عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.13
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تجربیاتی از جنس آغازین (10 تا 30 روزه)

سلام.اومدم بگم چی شد که بعد شکستن.نمیخواستم این نوشته رو بذارم. ولی چون به دلم افتاده بود مانعش نشدم. شاید نکته ای داشته باشه که بقیه بچه ها نیازش دارن.
من چی شد که دست از سرزنش کردن برداشتم؟
فکر کنم چهار روز گذشته...
و این چهار روز اوایل خیلی به سرزنش کردن خودم پرداختم. نا امیدی داشت روی تایم نمازام اثر میذاشت. روم نمیشد نماز بخونم.!!
هرچند...از چند هفته پیش نماز های اول وقت به آخر وقت کشیده شدند.
ولی دیروز ظهر پررو بازی در اوردم. نماز اول وقت...و بعد از اون چند روز رو زیارت ال یاسین. هر روز در حد دو سا سه صلوات فرستادن برای تعجیل در فرج و اومدن مولا عج...تا اینکه...
امروز یه کلاسی داشتم. وقتی رفتم دیدم برگزار نشده.. 4chsmu1 ....و مثل اینکه هفته قبل گفتن تشکیل نمیشه چون نبودم نفهمیدم.
خلاصه درمونده شده بودم که بمونم یا برگردم... خیابون میرفندرسکی تا گلستان شهدا فقط یه تاکسی...!فکر کنم دو تومن!
به خودم اومدم میون بهشت بودم. باهاشون حرف زدم. فیلم شهید خرازی رو بالا سرشون گوش دادم...ویسی که قبلش چند بار شاید گوش داده بودم و این جمله هه رو نشنیده بودم انگار.
حرفای امام خمینی رو میگفت...و من کمی فکر کردم.
یکی از جملاتش
«زندگی کردن برای زندگی بی ارزش است»
چند تا از ویس هایی که استاد پناهیان گفته بودن و نفهمیدم و اثر نکرده بود روم...اونجا گوش دادم.
توی امضام اضافه شون کردم. خواستید ببینید.(چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟ _استاد پناهیان)
بعدشم تا مقبره یوشع نبی ع و چند تا عالم هم رفتم.
یه کتابی هم بهم معرفی شد تو راه...
مکیال.
مربوط به امام زمانه...(عجل الله)
خودم هنوز نرفتم ببینم چیه...شاید بخرمش. یا دانلودش کنم.
بچه ها دمه صبح که از خواب بیدار شدم. تو راه کلاس بدنم میلرزید از سر ما! اصلا حالم خوب نبود.
دلدرد بدی...
به طوری که گفتم نکنه تو مترو بالا بیارم(با عرض معذرت 4chsmu1 )
داشت جونم در میومد...گفتم حتما این درده به خاطر گناهمه...باید تحملش کنم.
ولی دیگه واقعا داشت جونم به لبم میرسید. نا نداشتم راه برم!
خلاصه یه مکالمه کوتاهی با خدا کردم...هنوزم درد داشت.
تا اینکه صلوات فرستادم و ذکر گفتم...بعدم که وارد گلستان شهدا شدم 
به خودم اومدم دیدم درد ندارم(:
چند روز بود میخواستم دوکلمه با خدا حرف بزنم ولی نمیتونستم...نمیدونم چرا انگار نمیشد...حسش نبود؟
شاید! اصلا گاهی اینطوری میشه اخلاقم! Swear1
ولی انگار اگر دلم درد نمیگرفت باخدا حرف نمیزدم! از زور درد، با خدا حرف زدم...( دل درد دان هاشم از سر مهربونیه...عجب خدای خوبی(:...عجب بنده قدر نشناسی :/ !)
حالا که فکر میکنم میبینم خیلی چیزا از اول ترکم کمرنگ تر شد...حتی مکالمه ام با خدا تبدیل شده بود به یه چیز روتین!
مثل رئیس و کارمند!
نه عبد و معبود...
امیدوارم راه برگشتم به در بخوره...تاپیک برای موفقیت های ترک دیدم. ولی برای موفقیت رهایی از شکست ندیدم
این شد که اینجا گفتم.
بابت دعا هاتون ممنونم. مطمئنم از دعاهای شما و امام زمانه (عجل الله فرجه)
Confetti 
اینارو نگفتم که بگم...گاهی یه کمک کوچولو میتونه نجاتت بده...یه آدمی که خیلی ساده...مثلا کارت اتوبوس نداشته باشه و تو به جاش کارت بزنی.
اینارو گفتم که بگم اگر هم شکست خوردی ...اگر تو ام مثل من فکر میکنی ادم نمیشی.  از این توهمات خارج بشی.
بیشتر از اون که ما از شکستمون ناراحت بشیم باید فکر کنیم خدارو چقدر ناراحت کردیم.
و خدا رو چند روزه بعد شکستن منتظر گذاشتی که برگردی؟
ولی بدون...
خدا بازم بغلت میکنه...
این قانونه...
تو نمیتونی خودتو از بازی حذف کنی...قانون دنیا ایستادن درمقابل قوانینی هست که خیلیاش باعث رنج ما میشه...
با توی بغل خدا بودن فقط میشه تحمل کرد.
اگر تو ام مثل من با صورت خوردی زمین...
اصلا دربو داغووون!
له! لهه لهی!
یه نگاه بنداز به شرایط زیارت امام حسین. امام های دیگه غسل کردن برای زیارتشون مستحب مؤکد ه...ولی امام حسین ع اشکال نداره. ژولیده...دربو داغون...برو سرتو بذار .روشونه ی پدرت زار بزن.
بگو غلط کردم اقا...غلط کردم.
ببخشید نفهم شدم و فرج حجت خدا رو عقب انداختم.
ببخشید که گند زدم و بازم اشکهاشو به خاطر حماقت من ریخت...
اقا شما پا درمیونی کن...
پیش خدا پادرمیونی کن. پیش حجت خدا( عجل الله فرجه)پا درمیونی کن.
از شهیدا خیلی کمک بگیرید. حتی اگر سیاه ترین لکه روی زمین بودید از شهیدا کمک بخواین.
باهاشون حرف بزنید و درددل کنید...
همه چی درست میشه.اوما یه طوری شما رو سبک میکنن که راحت تر بتونید با امام حسین و بعد هم حجه ابن الحسن و بعدش خدا حرف بزنید.
با دعایی که امام در حقمون میکنه.موفق میشیم...
انشاالله 49-2 
اینم از تجربه ناقص من بود دیگه...سعی کردم کامل بنویسم...اگر نبوده حلال کنید(:

