1388 ارديبهشت 27، 15:03
خودمو كنترل كردمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
ميدونيد با خودم چي گفتم،گفتم امروز خودم رو كنترل ميكنم و شب براي اينكه ثابت كنم به عهدم وفا ميكنم،ميام و اينجا اعلام موفقيت ميكنم
اولش خيلي اذيت شدم،اما روي كاغذي كه جلو دستم بودم نوشتم،هر چي تو ذهنم بود. اينكه بعد از خود ار... چه اتفاقاتي ميوفته
======> لذت چند دقيقه اي، آيا برابر با:نااميدي+افسردگي+شرمندگي+كمردرد+ريزش مو+كم شدن آهن بدن+ جوش صورت و هزار درد و مرضي كه بي خبرم ازش
اين تصور من در صورت انجام اين كار بود:"واييييييييييييييييييييي حالا چطور به بچه ها بگم،خير سرم مديرم. اصلا كانون نميرم. واي بازم رفتم سر پله اول. دوباره از اول. اه فقط يه روزلعنتي موفقيت هامو جدا كرد... و هزاران حرف سرزنش اميز ديگه به خودم"هر بار كه خودمون رو كنترل ميكنيم،مقاومت تر از قبل به جنگش ميريم.