اگه حالت بده بیخیال این پست شو، باشه؟ ادامه بدی فقط حال خودتو بدتر کردی. و دوست ندارم بخاطر احساس یه آدم سردرگم حالت بد بشه....
دیگه اون آدم قبلی نیستم
نه آدمِ بعد از ترک نه آدمِ قبل از ترک
با هر کی که میشناختم و نمیشناختم کات ( قطع رابطه ) کردم
یادم نمیاد از کِی، اما واقعا چرا انقدر زمانش برام مهمه؟ تویِ هفتههای گذشته روزی نبوده که برام بدونِ خ.ا و فیلمهای ناجور بگذره
نه حسِ عذاب وجدانی هست
نه حس گناهی
نه حتی اعتقاد به اون خدایی که عاشقش بودم
تمام باورهام پر پر شدن
از خوندن کتابهایی که آدم رو به سمتِ حقیقت نزدیک میکنن حالم به هم میخوره، انگار همین دیروز بود که با شور و هیجان خوندن اینطور کتابها رو شروع میکردم
نمیدونم دقیقا چرا زندهام چرا دارم نفس میکشم و چی داره منو وادار میکنه به این زندگیِ لعنتی ادامه بدم
شاید تنها دلیلش مادرم باشه، مطمئنم اگه مادرم نبود همون شب تصمیمم رو قطعی میکردم
به این باور رسیدم که سوختن تویِ آتیش جهنم یا هر باوری که شما دارین ( یا حتی خودم دارم ) بهتر از این سردرگمیِ بیانتهاست
" تنها چیزی که تورو به آرامش میرسونه مرگِ مکس - نیکول هورن، اولین اپیزود از مکسپین "
-----
" وضع آدمِ بیکار از این بهتر هم نمیشه "
جملهای بوده که توی هفتههای گذشته بارها و بارها از تمام اطرافیام شنیدم، نمیدونم چرا این جمله رو به من ارتباط میدن. آدمی که حتی وقتی برای سر خاروندن هم نداره... چرا نمیخوان واقعیت رو قبول کنن؟ چرا نمیخوان کوچکترین کمکی کنن؟ چرا دارن صورت مسئله رو پاک میکنن؟ چرا همیشه همه چی رو ربط میدن به مسائل اعتقادی؟ واقعا چرا؟
""
این بغضی که من دارم انقدر ادامه پیدا میکنه و بالاخره جایی میترکه... اون وقتی که بترکه دیگه کسی به این مشخصات وجود نداره....
چه توی دنیای مجازی، چه توی دنیای واقعی
( ممنون که تا اینجا همراهیم کردین. ممنون که توی این سه سال از هیچ کمکی برام دریغ نکردین. و معذرت بابت اینکه تهِ خط نشدم اون آدمی که باید... معذرت بابت تمـــــامِ بدیهایی بهتون کردم... )
نقل قول: ...Who cares if one more light goes out? In a sky of a million stars
چه کسی اهمیت میده وقتی یه نور توی آسمونی با میلیون ها ستاره خاموش میشه....؟
چیزِ دیگهای به ذهنم نمیرسه که جا انداخته باشم... هر چند دلم پرتر از این حرفهاست
بدرود آسمان پاکیها...
نقطه، سر خط