ممممممنووووووون از همه بچه هایی که سر سجاده شون مارو فراموش نکردن...و نمیکنن.
انشاالله آتیش این دفعه ام به کمسویی شمع سری قبل نباشه Gigglesmile 

انشاالله همه بچه های کانون برن جز لیست یاران خاص امام زمان(عج)
انشاالله هرررررررررررچه زووووووووووووووود تر بیان...خسته شدیم...بیان دیگه...  46
مام زود تر از اومدنشون اصلاح بشیم تا وقتی اومدن آدمهای درست حسابی شده باشیم Smiley-face-biggrin کمکشون باشیم.
فقط بچه ها...
دلاتونو جارو کنید...اگر شکست خوردید...یا نخوردید فرقی نداره...خونه تکونی هر هفته یا ماهانه لازمه Khansariha (7)  4chsmu1
اگر شکست خوردید یه زمانی رو برای احیا کردن خودتون بذارید...خیلی ها معتقدن سرزنش نکنیم خودمونو...
من میگم به اندازه سرزنش کنیم.
نه اندازه ای که مثل من بعد چند روز حالتون از همه چی به هم بخوره! ( :/ )
نه اینکه کلا به صفا و سربه هوایی باشه...وسطش دیگه Gigglesmile

امیدوارم مفهومشو رسونده باشم
و امیدوارم مفید بوده باشه و وقت تون رو الکی نگرفته باشم 
یا علی
سلام به همه دوستان و خدا قوت به همگي

اول از هر چيز از آقا هادی  عزیز و  خنده خانم  عذر خواهي ميکنم بابت اينکه از بنده خواسته بودند تا تجربياتم را توي تالار تجربيات بزارم و بنده وقتی برای خواستشون نذاشتم. من کسی هستم که از نظر احساسی مهربونم و دل رحم نسبت به هر موجود زنده ولی فقط به تنها کسی که فکر نکرده بودم شخص خودم بود
که این گناه منو از خودم دور کرده بود و فقط به فکر شهوتم بودم. 

از دلايلي که که باعث شدند من  انگیزه داشته باشم که تا الان پاک باشم و سراغ این لعنتی نرم:  

1-انجام طولاني مدت اين عمل نکبت بار که باعث افسردگي و عوارض جسماني بدش بود که ديگه نميخواستم اين راهو ادامه بدم که باعث شده بود بهترين روزاي جوونيم را به بطالت بگذرونم و به اهدافی که تو زندگیم داشتم نرسم .
2-نداشتن امید وانگیزه برای داشتن زندگی خوب و سالم .
3-به خاطر خدا  و خودم و پدر ومادرم.  
4-داشتن یه زندگی سالم اونم با همراهی یه همسر خوب.
5- اینکه با این گناه فقط به خاطر یک گناه انرژ ی جوونیم و وقتم را بیهوده تلف کردم.

کارهایی که انجام دادم:

1-خواندن نماز و قرآن(خواندن آیت الکرسی بعد از هر نماز ).
2-ورزش و تغذیه خوب برای بازگرداندن انرژی لازم و مفید برای بدنم.
3-داشتن هدف و امید وار بودن به آینده ای خوب.
4-زیارت عاشورا.
5-از خدا کمک خواستن برای ترک این گناه چون که دیگه ازش به جز بدبختی و افسردگی و...   چیز خوبی ندیدم و واقعا ازش خسته شده بودم.
6- کنترل شهوت اونم بوسیله کنترل کردن نگاه.

اثرات ترک:

1-پر انرژی و سرو حال بودن و بر طرف شدن علائم افسردگی.
2-خدا  از موقعی که این لعنتی را ترک کردم راهی جلوم قرار داده که انشاالله تا 2 سال دیگه از نظر مالی بسیار بسیار توانمند بشم اونم برای بنده که  از دار دنیا به جز خدا به کسی دل خوش نبودم و چیزی نداشتم و به امید خدا امسال سریع ازدواج میکنم چون دیگه حس و حالم برای تشکیل زدگی مشترک آمدست.
3-داشتن انرژی برای یادگیری چیزهای لازم برای رسیدن به هدفهام.
4-داشتن آرامش و حس خوب به  زندگی در حال وآینده.
امیدوارم که این تجربیات ناچیزم برای هم دردی مثل خودم مفید باشه.
با آرزوی موفقیت و سلامتی برای همه دوستان.
سلام... امیدوارم خوب باشین.
خواستم که ننویسم چی گذشت توی این ۱۱ روز... اما یه حسی بهم گفت بیا و بنویس... منم گفتم باشه 22
شکست من یجورایی در کمال نامردی اتفاق افتاد... ( بعد از حدود ۷ ماه ( ۲۰۵ روز ) )
حالا چرا گفتم نامردی... ؟ نقطه ضعف قدیمیم... شکست دم گرگ و میش صبح،‌ اونم تو هوای فوووق گرم ... ذهنم میگه که کلی شاید بنویسم اما اینکارو نمیکنم... ( شاید اگه فلان کارو میکردی اینطور نمیشد و .... ) چون اتفاقیه که افتاده...
ساعت ۲ به سختی خوابم برد. قرص خوردم که فقط خوابم ببره. درد جسمی شدیدی داشتم... خیلی خیلی شدید.... و بعدشم صبح تو حالت نیمه هوشیار رفتم سراغ این کار..... خب تموم شد... دیگه ادامه ندم این بحثو...
و بحث اصلی رو شروع کنم.
خب از ۹ تا ۱۵ June کانون نیومدم. البته به صورت مهمان سر زدم تا چندتا پست قدیمی بخونم بلکه حالم بهتر بشه...
تا ۳ روز اول با هیشکی حرف نزدم. هیچی نتونستم بخورم... در کل خیلی تو خودم بودم. نه اینکه تو خودم هم کلی بد و بیراه بگم که چرا اینکارو کردی. میتونم بگم خنثی بودم....
دیگه صبح زود روز چهارم بود. با بد و بیراه های بابام که کل شب ادامه داشت از خواب بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد که نبرد.
اومدم پای سیستم و یکم فکر کردم... گفتم من دوباره حال افسردگی شدید رو ندارم... نمیخوام برگردم به اون دوره فوق عجیب... به داروی همیشگیم تو این مواقع یعنی آهنگ رو آوردم.... خیلی حالم بهتر شد..
اما بازم این شادی اسمش شادی نبود. میشه گفت مخلوطی از غم و شادی بود.
همینطور گذشتم جلوم مرور میشد... یه لحظه میگفتم خب امروزم رکورد میشکونم. بعد یادم میومد من حتی ۱۰ روز خوبم ندارم...
بعد حال خودمو خوب میکردم و انرژی میگرفتم. بعد دوباره یادم میومد که شکستم و هی تکرار میشد این چرخه....
خب بهرحال از روز چهارم تا روز شیشم این حالت ادامه داشت.... روز شیشم ( عید فطر ) بود که تنها شدم تو خونه. تنهای تنها.... مدام میخواستم بشکنم اما میگفتم نه. مدام به افراد خونوادم فکر میکردم که الان کنارم نیستن و من دارم تو تنهایی خودم نابود میشم.. داشتم از تنهایی میمردم اینطوری بگم بهتره.... هیشکی نبود که باهاش درد دل کنم. از طرفی میدونستم اگه با کسی این موردو در میون بزارم نه تنها درکم نمیکنه که یا میگه تو گناهکاری یا میگه تو زیادی زده به سرت خ.ا که طوری نیست 22
به خودم گفتم بیخیال رفیق... یه لحظه بیخیال همه چی... پاشو خودتو از تحریم گوشی در بیار و آهنگای جدیدت رو بریز روش و برو دوچرخه سواری... الکی خوش باش... الکی خوش باشی بهتر از اینه که تو تنهایی خودت بمیری....
46 حتی از دوچرخمم خجالت کشیدم... خنده داره اما بهش گفتم من دیگه پاک نیستم 22
دیگه از راه رفتم خونه مادربزرگم... همه هم دور هم جمع بودن. بازی ایران - مراکش میدیدن...
احساساتم هجوم آوردن... نتونستم خودمو کنترل کنم و رفتم یجا که تنها باشم و زدم زیر گریه....
اومدم کانون و یه پست تو درد دلا گذاشتم که فقط آروم بشم... همین...
وقتی برگشتم خونه نفهمیدم چجوری خوابم برد....
روز هفتم شروع شد... یک هفته گذشته بود...
بدترین روز زندگیم... خیلی سعی کردم به خودم تلقین کنم که تو تنها نیستی... اما نتونستم... ذهنم تو این مورد پیروز شد...
وسط درس خوندن بودم که شروع کردم به خودم آسیب بزنم  Shy Shy 
هر چی تونستم به مادرم گفتم  Shy Shy Tears Tears Tears  
من اون لحظه خودم نبودم... من یکی دیگه بودم.... هی نگم نگم... نگم الانه که دوباره ... تمام اون حس های لعنتی هجوم بیارن...
بعدش کلی پیش مادرم گریه کردم و التماس کردم که منو ببخشه. پیش خدا التماس کردم که منو ببخشه... هی... و بازم هی...
هنوزم نمیتونم خودمو بابتش ببخشم...
گذشت و روز هشتم رسید.... با یه حال خیلی بد رفتم مدرسه. همه فهمیدن من یچیزیم هست.... 
این روزم به سختی سپری شد... عذاب وجدان کارای روز قبلش ولم نکرد... تو تختم موندم و گریه کردم... گریه کردم و گریه کردم... و بازم از خدا خواستم منو ببخشه 
به خودم میگفتم : (‌ لعنت بهت... مادرت انقدر سختی کشیده. دیگه تو چرا... تو چرا!؟ چرا آخه...؟ انقدر دلسنگ بودی تو؟ بازم لعنت بهت... )
حتی اگه همه زمین و زمان منو بخاطرش ببخشن من خودمو نمیبخشم..... نمیتونم.... حتی با اینکه حالم خیلی بد بود... 
روز نهم.... کلی پیاده روی... و کلی صحنه های عجیب و غریب... که بهم دلگرمی داد... انگار خدا خواست بگه من تورو بخشیدم یا شایدم من اشتباه میکنم و همش اتفاقی بوده...
برگشتم پیش دوستای خیلی قدیمی.... که بعضی تفاوت ها و شرایط اجازه نمیده توی جایی غیر از کلاس با هم در ارتباط باشیم... فکر کنم همینم کافی باشه....
باهاشون حرف زدم و آروم شدم...
روز دهم... با یه رویای خیلی عجیب تو خوابم شروع شد....
و در ادامه بیشترش به واقعیت پیوست....
خداروشکر تونستم بازم طراحی کنم... 
این دو روز اخیر بیشتر بیرون از خونه بودم و کمتر تو خونه.... همین خوبه...
دیگه همین ... بیشتر از این نگم...
ممنون که خوندین. در ادامه یه سری نکات که کمکم کردن رو مینویسم....  53 53
[تصویر:  1.png] 
۱ - به خودتون نگید من گناهکارم. من دیگه شکستم و آدم بشو نیستم. من همینی ام که هستم.... پس بهتره خ.ا رو از سر بگیرم.... نه شما یه آدم در حال بهبود هستین... همه ی ما خطاکاریم.... تو بهبودی هم ممکنه خطاهایی بکنیم که خیلی ضد حال بزنن بهمون ولی این نباید باعث بشه خ.ا رو از سر بگیریم.
۲ - از شکستتون درس بگیرید و بزاریدش کنار و دیگه بهش فکر نکنید.... فکر کردن بهش فقط حالتونو بدتر میکنه.
۳ - از روزای پاکیتون برای خودتون دیوار نسازید. به فرض ۱ ماه یا ۱۰ سال پاک بودید ... نگید دیگه تموم شد. من زوری تونستم دووم بیارم حالا دوباره باید از ۰ شروع کنم؟ من عمرا بتونم ادامه بدم.... تجربه خودمو بگم : من بیشترین زمان پاکیم قبل از این مدت ۲۱ روز بود ( ۳ هفته ) . به خودم گفتم دیگه نمیتونم بهش برسم. و همینم شد. از ۳۰ فروردین ۱۳۹۵ تا ۲۴ آبان ۱۳۹۷ هیچوقت نتونستم بهش برسم... چیزی بیشتر از ۲ سال !!!! این تفکر شما رو بیشتر به این بیماری نزدیک میکنه. سریالی شدن ( شکست پشت سر هم ) دست از سرتون برنمیداره و مغزتون شرطی میشه... هر ۵ روز از روی عادت باید برید سراغش...
۴ - اگه قبلا به مرض وحشتناک پو@#$رن مبتلا بودید و ترکش کردید اصلااا سراغش نرید. ازتون خواهش میکنم. ببینید دارمممم ازتونننن خواااهش میکنمممممم. اگه بعد یه مدت پاکی طولانی برید سراغش ترکش خیلییی خیلیییی سخت تر میشه. تنهایی هاتون رو با پو@#$رن پر نکنید. این همه کار خوب هست. این همه کار مفید هست. نرو سراغش برادر یا خواهر من.... حالتو بدتر نکن....
۵ - این راه  ممکنه به جای اثر مثبت روتون اثر منفی بزاره. پس با احتیاط اجراش کنید! ( مثلا اگه دیدید این تنبیه شما رو بیشتر به خ.ا ترغیب کرد کلا لغوش کنید ) برای خودتون تنبیه در نظر بگیرید. گوشیتون رو برای یه مدت کوتاه جمع کنید مثل کاری که خودم کردم.....
۶ -  عصبانیت خودتون رو کنترل کنید لطفا. نزارید رو هم جمع بشه. حداقل بیاید و توی درد دلا بنویسید چه حالی دارید تا خالی بشید. نزارید اتفاقی که برای من افتاد برای شما هم تکرار بشه  Shy
۷ - اگه یوقت با عزیزترین فرد زندگیتون خیلی بد برخورد کردید به خودتون قول بدید که به بهترین روش جبرانش میکنید. و دلشو دوباره به دست میارید  Hanghead
۸ - وقتی دیدید حالتون بهتر شده دیگه تنها نمونید و برنامه های گذشتتون رو از سر بگیرید.... اگه میدونید برنامه ای در گذشته بوده که باعث شده موجی از وسوسه بهتون هجوم بیاره و با هر بار انجام دادنش وضع بدتر و بدتر شده،‌ حتما درش تجدید نظر کنید و تغییرش بدید ...
۹ - طوری باشید شبا که میرسید خونه فقط برسید بخوابید.... و کار دیگه ای برای انجام دادن نداشته باشید.... کافیه خوابتون نبره. کلی وسوسه میاد سراغتون که خوابیدن رو سخت و سخت تر میکنه....
۱۰ - خواهشا. لطفا . به چه زبونی بگم؟
اگه بعد شکست فکر میکنید بقیه دشمن شما هستن و بدی شما رو میخوان و شما هیشکی رو ندارید کاملا اشتباه میکنید.... لطفا این فکر رو نکنید. شما قهرمان زندگی خیلی ها هستید و به خاطر یه شکست دارید جو ذهنتون رو کاملا منفی میکنید  Hanghead شایدم یکم سطح توقع آدم میره بالا و انتظارش از بقیه بیشتر میشه که این حالت براش پیش میاد. شما تنها نیستید... قبول ندارید؟ با یکی از نزدیکانتون که خیلی دوستتون داره حرف بزنید... مطمئنم نظرتون کاملاااااا عوض میشه...
۱۱ - اگه اهل آهنگ هستین، تا یه مدت آهنگاتون رو عوض کنید... 
۱۲ - در کل هر چی که شما رو یاد گذشتتون میندازه و ناراحتتون میکنه از جلوی چشمتون دور کنید... به خودتون انرژی بدید... انرژی مثبببببببت خیلی خوببببهههههه  Khansariha (69)
۱۳ - یاد خدا فراموش نشه. به خودتون نگید خدا دیگه منو نمیبخشه. اینا همش وسوسه ی شیطونه. یا برعکس نگید خب خدا که میبخشه پس من حالا تا یه چند وقتی خ.ا کنم طوری نیست  Swear1 ... از رحمت خدا ناامید نشید در هر صورت....
۱۴ - ورزش... ورزش و بازم ورزش.... مخصوصا اگه بعد یه مدت طولانی پاکی شکستید یه برنامه ورزشی برای خودتون بریزید. انقدر سرتون گرم میشه که یادتون میره چنین چیزی هم هست و باید بهش توجه بشه ...... 
۱۵ - تا یه مدت تو یه دفترچه یادداشت جدید ( توصیه میکنم دنباله ی یادداشت های گذشته نباشه .... و یه دفترچه نو تهیه کنین ) هر شب خودتونو ارزیابی کنید... اگه روزای اول حالشو نداشتید هر دو روز خودتونو ارزیابی کنید... میتونید هم فقط درد دل بنویسید... چه اشکالی داره ؟
شاد و پیروز باشید  53
[تصویر:  1.png] 
سلام در چند ماه گذشته چک لیستی داشتم که هر روز پر می کردم و خیلی بهم کمک میکرد 
برای هر نفر قابل ویرایش و تغییر هستش 
با توجه به وضعیت شخصیتون و روزمره های زندگیتون 
اما میشه ازش یه برنامه محاسبه روزانه خوب ساخت
همونطور که بسیار به محاسبه روزانه نفس توصیه شده 
[تصویر:  8ha9_capture.png]
سلام دوستان ب لطف خدا ۴۰ روز پاکیا رد کردم
واما تجربه های من توی ترک
۱_نمیخام خیلی کلیشه ای حرف بزنم
اما میدونیم هممون وقتی میخوایم کاری انجام بدیم باید حتما هدفی داریم از انجام اونکار توی ترکم همین طوریه بعضی ها ب خاطر عذاب وجدان بعضی ها ب خاطر عوارض و بعضی  ها ب خاطر خدا
اما خوب هرکسی هدفی داره وبستگی ب حالت روحی و ویژگی هر ادمی متفاوته
۲_برای خودم توی این ۴۰ و چند روز هرگز محدودیت نذاشتم مثلا روز اول پاکیم نگفتم ک خوب باید تا فلان روز پاک باشم من اینطور گفتم ک باید تا موقعی ک نفس میشکم از این گناه پاک باشم
۳_حتما شنیدیدهیچ کار خدا بی حکمت نیست حتی همین مشکلات ک جلوی راه ما قرار میده همین خودش ی نشونس ک فلانی این کارت درست نیست باید عوضش کنی یا کلا بزاریش کنار مثلا من خودم از کوره خیلی زود در میرفتم ک خودش ی عامل شکستم بود تصمیم گرفتم دیگه اینطور نباشم 
حالا شما میتونید برید ببینید ک مثلا خشم و زود از کوره دررفتن فلان عامل شکست منه و ی برنامه بچنید ک تو ی اون موقعیت چیکار کنید ک عصبانی نشید 
۴_هر لحظه ای ک من این کارا انجام نمیدادم و مقاومت میکنم انگار ی انرژی بهم میداد انگار ی روحیه جنگندگی بیشتر پیدا میکردم خلاصه قابل تعریف نیست ولی اینطوریه ک از خودت خوشت میاد ک اره من تونستم وسوسه را بشکنم و موفق بشم
اگه کاری داشتید پروفایلم ب روی شما عزیزان همیشه بازه 
موفق باشید
 سپاس شده توسط
سلام 
امروز سی وهفتمین روز پاکیمه
خواستم یه خورده از حال و روزم بگم شاید به درد کسی بخوره

