آرشیو گروه "نسیم حیات" (گروه خانم ها) (غیر فعال)

[maryam]

سلام به همه دوستان گلم
تولد آقا امام زمان به همتون تبریک میگم.

[mahtab_r]

سلامممممممممممم
تبریک تبریک ....
به همتون تبریک می گم .... نمیه شعبان مبارک ....

-------------------
تواب جان به خاطر گذاشتن پستای سها ممنونم ... شرمنده نشد که من بذارم ....
و
سها جونم به خاطر یک سالگیت خیلی خوشحالم .. از صمیم قلب توی این روز عزیز از خدا می خوام که بتونی تا همیشه پاک باشی ...
-------------------
بهار جونم از پستای قشنگت ممنونم ....
-------------------
و البته پانیذ جونم ....
باور کن به یادت هستیم ..
اما تعداد گل دخترای خوشگل نسیم حیاتی زیاد شده و نمی شه هر بار اسم همه رو تک تک آورد ...
اما عزیزم قهر نکن .... تو گل سرسبد نسیم حیاتی و البته قدیمی نسیم حیات ....
و من همیشه منتظر پستای پر از مهر و محبتت هستم ....
-------------------
و مریم عزیزم ... که دیر میاد و زود میره ...
عید شمام مبارک خانومم ...
کاشکی بیشتر بیای نسیم حیات و هر وقتم میای از خودت بگی ...
باور کن من از خوندن پستای تو کلی ذوق می کنم ..... عیدت مبارک
--------------------
و اگه تک تک اسم نمی برم .. به بزرگی و مهربونیه خودتون ببخشید ...
اینو بدونین که ، امروز صبح که از خواب پا شدم ....
اولین چیزی که از دهنم خارج شد دعا واسه همه ی شماها بود ... و از خدا خواستتم پاکی و سعادت رو به همهی ماها بده ....
گل دخترا .... امروز ما هممون با امام زمان قرار داشتیم .. پس بیایم بی پروا باهاش حرف بزنیم ... و ازش بخوایم سفارش مارو پیش خدامون بکنه ....

دوستون دارم
برای هزارمین بار : عیدتون مبارک .
-----------------

بر منتظران این خبر خوش برسانید / کامشب شب قدر است همه قدر بدانید

با نور نوشتند به پیشانی خورشید / ماهی که جهان منتظـرش بود درخشید...

----------------------

[تبسم]

سلام دلم براتون تنگ شده
یه خبر:
این هفته منشی اینجا میره مسافرت من تو شرکت تنهام

دوستون دارم
من نمیتونم خیلی اینجا بمونم بازم میام

[mahtab_r]

سلاااااام
چرا اینجا اینقدر ساکت شده ....
گل دخترا کجائید ؟!!!
یعنی همتون با هم مسافرتید !!!!

امیدوارم هر جا که هستید ، پاک و سلامت باشید ....
-----------
تبسم جونم ما هم دلمون برات تنگ میشه .....
منم خیلی دوست دارم .....
-----------
من دوست دارم، آن خدایی را که مرا در آغوش امن خود دارد .....
خدایم .....
من .....
من .....
به تو فراوان نیاز دارم ..... مرا در آغوش خودت نگه دار .......

[سها]

سلام
خوبین؟

من تو اون پست دلبری کردم!!! :دی

و تواب جون مرسی که یادم بودی و بابت اینکه منو واسه به یاد حق مثال زدی ممنونم...

و بهار جون من 4 روز سایت نبودم.. و ممنون از اعتبار و تبریکت گلم..

و هورا جون انشاالله که موفق باشی..

و پانیذ گلم فکر کنم تو هم داری دلبری میکنی ها... راستی تصمیمت رو گرفتی؟

و مریم جون عید برای تو هم مبارک باشه..

و مهتاب عزیزم انشاالله هدیه ای که با پاکیت به آقا دادی قبول باشه و عوضش یه عیدی خوب بگیری..

و سروناز رفتی کجا؟ بعد از اون پست نیومدی دیگه ها..

و تبسم عزیزم از تو هم ممنونم..امیدوارم که تو کار آموزیت موفق باشی..

و رها و سانی و نیلو و پاییز ..دوستای خوبم من منتظر جواب سوال هستم ها...

و راستی پاییز خیلی عالیه که دوباره تو مسابقات شرکت کردی..فقط عزیزم بازم میگم راهت رو یه باز بینی بکن..تویی که باید قدم نهایی رو برداری..

(شرمنده ...احوال پرسی نکنم نمیشه)

و به یاد حق عزیز:
به کانون خوبی ها خوش اومدی ...

دوست خوبم گفتنی ها رو بچه ها گفتن...حرفای منم خوندی عزیزم...(البته بازم با هم حرف میزنیم)
الان تو دیگه یه وسیله خوب داری...و یه سری همراه های عالی...
اما باید یادت باشه که اینا فقط ابزار هستن و این تویی که باید ازشون به خوبی و بهترین شکل استفاده کنی...

برای شروع توی مسابقات باید شرکت کنی که انگار این کارو کردی..آره؟
و تو تالار اصلی گروه ها هم فرم رو پر کن لطفا...
عزیزم
میتونی تو بخشهای تالار آزاد با بچه ها و روحیه هاشون آشنا بشی..
به شدت توصه میکنم تاپیک تکنیک های موفقیت رو از اول دنبال کنی..دوست خوبمون مریم جون بخشهایی از راز رو برامون گذاشتن..میتونه کمک کنه..
کلا تالار روانشناسی خیلی خوبه ...
تاپیک برنامه ریزی میتونه بهت یه نظم بده..
تالاز مذهبی بخشهای فوق العاده ای داره ...حتما نگاه کن ..
تالار غریزه مطالب خوبی داره که باعث میشه دیدت باز بشه ... تجربه های موفق هم میتونه بهت کمک کنه برای اینکه با راه هایی که بچه ها طی کردن آشنا بشی...
در کل دست کم تا دو هفته مطلب برای خوندن و برنامه برای انجام دادن داری و تو این مدت هم میتونی خودت و روحیه ات رو تقویت کنی و تو این راه قطعا ماها هم کمک میکنیم..

و یه نکته خیلی مهم به همه دخترای خوب .....من چند بار تاکید کردم که آی دی همو داشته باشیم..لطفا برام پ خ کنین تا ادد کنم
و یه خواهش و توصیه اول تو کانون خوب طرفتون رو بشناسین و بعد وارد چت بشین...برای چت کردن و بیشتر آشنا شدن عجله نکنین..



دیگه هم اینکه من بازم منتظر جواب اون سوالم هستم ها.....
ببینین قطعا حرفامون میتونه به تازه واردا کمک قابلا توجهی بکنه...


موفق باشین و شاد..
در پناه امن یاد خدا؛ایام به کام..یاعلی.

[be yade hagh]

سلام
بچه ها من به دلیل اینکه ترم تابستان برداشتم خیلی نمی تونم بیام اینجا
ولی دوست دارم وقتی که میام بهترین استفاده رو از اینجا و از همتون ببرم...یه استفاده متقابل میتونه خیلی قشنگ باشه...البته اگه منو قابل بدونین...و ضمن اینکه خیلی خیلی ممنونم از سها جان به خاطر توضیحای مفیدشون می خوام بگم که کاملا با نظرشون موافقم و با داشتن آیدی برای کمک فرد به فرد خیلی می تونیم بهتر عمل کنیم
من آیدیم رو گذاشتم...
و دوباره تشکر میکنم ازتون سها خانوم و امیدوارم صحبتای موثری داشته باشیم
تبسم جان از شماام ممنونم به خاطر راهنمایی

[تبسم]

سلام بچه ها چطورین؟من که خیلی خوبم

به یاد حق جان خواهش میکنم اما من اصلا یادم نمیاد که کاری کرده باشم عزیزم فکر کنم اسممو اشتباهی نوشته باشی

[mahtab_r]

سوال سهای عزیز :

بهترین راهی که تا حالا برای مبارزه با میلت به این کار در پیش گرفتی و نتیجه بخش بوده چیه؟
و جواب دوستامون :

بهار

جوابها:
1-به نظرم بهترین راه اینه که قبل از اینکه میل در وجودت به شدت خودش برسه باید کاری کنی یعنی فیلم و عکس مورد دار نبینی و وقتی دیدی باید خیلی قوی باشی که بگی نه!من خودم هنوز این قدرت رو نیافته ام

تواب

هر وقت اومده سراغم و ميخواسته تسليمم كنه سريع گفتم : أعوذ بالله من الشيطان الرجيم و بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات فرستادم.معجزه ميكنه تا ميگه أعوذ ... شيطانو رفته وتا يك مدت طولاني هم برنگشته!!!!

پانیذ

اول همیشه به این موضوع فکر می کنم که خدا همیشه ناظر بر احوال منه وچقدر از من ناامید میشه وقتی من این کار رو میکنم
به گناهی که انجام میدم فکر میکنم
و اینکه این راه درست برآورده کردن این میل در من نیست اگه بود پس خداوند ازدواج رو برای چی قرار داد
من همیشه سعی میکنم حالتی رو که بعد از انجام اون کار بهم دست میداد و پشیمونی و پریشونی بعدش رو به یاد بیارم
اگه خیلی اوضاع خیت بود حواسم رو پرت میکردم از موضوع و سر خودم رو باذکر گفتن و کتاب خوندن گرم میکردم
و بعدش هم یاد عهد وپیمانم و دوستای گل کانونیم میفتم وبا خودم میگم اگه اونها تونستن پس منم میتونم

فقط 3 نفر جواب دادن ؟!!!! چرا؟
سوالش سخته ....
ولی من دوست دارم جواب همتونو بشنوم .... برای اینکه جمع بندی بشه ، جواب دوستامون رو آوردم یه جا ...

و البته جواب خودم ....راستش جوابم به بعد از حادثه برمی گرده ، نه قبلش .... یعنی زمانی که می خوای خودار.. کنی ، ببخشید می خوام حاشیه بنویسم ... و ازتون می خوام بخونید ... چون می دونم همتون همین حس منو دارید و البته باید بدونید که من همتون رو درک می کنم ، می خوام کامل بنویسم به خاطر یکی از دوستامون که ازم خواسته بود ، یه جورایی می خوام داستان بگم

گاهی اونقدر حالم بد می شه که قدرت نفس کشیدن رو ازم می گیره ...گاهی فکر می می کنم فقط چند لجظه ی دیگه نفس می کشم و در حال مرگم ...
تمام وجودم به لرزه می افته .. و دارم بالا می آرم .. اما قدرت ندارم از جام بلند شم و خودم به دستشویی برسونم ، به جمع .... حتی قدرت ندارم فکر کنم ... تنها چیزی که توی وجودمه توی ذهنمه ، اینه که سریعتر از این حالت بیام بیرون و تموم شه ....

اما چطور ، راهکارامون رو عمل کنم .... همون راهکارهایی که خودم به بقیه توصیه می کنم ( البته وقتی شدتش کمتر باشه ، می تونم بهش عمل کنم ... اما حالا ، نه نمی شه ) ، چطوری برم توی جمع ، وقتی نمی تونم از جام بلند شم ... چطوری دوش آب سرد بگیره .. نه اصلا امکان نداره ...

من حتی نمی تونم راحت نفس بکشم .. کاش می شد با صدای بلند گریه کنم و جیغ بزنم و همه چیز رو به مادرم بگم و ازش کمک بخوام ... اما بعدش چی ؟!
یعنی می شه بازم خورشیدو ببینم ... یعنی فردایی هم هست ؟!!!

باز من بودم و خودم ... دلم می خواست بشکنم و از این قید و بند راحت شم .... اما یه چیزی ،یه کسی نمی زاشت و من داشتم می مردم ....

نمی تونستم به چیزی غیر از این کار فکر کنم . .. نمی تونستم تمرکز کنم روی چیزای دیگه ... واقعا نمی دونستم باید چی کار کنم ... به زور تمرکز می کردم .... شاید فقط برای چند ثانیه می تونستم فکرمو جمع و جور کنم ...
اما توی اون چند ثانیه ، به لحظه های خوب بعد از انجام ندادن این کار فکر می کردم ...

و باز دوباره همه چیز به مغزم هجوم می آورد .... و دوباره فکر انجام دادن ...
ثانیه های من پراکنده بودن ...با فاصله ... حتی الان توصیفشم برام سخته ....

گاهی فکر می کنم دیوونه شدم ...
من ثانیه هایی که می تونستم فکر کنم رو یه جا میارم ... چون می دونم حوصله شنیدن لحظه های تلخ منو ندارین، لحظه هایی که همتون تجربه کردید :

من توی اون چند ثانیه فکر می کردم، فکر می کردم :
به کانون ، به شماها .... به این که بشکنم ، اما ، بعدش که شکستم بیام چی بگم ... بگم شکستم و یه آیکون گریه بذارم ... همین ... بعدش چی ،

به روزای پاکیم .... یعنی بعدش دوباره از صفر شروع کنم ... من اگه بخورم زمین سخت پا میشم ... شایدم دیگه پا نشم ...
هنوز زخمای قبلیم خوب نشده ... هنوز قلبم با یاداوریش درد می گیره ...

به زندگیم ... به زندگی آیندم ، اصلا فردایی هست که من به خاطرش پاک بمونم ... شاید نباشه .. اگر باشه چی ، نباید ریسک کنم ... اگه فردا بچه دار نشم چی ... منی که با دیدن بچه های مردم دلم غش میره .. مگه می شه من ..وای نه حتی فکر کردن بهش منو می کشه ...

به خدا ... به لحظه هایی که منو دوست داشت .... یعنی بعدشم یازم منو دوست داره .. اگه نداشت چی؟!!!! وای نه من تحمل رو گردوندنشو ندارم .... دیگه طاقت سختی رو ندارم ...

گاهی فکر می کردم اگه می مردم چی ، آره اونوقت راحت می شم .... دیگه نیمیخواد تحمل کنم ... وای ولی اگه اونور در مورد گذشته ای که هنوز جبرانش نکردم سوال بپرسن ،چی می تونم جواب بدم ... نه لال می شم ... چون اصلا جوابی ندارم ... مردنم راه خوبی نیست ...

کاش توی خیابون بودم ... کاش مردمو می دیدم .... کاش راه رفتنشون می دیم .. کاش لبخندشونو می دیدم .. کاش خورشیدو می دیدم .. وای من چقدر آدما رو دوست دارم .. چقدر از نگاه کردن بهشون لذت می برم ....

حالا می تونم تکون بخورم .. رعشه ها و لرزه های بدنم کم شده ... می تونم بلند شم .. اما هنوز حالت تهوع دارم .... هنوز نمی تونم خوب نفس بکشم ... سردردمم اضافش شده ... کاش بتونم بلند شم ...

کاش بتونم برم توی جمع ، باید امتحان کنم .. آره دارم بلند می شم .. می تونم راه برم ..
راستش تا چند ثانیه ی پیش فکر می کردم چلاق شدم ...

نیم ساعت گذشته .. هنوز حالت تهوع دارم ... ولی هنوز می ترسم برم دوش بگیرم .. می ترسم تنهایی دوباره دیوونم کنه .. توی جمعم .. اما راستش دوست دارم تنها باشم ...
دوست داشتم این کارو می کردم ... دوست داشتم راحت می شدم ...
وای دوباره ... نه ...


و اینطوری من از ناپاکی دور می شدم ....

نمی دونم چرا دلم میخواست بگم چه حسی دارم و چقدر زجر می کشم وقتی حالم بد می شه ...
می خوام بدونین همه چیز طبیعیه .. و من بعد این همه روز هنوز به این شدت حالم بد می شه و سختمه .... اما دلسرد نمی شم ....
از تون می خوام به خدا توکل کنین ... در همه ی لحظه های عمرتون ....

امروز شنبه 9 مرداد ماهه ... ما یه بار تمام تلاشمون رو کردیم که تا نیمه شعبالن پاک بمونیم ، و حالا بیاین دوباره عهدمون با آقا رو تجدید کنیم ، این بار تا عید فطر ، یعنی 42 روز ....

ماه رمضونم نزدیکه ، و البته کار ما راحت تر ...

هر کسی که می خواد 42 روز پاک باشه ، بسم الله .

[be yade hagh]

سلام دوستان
مهتاب جان از پست خوبت ممنون و می خوام بگم که من وقتی به اون حالت می رسم تمام این فکر ها که گفتی رو میکنم
و درسته ممکنه گاهی اوقات این فکرها باعث بشن که بری توی جمع و این کارو نکنی اما به قول خودت می ترسی از تنها شدن و حتی اگر باز هم توی تنهاییت بتونی غلبه کنی و این کار رو انجام ندی ولی اون حس بد اون نیازی که تو بدنت مونده اون فکرایی که تخلیه نشده اینکه باعث میشه خوب به چیزای دیگه تمرکز نداشته باشی هنوز
اون درگیری ذهن و جسمت که هنوز هست...وجود داره... بالاخره باعث میشه که برای رهایی بشکنی
البته من این طوریم شما چه طور؟
دوستان کمک می خوام
الان 8 روز از ثبت نامم توی مسابقه 10 روزه میگذره و پاکم ولی از دیروز همش این نیازه اذیتم میکنه
من هیچ چیز تحریک آمیزی ندیدم و نشنیدم اما جسم وقتی عادت کنه به گناه دوباره خودش نیازو تو خودش به وجود میاره
نمی دونم چی کار کنم...برام دعا کنین...
تازه باورتون میشه؟ توی خواب هم وقتی دارم خواب میبینم این احساس نیازه بیشتر میشه و توی خواب ناچارن تصمیم میگیرم این کارو کنم ولی یه دفعه بیدار مشم از خوابو خدا رو شکر میکنم که خواب بود...
همش اذیتم حتی وقتی الان دارم می نویسم...نمی دونم دووم بیارم یا نه..راهنماییم کنین لطفا با حرفاتون

[تبسم]

سلام بچه ها

مهتاب جونم من وقتایی که اصلا به این موضوع فکر نمیکنم خیلی راحت میتونم مدتهای طولانی به مدت پاک بودنم اضافه کنم

خیلی دوستون دارم

[سها]

سلام
(این صدای مسئول تالار اصلی گروه ها ست که میشنوید)

ورود بانو shiny عضو تازه انجمن را به گروه وزین نسیم حیات تبریک و خیر مقدم گفته

و برای همه اعضای این گروه آرزوی موفقیت میکنم...

امید است که در کنار هم و با کمک هم به ترک صحیح کامل و پایدار برسید...

موفق باشید و شاد..یاعلی.

[سها]

سلام سلام سلام

این صدای خود خود منه که میشنوین......

به یاد حق عزیزم هم رسما به گروه پیوستن..
مبارک باشه...هم برای تو..هم برای ما...

انشاالله که در کنار هم موفق میشیم..شک نکن...


ورود shiny رو هم تبریک میگم..
عزیزم من و ما اینجاییم تا به هم کمک کنیم ...
برای آشنایی با بچه های گروه میتونی از پست اول همین تاپیک استفاده کنی...
تقریبا حرفای کلی هم اونجا هست..چیزایی که لازمه خوندنش..:cheskmak:

از خودت برامون بگو و خلاصه با ما راحت باش...

دیگه اینکه از مهتاب عزیزم بابت این جمع بندی ممنونم..

و اینبار هم میگم که من هنوز منتظر جواب سوالم هستم...........هی به من جواب ندین...من بازم میپرسم...:دی

مواظب خودتون باشین..یاعلی.

[پاییز]

سلام
من میخوام هی سوالتو جواب بدمااا اما نمی دونم سوالت چیه
گشتم پیدا نکردم
یکی بگه سوال سها چی بوووووود؟

[پانیذ]

سلام خوبین؟
من ای بد نیستم و اینکه اون بار شوخی کردم که گفتم قهرم
راستش هنوز تصمیم نگرفتم برام دعا کنید
مهتاب گلم همه پستت رو خوندم خوب و جامع توضیح دادی
من خیلی خوشحالم دوستایی مثله تو دارم که به گروه اهمیت میدن
راستش تصمیم گرفتن خیلی برام مشکل شده دعا کنین تصمیم درست رو بگیرم
راستی مهتاب جونم منم هستم
بسم الله
ورود به یاد حق و شاینی عزیز رو هم تبریک میگم
موفق باشین دوستای گلم

[mahtab_r]

سلام ...

شاینی عزیز به گروه ما خوش اومدی ... امیدوارم بتونیم در کنار هم و با هم ترک کنیم ...
بیا و ما رو با خودت آشنا کن ...
به گروه نسیم حیات خیلی خیلی خوش اومدی ....
--------------------------
به یاد حق جان ... شما هم رسما عضو گروه ما شدی ....
و بهت تبریک می گم ....

چند تا نکته ی کوچولو می گم : ازت می خوام روحیتو حفظ کنی و همیشه صبور باشی ...
گاهی کند و کاو زیادی باعث شکست می شه .... و گاهی بی تفاوتی بسیار ... ( در مورد خودار.. )

مسلما ترک دو روزه امکان پذیر نیست ... و تو نمی تونی 2 روزه به کاری که سالها می کردی غلبه کنی ....
من قبلا هم گفتم ... این نیاز جزئی از وجود ماست و تا ابد همراه ماست ... و باید باشه ...
پس ما نمی خوایم از بین ببریمش و فقط قصد کنترلش رو داریم ، اونم به این خاطر که سرکش شده ... پس هرگز سرکوبش نکن .. و همیشه سعی کن با جنبه های مثبت دفعش کنی ...

و دیگه اینکه خیلی به گروه ما خوش اومدی ...
--------------------------------------
پاییز عزیزم اگه پست طولانی منو نگاه کنی .. اولین خطش سوال سهاست ...
--------------------------------------
آخر زندگی جان ....
شما دختری ؟ اگه دختری و می خوای عضو گوه ما باشی ، باید بری اینجا و فرم عضویت رو پر کنی ... و بیای پیش ما ...
خوشحال می شیم که هممون به هم کمک کنیم ...
--------------------------------------
و البته فکر کنم جز پانیذ عزیزم هیچ کس پست منو کامل نخونده باشه ...
پستم شاید طولانی باشه .. اما به نظر خودم ارزش یکبار خوندن رو داره

مرسی عزیزم که وقت گذاشتی ...
منو و تو + اگر کسی اضافه شد ، 42 روز پاک می مونیم .....
--------------------------------------
گل دخترایی که اسم نمی برم ...
اما بدونید اینجا جای همتون خالیه ...
و من وقتی می بینم نیستید و خبری از خودتون نمی دید نگران می شم ....
بیاید که منتظرم ... منتظر پستای قشنگتون ....