1398 تير 20، 9:32
فرض کن کانون روزی نابود بشه.
اون هم به این شکل.
یعنی اون چیزی که رسالتش بوده، حالا خودش تبدیل بشه به یه سایت مستهجن
(1398 تير 21، 2:23)Queen نوشته است: چرا نمی تونم بخوابم؟
(1398 تير 20، 9:05)cornrose نوشته است: کاربر جدیدمونو امروز دیدم اسمش سلطان بود
چقدر یه کلمه یا یه اسم میتونه با خودش کلی خاطره داشته باشه
یاد دورانی افتادم که تو انجمن جاده رهایی بودم
انگار اون ادم سابقم مرده ولی اثار به جا مونده از تصمیمات اشتباهش هنوز باهاشه
هنوز داره میجنگه
چقدر دلم برای بچه های اونجا تنگ شد یهو
یعنی تونستن راهو ادامه بدن؟
اگر زبونم لال کانونم یه زمانی نابود بشه ما باید کجا بریم کجا مارو درک میکنن
اتفاقا همین امروز صبح ...
من اصلا خواب نمیبینم مگر اینکه رویای صادقه بشه اونم درحد ماهی یه بار...به خاطر همین از خوابام میترسم
خواب دیدم یه کاربری پست گذاشته که لینک داشت و یه اصطلاح علمی بود
وقتی بازش کردم دیدم یه کلیپه ازونجایی که هیچ وقت اول ویدئو رو نگاه نمیکنم رفتم از وسطاش و دیدم که کلیپ ...پورنه اما نتونستم بگذرم و اون چیزی ک نباید میشد شد
دارم به این فکر میکنم چند درصدمون میتونیم نه بگیم...
اومدم کانون دیدم بازم از همون لینک گذاشتن و دوباره ...
تا اینکه دیدم کل کانون پر شده ازین لینکا...
فهمیدم کلا کانون از بین رفته هدفش چون هیچ کس چیزی نمیگفت...
به معنای واقعی خواب نابودی کانونو دیدم
از خواب که پا شدم واقععاااا خوشحال بودم که همش خواب بوده
نمیدونم من خیلی به اینجا وابسته شدم یا بزرگش کردم...ولی اینو میدونم اون بیرون جایی نیست که بتونیم سعی کنیم خوب باشیم
یه سال از کانون بیرون رفتم..واقعیتو با چشام دیدم...نمیخوام دوباره این اتفاقا بیوفته
و در اخر برای بچه های اون انجمن همیشه دعا میکنم تو مسیر پاکی بمونن
(1398 تير 25، 13:00)AufBau نوشته است: ازچیزی که میترسیدم فکر کنم داره سرم میاد
من خانواده ای غیر مذهبی دارم. و خودم به صورت کاملا خود کار به سمت دین رفتم
درحدی که با افراد روحانی داخل کشور در مورد توحید و تناقضاتش با حال حاضر که صحبت میکردم معمولا حرفی برای گفتن نداشتن و مغالطه وسفسطه میکردن یا تا حدی که به سواد اعظم مسلمان ها یعنی اهل سنت پیوستم .{باشعور خودم وتطبیق باقران به عقل نزدیکتر بود} تا وقتی این دولت اسلامی اومد سخت بود ولی قبول کردم اینجا هم میشه سو استفاده کرد از مذهب ولی باکمیت کمتر وکیفیت بیشتر
انجیل رو خوندم دین بدی نبود ولی اخه من که قرآن با اون پیچیدگی و حقایق روبررسی کرده بودم انجیل تقریبا حرفی برای گفتن نداشت گذشته از اینکه یک یا چند مساله ی خلاف عقل هم داشت . تورات و عهد عتیق هم اصلا مایل نیستم مطالعه کنم مدت زیادی طول نکشید که کلا تصمیم گرفتم از ادیان دوری کنم. و به نظرم دین در طی تاریخ خصوصا بعد از صفوی ها در خاور میانه و قبلش در اروپا وسیله قرار گرفته. و انسان هایی هستند که اگر دین دار باشی ممکنه از خصوصیاتت سواستفاده کنن. وکلا" دین فانکشنی هست که از انسان موجودی میسازه مستعد برای سو استفاده عموم و حکومت ها .
برام خیلی سخت بود حدود 6 سال هم طول کشید این پروسه.
و تصمیم نهاییم این شد که خدا رو قبول داشته باشم عمقا. ولی دین رو به شکل امروزی هرگز
به یاد حرف بزرگی افتادم: "دین افیون توده هاست" کارل مارکس
به ماتریالیستی و اگزیستانسیالیسم محض هم باور ندارم .
خیلی سخت بود خیلی و دردناک...
من با هیچ دین فرقه یا مذهبی مشکل ندارم