تصمیم جدی من واسه پاکی از خیلی وقت پیش شروع شده شاید قبل ازینکه اصلا عضو کانون بشم اما تعارف که نداریم همیشه یه گوشه دلم خوشم میومد از خ.ا 
هیچ وقت مثل این دفعه ازینکار متنفر نشدم 
اخرین بار جمعه ,22 تیر بود که زدم و واقعا یه جوری از خودم بدم اومده بود , یه جوری احساس حقارت میکردم که شاید حتی دلم میخواست خودم رو از بین ببرم
واقعا اگه بتونم زمان رو برگردونم میرم توی همون جمعه سیاه و میزنم توی گوشِ خودم ولی خب حیف که نمیشه 53258zu2qvp1d9v
تنها چیزی که شدنیه که اینه که الان , 28 مرداد 97 ساعت نه ونیم شب به بعد رو پاک وسالم بگذرونم


خلاصه از اون جمعه سیاه به اینور تصمیم جدی گرفتم که روز به روز برم جلو هنوزم همینجوریم 
هر وقت وسوسه میاد سراغم همش سعی میکنم اون لحظه از 22 تیر رو یادم بیارم که چقد دلم میخواستم زمین دهن باز کنه و از بین برم 

ببینید این افکاری که گاهی وقتا به ذهن ادم میرسه مثل اینکه (خب این زندگی به چه درد میخوره همش شده تکرار) یا اینکه َ(من چقد بی مصرفم به هیچ درد نمیخورم) یا اینکه ( چقد تنهام) وازینجور داستانا فقط وفقط کار شیطونه
فقط واسه نا امید کردن من وشماست وزمینه سازیه واسه به لجن کشیدن ما
حتی اگر تنهایید بیکارید وخیلی حس بدی به زندگی دارید بازم دور وبر این لامصب نرید چون هیچ چیزی رو درست نمیکنه 
فقط وفقط حالمون رو بدتر میکنه  Khansariha (56)
اولین قدم اولین پله 
ایستادن در سکوی 10 روزگی

باید همه دانسته هامو کنار میذاشتم 
از نو شروع میکردم به یادگیری
باید لیوانم رو خالی میکردم و دوباره شروع میکردم به پر کردن آن

و نقطه آغاز این حرکت ، هدیه ای از یک دوست خوب کانونی بود که میگفت
نقل قول:
یه قهرمان واقعی 

عادت های اشتباهشو میذاره کنار با هر سختی ای که هست

و یه عادت خوبِ جایگزین ،میسازه براش



بعد از لغزش های زیاد 
شروع کردم به شناخت این عادت ، بررسی کردم هرچیزی که برایم ساخته بود ...هرقدر عمیق تر نگاه میکردم بیشتر متوجه میشدم که این عادت چیز مثبتی برایم نداشت!!
پس به یک دوراهی رسیدم که میگفت:
میخوای شروع به کنار گذاشتن این عادت کنی و چیز های جدیدی رو تجربه کنی ؟ یا مثل همیشه یه زندگی روتین  با یه عادت مخرب داشته باشی؟
طبیعتا با سوال اول خیلی خیلی موافق بودم
بعد این که به این باور قلبی رسیدم که میخوام از این کار فاصله بگیرم
شروع کردم به برنامه ریزی بلند مدت با گام های کوچک برای پی ریزی محکم پایه های این حرکت
به چند اصل ابتدایی رسیدم که بهم فهموند اگر میخواهی با خیال آسوده به سمت هدف نهاییت برسی باید از اینها پیروی کنی
اینجا مینویسم  تا هر موقع در مسیر 20 روزگی دچار انحراف شدم بفهم از کدام اصل سرپیچی کردم که دچار آشوب شده ام و به سرعت قبل از هرگونه اقدام نابجا،بحران را برطرف کنم:

1-ول گشتن در اینترنت و فضای مجازی ممنوع! استفاده فقط جهت انجام امور ضروری
2-مراقبت از چشم زیرا اولین حمله از این قسمت هست -- اگر میخواهی پاک باشی و خیالت از وسوسه های شدید در امان باشه باید چشم ببندی روی بدی ها
3- در صورت نفوذ ناخواسته دشمن به دژ چشم، از دروازه ذهن باید به شدت مراقبت کنم-- به کوچک ترین انحراف و وز وز های فکری رحم نباید کرد.-- بهترین وسیله برای قلع و قمع استفاده از گیوتین فکری است
یعنی لحظه ای امان نمیدم که اون فکر غلط در شریان های ذهنی جریان پیدا کنه همان لحظه ورود باید متوقف کرد
4- تنظیم ساعتی برای خواب و ساعتی برای بیدار شدن-- ول خوردن تو تخت خواب ممنوع!!
5-عدم اتلاف وقت در حین استحمام
6- استفاده از جدول پاکی و بروز رسانی هر شب آن
7- ورزش هدفمند 
8- جایگزینی فعالیت های مثبت و آینده ساز و عدم اتلاف وقت
9- استفاده از یک برنامه غذایی مشخص
10- عادی کردن فعالیت های طبیعی بدن در ذهن و جلوگیری از نفوذ افکار مخرب 
11- توجه به اینکه در مقابل همه اقداماتم مسئولم و باید به گردن بگیرم همه اشتباهاتم را --اگر اتفاق ناگواری رخ داد مقصر خودم هستم که به موقع افدام موثر انجام ندادم 
12- باور به اینکه من قادر هستم بر قله ی موفقیت باایستم فقط کافیست که بخواهم و اراده کنم
13- به یاد خدا بودن ، خود را در مسیر خدا قرار دادن لذتی بی نهایت داره

اینها ماحصل تلاش برای شکستن بت 10 روزگی بود
که باید آویزه گوش بشن 
مطمئنا در طول مسیر همین ها باعث موفقیت خواهند بود

به امید آن روز که همه در قله دست به دست هم فریاد پاکی سر بدیم
تا درود 20 روزگی بدرود 2uge4p4
  [تصویر:  zko_mxcpx3irr8xxxrsdbdjwa0n2.png]
 یک راند دیگر مبارزه کن 
سلام.
روزای اول توبه کردنتون ممکنه خواب ببینید که گناه میکنید.....فکر نکنین که چیز غیر عادیه!!  53258zu2qvp1d9v این کاملا عادیه...
لطفا تریپ ادمای محزونو بر ندارید و مثل یک عدد ادم شیک و تر تمیز به بقیه مسیری که شروع کردید ادامه بدید!!! 4chsmu1

داداش رضا هم میگفت ازین موردا بوده ......... وقتی توبه میکنین از هر دری شیطون تلاش میکنه... همین خواب دیدنا یکی از راهاشه حواسمون باشه حتما....حس عذاب وجدانی که بعدش میاد اصلا درست نیس..خواب بوده بابا!!! .........عذاب وجدان درحالی که هیچ گناهی مرتکب نشدی؟؟!!!
دیدی؟؟؟؟؟؟؟
دیدی کاره خودشه؟؟؟؟؟؟ خوده بیشعورش...
این تضعیف روحیه ها فقط و فقط کاره خوده ملعونشه Swear1 Swear1 Swear1 (شیطونو میگم)


از دسته درددلای تجربه ای .....
تجربه 30 روز پاکی دارم.

من تا قبل از این، شاید هفته ای دو یا سه بار هم میشد که خ.ا انجامش بدم ولی به لطف خدا کم کم تونستم فاصله رو بیشتر کنم و رسوندمش به دو هفته و بعدش 20 روز و بعدش 24 روز و الآن هم اگر خدا توفیق بده، در آستانه 40 روز پاکی هستم.

اما چند عامل را به وضوح باعث این موفقیتم می دونم:

1- در کنار خوندن مطالب در مورد خ.ا و ترک، اومدم این بار صوت ها و فیلم هایی درباره ترک، دانلود کردم و گوش دادم و نگاه کردم (به خاطر اینکه تبلیغ نشه اسم اون سایت را نمی نویسم). اونقدری که این ها در روند پاکی ام تأثیر گذاشت، مطالب نوشتاری تأثیر نداشت.

2- تصمیم جدّی گرفتم که روزهای پاکی را حداقل به 40 روز برسونم. دو رکعت نماز به نیّت ترک خ.ا خوندم و به خدا گفتم، من تنهایی از پَسِش برنمیام و خاضعانه از خدا خواستم کمکم کنه. بعد هر روز دو رکعت نماز می خونم هر روز به نیت یکی از معصومین و بعد از چهارده روز، دوباره از نو می خونم. هرچند شب یکبار (یا اگر شده هر روز) زیارت عاشورا می خونم. چون شنیده بودم، خوندن زیارت عاشورا، در کارها خیلی به کمک آدم میاد.

3- نگاه و ذهنم را تا جایی که تونستم کنترل کردم. در خیابان و در فضای مجازی، نگاهما کنترل کردم. حتی صدا و سیما هم اگر تصویر یک خانم را نشون میداد و احتمال میدادم که تحت تأثیر قرار بگیرم، کانال را عوض می کردم یا نگاهما از صفحه تلویزیون برمی گردوندم. من که شب ها با فکر کردن به چیزهای نباید، به خواب می رفتم، این بار فکرمو از این موضوعات بد، پرت می کردم. کنترل نگاه و ذهن، یکی از اصلی ترین عوامل پاکی ام بود.

4- خودمو سرگرم کردم. یکی دو تا کلاس هنری ثبت نام کردم. سعی کردم بیکاری را از خودم دور کنم. این سرگرمی های هنری را جایگزین خ.ا قرار دادم.

5- برای خودم پشتیبان تعریف کردم. قرار گذاشتم که هر روز بهش از وضعیت خودم گزارش بدهم. در دوره ای که تا حدود 20 روز پاکی، پیشرفت کردم، آقای «امید 24» پشتیبانم بود و در دوره اخیر که ان شاءالله چند روز آینده 40 روز پاکی را جشن می گیرم، «آقای اراده» پشتیبانم هستن. هر روز در پیام پروفایل بهشون پیام می دادم و این عزیزان با جملات مثبت، بهم انگیزه میدادن برای ادامه مسیر پاکی. از اورژانس کانون هم، به عنوان یه پشتیبان دیگه کمک گرفتم که در لحظات بحرانی، به دادم رسید. به نظزم پشتیبان گرفتن، به شدّت به آدم در افزایش روزهای پاکی، کمک می کنه. البته اگر پشتیبان، در دسترس باشه و هر وقت بخواهی، بتونی حضوری ببینی اش یا بهش تلفن بزنی، خیلی مؤثرتره.
 سپاس شده توسط
ده روز تجربه پاکی دارم 
به نظرم کمه ولی تجربه ای که دارم در اختیارتون میزارم به کارتون میاد
بعد ترک ده روزگیم خودم که خوشحال بودم اما امان از دست این شهوت خیلی ادمو اذیت میکنه رفته رفته ادمو میخواد خفه کنه اما به نظرم میشه جلوشو گرفت من خودم بعد ده روزگی دوباره خرابکاری کردم دلیلش هم این بود کنترل ذهن نداشتم و خیلی تنهام و بیکارم شاید بیکار ترین مرد روی زمینم 
اگه میخواین ترک کنین باید سعی کنین هیچ وقت تنها نباشین چون تنهایی باعث میشه ادم زود خ.ا کنه چون هیشکی نیست که ببینتت
اگه  کنترل ذهن نداشته باشیم بازم این کار بد رو میکنیم
مثلا لحظه ای رو فرض کن که یه جا هستی تنهای تنها کنترل ذهن هم نداری و فکر خود ارضایی میزنه به سرت اون لحظه است که شروع میشه و وسوسه میشی . دقیقا باید همون موقع بزنی به جایی که شلوغه باید خودتو به یه کاری مشغول کنی که از یادت بره یا اگه درس میخونی بری به درسات برسی یا تمرین کنی چون من خودم محصلم و تو رشته تجربی هستم و سال بعد هم سال اخرمه و باید کنکور بدم میخوام دیگ این خ.ا رو بزارم کنار چون ذهن ادمو خراب میکنه همیشه فکرت به سایت های مستهجنه و این طوری هم نمیشه درس خوند.
حالا دیگه همه چی به خودمون مربوط میشه همه که مثل هم نیستیم و هرکی شرایط خودشو داره 
ولی اینو میتونم بگم که در هرشرایطی باشیم میتونیم باهاش کنار بیایم میتونیم بندازیم دور 
اول باید خودمونو واس ترک اماده کنیم باید برنامه ریزی داشته باشیمو همینطور جلو بریم
هنوزم جای جبران هست 53
 سپاس شده توسط
سلام  Khansariha (8)
تجربه 20 روز پاکی دارم  53
شاید مشکل من یکم حادتر باشه چون دلیل خ.ا من فقط نیاز و فشار جنسی نیست . Hanghead
یه خاطراتی از زندگیم دارم که روحمو داغون کرده   Hanghead
بیخیال Hanghead
خب برای من ترک کردن واقعا مشکل بود . ولی به هر دری زدم تا خراب نکنم و یه چند روزی هست که دارم طعم شیرین پاکی را می چشم . 
من تو این راه از کنترل شدید چشم شروع کردم و اصلا و ابدا به خانم های بدحجاب نگاه نکردم . اگه متوجه میشدم یه خانمی حجاب مناسبی نداره اصلا و ابدا حتی برای اولین بار هم بهش یه نگاه نمی کردم اگر هم اتفاقی نگاه اولم بهش میخورد اصلا و ابدا برای دومین بار بهش نگاه نمی کردم 
ولی زیاد روی ذهنم کنترل نمی کردم نمیدونم کار درستی کردم یا نه ولی فکر می کردم اگه بخوام زیاد خودمو محدود کنم بعد از چند وقت افسارم از دستم در میره و دوباره تو باتلاق خ می افتم . البته طبق تحربیات قبلی این حدسو زدم برای همین ذهنم را ازاد گذاشتم با تصاویر قبلی لذت ببره ! ولی ابدا چشم چرانی نکردم حتی یک ثانیه . 
البته یه مزیت کنترل چشم این بود که الودگی ذهنم کم شد . و کمتر از قبل فکر و خیال می کردم 
یه کار بسیار خوبی که شروعش کردم ورزش منظم طبق برنامه بود این خودش باعث میشه فشار جنسی کمتر بشه و به دنبال اون زنای ذهنی هم کمتر میشه 

اورژانس کانون هم موثر بود باعث شد چند باری جلوی خودمو بگیرم و اینکه با پیام شخصی با برادر علی در ارتباط بودم و انگیزه می گرفتم و تا حدودی هم انگیزه میدادم برای من مانع شکست شد . فکر کنم برای برادر علی هم موثر بوده البته امیدوارم اینطور بوده باشه  302
در این مدت بیست روز هر وقت داغ میکردم می رفتم تالار تجربیات را میخوندم و برام یه تلنگری میشد که بیشتر برای پاکی ارزش قائل بشم  53258zu2qvp1d9v
با همه ی این کار ها بازم شیطون دست بردار من نبود  Swear1
هی میومد تو سرم  Swear1
مجبور بودم برای اینکه دوباره سمت تصاویر الوده تو فضای مجازی نرم خیلی از مطالب وبلاگها و سایت های ترک خ را همرا ه با بخش نظرات بخونم  4chsmu1
امشب هم خیلی شیطون تلاش کرد به من نفوذ کنه و منو تشویق به تماشای تصاویر مستهجن کنه ولی شیطون خیلی ضعیف شده زیر چشماش گود افتاده  Gigglesmile
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
سلام 
با لطف خدا 30 روز پاکی را هم دو روز پیش تجربه کردم  53258zu2qvp1d9v
مشهودترین ویژگی مثبتی که تو خودم احساس کردم این بود که فشار جنسی به شدت کمتر شده و فکر و خیال جنسی هم کمتر شده البته هنوز اوایل صبح چند دقیقه  امپر میزنه بالا که خوب اونم دواش بیدار شدن از تختخوابه  Shy
تو این مدت فکر کنم فقط یکبار وسوسه شدم برای شکستن خط قرمز چشم و الی اخر ولی خدا رو شکر بعد از بیست روز پاکی ادم عاقلانه تر رفتار می کنه و خواسته های نفس به قدرتمندی اوایل ترک نیستن  Shy
ورزش تقریبا هر روز انجام میدادم  Khansariha (69) ورزش جدای از اینکه شهوت را کم میکنه برای کسایی که محصل هستن خیلی خوبه و مغز را بکار میندازه  Khansariha (69) یادش بخیر بچه بودم ورزش می کردم مغزم بعدش عین تراکتور کار می کرد  Khansariha (69) یادش بخیر بچه بودم نمی دونستم خ.ا چیه  Hanghead

یه چیزه خیلی خیلی موثر تو ترک من این کنتور تو امضامه که تا نزدیک 120 تا بالا رفته از همون روز اول که تصمیم به ترکم جدی بود سعی کردم هر جا خانم بد حجاب بود و نفسم از من میخواست نگاه کنم و من موفق میشدم نگاه نکنم یه شمارش مثبت در نظر گرفتم . من اینقدر این شمارشگر را جدی گرفتم که فقط به عشق اینکه امتیاز مثبت بیشتری جمع کنم از نگاه کردن به خانم های بد حجاب اجتناب می کردم .  Hanghead
با اینکه نیت های خیلی بهتری مثل رضای خدا برای اینکار هست یا بدست اوردن شیرینی نگاه نکردن ولی من اون زمان انقدر کثیف بودم که نمی تونستم این نیت ها را هم ببینم فقط عشقم شده بود امتیاز  Hanghead
 البته الان هم پشیمون نیستم بالاخره راهی بوده که برام جواب داده حتی این روزای اخر دیگه حتی به زن های با حجاب هم نگاه نمی کردم کلا عقل را حاکم بر بدن کرده بودم  Khansariha (69) حس ادم بودن داشت  Khansariha (69)

یه مساله ای که رعایت کردم این بود که هر وقت حموم میکردم تا لحظه اخر لباس زیر را در نمی اوردم . احتمالا خیلی براتون پیش اومده مه تو حموم شکستین یا اینکه خودتون را گول زدین من حالم خوبه اتفاقی نمی افته اگه اینطوره حتما تا لحظه احر لباس زیرتون را در نیارین .
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
والا من که با ده دوازده روز، نسبت به بقیه تجربه پاکیکم کمتر هس، ولی چیزایی که فهمیدمو میگم دیگه

یکی از چیزایی که به من تا اینجا کمک کرده یه اپ ساده ی روزشماره. به این شکله که شما یه تاریخ تعیین میکنید، بعد از اون تاریخ به بعد هر روزی که میگذره، یکی به عددش اضافه میشه، به همین سادگی. من اینو تو گوشیم جلوی چشمم گذاشتم که حواسم بهش باشه
حتی یه چیز جالبی هم که داره اینه که میتونید تاریخ رو ریست کنید ولی رکورد تعداد روزایی که پاک بودین، ینی ریست نکردید رو براتون نگه میداره و نمودارشو هم میکشه. حالا برای گوشی من میشه یه عکس دلخواه پس زمینه هم برای اپه گذاشت که روش اون تعداد روزو مینویسه، عکسه هم میتونه یه چیز انگیزشی باشه براتون.
حالا کلا خوبیش اینه که اگه تو گوشیتون همچین چیزی باشه همیشه قبل از اینکه کاری بخواید بکنید اینو میبینید و شاید جلوی خیلی چیزا رو بگیره.
اسمش Day Counter هس. آیکونشم شبیه تعداد روزایی هس که رو دیوار زندان مینویسن، با چنتا خط نشون میدن
ایشالا که مفید باشه، چیز بیشتری هم یادم اومد حتما باهاتون در میون میذارم
[تصویر:  Moonmen_3_S.jpg]
عاشق هستم ۱۴ روز پاک دارم

تجربیات:

- بعد از آخرین خ.ا تا صبح نخوابیدم. تا صبح فکر می کردم که چطور خودم رو از این منجلاب بکشم بیرون
- توی این چهارده روز چندین و چند بار تا مرز شکستن هم رفتم اما خدا کمک کرد
- پست زدن توی کانون خیلی کمکم می کنه
- معمولا وقتایی که درگیر کار هستم خطر کمتر هست تا وقتایی که کارهام به نتیجه می رسه و می خوام استراحت کنم. پس درست استراحت کردن
- باید مطالعه و کتاب خوندن رو به برنامه اضافه کنم، این چهارده روز خیلی کم بودش
- برنامه ی قرآن روزانه و نماز روزانه رو جدی تر بگیرم

- باید برنامه ی دقیق تر و حساب شده تری برای خودسازی داشته باشم
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان