن مسائل ریاضی هست مساله رو حل میکنی به خیال خودت درسته  دست آخر میبینی سوال رو درست متوجه نشدی یا راه رو اشتباه رفتی یا اشتباه محاسباتی گند زده تو کار... 
توی  مساله ی خود ارضایی هم اولها هیچ دید درستی نسبت به چیستی وچراییش نداشتم بعد ها با مطالعه ی زیاد شرایط  وتنش و اظطراب در محیط رو باعثش دونستم. که نظر اکثر روانشناسان و روانپزشکان و  آسیب شناسان عصر حاضر بر این هست
چراییش درسته یعنی باعث و  بزرگترین عامل تکرار و اعتیاد به خود ارضایی تنش و اظطراب در محیط هست. ولی من وشاید روانشناس ها یک چیز رو نادیده گرفتن واون هم نا امیدی هست که شخص رو بیشتر به اعماق این مساله میبره. جبر زندگی هر انسانی بر اون حاکم هست و در زمان کوتاه نمیتونه اون جبر رو بشکنه . پس من فقدان مکانیسم دفاعی  خود اگاهانه رو  عامل دامن زدن به شعله ی این اعتیاد میدونم. مکانیسمی که اسمش امیدوار بودن به رحمت خداوند عزیز و مهربان هست...

دقیقا مسئله همینه
نا امیدی 
نا امیدی که از نگاه کردن به گذشته میاد. آدم کمال گرا اسیر این حیله میشه و میگه حالا که خراب شده بذار بقیه ش هم بشه.
به نظرم راهش ارزشمند دونستن هست. یعنی قدر همینقدر پاکی که داریم رو بدونیم. واقعا دلم گرفت وقتی نزدیک به 100 هستی خودت رو پاک ندونی... کمال‌گرایی آدم رو داغون میکنه. هرچند اعتقاد دارم نباید مغرور شد و همه چیز رو حل شده دونست
راه حل ارزشمند دونستنه
ممنون از صحبت های خوبت آفبای عزیز 53
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H
امشب خیلی شب سختیه
حالم خوب نیست
از اول شبه وسوسه اومده سراغم
خدایا نمیخوام الوده بشم ...
مشکلی پیش اومد امروز توی دانشگاه که عصبیم کرد
اومدم نماز خوندم ، گیم بازی کردم ولی بازم ...
خدایا کمکم کن امشب رو به سلامت بگذرونم ...
: )
Just Do "THE RIGHT THING" H


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان