عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیایید خودمان را دوست داشته باشیم

#46
تغییر ، مقاومت و موانع ؟
ما در روند و فرایند تغییر هم با مقاومت های درونی روبرو هستیم و هم باموانع درونی و بیرونی ! مقاومت ها همان عادت ها هستند که نمی گذارند ما عوض بشویم که در بیشتر موارد بصورت اعتیاد در آمده اند. برای تغییر لازم است که این عادت ها رابشکنیم . موانع دیگری نیز در راهند. عقده ها ، از جمله احساس حقارت و احساس عدم امنیت و داشتن غرور عصبی و نظایر اینها . با اینهمه مهمترین عامل برای تغییر ، عوض شدن نگاه ما به زندگی است . در صورتی می توانیم از هر نظر تغییر کنیم و دگرگون شویم که نگاه ما به زندگی عوض شود. به زندگی نگاهی داشته باشیم ، دور از تعصب و سختگیری و دور از مقایسه و رقابت و با آنچه هست زندگی کنیم . دراین صورت می توانیم نفسی به راحتی بکشیم .!
پیمان آزاد

[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


#47
راز آرامشِ درون، در گله‌ مند نبودن است.

آنچه دنیا به تو می‌بخشد،

در مقابل چیزی است که پیش‌تر ، تو به او بخشیده‌ای.

راز آرامشِ درون، در این است که بر دشمنِ درونت غلبه کنی،

نه این که او را سرکوب کنی....
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


#48
مراحل بیداری آدمی!
انسان سه مرحله را در مسیر بیداری می پیماید. درمرحله نخست آدمی کودک است . فقط گیرنده است . هوشیار است . ولی ممیز نیست . موجودی حسی است . آنچه اطراف اوست بی اختیار می بلعد. جذب می کند. این گونه به خواب می رود. خواب رفتگی مرحله دوم است که می تواند دیرپا باشد. یک ربات شکل گرفته ، راکد و منفعل ! درصورتی که شانس بیداری داشته باشد ، نسبت به مرحله خواب رفتگی خود ناگهان یا بتدریج بیدار می شود. این آغاز شکوفایی آدمی است . پویایی انسان از این نقطه آغاز می شود. انسانی که در پی کشف حقیقت است .
پیمان آزاد
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif]~~...ko0ochak basho0o ASHEgh ke ESHGH midanad ayin b0zo0org kardanat [email=r@A]r@A[/email]**!!!...~~
   
[تصویر:  kitty-cat-smiley-027.gif] 
[تصویر:  ko4o_96670753446949498754.png]


#49
بیاید خودمون رو دوست داشته باشیم 128fs318181
خوشا باران و وصف بی مثالش
#50
(1393 خرداد 7، 21:17)باران.. نوشته است: بیاید خودمون رو دوست داشته باشیم 128fs318181
چجوری1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j

[تصویر:  nasimhayat.png]
#51
سلام

منم میخواستم بپرسم واقعا چجوری؟ ( شعار هم نباشه عملیاتی باشه)
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


#52
یه دفعه اقا مجتبی به من گفتن
ی لیست از خوبیاتو بنویس
بعد مرور کن
یادت باشه اینا
ریشه الاهی دارن

[تصویر:  nasimhayat.png]
#53
من با حرف آقا مجتبی که می تی گفتن موافقم

مثال:
فلان کار رو میکنید و کسی ازتون تعریف میکنه...چرا تعریف رو رد میکنی و میگی کاری نکردم؟؟؟جاش لبخند بزن و تشکر کن "شما دوتایی که اون بالا پرسیدید این رو خیلی من در شماها دیدم"

همه میگن تو همچین خصلتی داری که خیی خوبه..چرا میگی نه؟؟؟و ردش میکنی

دوست داشتن خودمون کار سختی نیست..فقط کمی محبت میخواد و ریز بینی
یعنی شما هیچ کار خوبی نمیکنید که بخواین خودنون و به خاطرش دوست داشته باشید؟؟

حتما باید جلوی جنگ جهانی سوم و بگیرید یا بشید سوپر استار فلان جا یا یه کار خیلی بزرگ انجام بدین که فکر کنید تاثیر گذارید؟؟؟

و باید کمی واقع بین باشیم
مثلا من در مورد خودم میگم:
ببینید من خیلی به ندرت پیش میاد ایده ی نویی داشته باشم
اما یه ایده ی کوچیک که بهم بدن کاملا پرورشش میدم و قابل استفادش میکنم
اگه بخوام فقط به مورد اول نگاه کنم ...باید دل زده بشم..

امیدوارم بتونم با مثال های واقعی توضیح داده باشم


و در آخر...بیاید خودمون رو دوست داشته باشیم 1
خوشا باران و وصف بی مثالش
#54
سلام

ب نظرم وقتی ی چیزی رو دوست داری میتونی با :

1- مراقبت ازش
2- پرورش و رشدش
3- خوب نشون دادنش ب بقیه
4- محبت کردن بهش
5- تکریم کردن..
و....

دوست داشتنت رو نشون بدی..

حالا:
از خودمون مراقبت کنیم... چ جسم .. چ روح..
کاری نکنیم ک جسممون آسیب ببینه..
کاری نکنیم ک روحمون اذیت بشه..

مهمترین قدم هم اینه ک از اصلش دورش نکنیم.. از مسیری ک براش تعریف شده خارجش نکنیم...
بدونیم چی خوبه و چی بد.سمت بد نریم و خوبی ها رو زیاد کنیم...


پرورش بدیم خودمونو..
تو همه زمینه ها .. راکد نباشیم.. تنبل نباشیم.. منفی نگاه نکنیم..
داشته هامونو ببینیم و زیاد کنیم.. نداشته هامونو بپذیریم و رفعش کنیم..

با اخلاق خوش... با کارای خوب..
خودمونو نشون بدیم(نه خودنمایی..منظورم معرفی خودمون با بهترین هاهست)

و
....

فک کنم اینطوری بشه خودمونو دوست داشته باشیم..153258zu2qvp1d9v


در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

#55
(1393 خرداد 8، 10:51)سـُـها ^‿^ نوشته است: سلام

ب نظرم وقتی ی چیزی رو دوست داری میتونی با :

1- مراقبت ازش
2- پرورش و رشدش
3- خوب نشون دادنش ب بقیه
4- محبت کردن بهش
5- تکریم کردن..
و....

دوست داشتنت رو نشون بدی..

حالا:
از خودمون مراقبت کنیم... چ جسم .. چ روح..
کاری نکنیم ک جسممون آسیب ببینه..
کاری نکنیم ک روحمون اذیت بشه..

مهمترین قدم هم اینه ک از اصلش دورش نکنیم.. از مسیری ک براش تعریف شده خارجش نکنیم...
بدونیم چی خوبه و چی بد.سمت بد نریم و خوبی ها رو زیاد کنیم...


پرورش بدیم خودمونو..
تو همه زمینه ها .. راکد نباشیم.. تنبل نباشیم.. منفی نگاه نکنیم..
داشته هامونو ببینیم و زیاد کنیم.. نداشته هامونو بپذیریم و رفعش کنیم..

با اخلاق خوش... با کارای خوب..
خودمونو نشون بدیم(نه خودنمایی..منظورم معرفی خودمون با بهترین هاهست)

و
....

فک کنم اینطوری بشه خودمونو دوست داشته باشیم..153258zu2qvp1d9v


در پناه خدا..
یاعلی.53

حرفات کاملا عملیه و درست ولی اگر بخوایم ریزبینانه نگاه کنیم از نظر منطقی اشتباه اومدی جلو.تو اول باید یه چیزی رو دوست داشته باشی بعد بتونی ازش مراقبت کنی و تکریمش کنی و خلاصه هرچی....ینی نمیشه اول ازش مراقبت کنی بعد بهش علاقه مند بشی.

در واقع تو راه این رو نشون دادی که چطور این دوست داشتن رو به منصه ظهور برسونیم.اما سوال من و جناب علیرضا اینه که از ریشه چطور میشه به این باور رسید که: این خودی که در من حضور همیشگی داره موجودی دوست داشتنی است!!!!

(1393 خرداد 8، 8:59)باران.. نوشته است: من با حرف آقا مجتبی که می تی گفتن موافقم

مثال:
فلان کار رو میکنید و کسی ازتون تعریف میکنه...چرا تعریف رو رد میکنی و میگی کاری نکردم؟؟؟جاش لبخند بزن و تشکر کن "شما دوتایی که اون بالا پرسیدید این رو خیلی من در شماها دیدم"

همه میگن تو همچین خصلتی داری که خیی خوبه..چرا میگی نه؟؟؟و ردش میکنی

دوست داشتن خودمون کار سختی نیست..فقط کمی محبت میخواد و ریز بینی
یعنی شما هیچ کار خوبی نمیکنید که بخواین خودنون و به خاطرش دوست داشته باشید؟؟

