1393 مرداد 21، 9:57
به طرح پاسداشت حرمت امام صتدق پایبدد بودم.
یاعلی مدد
عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان
نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان
چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان
(1393 مرداد 20، 16:18)جوان نوشته است:(1393 مرداد 19، 23:58)Last Expectancy نوشته است: آقا پریروز گند زدم به خودمداداشم سلام.
علتش هم فشار روحی بود وقتایی هم که مثل آدمم بقیه یه چیزیشون میشه . نمی خوام بندازمش گردن کسی خودم مقصر بودم
اما دیروز پاک بودم
انشالا امروزم مثل دیروز یه روز خوب بشه
من حس می کنم خ ا کردن از درونمونشروع میشه بعد عوامل خارجی باعث تضعیفو تقویتش میشن.مثه این که عوامل بیرونی هیزم و حرارت باشن.درسته مقدارشون خیلی مهمه اما برا آتیش گرفتن اما انرزی اولیه یا همون جرقه لازمه که ما با ذهنمون میزنیم.ورزش و عبادت و تغذیه و اینا خیلی خیلی مفیدن همینطور بی کاری و محیط ناپاک مضره اما تضمین کننده پاکی و شکست نمی شن.
بازم تصمیم آخر با خودمونه.
فعلا که اسیر عادتیم باید ی مدت خودمونو قرنطینه کنیم تا عادات عوض شن.اما نمیشه همیشه شرایط ایده آل داشت.
پس بیا اون پی کار رو درست کنیم
حالا رهروانی ها شما بگید برا تصحیح ذهن بیمار ک میشه حرد(مجتبی و پشتکار هم اگه اینجا رو دیدن جواب بدن)
(1393 مرداد 22، 18:57)undefined نوشته است: الان هم تا چند ساعت آینده برنامه ریختم بشکنم...
چون دیروز انجامش ندادم امروز خیلی دارم به سمتش کشیده میشم...
در عجبم که ضعیف تر از من هم در این مسیر بوده تاحالا؟
اگه بخوام واقعیت رو بگم...
شوق عجیبی در دلم هست برای پاکی...
ولی سوالاتی در ذهنم رژه میرن:
-چرا انگیزه و اراده ندارم که از صِفر شروع کنم؟ مثل همون روزایی که تازه ثبتنام کرده بودم؟
-چرا نمی تونم از لذت خ.ا دل بکنم؟ گرچه واقعا نمی دونم که دارم ازش لذت می برم یا نه... ولی اگه بخوام رک باشم: همون لذت کوتاهش رو نمی تونم ازش دل بکنم...
-... یک هفته پاکی مثل بزرگترین هدیه ی تمام عمرم بود... یعنی ممکنه بتونم به همون «رامتین» اون زمان برگردم؟
برخلاف همیشه خودم رو نباختم...
ولی حتی ۱ درصد هم به خودم باور ندارم...
خیلی چیزا دوست داشتم بگم...
ولی الان که دارم تایپ می کنم هیچ چیزی به ذهنم نمی رسه...
ذهنم از هر فکری خالی شده...
هنوز دوست دارم ریکاور بشم و با تمام قدرت برگردم...
ولی نمی دونم باید چه کار کنم...