1392 فروردين 14، 15:01
ازجوان عزیز
خیلی زحمت کشیدی این تایپتو فارسی کردی:smiley-yell:
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
ازجوان عزیز
خیلی زحمت کشیدی این تایپتو فارسی کردی:smiley-yell:
1392 فروردين 14، 15:17
با امروز ميشه 15 روزه كه پاكم!!!
بچه ها به نظرم بايد از الان تا بعد از امتحانات خرداد ماه كانون رو ترك كنم.
حتي اگرم سر بزنم كم سر مي زنم.
فعلا باي!
![[تصویر: 05_blue.png]](http://www.ktark.com/05_blue.png)
1392 فروردين 14، 15:28
(1392 فروردين 14، 15:01)abtin نوشته است: من واقعا تشکر میکنمدر ایز نو قابل مستر آبتین
ازجوان عزیز
خیلی زحمت کشیدی این تایپتو فارسی کردی:smiley-yell:
ون آي دنت تایپ فارسی ایت مینز آي دنت هو هند رسی به کامپیوتر
داش آبتین انگلیسی رو داشتی؟حال کردی؟
بتونم فارسی میدم
برعکس عیدی نگرفتم فارسی ساز نصب کنم رو گوشیم
دعا کن کمیته یه پولی بده اونوقت همش فارسی میام...
1392 فروردين 14، 15:40
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
1392 فروردين 14، 17:37
ایشالله که حال همگی خوب باشه و از این تعطیلات به خوبی استفاده کرده باشید...
یک دنیا شرمنده ی تک تک داداش های گل بابت عدم حضور خیلی طولانیم...
مسافرت بودم و دسترسی به اینرنت نداشتم وگرنه دلم همش اینجا بود...
بازم خیلی عذر میخوام...
گفتم بعد این همه مدت بیام یه پست پرانرژی بدم که...
متاسفانه متوجه فوت مادر گرامی داداش آبتین گل شدم...
با خوندن پستاش خشکم زد...
![[تصویر: sad.gif]](http://www.ktark.com/images/smilies/sad.gif)
داداشی، بهت تسلیت میگم و برات آرزوی صبر و آرامش میکنم...
هیچ کدوم از ما هرچقدر هم که ناراحت بشه، شاید حال و روزت رو درک نکنه...
اما بدون که تنها نیستی و این غم، غم ما هم هست...
نمیدونم بگم تقدیر الهیه، آزمون الهیه یا...
اما با شناختی که ازت دارم میدونم اون قدر قوی هستی که این روزا رو بگذرونی...
اتفاقیه که افتاده و فقط باید پذیرفتش...
مواظب داداش کوچیکت باش...
پناه و تکیه گاهش باش...
خیلی بیشتر از اون چیزی که باید باشی...
ما هم کنارتیم داداش...
1392 فروردين 14، 18:30
خوبی گلم
خیلی ممنونم ازت داداش ودلم میخاد پستات مثل همیشه پرانرزی وشادباشه بخاطردل من
.gif "Khansariha (48)")
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
1392 فروردين 14، 21:37
قرار بود نیام
یعنی قرار بود تا حالم خوب نشده نیام
همین الان هم حال خوشی نیست
ولی اتفاقی خبری شنیدم ک خیلی ناراحت شدم
داش آبتین گل
خدا صبرت بده
اومدم یه همدردی باهات بکنم
و خیلی خوشحالم ک روحیه ات رو نباختی
و هنوز هم سرحالی
ایشالله ک هر چ خاک او بود بقای عمر شما بشود
-------------------
و یه چیز دیگه
آواتور و امضا و غیبت رو برمیدارم ک روحیه ی بچه ها تضعیف نشه
یه مشکلی هست ک نمیتونم بگم
ایشالله ک زودتر برگردم پیشتون
فعلا بای
طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
1392 فروردين 14، 23:20
به افتخار خودم
1392 فروردين 15، 0:06
ویرایش شده
دوست دارم هر كي اين پست رو ميبينه ؛ شركت كنه ...
فداي مهربتونيتون ...
خدا رفتگان همتونو بيامرزه ...
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
![[تصویر: 0607.jpg]](http://s3.picofile.com/file/8224223550/0607.jpg)
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
1392 فروردين 15، 0:10
(1392 فروردين 15، 0:06)Mojтaba ρiloт نوشته است: بچه ها دوستاتون تو تاپيك صلوات براي مادر داداش آبتين ختم صلوات گرفتن ...خیالت تخت
دوست دارم هر كي اين پست رو ميبينه ؛ شركت كنه ...
فداي مهربتونيتون ...
خدا رفتگان همتونو بيامرزه ...
ما رفتیم
1392 فروردين 15، 1:23
آبتین جان
دوم فروردین مادر بزرگم عمرشو داد به شما
خیلی داغون شدم و کلی ناراحت
یه مدت دیگه نیومدم بزودی باز میام پیشتون
ببخشید دیر اومدم
آبتین جان واقعا درکت میکنم دوست عزیزم خدا رحمت کنه مادرتو وضع منم بهتر از تو نیست بیا مثل قبلا بازم به هم کمک کنیم
![[تصویر: itrolldanceplz.gif?3]](http://a.deviantart.net/avatars/i/t/itrolldanceplz.gif?3)
بچه ها من میرم سربازی اول تیر ماه ببخشید چند وقته نتونستم بیام
دلم واستون تنگ شده بود ان شا الله که همه عالی پیش میرید
***********************
1392 فروردين 15، 10:08
(1392 فروردين 15، 1:23)mohsen22 نوشته است: دوم فروردین مادر بزرگم عمرشو داد به شماداداش محسن عزیز
خیلی داغون شدم و کلی ناراحت
یه مدت دیگه نیومدم بزودی باز میام پیشتون
خبر ناراحت کننده ای بود...
خدا رحمت کنه مادربزرگ گرامی رو...
روحشون شاد و قرین رحمت باشه ان شالله...
ما رو هم در غمت شریک بدون داداش...
ایشالله که دوباره با یه روحیه ی خوب و البته روزای خوب برگردی پیشمون...
(1392 فروردين 14، 23:20)جوان نوشته است: داداشا چند لحظه پیششش ده روزه رو پشت سر گذاشتمداداش جوان عزیز
به افتخار خودم
هرچند دیر...
اما بنابر وظیفه، ورود دوبارت رو به کانون خوش آمد میگم...
.gif "Welcome (1)")
خیلی خوشحالم که روند رو به رشدت این قدر عالی بوده...
و خیلی ممنون بابت فعالیت مفیدت...
.gif "Khansariha (8)")
ان شالله که با اراده ی قوی که داری، این بار پاکی ابدی نصیبت خواهد شد...
فقط یادت باشه که برنده ی واقعی اونیه که تا آخرش این روحیه و انگیزه رو حفظ کنه...
نذار سختی ها، مشکلات و هیچ چیز دیگه ای این پاکی رو از بین ببره...
هیچ وقت یادت نره که برای چی داری میجنگی و تا اینجاش پاک موندی...
و بدون که بودنت در این جا باعث خوشحالیه همه ی ماست...
(1392 فروردين 14، 21:37)حمید خان نوشته است: قرار بود نیامداداش حمید گل
یعنی قرار بود تا حالم خوب نشده نیام
همین الان هم حال خوشی نیست
یه مشکلی هست ک نمیتونم بگم
ایشالله ک زودتر برگردم پیشتون
از صمیم قلب دوست دارم که هرچه زودتر هم مشکلت حل بشه...
و هم حال و احوالت خوب خوب بشه...
در اینجا همیشه به روت بازه...
و منتظر شنیدن خبرهای خوش از خودت...
(1392 فروردين 14، 15:17)ramtin2012 نوشته است: سلام دوستان!داداش رامتین گل
با امروز ميشه 15 روزه كه پاكم!!!
بچه ها به نظرم بايد از الان تا بعد از امتحانات خرداد ماه كانون رو ترك كنم.
حتي اگرم سر بزنم كم سر مي زنم.
فعلا باي!
عالیه داداش...
دیدی اون «نمیتونم گفتن هات» در برابر ارادت هیچ جایی نداشت؟
صدآفرین به تو قهرمان...
.gif "Khansariha (46)")
ایشالله که همین جور پرتوان و باقدرت ادامه بدی...
و ما رو هم با پاکی خودت بیش از پیش خوشحال کنی...
حتما درس ها رو هم از همین الان جدی بگیر...
اگرم نتونستی زیاد بیای کانون، عیبی نداره...
اما حتما در حد یه اعلام پاکی همیشه به ما سر بزن...
موفق باشی... :22:
1392 فروردين 15، 10:13
مواظب خوبي هاتون باشيد
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.
بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.