حتما باید جلوی جنگ جهانی سوم و بگیرید یا بشید سوپر استار فلان جا یا یه کار خیلی بزرگ انجام بدین که فکر کنید تاثیر گذارید؟؟؟

و باید کمی واقع بین باشیم
مثلا من در مورد خودم میگم:
ببینید من خیلی به ندرت پیش میاد ایده ی نویی داشته باشم
اما یه ایده ی کوچیک که بهم بدن کاملا پرورشش میدم و قابل استفادش میکنم
اگه بخوام فقط به مورد اول نگاه کنم ...باید دل زده بشم..

امیدوارم بتونم با مثال های واقعی توضیح داده باشم


و در آخر...بیاید خودمون رو دوست داشته باشیم 1

دقیقا همینیه که میگی! برا من سخته بخوام تعریف دیگرانو قبول کنم.درست ترش البته اینه که دلم میخواست کار بزرگ تری ازم برمیومد.همون چیزی که تو سطرای بعدی بهش اشاره کردی.

تا حالا بارها امتحان کردم این روشو ولی بیشتر از چند روز جواب نمیده.بعد دوباره یه اتفاقی ( مثلا یه شکست یا لغزش) پیش میاد و همه ی آجرایی که رو هم گذاشتم ویران میشه و برمیگردم همون خونه اول.شایدم عقب تر!

به نظرم مساله ی خ.ا تاثیر خیلی خیلی پررنگی تو این حس های ما گذاشته! حداقل تو خود من تا وقتی خ.ا زیاد نبود خودم رو واقعا دوست داشتم.کم کم این حس کم رنگ شد و از دوست نداشتن به انزجار رسیده حتی!

[تصویر:  nasimhayat.png]
#56
(1389 بهمن 9، 22:01)مجتبی نوشته است:  


ما مال خدا هستیم ، پس خودمون رو دوست داشته باشیم !

خودمون مال خودمون نیستیم ، خودمون مال خدا هستیم 5353

cheshmak
ما مال خداییم و اشرف مخلوقات هستی!
به نظر من همین یه جمله کافیه برای دوست داشتن خودمون


مریم جان صفحه های قبل این تاپیک رو خوندی؟شاید به جوابت برسی

نقل قول: به نظرم مساله ی خ.ا تاثیر خیلی خیلی پررنگی تو این حس های ما گذاشته! حداقل تو خود من تا وقتی خ.ا زیاد نبود خودم رو واقعا دوست داشتم.کم کم این حس کم رنگ شد و از دوست نداشتن به انزجار رسیده حتی!

(1393 فروردين 4، 9:18)سنــا نوشته است:
نگرانی قرآن که میگه گناه نکنید اینه ، چون گناه یه هیجان ممکنه  تو یه لحظه باشه ولی بعد تخریب میکنه گیرنده های لذت زندگی رو.
گاهی وقتا این تخریب خیلی عمیق میشه و دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد


قرآن چرا میگه هدف داشته باشین ؟ چون اگر من هدف نداشته باشم لذت زندگی رو نمیچشم


چرا میگه خوبی کنید ؟چون خوبی واقعا لذت داره


چرا میگه با دوستان من همراه شید؟ چون میگه من یه جای خوبی میبرمتون که خیلی بهتون خوش میگذره
فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً می خوام یه زندگی خوب رو به شما بدم



برا همین قرآن خیلی سادست
خیلی ظلم کردن کسانی که قرآن رو پیچیده کردن که هی میخونیم نمی فهمیم
قرآن خیلی قشنگه، خیلی زبان مهر داره . لازم نیست خیلی عربی بلد باشی .همین که بفهمی چی میگه میتونی باهاش زندگی کنی
#57
(1393 خرداد 9، 1:48)مریم .. نوشته است: حرفات کاملا عملیه و درست ولی اگر بخوایم ریزبینانه نگاه کنیم از نظر منطقی اشتباه اومدی جلو.تو اول باید یه چیزی رو دوست داشته باشی بعد بتونی ازش مراقبت کنی و تکریمش کنی و خلاصه هرچی....ینی نمیشه اول ازش مراقبت کنی بعد بهش علاقه مند بشی.

در واقع تو راه این رو نشون دادی که چطور این دوست داشتن رو به منصه ظهور برسونیم.اما سوال من و جناب علیرضا اینه که از ریشه چطور میشه به این باور رسید که: این خودی که در من حضور همیشگی داره موجودی دوست داشتنی است!!!!

سلام

بیا فرض  کنیم توی خیابون هستی و ی ماشین داره با سرعت میاد.. تو هم میخوای از عرض خیابون رد بشی..چ میکنی؟
بیا فرض کنیم ک ی اتفاقی افتاده و ب تو ی تهمت نادرست زدن.. چ میکنی؟
بیا فرض کنیم ک ی نفر میاد و جلوی ی جمع میخواد بزنه تو صورتت چ میکنی؟


حتی اگه حب ذاتی ک میدونیم رو ندید بگیریم..رفتار عادی ما تو این س حالت و موارد مشابهش بهمون ثابت میکنه ک ما خودمون رو دوست داریم.. چ جسم.. چ آبرو.. چ شان و منزلتمونو..


حتی اونی هم ک خود کشی میکنه خودشو دوست داره!

چیزای ک گفتم برای اینه ک ب خودمون نشون بدیم ک خودمونو دوست داریم..همین حس ذاتی و فطری رو علنی کنیم..
دقیقا منطقی!
ما محبت و علاقه و حب رو داریم..باید نشونش بدیم ب خودمون تا کم کم باورمون بشه .. تا کم کم اندازه هایی ک با رفتار های ناصحیح تغییر کرده درست بشه..1

در پناه خدا..
یاعلی.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

#58
(1393 خرداد 9، 16:50)سـُـها ^‿^ نوشته است:
(1393 خرداد 9، 1:48)مریم .. نوشته است: حرفات کاملا عملیه و درست ولی اگر بخوایم ریزبینانه نگاه کنیم از نظر منطقی اشتباه اومدی جلو.تو اول باید یه چیزی رو دوست داشته باشی بعد بتونی ازش مراقبت کنی و تکریمش کنی و خلاصه هرچی....ینی نمیشه اول ازش مراقبت کنی بعد بهش علاقه مند بشی.

در واقع تو راه این رو نشون دادی که چطور این دوست داشتن رو به منصه ظهور برسونیم.اما سوال من و جناب علیرضا اینه که از ریشه چطور میشه به این باور رسید که: این خودی که در من حضور همیشگی داره موجودی دوست داشتنی است!!!!

سلام

بیا فرض  کنیم توی خیابون هستی و ی ماشین داره با سرعت میاد.. تو هم میخوای از عرض خیابون رد بشی..چ میکنی؟
بیا فرض کنیم ک ی اتفاقی افتاده و ب تو ی تهمت نادرست زدن.. چ میکنی؟
بیا فرض کنیم ک ی نفر میاد و جلوی ی جمع میخواد بزنه تو صورتت چ میکنی؟


حتی اگه حب ذاتی ک میدونیم رو ندید بگیریم..رفتار عادی ما تو این س حالت و موارد مشابهش بهمون ثابت میکنه ک ما خودمون رو دوست داریم.. چ جسم.. چ آبرو.. چ شان و منزلتمونو..


حتی اونی هم ک خود کشی میکنه خودشو دوست داره!

چیزای ک گفتم برای اینه ک ب خودمون نشون بدیم ک خودمونو دوست داریم..همین حس ذاتی و فطری رو علنی کنیم..
دقیقا منطقی!
ما محبت و علاقه و حب رو داریم..باید نشونش بدیم ب خودمون تا کم کم باورمون بشه .. تا کم کم اندازه هایی ک با رفتار های ناصحیح تغییر کرده درست بشه..1

در پناه خدا..
یاعلی.53

موافق نیستم باهات.

ولی جای بحثش اینجا نیست فکر کنم.دوتایی بحث کنیم بهتره 1 

حب ذاتی که میگی با دوست داشتنی که من میگم یکی نیستن.البته این نظر شخصی منه و میتونه صد در صد غلط باشه.

در هر حال ممنون53

[تصویر:  nasimhayat.png]
#59
سلااااام
با اجازه اساتید من ب صورت قاشق نشسته می پرم وسط بحثتون42

(لدفن ب کلمه های بُلد دقت نمایید)

ببینین.....اینکه من فکر کنم که خودم رو دوست ندارم!....مشکل از وجود من نیست!بلکه مشکل قطعا و یقینا از ایدئولوژی اشتباه منه!اشکال در نوع جهان بینی و خود شناسیه منه!

 یه مثالی رو قبلا هم نوشته بودم فکر کنم...ی فیلسوفی هست(ممکنه سوء تعبیر بشه پس اسمشو نمیارم!)ی نظریه ی خیلی مزخرف داره!در عین حال که مسخره س ولی خوب جالبه.....
میگه دنیا شمایین و هر آنچه در اطراف شماست ناشی از تصور شماس...(یعنی همه چی توهمه !)حالا این نظریه قضیه ش مفصله پس بیخیال!

ولی مقصودم اینه.....ما وقتی بتونیم بپذیریم و باور کنیم که دنیا منم...یعنی اول منم!نه دوم و سوم و چهارم یا آخر!فقط اول....اول منم....وجودِ منه....خدا منم..دنیا منم....یعنی من پر از خدام...و خداشناسی من ناشی از خود شناسی من خواهد بود....راحت تر بخوام بیان کنم اینکه....خدا خودِ منم....نه اینکه من آفریننده ام!منظورم وجود و شناخته...

شما اول وجود خودتون رو باور و دوست دارین بعد وجود دیگران رو...شما اگه وجود نداشته باشین چطور میتونین مثلا مادرتون رو دوست داشته باشین؟...پس دوست داشتن ناشی از وجودِ شخص شماست!پس نمی تونین بگین که خودتون رو دوست ندارین....فقط نمی دونین این قضیه رو!!!

ی مثال سخیف تر!شما وقتی میتونین انگشترتون رو دوست بدارین که اون رو توی انگشتتون ببینین!اگه انگشتی نباشه خوب چطور میتونین انگشترتون رو دوست داشته باشین؟حتی توی ویترین هم انگشتر رو توی انگشت خودتون تصور میکنین که دوستش می دارین!بدون انگشت دوست داشتن انگشتر بی معنیه!اصلا ممکن نیست!

پس شوما وقتی وجود دارین قطعا خودتون رو دوست خواهید داشت....فقط ممکنه ی وقتایی آدم از دست خودش ناراحت بشه!که اون بحثش جداست....

من فکر میکنم آدما حق دارن ی وقتایی از دست خودشون ناراحت بشن...فقط نباید بذارن این قضیه طولانی بشه....چون اونوقت ممکنه فکر کنن که خودشون رو دوست ندارن!در حالی که فکرشون اشتباهه!!23
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
 سپاس شده توسط
#60
سلام

بارونی خانوم حرف شما رو تاحدی قبول دارم

تا جایی ک نقطه پرگار از خدا نیاد رو خودم 

اون قسمت خود شناسی و خداشناسیش  که درسته و اون قسمت من پر از خدام هم یعنی تجلی صفاتی از خدا تو منه

شنیدم من خدا تجلی 7 صفت از صفات خودشو تو نهاد ادمی قرار داده

و هرکسی بتونه این این 7 تا رو تو وجود خودش بشناسه و پرورشش بده موفقه

این ها به کنار

اما من هرکاری کنم نمیتونم تو مخم فرو کنم که اول خودم بعد دیگری ( اینرو هرکار کردم نتونستم حلش کنم تو وجود خودم )

از طرفی

مگه تو قران نگفته که رسول ( حضرت محمد صلی الله و علیه و آله) رو اسوه نیکویی برای شما قرار دادیم

منظور رو 14 معصوم بگیریم کدوم روایت رو دیدید که معصومی گفته باشه اول خودم بعد دیگری


من فکر میکنم همه چی بر میگرده به فطرت و وجدان و یا یکمی حسادت یا بهتره بگم غبطه نسبت به اطرافیان

وقتی یکی که وجدانش بیداره و فطرتش و ذاتش پاکه و خوبه

گناهی که میکنه باعث میشه این لوح دل  لکه دار بشه و این از اون فطرتش بدوره

وجدانش ازونجا که بیداره باعث عذاب وجدانش میشه و باعث بد و بیراه گفتن به خودش میشه

از طرفی هم وقتی من نسبت به اطرافیانم خودمو کمتر ببینم با توجه به تلاشی که میکنم این باعث سرخوردگیم میشه

شاید از اون ملاکی که به چشم میاد و عرفه اونا از من برتر باشن و از ابعاد دیگه بر فرض مثال من سرتر باشم ولی چون عرف اونو برتر میدونه اون فقط به چشم میاد

که این یجور قیاس کردنه


( که حتی من توی یک سخنرانی شنیدم کار شیطانی هست یعنی خود شیطان هم با قیاسی که کرد داستان ها شروع شد)
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان