1389 دي 7، 10:21
ویرایش شده
بررسی آیه : : ﴿إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً ٭ ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر)
1 (
( { ^ 1 - ـ سوره فتح، آيهٴ 1 ـ 2. } پيغمبرا!) ما پيروزي آشكار و درخشاني نصيب تو كرديم تا گناه گذشته و آيندهات را خدا ببخشايد.
اساساً از مفسران اهل سنت بين ارادهٴ تكويني و ارادهٴ تشريعي خلط كرده و هم بين اذهاب و تطهير دفعي با اذهاب و تطهير رفعي فرق نگذاشته است. اين دو اشتباه بزرگ، منشأ بسياري از مخالطات و مغالطات شده است. از اين جهت اگر مطالعه كنندهٴ تفسير روح المعاني و امثال آن، اين دو مطلب كليدي را هضم كند و مرز هر كدام را بداند متوجّه مغالطات آنها ميشود و ميتواند به اشكالات آنان پاسخگو باشد.
ممكن است بعضي از آيات قرآن موجب القاي اين معنا به ذهن باشد كه (معاذ اللّه) گناهي از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صادر شده است. اگر عصمت آن حضرت مورد خدشه قرار گيرد، عصمت ائمّهٴ اطهار (عليهم السلام) به طريق اولي مخدوش خواهد بود. به دو نمونه از آياتي كه مُوهم اين معناست، اشاره ميشود:
اول : آیه دوم سوره فتح ، : : ﴿إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً ٭ ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر)
1 (
ذنبي كه در اينجا آمده، ذنب اصطلاحي، يعني گناه و معصيت خدا نيست؛ زيرا گناه و معصيت خدا با توبه و استغفار عبد از يك سو و غفران الهي از سوي ديگر شستشو ميشود، نه با پيروزي و ظفرمندي يك مجاهد نستوه و مقاوم بر دشمن عنود ستمگر. اين كه خداي متعالي به رسول گراميش (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ما فتح مبين و آشكار (فتح مكّه) را نصيب تو كرديم تا تمام گناهانت را ببخشد، منظور كارهايي است كه به گمان باطل مردم جاهل و مشرك حجاز، گناه محسوب ميشد؛ زيرا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سنّتهاي باطل، رسوم عاطل، آداب آفل و افكار فائل آنها را درهم شكست. نه تنها بتهاي جاهليت را برانداخت، بلكه با فكر بتپرستي در افتاد.
از اين رو مشركان با تعجّب ميگفتند: ﴿أجعل الالهة إلهاً واحداً إنّ هذا لشيءٌ عجاب) 1 {^ 1 - ـ سورهٴ ص، آيهٴ 5. عُجاب و عَجيب هر دو صيغهٴ مبالغه و به يك معناست، ليكن عُجاب از تأكيد بيشتري برخوردار است.}
يعني: آيا خدايان ما (را ناديده گرفته و آنها) را خداي واحد قرار داده است؟ اين، چيز خيلي عجيبي است. افزون بر اين، در جنگهاي بدر، احد و... عدّهٴ زيادي از پدران، برادران و ساير بستگان همين كفّار و سران شرك و ستم، به دست مجاهدان با اخلاص اسلام كشته شده بودند. لذا آن حضرت در پيش آنها مجرم و مذنب تلقي ميشد.
وقتي كه فتح مبين (فتح مكّه) نصيب آن حضرت شد و مردم مكّه گذشت و بزرگواري او را در قالب عفو عمومي ديدند و با جفا كاري و ستم پيشگي خود نسبت به او و اصحابش مقايسه كردند، فهميدند كه حقّ با آن حضرت بوده است بدين ترتيب، آنچه را كه ذنب و گناه براي آن حضرت ميپنداشتند، در نظر آنها نيز بخشيده شد. ليكن آن قيام و اقدامها در نزد خدا اساساً گناهي نبوده، بلكه از بهترين اقسام اطاعت بوده است. كليم حق تعالي، حضرت موسي (عليه السلام) نيز، با آن كه معصوم بود، هنگامي كه مأموريت پيدا كرد تا پيام الهي را به دربار فرعون ابلاغ كند، گفت: خدايا! پس هارون را نيز همراه من به عنوان وزير و كمك كار بفرست تا اين رسالت خطير، به بهترين شكل امتثال شود: ﴿... فأرسل إلي هارون٭ ولهم عليّ ذنبٌ) 1 ؛ { ^ 1 - ـ شعراء، 14 ـ 13. اين مضمون، در آيات 34 ـ 33 سورهٴ قصص و آيات 32 ـ 29 سورهٴ طه نيز آمده است.}
زيرا من در نظر فرعونيان، (نه پيش تو) گناهكارم. بنابر اين، نه كليم الهي (عليه السلام) مرتكب گناه شده بود و نه حبيب خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) گناهي داشت. پس گناهي كه به اين دو پيامبر اولواالعزم نسبت داده شده، از ديدگاه سران شرك و ستم بوده است، نه از نظر شرع و قانون خدا.
در قسمت بعدی سوره توبه آیه 43 از این دیدگاه بررسی می شود :عفا الله عنك لِمَ أذنت لهم حتّي يتبيّن لك الّذين صدقوا وتعلم الكاذبين
خدايت ببخشايد، چرا پيش از آن كه (وضعيت) كساني كه راست ميگويند براي تو روشن شود و دروغگويان را بشناسي، به آنها اجازه دادي (و از حضور پيدا كردن در جنگ معافشان كردي ؟
منبع: تجلی ولایت در آیه تطهیر آیة الله جوادی آملی
تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که که هیچ روشی توی ترک گناهان مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار نمیده !