عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آشنایی با زندگی ائمه اطهار (ع)

#46
مختصری درباره حضرت زینب(س)
زینب دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است.‌‌معروف‌ترین نام وی زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر» آمدهو معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.
حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه دیده به جهان گشود.
بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته‌ شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود:
«به حاضران و غایبان امّتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند خدیجه کبری (س) است.»
برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینه اللّه، نائبه الزهرا، نائبه الحسین، عقیله النساء، شریکه الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکه الحسین.
وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید (درگذشت جدش پیامبر (ص)، درگذشت و سختی‌های مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، فاجعه کربلا و شهادت برادرش امام حسین (ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام) ام المصائب نیز لقب داده‌اند.
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
#47
[b]مختصری از زندگانی امام محمد تقی علیه السلام 53 [/b]

نام: محمّد

لقب: جواد، التقی

کنیه: ابو جعفر

نام پدر: علی

نام مادر: خیزران

روز ولادت(ه ق): 10 رجب سال 195 ه قمری

مکان ولادت: مدینه-عربستان سعودی

مدت امامت(ه ق): 17 سال

مدت عمر(ه ق): 25 سال

روز شهادت(ه ق): 30 ذیقعده سال 220 ه ق

فرمانروایان زمان: معتصم

قاتل: معتصم

محل دفن: کاظمین - عراق

فرزند پسر: 4

فرزند دختر:7



ولادت
نهمین امام شیعیان نام مبارکش محمد است و القاب و کنیه‌های فراوانی دارد؛ مشهورترین لقبش جواد و هادی است و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوجعفر.
امام جواد علیه السلام در 10 ماه رجب سال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دنیا گشود. پیشگویی ولادت آن امام از زبان پدر بزرگوارش چندین بار مطرح شده بود. مادر بزرگوار امام جواد علیه السلام خیزران نام دارد؛ زنی از خاندان ماریه قبطیّه یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله.


دوران امامت امام محمد تقی (ع)
دوران کودکی امام جواد علیه السلام از دوران شیرخوارگی تا زمانی که در سن هشت سالگی به امامت رسید، با حوادث گوناگون آمیخته است. با شهادت امام رضا علیه السلام و به امامت رسیدن امام جواد در سن کودکی، یکی از موضوعاتی که حتی برخی از یاران امام هشتم را دچار شک و تردید کرد، کم‌ سن‌ و‌ سالی امام جواد جهت مقام امامت بود. به همین دلیل در مواردی امام رضا علیه السلام و در موارد دیگری، خود امام جواد به تبیین آن پرداختند و به شبهه‌ها پاسخ گفتند.
امام جواد علیه السلام نسبت به سایر امامان در سن بسیار کمی به امامت رسید.

ازدواج امام محمد تقی (ع)
امام جواد علیه السلام،دو همسر داشتند
یکی بنام سمانه مغربیه و یکی هم ام الفضل دختر مامون
سمانه کنیزی بود که به دستور امام جواد خریداری شد وهمه فرزندان امام جواد علیه السلام از سمانه بود، جناب سمانه مادر امام هادی علیه السلام هستند،امام هادی در وصف مادرشان میفرماید: مادرم زنی بود که عارف به حق امامت بوده و اهل بهشت هست..
اما ام الفضل ،دختر مامون بود که به اجبار مامون به ازدواج امام جواد علیه السلام درامد
در برخی منابع آمده است که مامون در دیدار با امام آنقدر شیفته امام جواد شد که دخترش را به عقدش درآورد و برخی منابع دیگر آمده است که هدف مامون زیر نظر گرفتن امام علیه السلام و ارتباط ایشان با شیعیان بوده است.

دوران امامت تا شهادت
امام جواد علیه السلام همچون امامان دیگر با بهره‌مندی از علوم و معارف ناب توحیدی و دریافت حقایق از عوالم بالا در صحنه‌های مختلف، گوشه‌هایی از اقیانوس نامتناهی علم و حکمت خویش را در زندگی سراسر رحمت خویش به نمایش گذاشته است.

ام الفضل که در کاخ های خلفای عباسی زندگی کرده بود همواره در نامه های زیادی به پدرش از زندگی ساده امام جواد علیه السلام شکایت میکرد، اما مامون توجهی به این نامه ها نمیکرد
بعد از مرگ مامون ،معتصم که کینه شدیدی نسبت به اهل بیت داشت به خلافت رسید و به اجبار امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد و در آنجا ساکن کرد
در بغداد جعفر ابن مامون برادر ام الفضل ،معتصم را که به اندازه ی کافی از اهل بیت نفرت داشت تحریک کرد و سرانجام تصمیم به شهادت امام گرفتند.

در نهایت به تحریک جعفر ابن مامون و معتصم ،سم وزهری به ام الفضل دادند و ام الفضل با تزریق سم به انگور و خوراندن آن به امام جواد علیه السلام ،امام را در تاریخ 220 ه قمری به شهادت رساندند.
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
#48
ب مناسبت ولادت حضرت زینب .


زینب دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است.زینب به معنای زینت پدر است. بنابر برخی منابع،حضرت زینب(س) در 6 جمادی الاول سال پنجم یا سال 6 قمری در مدینه متولد شد. حضرت زینب فرزند سوم فاطمه زهرا سلام الله علیها میباشد. نام گذاری حضرت زینب (س)،توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرائیل از سوی خداوند این نام را به  پیامبر(ص) رسانده است در کتاب الخصائص الزینبیه امده است پیامبر او را بوسید و فرمود «حاضران امتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند: همانا او مانند جده اش خدیحه است.»

زینب سال 17 ق با پسرعمویش عبدالله بن جعفر،ازدواج کرد.در برخی منابع از چهار پسر یک دختر به عنوان فرزندان زینب وعبدالله نام برده است.مشهور است که دو تن از شهدای کربلا فرزندان حضرت زینب بوده اند

برای وی القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشمف عالمه غیر معلمه، عارفه، فاضله، کامله، عقیله النسا
یکی از شئون حضرت زینب این است که «زینب دختر امام المومنین» زینت پدر است، چطور می شود که یک نفر زینت حیدر شود؟انگشتر اگر زینت دست ماست یعنی اگر نباشد زیبایی دست ما کم می شود.وقتی انگشتر دست کنیم یک کمالی به دست ما اضافه می شود که زینت ما می شود.
چه کمالی می شود به علی بن ابی طالب اضافه کرد که زینت امیرالمومنین شود؟این یک فضیلت بهت انگیز است برای زینب

زینب علیه السلام به گواهی امام سحاد علیه السلام دارای علم الهی است، آن جا که به عمه اش خطاب کرد وفرمود:«تو دانسمندی هستی که معلم ندیده وفهمیده ای هستی درحالی که آنرا کسی به تو نیاموخته است»
 این از کسی که مادرو پدرش هر دو معصوم هستند بعید نیست، درعالم هستی تنها فرزندان فاطمه سلام الله علیها این خصوصیات را داشتند که هم پدرشان معصوم بود وهم مادرشان صدیقه طاهره.
#49
کانَ عَلِیٌّ (ع) یَأْتِی السُّوقَ فَیَقُولُ: «یَا أَهْلَ السُّوقِ اتَّقُوااللَّهَ وَإِیَّاکمْ وَالْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ السِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ الْبَرَکةَ فَإِنَّ التَّاجِرَ فَاجِرٌ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَاهُ السَّلَامُ عَلَیْکمْ ثُمَّ یَمْکثُ الْأَیَّامَ ثُمَّ یَأْتِی فَیَقُولُ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَکانَ إِذَا جَاءَ قَالُوا قَدْ جَاءَ الْمَرْدْ شِکنْبِه فَکانَ یَرْجِعُ إِلَی سرته [سُرِّیَّتِهِ ] فَیَقُولُ: إِذَا جِئْتُ قَالُوا: قَدْ جَاءَ الْمَرْدْ شِکنْبِه فَمَا یَعْنُونَ بِذَلِک قَالَتْ لَهُ: یَقُولُونَ: قَدْ جَاءَ عَظِیمُ الْبَطْنِ فَیَقُولُ: «أَسْفَلُهُ طَعَامٌ وَ أَعْلَاهُ عِلْمٌ»
علی (ع) به بازار کوفه می آمدند و می فرمودند: بازاری ها تقوا پیشه کنید و مبادا برای کار تجارتتان قسم بخورید که این کار مال را از بین می برد و برکت را می گیرد؛ همانا تاجر فاجر است. اگر بازرگانی نخواهد حق را بستاند و حق بدهد و به حق عمل نکند در معامله اش فاجر است. سپس خداحافظی می کردند و بعد از چند روز دوباره می آمدند و به مردم تذکر می دادند وقتی برای بار دوم به بازار می آمدند، در بازار می پیچید که مرد شکنبه آمد! وقتی امام به محل حکومت خودشان برگشتند پرسیدند که وقتی در بازار بودیم می گفتند مرد شکنبه آمد. معنی این حرفشان چه بود؟ (برداشت اجتماعی از روایت این است که زبان فارسی در بازار کوفه اینطور رواج داشته و اطرافیان نزدیک امیرالمؤمنین هم به زبان فارسی آگاهی داشته اند) در پاسخ گفتند که مردم می گویند مرد شکم بزرگ آمد. حضرت (بدون اینکه ناراحت شوند و بگویند آنها را تنبیه کنند) فرمودند: پایین آن غذا است و بالای آن علم.
من نوع روایت را عمداً به گونه ای انتخاب کردم که ببینید ما در روایات کاوش نشده خودمان چه مواردی داریم. انبوهی از درس های ریز و درشت در این روایات وجود دارد و باید در منابر و سخنرانی ها به جای شکل گرایی و ظاهر گرایی عجیبی که گرفتارش هستیم از این مطالب استفاده کنیم.
#50
سلام شاید شمام تا الان و امشب اسم خطبه فدکیه به گوشتون خورده باشه مثل من... همین الان بعد از چند وقت که برام سوال بود چیه مطالعه اش کردم، کوتاه بود ولی موضع حضرت فاطمه درمقابل دولت حاکم و  ملت مشخص بود 
حضرت اشاره میکنن به دلایل اینکه چرا انصاری که زمان پیامبر جونشون در میرفت برای فدا شدن در راه اسلام و پیامبر اسلام، الان ساکت شدن. .. درواقع چی میشه که ادم نسبت به ولیّ زمانش بی تفاوت میشه....

همینطور درمورد خدا و حکمت خلقت و عبادت و معاد و نبوت توضیح میدن که اونام جالب بود، برای اطلاع بیشتر از ویژگی و اهمیت این خطبه ارجاعتون میدم به این صفحه و سرچی که خودتون میزنید.

دانلود خطبه فدکیه نسخه خوانا و قابل چاپ

پ.ن:امیدوارم جای درستی رو برای گذاشتن این پست انتخاب کرده باشم.
#51
[فصل (48) جريان مباهله با نصاراى نجران و فضيلت على ع در آن داستان‏]


چون اسلام پس از جريان فتح مكه و جنگهاى ديگر گسترش يافت، و نيرومند شد، هيئتهاى مختلفى براى بررسى اوضاع و احوال مسلمانان و ديانت مقدس اسلام بسوى پيغمبر اكرم (ص) روان شده و اعزام گشتند، و برخى از آنان اسلام مى‏آوردند، و برخى امان ميخواستند تا بسوى قوم خود بازگشته و هر چه صوابديد آن حضرت (ص) است در باره ايشان معمول دارد، و از جمله هيئتهائى كه بمدينه آمدند ابو حارثة كشيش بزرگ نصاراى نجران بود كه بهمراهى سى تن از مردان مسيحى آن شهر بنزد آن حضرت (ص) آمدند و از آن جمله بود: عاقب، و سيد، و عبد المسيح (كه اين سه تن از بزرگان و دانشمندان ايشان بودند) پس هنگام نماز عصر بمدينه رسيدند و اينان لباسهاى ديبا پوشيده بودند كه صليب نيز بر آن بود، يهوديان بنزد ايشان رفته با يك ديگر گفتگوها كردند، نصارى بيهود گفتند: شما بر چيزى نيستيد (و دينتان باطل و بيهوده است) يهود بآنها گفتند: شما بر چيزى نيستيد، (خلاصه هر كدام مذهبى ديگرى را باطل ميدانستند) و در همين باره خداى سبحان اين آيه را نازل فرمود: «و يهود گفتند: نصارى بر چيزى نيستند، و گفتند نصارى يهود بر چيزى نيستند» تا آخر آيه (سوره بقرة آيه 113).
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 155
پس هنگامى كه رسول خدا (ص) نماز عصر را خواند بسوى او رو كردند و جلوى آنان كشيش بزرگ آنها بود، پس رو بآن حضرت كرده گفت: اى محمد در باره بزرگ ما حضرت مسيح چه گوئى؟ پيغمبر (ص) فرمود: بنده خدا بود كه او را برگزيده و مخصوص گردانيد، كشيش بزرگ گفت: اى محمد آيا براى او پدرى سراغ دارى كه او را بوجود آورده باشد؟ پيغمبر (ص) فرمود: جريان زناشوئى در كار نبوده تا پدر داشته باشد! گفت: پس چگونه گوئى كه او بنده آفريده شده است و تو تاكنون بنده آفريده‏شده نديده جز اينكه از راه زناشوئى و داراى پدر باشد؟ خداى سبحان آياتى از سوره آل عمران نازل فرمود تا باين آيه كه فرمايد: «همانا مثل عيسى نزد خداوند مانند آدم است كه او را از خاك آفريد پس باو گفت: باش پس شد، سخن حق از پروردگار تو است و تو مباش از شكّ‏كنندگان، پس هر كس در آن با تو ستيزه كند از آنچه بيامده است تو را از دانش، بگو بيائيد بخوانيم و فرزندان ما و فرزندان شما را و زنان ما و زنان شما را، و ما خود را و شما خويش را سپس بيكديگر نفرين ميكنيم و بگردانيم لعنت خدا را بر دروغگويان» (سوره آل عمران آيه‏هاى 59 تا 61) پس رسول خدا (ص) اين آيات را بر نصاراى نجران‏ خواند، و آنها را بمباهله (يعنى نفرين كردن بيكديگر) دعوت كرده فرمود: همانا خداى عز و جل بمن خبر داد كه پس از مباهله‏ هر آن كس كه بر باطل است عذاب بر او نازل شود، و بدان وسيله حق از باطل جدا گردد، پس كشيش بزرگ با عبد المسيح و عاقب براى مشورت انجمن كردند و تصميم ايشان بر اين شد كه تا صبح روز ديگر از او مهلت بخواهند (و فردا با او مباهله كنند) چون بنزد مردان خويش بمنزلهاى خود باز گشتند كشيش بزرگ بآنها گفت: فردا نگاه كنيد ببينيد اگر محمد با فرزندان و خاندان خود

الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 156
آمد از مباهله با او بپرهيزيد، و اگر با اصحاب و يارانش آمد با او مباهله كنيد (و نترسيد) كه بر چيزى نيست (و دين حق را دارا نيست) چون فردا شد پيغمبر (ص) در حالى كه دست على بن ابى طالب عليه السّلام را در دست داشت و حسن و حسين از جلو و فاطمه عليها السّلام از پشت سرش ميرفتند براى مباهله حاضر شد، و نصارى نيز كه كشيش بزرگ پيشاپيش آنها بود (براى مباهله) بيرون شدند، همين كه كشيش پيغمبر (ص) و همراهانش را بديد پرسيد كه اينان (كه همراهش هستند) كيانند؟ بدو گفته شد: او پسر عمويش على بن ابى طالب است، و هم او داماد و پدر فرزندان و محبوبترين مردمان بنزد اوست، و آن دو كودك فرزندان دخترش كه از شوهرش على است ميباشند، و آن دو نيز محبوبترين مردمان نزد اويند، و آن زن دخترش فاطمه است كه گراميترين مردمان پيش او است، و پيش پيغمبر از ديگران نزديكتر است (يعنى علاقه قلبى آن حضرت باو بيش از ديگران است) كشيش رو بعاقب و سيد و عبد المسيح كرده گفت: نگاه كنيد و ببينيد كه او با نزديك‏ترين و گرامى‏ترين فرزندان و خاندان خود آمده تا بوسيله آنان مباهله كند و با كمال اطمينان باينكه بر حق است آمده و بخدا سوگند اگر بر برهان خود مى‏ترسيد اينان را بهمراه خود نمى‏آورد، از مباهله كردن با او بپرهيزيد، و بخدا سوگند اگر بخاطر انديشه از قصر (پادشاه روم) نبود هم اكنون من مسلمان ميشدم، ولى بهر چه ميانه شما و او سازش و اتفاق مى‏شود با او مصالحه كنيد (و صلح بر قرار سازيد، و هر چه در برابر صلح از شما خواست بپذيريد) و بشهرهاى خود بازگرديد، و براى خود فكرى بكنيد، باو گفتند: ما پيرو فرمان تو هستيم هر چه كردى بدان گردن نهيم، پس كشيش رو بحضرت (ص) كرده گفت: اى ابو القاسم ما با تو مباهله نمى‏كنيم، ولى مصالحه ميكنيم، پس با ما صلح كن بدان چه ما بدان گردن نهيم (و هر چه خواهى براى شرط صلح معين كن تا بپردازيم) پيغمبر (ص) با آنها مصالحه كرد بر اينكه هر سال دو هزار حله (جامه نو) از حله‏هاى اواقى باو بدهند (اواقى جمع اوقيه است و اوقيه برابر با هفت‏

الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 157
مثقال طلا، و چهل درهم است) كه ارزش هر حله چهل درهم تمام عيار شد و هر چه از آن قيمت كم و زياد شد روى همان چهل درهم حساب كنند (يعنى اگر ارزش آن حله‏ها كمتر بود يا زيادتر بود ميزان همان چهل درهم باشد كه پس از ضرب چهل در دو هزار حاصل جمع هشتاد هزار درهم مى‏شود و حله‏ها در هر سال روى همرفته بايد بارزش هشتاد هزار درهم باشد) و آن حضرت (ص) صلحنامه در اين باره براى آنان نوشت بدين شرح:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ اين صلحنامه ايست از محمد پيامبر خدا براى اهل نجران و توابع و اطراف آن كه گرفته نشود از ايشان چيزى از طلا و از نقره و ميوه و برده جز دو هزار حله از حله اواقى كه قيمت هر حله چهل درهم باشد، و اگر كم و زيادى شد بهمان حساب باشد، هزار حله آن را (قرار شد هر ساله) در ماه صفر بدهند و هزار حله ديگر را در ماه رجب بپردازند، و بر ايشانست كه چهل دينار براى خرج منزل فرستاده يا فرستادگان من بپردازند، و بر ايشان است كه هر گاه در يمن جنگى و حادثه از جانب قبيله ذى عدن روى دهد بعنوان عاريه مضمونة (كه اگر از بين رفت مانند آن را باز دهند) سى زره و سى اسب و سى شتر بمسلمانان (براى جنگ با آنان) بدهند و براى آنهاست باين صلحنامه پناه خدا و ذمه محمد بن عبد اللَّه (يعنى پس از اين صلحنامه در پناه خدا و زنهار رسول خدا هستند) و پس از اين سال اگر كسى از آنها ربا خورد ذمه از من بر او نيست (يعنى اين صلح مشروط است باينكه پس از اين ربا نخورند، و اگر خوردند در زنهار و امان خدا و رسول نيستند).
پس آن گروه نامه صلح را گرفته و باز گشتند.
[فصل (49) نتيجه فصل سابق‏]
و در داستان نجران بيان فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام است، و نيز در اين داستان نشانه بر صدق نبوت‏
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 158
پيغمبر (ص) و معجزه اوست كه دلالت بر پيغمبرى او كند، مگر نبينى كه چگونه نصرانيان اقرار بنبوت آن حضرت (ص) كردند، و چگونه رسول خدا (ص) يقين بسرپيچى كردن ايشان از مباهله داشت، و آنان نيز ميدانستند كه اگر با او مباهله كنند عذاب بر آنها نازل خواهد شد، و آن حضرت (ص) نيز اطمينان كامل داشت كه بر آنان ظفر خواهد جست و در مقام احتجاج و دليل آوردن آنان را شكست خواهد داد، و خداى تعالى در آيه مباهله حكم فرمود كه على عليه السّلام جان پيغمبر (ص) است، و از حكمى كه فرموده روشن گردد كه على عليه السّلام بآخرين درجه فضيلت رسيده، و با پيغمبر (ص) در كمال و مقام عصمت از گناهان مساوى و همدوش است، و همانا خداى تعالى او و همسرش و دو فرزندش را با خردساليشان براى پيغمبر (ص) حجتى واضح، و براى دين او برهانى روشن قرار داد، و باين مطلب تصريح فرمود: كه حسن و حسين فرزندان اويند و روشن گردد كه مقصود از زنان كه خطاب بآنان متوجه شده فاطمه عليها السّلام است كه رسول خدا (ص) در مقام مباهله و احتجاج او را خواند، و اينها كه گفته شد فضيلتى است (براى اين خاندان) كه هيچ يك از امت در اين فضيلت شريك آنان نگشت، و كسى هماورد و همانند آنان نشد، و اين نيز بفضيلتهاى گذشته امير المؤمنين عليه السّلام كه بيان داشتيم پيوست شود.
پ.ن:ان شاءالله پستم اسمن نباشه در صورت اسپم بودن پست از مدیران معذرت میخوام 303
#52
✨﷽✨


‼️یک وقت می‌گوییم علی(علیه السلام) را "که" کُشت؟
یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟

اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!!
البته عبد الرحمن ابن ملجم،

‼️و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت،
باید بگوییم "جمود"، "خشک مغزی" و "خشکه مقدسی"؛

همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می‏کردند، واقعاً خیلی تأثرآور است. علی به جهالت و نادانی این ها ترحم می‌کرد، تا آخر هم حقوق این ها را از بیت المال می‌داد و به این ها آزادی فکری می‌داد...

❇ابن ابی الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که این ها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب‏ نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم...
✳اسلام ونیازهای زمان - شهید مطهری
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان