عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر و نثر ادیبان

#16
[تصویر:  xqs7j1pp9w5d2w1bkzn.jpg]

دو کس رنج بیهوده برند و سعی بی فایده کردند . یکی ، ان که اندوخت و نخورد و دیگر انکه اموخت و نکرد.


علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست، نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند
ان تهی مغز را چه علم و خیر
که بر او هیزم است یا دفتر
(گلستان سعدی)
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#17
نه تو می مانی نه اندوه ونه هیچ یک از مردم این ابادی
به حباب نگران لب این رود قسم
وبه کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عر یانند
بر تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به ایینه
نه
ایینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی ...
اه از ایینه دنیا که چه خواهد کرد
گنجه های امروز :پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا:همه ای کاش ای کاش
ظرف امروز ولیکن خالیست ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید
در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن با قیست
تا خدا هست به غم وعده این خانه مده.
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#18
مهم نیست که شما سر نگون شوید .مهم ان است که دو باره به پا خیزید"ونسان لومباردی"

امید و ارزو اخرین چیزی ست که دست از گریبان بشر برمیدارد"روسو"
خنده بهترین اسلحه جنگ با زندگی ست"اناتول فرانس"
نا امید نباش زیرا ممکن است اخرین کلیدی که در جیب داری قفل را بگشاید
اگر در های همه خطا ها را بر خود ببندی حقیقت پشت در خواهد ماند.
ما حق انتخاب داریم ولی این کار بدون رنج نیست"جوزفین هارت"
سینه ای که خالی از یاد خدا باشد همچون محکمه ای است که قاضی در ان وجود ندارد."ویکتور هوگو"
بهترین انتقامی که می توانی از سرنوشت بگیری این است که شاد باشی.
شکست چیزی نیست جز دست کشیدن از تلاش."البرت هوبارد"
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#19
تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم که پشت پرده اشکم سپیده سر میزد(هوشنگ ابتهاج)

داستان سنگ صبور(1) :"یکی بود یکی نبود. غیر خدا هیچ کس نبود.هرچه رفتیم راه بود .هرچه کندیم چاه بود .کلیدش دست ملک جبار بود!دختری بود فاطمه نام.روزی سر راهش به باغی رسید.در زد.در باز شد و همین که فاطمه قدم به باغ گذاشت یک مرتبه در بسته شدو دیوار جایش را گرفت.فاطمه پس از گریه زیاد گرسنه و تشنه شد و بلند شد تا در باغ بگردد شاید چیزی برای خوردن پیدا کند.دید باغ در اندشتی با درختای میوه جور واجوریست و میان انها عمارتی قرار دارد.صدا زد کسی جواب نداد . پس شروع کرد به وارسی عمارت .از شش اتاق گذشت همین که به اتاق هفتم رسید دید یک نفر در رختخواب خوابیدده و روی صورتش ملافه سفیدی هست .ملافه را کنار زد و دیدپسری جوانه مثل پنجه افتاب .جوان را صدا زد .جم نخورد.پارچه را پس زد و دید همه بدن جوان گله به گله سوزن فرو کردهاند.فاطمه ترسید .مات و مبهوت نگاه کرد به دور و برش.تکه کاغذی بالای سر جوان دیدروی کاغذ نوشته بودند:هرکی 40 شب و 40 روز بالای سر این جوان دعا بخواند و سوزن ها را از بدنش بیرون بکشد و همه این روز ها و شب ها با یک انگشتانه اب به سر ببرد روز 40 ام جوان عطسه می کند و بیدار می شود.
فاطمه 35 روز بالای سر جوان نشست و دعا کرد و فوت کرد به اون و هروز یکی از سوزن ها را از بدنش بیرون کشید.دیگر از تشنگی و گشنگی و گرسنگی رمقی براش باقی نمونده بود.در این موقع از پشت دیوار باغ صدای ساز بلند شد .فاطمه رفت رو پشت بام .دید یه دسته کولی بار و بندیلشان را گذاشته اند و دارن می زنند و می رقصند.فاطمه صدا زد:(اهای باجی ! اهای ننه!شما را به خدا یکی از دختر هایتان را بدهید به من که از تنهایی دق نکنم .)سر دسته کولی ها قبول کرد .فاطمه طنابی انداخت و دختر کولی را بالا کشید .برد حمام .لباس نو به او پوشانید وگفت به او:(تو مونس و همدم من باش) اما از جوانی که در اتاق هفتم خوابیده بود به او چیزی نگفت.دختر کولی بو برد که در اتاق هفتم خبر هایی هست که فاطمه از اون پنهان می کند .فردایان روز دختر کولی رفت پشت در اتاق هفتم .از لای در نگاه کرد دید فاطمه به جوان دعا می خوند و فوت می کند.روز 40 ام وقتی فاطمه هنوز از خواب بیدار نشده بود دختر کولی دوید و رفت بالای سر جوان و سوزن40 ام را بیرون کشید.جوان عطسه ای کرد و بیدار شد و دختر خود را به جای فاطمه جا زد.داستان زندگی او را تعریف کرد و گفت 40 روزه بالای سر جوان دعا می خوانده و از او پرستاری می کرده.پسر هم دختر کولی را به زنی گرفت و فاطمه بیچاره هم شد کنیز دختر کولی.از قضای روزگار طلسم جوان که شکست معلوم شد پسر پادشاه است و همه فک و فامیلش هم ظاهر شدند .پادشاه هفت شب و هفت روز شهر را اذین بست و برای پسرش و دختر کولی عوسی گرفت
جوان بعد از چند ماه بار سفر را می بندد و فاطمه از او سنگ صبور می خواهد .جوان از دکان داری می شنود( که هرکس از تو این سنگ صبور را خواسته دل پر دردی دارد .وقتی سنگ صبور را به او دادی همان شب می رود کنج دنجی می نشیبند و همه سرگذشتش را برای سنگ صبور تعریف می کند. و اخر سر هم می گو.ید :
سنگ صبور سنگ صبور!
تو صبوری. من صبور!
یا تو بترک یا من می ترکم!
در این موقع باید بپری و او را محکم بگیری.اگرنه دلش از غصه می ترکد و می میرد. )
او هم سنگ را می خرد و برمیگردد به شهر خودش.همانطور که دکاندار گفته بود تا فاطمه شعر سنگ صبور را می خواند جوان می پرد و او را نجات می دهد .صبح فردا فرمان می دهد گیس دختر کولی را به قاطر می بندند و قاطر را هی می کنند به سمت صحرا .بعد شهر را از نو اذین بندی و چراغانی می کنند و فاطمه و پسر پادشاه با هم عروسی می کنن تا همه درد و رنج ها فاطمه به پایان برسد."(1)

تمام ناراحتی های فاطمه از انجا شروع شد که درست پنج روز مانده به وصال صبرش به پایان رسید و اتش بی صبری رقصان و کولی وار به خرمن وجودش افتاد.او خبر نداشت که این سرشت طبیعت است که درست پیش از یک گشایش همه چیز واقا تیره و تار به نظر می رسد.
(2)مگر سرد ترین و تاریک ترین لحظه شب درست پیش از سپیده دم نیست؟
مگر اب جویباران درست در لحظه ی پیش از جابجایی سنگی که در مسیرش قرار دارد بیشترین فشار را متحمل نمی شود؟
مگر جانوران درست در لحظه پیش از به دنیا اوردن فرزندانشان بیشترین سختی را پشت سر نمی گذارند؟
حتی ارزشمند ترین هدیه ی خداوندی به انسان هنگامی به مادر عطا می شود که استقامت و شکیبایی او ارزیابی و تایید شده و رنج فوق العاده ای را تحمل کرده باشد(2)
یکی از سنگ ها بزرگی که سد راه پیروزی می باشد سنگ بی صبری و نومیدی است .بعد از مدت ها تلاش .وقتی در چند قدمی رسیدن به هدف قرار داریم. نومیدی به وجودمان چنگ می زند و برای ان هم دلایل مختلفی می اوریم . نشد. نمی تونم.اراده ندارم.اعتماد به نفس ندارم .
این همه به خاطر ان است که از سرشت زندگی غافلیم.البته از بشر امروز که نه تا به حال سردترین نقطه شب و نه زمزمه جویباران ونه تولد جانوران را از نزدیک تجربه کرده است بیش از این هم انتظار نمی رود.
شاید وقتی احساس نومیدی می کنیم درست به این دلیل است که در نزدیکی هدف هستیم. شاید به خود بگوییم (3)(انگار هیچ چیز درست پیش نمی رود و این می تواند به این معنی باشد که پس از تلاش های بسیار بالاخره من یه یک قدمی هدف رسیده ام)(3) شاید اگر در این لحظات مونس و همدمی جز سنگ صبورمان نجوییم و نا امید نشویم به پیروزی برسیم
به فرموده حافظ
تا شدم حلقه به گوش در می خانه عشق
هر دم اید غمی از نو به مبارک بادم

