1393 اسفند 23، 19:01
سلامsea2015
یه پست چند روز پیش تو ده روزه زدم البته بهم اعترض شد از طرف سرپرست که ده روزه جای این حرفا نیست(کلا تو این فکرم اگه موافقت بشه یه تاپیکی چیزی باز کنم تو کانون تا حرفامو راحت بزنم،اینجوری اگه پیش بره شاید مجبور بشم باز یه مدت از کانون برم چون من رنجشم خیلی قویه لعنتی خیلی زود به هم میریزم ) خوب بگذریم... نمیدونم خوندیش یا نه ولی ضرر نداره عینا همونو اینجا کپی میکنم
یه دوست بهبودی میگفت که قضیه ما مثه فیلم پارک ژوراسیک میمونه
اعضای گروه به شدت داشتن از دست یه دایناسور فرار میکردن ولی هر کاری میکردن و هر حیله ای و ترفندی به کار میبستن دایناسور بیخیال اونا نمیشد.آخرش که درمانده و عاجر شدن فهمیدن یکی از اعضای گروه تخم دایناسور رو تو کیفش مخفی کرده و داره با خودش حمل میکنه...
خوب چه شباهتی به ما داره؟
دایناسور همون غول شهوته که ما داریم ازش فرار میکنیم به هرشیوه و ترفندی هست میخوایم از شرش رها بشیم...
و اما اون تخم!!!اون تخم واسه هر کدوم از ما یه چیزه،یه شماره تلفن،یه آدرس فیس بوک یا ایمیل،یه دوست جنس مخالف،فیلتر شکن،یه دوست ناباب،ماهواره،چت روم ،عصبانی و تند مزاج بودن،زودرنج بودن، ....
بابا این فقط یه شماره تلفنه...
ماهواره رو کانالایه بدشو قطع کردم...
رفیقمه نمیشه باهاش رابطه نداشته باشم...
با فیلتر شکن میرم سایتهای علمی نگهش دارم به دردم میخوره یه روزی...
یه چت رومه فقط یه سری میزنم چیزی نیست...
جنس مخالفم فقط همکلاسیمه رابطه خاصی نیست...
این همه ملت فیس بوک دارن منم مثه بقیه استفاده درست میکنم...
ودهها مورد دیگه از این توجیهات...
این وظیفه هر کدوم از ماست که این تخم رو که با خودمون حمل میکنیم پیدا کنیم و سریع زمینش بزاریم.شاید دوست من با یه چیز خاص تحریک نشه ولی من بشم.نقاط ضعف و قوت ما با هم فرق داره هر کسی باید ببینه صادقانه از کجا ضربه میخوره چه تخمی رو با خودش داره حمل میکنه و فوری اونا رو زمین بزاره...
من همساده نمازم رو میخونم حواسم کامل به درسامه کانون میام همه کار واسه پاکیم میکنم...ولی باز دچار لغزش میشم...
بعد داد میزنم خدایا مگه نمیبینی من دارم از دایناسور فرار میکنم با همه توانم میبینی که میخوام خودمو نجات بدم پس چرا نمیشه؟
خوب آقوی همساده اون تخم رو بزار زمین دیگه اصلا لازم نیست بدویی و داد بزنی...عاقل باش
یه پست چند روز پیش تو ده روزه زدم البته بهم اعترض شد از طرف سرپرست که ده روزه جای این حرفا نیست(کلا تو این فکرم اگه موافقت بشه یه تاپیکی چیزی باز کنم تو کانون تا حرفامو راحت بزنم،اینجوری اگه پیش بره شاید مجبور بشم باز یه مدت از کانون برم چون من رنجشم خیلی قویه لعنتی خیلی زود به هم میریزم ) خوب بگذریم... نمیدونم خوندیش یا نه ولی ضرر نداره عینا همونو اینجا کپی میکنم
یه دوست بهبودی میگفت که قضیه ما مثه فیلم پارک ژوراسیک میمونه
اعضای گروه به شدت داشتن از دست یه دایناسور فرار میکردن ولی هر کاری میکردن و هر حیله ای و ترفندی به کار میبستن دایناسور بیخیال اونا نمیشد.آخرش که درمانده و عاجر شدن فهمیدن یکی از اعضای گروه تخم دایناسور رو تو کیفش مخفی کرده و داره با خودش حمل میکنه...
خوب چه شباهتی به ما داره؟
دایناسور همون غول شهوته که ما داریم ازش فرار میکنیم به هرشیوه و ترفندی هست میخوایم از شرش رها بشیم...
و اما اون تخم!!!اون تخم واسه هر کدوم از ما یه چیزه،یه شماره تلفن،یه آدرس فیس بوک یا ایمیل،یه دوست جنس مخالف،فیلتر شکن،یه دوست ناباب،ماهواره،چت روم ،عصبانی و تند مزاج بودن،زودرنج بودن، ....
بابا این فقط یه شماره تلفنه...
ماهواره رو کانالایه بدشو قطع کردم...
رفیقمه نمیشه باهاش رابطه نداشته باشم...
با فیلتر شکن میرم سایتهای علمی نگهش دارم به دردم میخوره یه روزی...
یه چت رومه فقط یه سری میزنم چیزی نیست...
جنس مخالفم فقط همکلاسیمه رابطه خاصی نیست...
این همه ملت فیس بوک دارن منم مثه بقیه استفاده درست میکنم...
ودهها مورد دیگه از این توجیهات...
این وظیفه هر کدوم از ماست که این تخم رو که با خودمون حمل میکنیم پیدا کنیم و سریع زمینش بزاریم.شاید دوست من با یه چیز خاص تحریک نشه ولی من بشم.نقاط ضعف و قوت ما با هم فرق داره هر کسی باید ببینه صادقانه از کجا ضربه میخوره چه تخمی رو با خودش داره حمل میکنه و فوری اونا رو زمین بزاره...
من همساده نمازم رو میخونم حواسم کامل به درسامه کانون میام همه کار واسه پاکیم میکنم...ولی باز دچار لغزش میشم...
بعد داد میزنم خدایا مگه نمیبینی من دارم از دایناسور فرار میکنم با همه توانم میبینی که میخوام خودمو نجات بدم پس چرا نمیشه؟
خوب آقوی همساده اون تخم رو بزار زمین دیگه اصلا لازم نیست بدویی و داد بزنی...عاقل باش
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !
عاقبتت بخیر همسفر