1388 آذر 11، 19:13
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ
بلکه آدمی می خواهد که در آينده نيز به کارهای ناشايست پردازد
اين سوره و سوره بلد با جمله «لا اُقسم» آغاز شده است. به گفته بسيارى از مفسّران، حرف «لا» براى تأكيد است ولى بعضى آن را براى نفى مىدانند، يعنى مطلب به قدرى روشن است كه سوگند نمىخورم. شايد شباهت قيامت با نفس لوّامه كه هر دو مورد قسم واقع شدهاند، در اين باشد كه در دنياى كوچك وجود انسان دادگاهى به نام نفس لوّامه وجود دارد، در عالم هستى نيز دادگاهى به نام قيامت قرار دارد.<588> پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به ابن مسعود فرمود: اعمال خوب را زياد انجام بده كه نيكوكار و بدكار، هر دو در قيامت پشيمان خواهند بود. نيكوكاران از اين كه چرا كارهاى نيك بيشترى انجام ندادهاند و بدكاران از كوتاهىها و تقصير خود. سپس فرمود: آيه <<و لا ا م بالنفس اللوّامة>> شاهد و گواه اين مطلب است.<589> نفس در قرآن در قرآن و روايات و دعاها، چند گونه نفس براى انسان تصوير شده است: الف) نفس امارّة: كه همواره انسان را به بدىها فرمان مىدهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان را به سقوط و تباهى مىكشاند. در قرآن مىخوانيم: <<انّ النّفس لامّارة بالسوء الاّ ما رحم ربّى>><590> به درستى كه نفس (انسان را) به كارهاى زشت و ناروا فر مىدهد مگر آن كه پروردگارم رحم كند. اين نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار سازد. حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: نفس امّارة همچون فرد منافق تملّق انسان را مىگويد و در قالب دوست جلوه مىكند تا بر انسان مسلّط شود و او را به مراحل بعد وارد كند.<591> قرآن كريم در سوره يوسف مىفرمايد: پس از آن كه برادران يوسف، بنيامين را در سرزمين مصر به جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگير شدن او به اتهام سرقت بيان كردند، حضرت يعقوب به آنان فرمود:<<بل سوّلت لكم انفسكم>><592> بلكه نفس، اين كار زشت را اى شما زينت داد و شما را به سوى آن كشاند. در حديث ديگرى مىخوانيم: بعد از نماز، از خداوند چنين بخواهيد: «الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابداً» حتّى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به نفس خودم وامگذار.<593> امام زين العابدين عليه السلام در مناجات شاكّين به خداوند متعال عرض مىكند: من از نفسى به تو شكايت مىكنم كه به بدىها فرمان مىدهد، به سوى خطاها مىرود، نسبت به انجام گناه شتابان است، هنگامى كه شرّى به او مىرسد فرياد مىزند و هنگامى كه قرار است خيرى ز ناحيه او به كسى برسد بخل مىورزد، به لهو و لعب تمايل شديد دارد، از غفلت و سهو و اشتباه پر شده است، به سوى گناه سرعتم مىبخشد و براى توبه، مرا به طفره وا مىدارد. ب) نفس لوّامة: كه در اين سوره (قيامت) آمده است و شايد مراد از آن، همان وجدان اخلاقى باشد. آرى، انسان داراى حالتى است كه در برابر انجام بدىها يا كم شدن خوبىها، هم در دنيا خود را ملامت مىكند و هم در آخرت. اين ملامتها، همان ندامت و پشيمانى است كه مى اند مقدّمه توبه باشد و يا بسترى براى يأس و خودباختگى فراهم آورد. ج) نفس مطمئنّة: كه در اثر نماز و ياد خدا حاصل مىشود و انسان به آرامش و اطمينان دست پيدا مىكند. قرآن كريم در يك مىفرمايد: <<اقم الصلوة لذكرى>><594> نماز را به پادار تا به ياد من برسى و در جاى ديگر مىفرمايد: <<الا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب>><595] گاه باشيد كه با ياد خداوند دلها اطمينان و آرامش پيدا مىكنند. انسان مطمئن، از مرگ نمىهراسد، مشتاق شهادت است، به زرق و برقها و جلوههاى دنيا بىاعتنا است و به مقدّرات الهى همواره راضى است. منكران معاد گاهى سؤالاتى را براى انكار قيامت مطرح مىكردند. از جمله اين كه مىگفتند: <<من يحيى العظام و هى رميم>><596> چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده و پراكنده شدهاند؟ و گاهى به طور علنى قيامت را انكار مىكردند و مىگفتند: <ان هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما نحن بمبعوثين>><597> جز اين زندگانى دنيا، زندگانى ديگرى نيست كه ما در آن به دنيا مىآييم و مىميريم و ما مبعوث نمىشويم. در مقابل ترديد و تشكيك مخالفان در معاد كه بازگشت آن به قدرت خداوند است، قرآن بر قدرت الهى در باز آفريدن انسانها تأكيد مىكند كه به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم: <<قادر على ان يخلق مثلهم>><598> او قادر است كه همانند آنها را دوباره خلق كند. <<بقادر على ان يحيى الموتى>><599> خداوند بر اينكه مردگان را زنده كند توانا است. <<على رجعه لقادر>> خداوند بر بازگرداندن او توانا است. و در اين آيه مىفرمايد: نه تنها بازگرداندن اصل انسان، بلكه آفرينش خطوط نوك انگشتان او در نزد خداوند كار مهمّى نيست. <<بلى قادرين على ان نسوّى بنانه>> در انگشتان هر انسانى خطوط خاصّى است كه مخصوص به اوست و هيچ دو نفرى پيدا نمىشوند كه خطوط انگشتان آنها يكسان باشد و به همين جهت براى شناسايى مجرمان، از انگشت نگارى استفاده مىكنند. آرى علم خداوند و قدرت او بر ظريفترين ذرّات وجود هر فردى جارى است. <<ن ّى بنانه>> 1- در نزد خداوند، وقوع قيامت قطعى است و لذا به آن سوگند مىخورد. <<لا اقسم بيوم القيامة>> 2- يكى از ويژگىهاى انسان، داشتن وجدان اخلاقى و شناخت فطرى خوبىها و بدىها و سرزنش و ملامت خود يا ديگران به هنگام انجام بدىها است. <<النفس اللوّامة>> 3- در ميان سه نفس امّاره، مطمئنّة و لوّامة، آن كه به سرزنشها و حسرتهاى روز قيامت شباهت دارد، نفس لوّامة است. <<لااقسم بيوم القيامة... بالنفس اللوّامة>> 4- ايمان به معاد مانع از انجام فسق و فجور است. لذا آنان كه بناى بر انجام گناه و فجور دارند، معاد را زير سؤال مىبرند. <<بل يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايّان يوم القيامة>> 5 - منكران معاد، بر اساس پندار و خيال به انكار قيامت مىپردازند نه استدلال و دليل و برهان. <<أ يحسب الانسان ان لن نجمع عظامه>> 6- اعضا و جوارح و استخوانهاى پوسيده و پراكنده، در قيامت قابل جمعآورى است. <<نجمع عظامه>> 7- معاد جسمانى است و در قيامت وجود انسان از استخوانهاى خودش است. <<نجمع عظامه>> 8 - نقل پندارهاى باطل و را ردّ آنها جايز است. <<أيحسب... بلى قادرين>> 9- آفريده خداوند، داراى نظم و نظام است، چه در دنيا: <<الّذى خلق فسوّى>><600> و چه در آخرت: <<نسوّى بنانه>> 10- انسان قيامت، همان انسان دنيايى است. <<بلى قادرين على ان نسوّى بنانه>> 11- خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختيار و اراده عطا كرده است و او مىتواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصميم بگيرد. <<بل يريد الانسان ليفجر امامه>> 12- بسيارى از كسانى كه قيامت را انكار مىكنند مشكل علمى ندارند، بلكه از نظر روانى انكار آنان براى آن است كه به خيال خود راه را براى خواستههاى خود باز كنند. <<يريد الانسان ليفجر امامه>>
مردن پايان تو نيست، آغازی دگر بايد تو را