و خود او می گوید
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبری ست که در کلبه احزان کردم.



برگرفته از کتاب تست اندیشه سازان .نوشته و جمع اوری شده توسط فرزام پروا .روانپزشک.

(1)تلخیص از کتاب "چهل قصه" /پزوهش و باز نویسی :منوچهر کریم زاده /
(2)(3) از کتاب "راز شاد زیستن"/اندرو متیوس/کتابی بسیار ارزشمن که بر خلاف کتاب های که به اصول روانشناسی مهروفند و اصولی فلابی را به ادمیانی قلابی می اموزند سر شار از قوانین طبیعی زندگی است که هروز در جریان زندگی درباره انها مورد ازمایش قرار می گیریم ولی بدبختانه هیچ ازمون رسمی برای سنجش میزان دانش ما از انها وجود ندارد.
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#20
هیچکس جز تو نخواهد روئید ....
شعله روشن این باغ تو باید باشی
هیچ کس چون تو نخواهد تابید
سرو آزاده این باغ تو باید باشی
رعد این صحنه تو باید باشی
هیچ کس چون تو نخواهد غرید
چشمه جاری این دشت تو باید باشی
هیچ کس چون تو نخواهد جوشید
نازنین!
سرنگون کردن غم، حرکت آسانی نیست.
لیک آسانتر از آن است که می پنداری.
ریشه ها می گویند:
"ما تواناتر از آنیم که می پنداری"
باز کن پنجره را، صبح آمده است
در این خانه رخوت بگشای
باز هم منتظری؟...
هیچ کس جز تو نخواهد آمد
هیچ بذری، بی تو روی این خاک نخواهد پاشید
از دل خاک نخواهد روئید
خوشه ای نیز نخواهد برخاست
خرمنی گرد نخواهد گردید ....
اسب اندیشه خود را زین کن
تک سوار سحر جاده تو باید باشی
و خدا می داند و خدا می خواهد
که تو " خودآ "یی باشی بر پهنۀ خاک
"کودکان فردا، خرمن کشتۀ امروز تو را می جویند"
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ، در نگاه فردا
هیچ کس بر تو نخواهد بخشید
باز هم منتظری؟ ....
برخیز که صبح است بهار آمده است
"تو بهاری ،
آری !
خویش را باور کن. "

"مجتبی کاشانی "
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#21
نفخ روحی شد و روحم به خدا گفت سلام
و خدا پاسخ زیبای علیکم را داد
و از آنجا که سر آغاز دلم آدم بود
و سر آغاز دل آدم نیز
خوردن از میوه ی ممنوعه آن باغ
به فرمان دل شیطان بود
وسوسه گوهر پنهان دل بابا را
بی حیا گونه ز منزلگه تکبیر ربود
و دل کودک من نیز ،
سرانجام وجودش این بود:
اهبطو را که شنید
بی صدا بال گرفت
طیران کرد و پرید
اندکی بعد دل نازک من
پا به سیاره ی جادوگر پر دغدغه ی خاک گذاشت
و خدا خنده ی شیرین عسلی داشت به لب
و به هفتاد هزار ملکش فخر فروخت
همه (سبحانک لا علم لنا ) را گفتند
و چنین شد که وجودی چون من
گل دردانه ی مسئولی شد
و خدا پشت سرش قران بود
چهارده نور و یک حوض پر از کوثر آب
همگی حافظ این گل بودند
و دلم سر کج کرد
زخدا قول گرفت
تا زمانی که دلم بر گردد
مثل آن اول ها
تک و تنها باشد
و خدا فکر کنم این جا بود
که به این بنده ی بی شرم و حیایش خندید:
من که واحد هستم
تو مبادا دل کم طاقت بی معرفتت
وسط راه مرا بفروشد
و به جایش هیزم
از سر کوچه ی سوزان جهنم بخرد
و فراموش کند
آسمان منتظر رجعت آدیینه ی اوست
نه زمینی که قسم خورد به خاک
جنسی از روح امانت نپذیرد از کس
و جسد معنی خاکش باشد
دل من گریان شد
وقتی از خواب خدا گونه ی دنیا ی رحم بر می خواست
و تو گویی که همه آنهایی که
پشت دیوار زمین
در پی جقجقه ای بهر تسلای دل من بودند
هیچ در باغ نبودند که من
راه را گم کردم
و همان وقت که بیچاره دل نازک من
راه ما بین سراب و حق را
با کمک های پر از خنده ی شک طی میکرد
چهارده نور ،هوادار دل من بودند
و خدا خواسته بود
تا هوادار دل من باشند
و هنوزم که هنوز است دلم
با همین نور به دنبال خدا می گردد
و قرار است که حتما روزی با همین نور به آغوش خدا برگردد.

ن.کریمی
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#22
اعتزل ذکر الا غانی والغزل
وقل الفصل و جانب من هزل
و اتق الله فتقوی الله ما
جاورت قلب امرئ الا وصل
لیس من یقطع طرقا بطلا
انما من یتقی الله البطل
این نمرود و کنعان و من
ملک الارض و ولی و عزل
اطلب العلم و لا تکسل فما
ابعد الخیر علی اهل الکسل!
و اهجر النوم و حصله فمن
یعرف المطلوب یحقر ما بذل
فی ازدیاد العلم ارغام العدی
و جمال العلم اصلاح العمل
لا تقل اصلی و فصلی ابدا
انما اصل الفتی ما قد حصل
قیمت الانسان ما یحسنه
اکثر الانسان منه ام اقل
قصر الامال فی الدنیا تفز
فدلیل العقل تقصیر الامل



ابن الوردی



توضیح اینکه :من خودم از این دو شعر عربی خیلی نیرو می گیرم.این دو تا رو نوشته ام وگذاشته ام روی میز مطالعه ام تا همیشه بهش توجه کنم. و درس بخوانم و تو زندگی به کارهایی بپردازم که برای اینده ام مفیده.و اونو پر نور می کنه.اینقدر پر نور که چشمامو بزنه.

در ضمن تر جیها پرواز دوباره جواب نده.یکی دیگه بگه معنی شو.چون اگه این پروازو ولش نکنی می خواد همه رو خودش درو کنه
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#23
این شعر که تابلو ه درس کتاب عربی سال دوم دبیرستانه
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#24
خب از کتاب عربی باشه من می خواستم معنیش تو این سایت باشه و بچه ها ببیننش.
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#25
سلام به همه
الی خانم ببخشید من عربی خوبی ندارم(تنبلم)cheshmak بچه ها هر کدوم می تونید معنیش کنید ما هم استفاده کنیم. یه نثر توپ میگذارم براتون حال کنید.

الهي!

اي نزديك تر به ما از ما، و مهربان تربه ما از ما، گرفتار آن دردم كه تو دواي آني.

تو آني كه خود گفتي و چنان كه خود گفتي آني.

الهي

عاجز و سرگردانم. نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم. چون توانستم ندانستم و چون دانستم نتوانستم. من كي ام كه تو را خواهم چون از قيمت خويش آگاهم.

الهي

به حرمت آن نام كه تو خواني و به حرمت آن صفت كه تو چناني، درياب مرا كه مي تواني
الهي

بنده را از سه آفت نگاه دار؛

از وسوسه هاي شيطاني، و از هواي نفساني، و از غرور ناداني.

خواجه عبدالله انصاري
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#26
سلام
ماه بالای سر ابادی است
اهل ابادی در خواب........
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است



اولا می خواستم بگم پرواز جان دستم به دامنت هیچکی غیر تو به این مسابقه جواب نمی ده . .!!!!!!!!!! خودت جوابشو بده اخه اصلا نمی خوام خودم معنی شو بنویسم.
دوما این که وای بچه ها سرم خیلی شلوغه.اصلا نمی دونم می تونم این مسابقه رو ادامه بدم یا نه.یه فکرایی دارم که بعد می گم.

می خواستم یه چیزی بگم .امروز من از دست متلک های پی در پی مهمونمون ناراحت شدم و تا از خونمون رفت نشستم گریه کردم.
واقا ادم بی ارزشی هست.اما بلافاصله یاد حرف های یک نفر در تلویزیون افتادم .اون خودش خیلی ادم حسابی بوده اما تو یه تصادف تو کما رفته بود و ولی باز سالم شده بود :اون می گفت من از هر کسی که به من ضربه بزنه ناراحت نمی شم بلکه بهش می گم دمت گرم.دستت درد نکنه .چون منو با این ضربه قوی کردی.
منم کمی فکر کردم .و تو دلم به اون ادمی که با حرفاش منو اذیت کرده بود گفتم.:من ازت ناراحت نیستم.کینه هم نمی گیرم.تو رو ادم بدی هم نمی دونم یا بی ارزش.من ازت ممنونم.تو بزرگترین لطفو در حق من کردی.
تو منو قوی کردی.و واقعا هم همینطوره .این حرفو فقط کسی میتونه درک کنه که برای خودش پیش اومده که در اثر یک اتفاق خیلی کوچیک یه تغییر بزرگ تو روحیه اش پیدا شده.
و یه دفعه احساس ارامش لذت بخشی کردم.


و باز یاد حرفای یکی از بچه ها افتادم در کانون ترک.که گفته بود: پسر خالم خود ارضایی رو بهم یاد داده اما حالا خودش داماد شده.امیدوارم تو زندگیش ضربه سختی بخوره!!!
.حالا می فهمم که این حرف اون شخص اشتباه بوده.تو نباید این دعا رو در حق پسر خالت بکنی.اون باعث شده تو قوی تر بشی..
خود من که هرچی فکر میکنم میبینم همه چیز تقصیر خودم بوده.بس که کله شق بودم.بهم گفتند این فیلمو نبین .این شعرو نخون.این جوکو گوش نکن.به این چیزا فکر نکن.مامانم دعوام کرد تو بچگی که خود ارضایی بده.نکن .مریض می شی.
گوش نکردم.
اما حالا می خوام گوش کنم.می خوام نمازمو بخونم می خوام دعا ها ی مفاتیح را بخونم.می خوام در مقابل امامان و پیغمبرانم متواضع باشم می خوام قران را به یک گوشه نندازم.می خوام تمام دستورات اسلامو که در برابرش لب کج می کردم بپذیرم و باز مو به مو اجرا کنم.
دیگه نمی خوام کله شق باشم.


حالا حتما یک بار برا همیشه میاد با رنگ قرمز می نویسه اینجا جای این حرفا نیست .باید تو تاپیک درد و دل های شما بنویسی.
منم در جواب میگم:: دلم نمی خواد .تاپیک خودمه .هرچی بخوام توش می نویسم.
مخلص شما..خانم ال....Muscular






نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان لز سر دیوار بلند صبح را روی زمین می ارد
چیزهایی هست که نمی دانم
پشت لبخندی پنهان هر چیز
مروم بالا تا اوج من پر از بال و پرم


راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نور ام و شن
وپر از دار و درخت
پرم از راه
از رود
از پل
از موج
پرم از سایه برگی در اب: چه درونم تنهاست!
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود
#27
یه شعر از سلمان هراتی مینویسم اما ترجمه رو میسپارم به بقیه دوستان اگر تا چند روز دیگه ترجمه نکردند ، چشم ترجمه میکنم
تو از سخاوت سیال باغ می آیی
تو از وسیع گلستان داغ می آیی
تو آن پرنده این آسمان سرسبزی
که با بهار به ترمیم باغ می آیی
شب غلیظ در این کوچه ها نمی آید
در آن دمی که تو با چلچراغ می آیی
تو مشکل دل مارا به آب ها گفتی
تو مثل نور به نشر چراغ می آیی
تو داغ ترین لاله شب پیری
که از وسیع گلستان داغ می آیی
اینجا سیم دلت به آسمان وصل میشود درنگ نکن

وعده گاه ما : تاپیک قرار عاشقی


[تصویر:  nasimhayat.png]

مطلب زیر تقدیم به برادران کانونی ام

https://www.ktark.com/Thread-%D8%AD%D8%A...#pid202152

اللهم مولای کم من قبیح سترته

و کم من فادح من البلا اقلته

و کم من عثار وقیته

وکم من مکروه دفعته

و کم من ثنا جمیل لست اهلا له نشرته
#28
lمن نمي نتوانم شعر بگويم من حتي نمي توانم سخن بگويم
من براي چه بايد شعر بگويم و از براي چه سخن بگويم
وقتي خدا زبان شعر به دريا داده
و قتي خدا صداي شعر خوان حماسي به باد داده من نمي خواهم شعر بگويم چون صداي دريا را نشنيده ام و چون نتوانسته ام آن را درك كنم.
من هنگام باد از آن فرار مي كنم
پس چطور بايد شعر بگويم.
مي داني شعر تعريف زات انساني است
آنان كه شعر نمي گويند زات خود را درك نكرده اند و آنان كه سخن نمي گويند دنبال زات خود مي گردند.
(اميدوارم خوب بوده باشه اولين شعر من در عمرم بود البته به سختي ميشه ازش چيزي فهميد مي بخشيد كه تو كار بزرگاي اديب دخالت كردم.

ﺻﺪﺑﺎﺭ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺑﺎﺭ ﺑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ

ﺧﻮﻥ ﻣﻴﮕﺮﻳﺪ ﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺳﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ
               
#29
b52 نوشته است:lمي داني شعر تعريف زات انساني است
ميشه ازش چيزي فهميد مي بخشيد كه تو كار بزرگاي اديب دخالت كردم.
من فکر می کردم اینجوری هست ذات

سلام خیلی خوب بود ولی نفهمیدم منظورت از زات چی بوده؟cheshmak

خب برای اولین بار خیلی خوب بوده41 تا بخوای به ما برسی خیلی باید تلاش کنیSmiley-face-cool-2 به هر حال این بی ادبی شما را می بخشیم.Khansariha (18) چرا چشمات 1744337bve7cd1t81اینجوری شده؟


و اما مرگ پايان نيست
آغاز دويدن هاست
در اين سو، پای ما آماده می گردد ، با رنج و فشار و درد
در آن سو سخت می تازيم تا آن مقصد بی مرز



زدست ديده و دل هردو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش زفولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد


راستی نمی دونم شعر ها مال کی هست دومی که از حافظه فکر کنم1276746pa51mbeg8j اولی را نمی دونم
گل نیلوفر در مرداب می روید، تا همه بدانند
در سختی ها باید زیبایی آفرید

مراحل نه گانه ترک اعتیاد خود ارضایی

#30
زنده انان که پیکار می کنند
انان که جان و تنشان اکنده از عزمی راسخ است وپیوسته در خیال خویش هم عشقی بزرگ دارند و هم هدفی مقدس...................."ویکتور هوگو"
مادر اگر نبودی.................!!؟؟؟؟
53

هرجای دنیایی دلم اونجاست..من کعبه مو دور تو می سازم
من پشت کردم به همه دنیا...تا رو به تو سجاده بندازم
53
گاهی پرستیدن عبادت نیست...با اینکه سر رو مهر میزاری
گاهی برای دیدن عشقت...باید سر از رو مهر برداری
53
یک عمر هر دردی به من دادی...حس میکنم عین نیازم بود
جایی که افتادم به پای تو...زیباترین جای نمازم بود


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان