عزیز :.:.::. * اعلام وضعیت اولین بسته پاکی مسابقه #پاکی_رمضان * .::.:.


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

استرس و افسردگی (چیستی، راه های مقابله، تجربیات)

#46
(1391 ارديبهشت 21، 14:41)h.gol نوشته است: سلام
من مدتی هست که دچار حالتهای اضطرابی نامعلومی هستم .در روزهای اول شدید بود والآن کمتر سده ولی دچار یک سری حالات نامعلومی هستم.میخواستم اگه ممکن هست بهم راهنمائی کنید.


سلام دوست من
والا نمیدونم حالات نامعلوم چیه ؟ ولی کلا میدونم یه مشکل روانی ( منظورم دیوانگی نیستا!wacko2) یا جزو روان پزشکیه یا جزو روانشناسی
اگه روانپزشکی باشه مربوط به ترکته یعنی اگه مدت طولانی این کارو کرده باشی مثل معتاد بدنت به بی نظمی تخیله عادت داره یعنی هر وقت خواستی تخلیه شده و هورمون های مغزی که باید به فیزیک بدن هماهنگ باشن و کارشون انجام بدن ،درست انجام نمیدادند و حالا که داری ترک میکنه می خوان به حالت طبیعی و نرمال برگردن برای همین شاید حالاتت متغیر باشه
بعد روانشناسی هم مربوط به تصویر سازی ذهن و ضمیر ناخداگاه هست که داره به یه عادت مقابله میکنه و سردرگمه
کلا عادی هست به نظر من ( البته من خودم الان تو ترکم ، فکر نکنی خبریه اینا فقط مطالعاتم هست Khansariha (56))
یا علی ( برای سلامتی امام زمان صلوات بفرستید دوستان گلم )
 سپاس شده توسط
#47
[align=CENTER] راهکارهای مناسب جهت ایجاد آرامش در زندگی اگر می خواهید بدون دغدغه و آرامش، زندگی کنید و استرس و فشارهای روانی محیط زندگی خود را به حداقل برسانید و به بهترین نحو از عهده وظایف روز مره تان برآیید به این توصیه ها عمل کنید: * به توانایی های جسمی و روانی خود توجه کنید و بیش از حد از خودتان انتظار نداشته باشید. به یاد داشته باشید که ظرفیت هر فرد با افراد دیگر متفاوت است، از این رو، خودتان را با دیگران مقایسه نکنید و فقط خودتان باشید.* آنچه را که فکر می کنید درست است، انجام دهید. نگران نباشید که دیگران در مورد شما چگونه می اندیشند در یک کلام خود را از قید طرز تلقی مردم نسبت به خود برهانید و اسیر حرف مردم نباشید. * هر فردی برای رشد و تعالی خود به نظرات و عقاید دیگران نیازمند است اما این نظرات را صرفاً به عنوان اطلاعات بپذیرید نه قضاوت و داوری. * به خودتان خیلی سخت نگیرید و مقررات سخت و انعطاف ناپذیر وضع نکنید. نظم و انضباط خوب است اما به شرط آنکه آزاردهنده نباشد و آسایش را از شما و اطرافیانتان سلب نکند. به عنوان مثال اگر امروز 50 صفحه از کتاب مورد نظرتان را مطالعه نکرده اید، اگر به نظافت کامل خانه نپرداخته اید و یا اینکه به دیدن مادرتان نرفته اید، از سرزنش خود بپرهیزید و خود را گناهکار قلمداد نکنید. حتماً فردا موفق خواهید شد به همه کارهای عقب افتاده برسید. * نگران نباشید که چرا به همه کارها بطور همزمان نمی رسید، سعی کنید در اجرای کارهای مهم پیشرفت کنید. برای انجام کارها اولویتها را تعیین نمائید و اصل "مهم" و "مهم ترین" را هیچگاه فراموش نکنید. از این رو، کارها را در ذهن خود طبقه بندی نمائید و از "مهمترین" شروع کنید * قبل از اینکه اتفاقی بیفتد یا خبر بدی برسد نگران و دلواپس نشوید. بقول معروف قصاص قبل از جنایت نکنید، مثلاً برای اتفاقی که نیفتاده بی جهت حرص و جوش نخورید. * به مشکلات، درگیریها و تغییرات بعنوان مسایل عادی زندگی بنگرید نه بعنوان تهدید و یک موقعیت مخاطره آمیز. * همه انسانها نقاط قوت و ضعف دارند، نقاط قوت خود را تقویت کنید و نقاط ضعف خود را کاهش دهید. * احساس مسئولیت با احساس نگرانی متفاوت است و این مربوط به شیوه تربیتی افراداست اماشما با تمرین می توانید احساس مسئولیت را در خود تقویت نمائید و نگرانی را فراموش کنید. * منشاء فشار روانی بیشتر از درون انسان است، بی دلیل اطرافیان را محاکمه نکنید. * در زندگی تعادل برقرار کنید، تصمیم بگیرید چه می خواهید و برای رسیدن به هدف تلاش کنید. از زیاده خواهی بپرهیزید. * استراحت را فراموش نکنید. تفریح، مسافرت، ورزش و به دیدن دوستان و بستگان رفتن روحیه خسته و کسل شما را ترمیم می کند و به روحتان آرامش می بخشد.53
 سپاس شده توسط
#48
به چه کسی افسرده می گویند؟
[تصویر:  5814738101115250160135134147231225721872142.jpg]
خوشبختانه میزان شناخت مردم جامعه از بیماری های روانپزشکی در مقایسه با سال های قبل بسیار بهبود یافته است و این طرز تفکر که بیمار روانی معادل مثلاً دیوانگی فرض می شد، تغییر کرده است.
امروزه مردم دریافته اند که اضطراب یا افسردگی بیماری است که به صورت شایع گریبان گیر خود یا اطرافیان آنها می باشد.در درجه اول بین افسردگی و احساسغمگینی موقت باید تفاوت قائل شد. اصولاً در علم روانپزشکی زمانی به یک احساس، بیماری اطلاق می شود که یکی از علائم مهم زیر را به وجود آورد:
1-افت عملکرد شخص ( افت کاری یا تحصیلی)
2-اختلال در روابط بین فردی یا روابط اجتماعی شخص .
به زبان ساده می توان گفت در حالت های زیر فرد دچار افسردگی شده است: ۱- فردی که تا کنون سیر منطقی و طبیعی در پیشرفت زندگی و کارهای خود داشته و به راحتی کارهای روزمره خود را انجام می داده است، ولی حالا دیگر دل به کار نمی دهد و تا مجبور نباشد عملی را شروع نمی کند و برای او عموماً شروع یک کار بر خلاف گذشته، یک اقدام طاقت فرسا محسوب می شود.
۲- یا اینکه فردی قبلاً در روابط با دیگران دارای شوق و علاقه بوده است و حتی زبان زد و نقل هر مجلس محسوب می شده، ولی حالا نسبت به دیگران سرد و بی تفاوت شده است و کناره گیری می کند.
۳- یا کسی که قبلا در برابر خیلی از کارها صبوری به خرج می داده و واکنش های او در برابر اتفاقات یک روند معمولی و متعادل بوده، ولی حالا حساس شده و به سرعت واکنش های تند و پرخاشگرانه از خود نشان می دهد و بلافاصله از این رفتار خود پشیمان می شود.البته ذکر این مطلب هم مهم است که علائم افسردگی باید حداقل بیش از چند هفته طول بکشد و با مشاهده ی این علائم به مدت یکی دو روز نمی توان گفت فرد دچار افسردگی شده است.
لذا اگر فردی مثلاً بر اثر یک اتفاق، یکی دو روز احساس غمگینی کند و یا در ایامی خاص، احساس دل گرفتگی داشته باشد و بعد خوب شود، افسردگی محسوب نمی گردد.آنچه مهم است، استمرار این احساس در طی چند هفته، همراه با یکی از حالت هایی است که در بالا ذکر شد.
علائم افسردگی : علائم افسردگی در دو بخش فردی و اجتماعی قابل بررسی است.
در بخش علائم فردی افسردگی، در دو قسمت روانی و جسمی، شاهد تغییراتی خواهیم بود.
علائم روانی افسردگی: یک احساس مستمر و قابل درک از غمگینی وجود فرد را فرا می گیرد، به خصوص در تنهایی و هنگامی که فرد از شرایط کاری زیاد یا از جمع همکاران و دوستان فارغ می شود، این احساس غمگینی نمود بیشتری پیدا می کند.بسته به میزان شدت افسردگی، کم کم علائم مشغله های فکری شروع می شود و دائم افکار گذشته، به خصوص افکار منفی و یا نگرانی نسبت به آینده ذهن فرد را درگیر می کند. گاهی فرد متوجه می شود که دقایق زیادی طی شده است و او همچنان با یک اتفاق گذشته ی خود درگیری ذهنی دارد. این افکار به خصوص هنگام خوابیدن بیشتر به ذهن فرد هجوم می آورد و همین مسئله باعث می شود که احساسات فرد تحریک شود و گریه یا بغض نیز با آن همراه شود (اصطلاحاً اشکشان دم مشکشان است). چنین فردی، بسیار حساس و زود رنج می گردد و با کوچک ترین مسئله ای تحریک شده و واکنش تند یا حتی پرخاشگرانه از خود بروز می دهد.
اضطراب و دلهره یک علامت بسیار شایع این بیماری است. کم کم تمرکز و دقت فرد در کارها و تصمیم گیری ها کم می شود، یا مردد است و یا دائم فکر می کند که چه کار می خواسته انجام دهد و کاهش حافظه و فراموشی به مرور زمان به آن اضافه می شود.
این گونه افراد ابراز می دارند دست و دلشان به کار نمی رود و صبح که از خواب بلند می شوند، انگار روز از نو روزی از نو، یعنی یک احساس یکنواختی در زندگی به آنها دست می دهد. کاری که قبلاً به آن علاقه داشته اند، دیگر خوشحالشان نمی کند و بعضی از آنها، دیگر از هیچ چیز لذت نمی برند. در انجام کارها زود خسته می شوند و احساس خستگی و ضعف ممکن است با آنها همراه باشد .
خودخوری و غصه خوردن، احساس بی ارزشی ، افکار مرگ و یا داشتن آرزوی مرگ، حساسیت به سر و صدا و نیاز به تنهایی، بی قراری و کلافگی و ... از دیگر علائم این بیماری روانی است.
علائم جسمی افسردگی:علائم جسمی نیز معمولاً با افسردگی همراه هستند . این گونه افراد معمولاً کم اشتها می شوند و یا بعضی نیز پُر اشتها . مشکلات خوابیدن از قبیل دیر به خواب رفتن و یا داشتن خواب سبک، و یا دیدن خواب های پریشان و کابوس، و زود از خواب بیدار شدن به صورت متنوع دیده می شوند و صبح ها افراد احساس کسالت و کوفتگی دارند.
دردهای مختلف بدنی مثل سردردهای مکرر و یا عود سردردهای میگرنی، احساس درد یا طپش قلب، احساس لرزش درونی یا لرزش اندام ها و یا تشدید علائم بیماری هایی مانند دیابت، فشار خون بالا ، آسم و مشکلات گوارشی مانند زخم معده نیز دیده می شود.
علائم اجتماعی افسردگی: در درازمدت، افسردگی خلاقیت ذهنی را از فرد می گیرد و سیر پیشرفت او را در زندگی کند می کند.
فردی که به راحتی موانع مختلف کاری و تحصیلی را طی می کرد، هم اکنون در برابر هر مانعی مستأصل می شود. آدم خوش رو به آدم خنثی یا بد اخلاق تبدیل می شود.
افسردگی باعث تنش در زندگی می شود، احساس بدبینی نسبت به اطرافیان و همکاران را تشدید می کند و سوء ظن ها را افزایش می دهد. بخشی از طلاق ها مربوط به این بیماری است.در فرد مبتلا به افسردگی، سرعت واکنش ها کند می شود و میزان حوادث فرد (حتی در رانندگی) افزایش می یابد، پرخاشگری و احتمال سوء مصرف مواد مخدر نیز بیشتر می شود.
مردد بودن در تصمیم گیری و کاهش اعتماد به نفس و نیز خودکشی، ارتباط تنگاتنگی با این بیماری دارد و حتی در افق دورتر، اعتقادات و رفتارهای مذهبی و دینی یک فرد ممکن است تحت تأثیر این بیماری دچار افت آشکاری گردد.
.
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
#49
مطلب خوبیه. جای بهتری واسش پیدا نکردم:
بایدها و نبایدهای فصل پاییز از نظر طب سنتی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=222504
با خدا، تا خدا

ترک من
 سپاس شده توسط
#50
ایده آل گرایی
گاهی وقتا این شکلی میشیم:


در سیاره بعدی میخواره ای مسکن داشت. این دیدار بسیار کوتاه بود، ولی شازده کوچولو را در اندوهی بزرگ فرو برد.
او که میخواره را ساکت و خاموش در پشت تعداد زیادی بطری خالی و تعداد زیادی بطری پر دید پرسید:
- تو اینجا چه می کنی؟
میخواره گرفته و غمگین جواب داد:
- می نوشم.
شازده کوچولو از او پرسید:
- چرا می نوشی؟
میخواره جواب داد:
- برای فراموش کردن.
شازده کوچولو که دلش به حال او سوخته بود پرسید:
- چه چیز را فراموش کنی؟
میخواره که از خجلت سر به زیر انداخته بود اقرار کرد:
- فراموش کنم که شرمنده ام.
شازده کوچولو که دلش می خواست کمکش کند پرسید:
- شرمنده از چه؟
میخواره که به یکباره مهر سکوت بر لب زده بود گفت:
- شرمنده از میخوارگی!
و شازده کوچولو مات و متحیر از آنجا رفت.
و در بین راه با خود می گفت:
راستی راستی که این آدم بزرگ ها خیلی خیلی عجیبند!

از کتاب "شازده کوچولو"



حالا گاهی وقتا می، گاهی وقتا خ.ا ...

من خودم برای فرار کردن از مشکلات، برای این که یادم بره چقد فاصله دارم با اون چیزی که میخوام، بدجوری گرفتار شدم. تا جایی که این مشکل این قدر فکر و زندگیمو احاطه کنه که جای فکر واسه مشکلای دیگه نذاره، که میخواره بودن بشه مشکلم و برای این که ازش راحت شم، دوباره می میخوردم.


دور شدن از این ایده آل گرایی یه راه حل ساده داره که تن دادن بهش میتونه سخت باشه، این که خودتو راضی کنی به "معمولی بودن"
.
 سپاس شده توسط
#51
ادامه ی پست قبل:

دور شدن از این ایده آل گرایی یه راه حل ساده داره که تن دادن بهش میتونه سخت باشه، این که خودتو راضی کنی به "
معمولی بودن"

به قول یک شهروند معمولی:

معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد. مثلا؟
شاگرد معمولی بودن. قیافه معمولی داشتن. دونده معمولی بودن، نقاش معمولی
بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن و
معمولی رقصیدن و معمولی جشن عروسی بر پاکردن، معمولی مهمانی دادن، فرزند
معمولی داشتن و ...
منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و
در پشت ابر ها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار
هست.
فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ایست که هم انگیزه ایست مثبت برای پیشرفت
و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند. من مثلا بعد
از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام
برای همیشه نقاشی را کنارش گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی
دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره خانم معلم مان را، با
آن دندان های موشی، و شلخته موهای فر کنار گوشش که از مقنعه چانه دار
میزد بیرون، کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در
حاشیه جزوه از او بکشم.

حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نا بغه بود و تمرین و پی گیری من
خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا
خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.

ضعیف بودم آن روزها. دنیایم آنقدر کوچک بود که با بیشتر شاخص های "ترین"
زندگی کرده و خود را مقایسه می کردم. و این ترین بودن آدم را ضعیف و
شکننده می کند.

شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان
داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، ان گچ حتماً بایستی طلا شود.
یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.
اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد
معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش را عمل میکند، نه غصه می
خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های
معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق
پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط در
لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس
خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان
دربیاورد.
مشکل بزرگتر، آن مرز و دیوار تحقیر کننده ایست که جامعه گم شده، ما بین
لایه بسیار کوچک ولاغر آدم های "ترین" و گروه بی شمار "معمولی" ها می
کشد. همیشه چیزی در آدم های بی شمار معمولی پیدا می شود که برای ترین ها
تحقیر کننده و ترحم برانگیز باشد، ترحمی که بسیار متفاوت است از همدلی و
هم دردی انسانی.

به عنوان مثال، در جامعه گم شده، از زبان" ترین باورمندان"، چنین جملاتی
می شنویم:
آخی، بیچاره با این صداش آواز هم می خواند، بیچاره با این ادبیاتش برای
دوست پسرش شعر هم میگوید، بیچاره با این آی کیو فوق لیسانس هم میخواهد
بخواند، بیچاره با این سطح زبانش خارج هم می خواهد برود، بیچاره با این
سوادش می خواهد کار هم پیداکند، بیچاره با این در آمدش اتومبیل هم می
خواهد و غیره. این نیش زبانها و تحقیر ها، منزجرانه بوده و از احترام به
حق زندگی نرم و ناب و ساده ای که بین آدم های معمولی جریان دارد بدور
است.

تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا
فقط با "ترین" هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولیم را به معرض
نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و از همه درخواست دارم فقط
با منِ معمولی آشنا شده و به حقوق معمولیم احترام بگذارند. من خانه
معمولی خواهم داشت، در پی دارائی معمول و اتومبیل معمولی خواهم بود. چهره
ام و لباسهایم معمولی خواهد بود. ولی سعی خواهم کرد عقل و خرد ودانشم را
تعالی ببخشم.


خوشِت نیومد؟ نمیتونی قبول کنی؟

من خیلی وقتا دچار ایده آل گرایی میشم. هر چی بیشتر فکر میکنم بدتر میشه.

چند بار خسته شدم و تهش، از قانون طلایی "به جهنم" استفاده کردم. البته از این قانون فقط در مورد نتیجه ی کارام، اون چیزهایی که باید می بود ولی نبود و .. استفاده کردم، نه در مورد تلاشم.
شروع کردم به تلاش بدون فکر کردن به نتیجه، با فرض این که بدترین نتیجه رو میگیرم.
مهم نبود من تلاشمو کرده بودم. با وضعیتی که داشتم کار بیشتری ازم بر نمیومد
اما
جالب اینه که معمولن نتیجه هام خیلی بهتر میشد.



معمولی بودن رو امتحان کنید

آرامشی که تو این طرز فکر هست رو...


[تصویر:  8.gif]
.
 سپاس شده توسط
#52
سلام.
براي رفع استرس و ارامش قبل از امتحان بين درس و.... اين كار را مي كنم واقعا ارومم مي كنه.
ده دقيقه يك جا دراز بكشيد تو يك وضعيت راحت!! چشمتون را ببنديد.ذهنتون را از هرچيزي خالي كنيد و را تنفستون تمركز كنيد!
همين .امتحان كنيد واقعا موثر!
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
 سپاس شده توسط
#53
این رو توو پیش نویسام ذخیره کرده بودم،
شاید یه جاهاییش تکراری باشه. نمیدونم قرار بود چی دربیارم ازش، ولی میذارمش
نمیدونستم کجای کانون بذارم این ارسالو. دیگه اینجا میذارمش.


برای تو که افسوس میخوری


یه وقتایی تو زندگی، مشکلات واسمون پیش میاد. مشکلاتی که واسمون بزرگن. اگه درست نشن نمیتونیم ادامه ی زندگی رو تصور کنیم.
یه وقتایی تو زندگی، ناراحتیم. ناراحتیم به خاطر همه ی کارهایی که باید انجام میدادیم و  انجام ندادیم. ناراحتیم به خاطر همه ی کارهایی که نباید انجام میدادیم و انجام دادیم.
ناراحتیم به خاطر جایگاهی که باید اونجا میبودیم و نیستیم. به خاطر همه ی چیزهایی که میخواستیم و به دست نیاوردیم...
اون وقت این شکلی میشیم:


شازده کوچولو که میخواره را ساکت و خاموش در پشت تعداد زیادی بطری خالی و تعداد زیادی بطری پر دید پرسید:
- تو اینجا چه می کنی؟
میخواره گرفته و غمگین جواب داد:
- می نوشم.
شازده کوچولو از او پرسید:
- چرا می نوشی؟
میخواره جواب داد:
- برای فراموش کردن.
شازده کوچولو که دلش به حال او سوخته بود پرسید:
- چه چیز را فراموش کنی؟
میخواره که از خجلت سر به زیر انداخته بود اقرار کرد:
- فراموش کنم که شرمنده ام.
شازده کوچولو که دلش می خواست کمکش کند پرسید:
- شرمنده از چه؟
میخواره که به یکباره مهر سکوت بر لب زده بود گفت:
- شرمنده از میخوارگی!

از کتاب "شازده کوچولو"


تو یه ظرف کوچولو، تو برکه ی کوچولو که یه سنگ بندازی ممکنه انقد متلاطم شه که سرریز شه. این سنگ رو بندازی تو رود بزرگ، اصلن به روی خودش نمیاره. بندازی تو اقیانوس که بخوای اقیانوسو متلاطم کنی که دیگه اصلن خودتو مسخره کردی.
بزرگ شو، ظرفت رو بزرگ کن تا سنگها متلاطمت نکنن. اکثر مشکلای بزرگ امروزت چیزیه که چندین سال بعد به خاطر کوچیک بودنشون خندت میگیره. مثه وقتی که کوچیک بودیم و خوردن شکلات بزرگترین مسئله ی زندگیمون بود. بزرگ شدیم دیگه جلو شکلات دامن از کف نمیدیم.
مشکلای الانمون هم همین طوریه.
خیلی جا واسه بزرگتر شدن داریم. واسه عمیق تر شدن، واسه دریا شدن، واسه اقیانوس شدن.



چند بار دیگه، چند وقت دیگه باید می خورد تا فراموش کرد میخواره ایم؟ و همین طوری زمان رو از دست داد؟


قال حضرت yekbarbarahamishe:
یادتون باشه زمان ارزشمندترین چیزی که تو زندگی داریم و وقتی از دستش بدیم باختیم.

شاعر میگه:
تا مه از یاد گذشتم دورا بوم
ای دو چشم آسمونی دیرا بوت

ای وای من


دو راه داری:
1- بشینی و واسه زمان از دست رفته افسوس بخوری و بازم زمانت رو از دست بدی
2- زمان باقی مونده رو دریابی
.
 سپاس شده توسط
#54
میدونید چرا در مراسم عزا گلاب زیاد استفاده میشه اما در عروسی‌ها نه؟!


چرا واسه عزادارا گلاب میریزند روی لباس و بدن عزادارها؟


چرا وقتی شاد هستیم کسی دست به گلاب نمیزنه؟...


به خاطر اینکه گلاب غم زدا است. ترشح ئیدروفین و اندروفین را در مغز متعادل میکنه و احساس آرامش و آسودگی به آدم میده.


شب اگه فکرای بد توی کله‌ات میاد، اگه هی اینور و اونور میشی نمیتونی بخوابی کافیه یک پارچه سفید برداری و روش گلاب بریزی و بگذاری زیر سرت، تا صبح مثل یک دسته گل میتونی بخوابی! 53258zu2qvp1d9v


نسخه دوم هم پیشنهاد میکنم یک لیوان بردارید و یک چهارم آن را عسل بریزید و دو سوم آب جوش و کمی گلاب. قبل از خواب این شربت را صرف کنید ببینید چه حالی میده واسه خواب.
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
 سپاس شده توسط
#55
استرس، اضطراب، فشارهای روحی! نگرانی و دلهره! نگرانی از دیر رسیدن، نگرانی از عدم موفقیت، ترس از آینده، ترس از بی‌پولی، استرس‌های شغلی و تحصیلی و هزار و یک دلیل دیگر که باعث می‌شوند اضطراب تمام وجود آدم رابگیرد و امانش را ببرد.


اضطراب و استرس 7 سال از عمر آدم را بر باد می‌دهد و بقیه را به کامش تلخ می‌کند. اما گویی در دنیای امروزه با این زندگی‌های پرتنش به خصوص در شهرهای بزرگ اضطراب و استرس جزو جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره است و باید به نوعی با آن کنار آمد. استرس یکی از بیماری‌های جدی زمانه‌ی ماست. خوشبختانه این روزها روش‌های متعددی برای غلبه بر استرس و فشارهای روحی وجود دارد مانند یوگا، ریلکسیشن، ماساژ و غیره.

علاوه بر این‌ها یک روش کاملا طبیعی دیگری نیز وجود دارد که به کنترل احساسات منفی و اضطراب کمک می‌کند. بله استفاده از گیاهان. حتما شما هم شهرت گل گاوزبان را در کاهش استرس شنیده‌اید. باید بدانید که علاوه بر گل گاوزبان گیاهان دیگری هم هستند که استرس و اضطراب را از شما دور می‌کنند.

زالزالک
زالزالک خواص آرا مبخشی دارد. کپسول‌های این گیاه تپش قلب، حالت‌های عصبی، زودرنجی یا احساسات افراطی را کاهش داده و ضربان قلب را تنظیم می‌کند. تمام این‌ها هم باعث می‌شود که آرامشتان را بازیابید و اضطرابتان کمتر شود. در این صورت خواب راحتی هم تجربه می‌کنید.

اسطوخودوس
استرس یک گیاه ضد اضطراب است. این گیاه به راحتی می‌تواند اعصابتان را آرام و عضلاتتان را شل کند. می‌توانید روزانه دو تا سه فنجان دم کرده‌ی اسطوخودوس میل کنید. از این گیاه مفید برای رفع اختلالات خواب، سردرد و ناراحتی‌های عصبی نیز استفاده می‌شود.

در واقع دم کرده این گیاه مانند یک مسکن عمل می‌کند که سیستم عصبی را آرام کرده و اختلالات خواب را رفع می‌کند. روغن یا افشره‌ی خوراکی اسطوخودوس نیز برای کاهش و درمان استرس و فشارهای روحی توصیه می‌شود. البته استفاده از افشره‌های خوراکی برای زنان باردار، شیرده و کودکان توصیه نمی‌شود.

گیاه جینسنگ
گیاه جینسنگ برای مقابله با استرس و تقویت سیستم ایمنی بدن فوق‌العاده است. این گیاه به طور موثر با اضطراب مقابله کرده و خواب راحتی را برای شما به ارمغان می‌آورد. می‌توانید از کپسول‌های 25 تا 50 میلی‌گرمی عصاره‌ی خشک جینسینگ استفاده کنید. دکتر داروساز می‌تواند در مورد میزان مصرف آن توضیحاتی به شما بدهد. توجه داشته باشید که دوره‌ی درمانی با این گیاه نباید بیش از 3 ماه طول بکشد.


بادرنجبویه
بادرنجبویه خواص آنتی اکسیدانی دارد و دم کرده‌ی آن نیز آرامش‌بخش است و با اضطراب مقابله می‌کند.

به عقیده‌ی محققان این گیاه اختلالات عصبی مانند خوابی، نگرانی و آشفتگی را برطرف می‌کند.

از روغن این گیاه نیز برای رفع تنش‌های عصبی استفاده می‌شود.

سنبل الطیب
سنبل الطیب یک درمانگر همه کاره است. دم کرده یا کپسول‌های آن آرامبخش اعصاب است، حالت‌های عصبی را کاهش داده و کیفیت خواب شما را بهبود می‌بخشد. در واقع این گیاه خواب راحتی برای شما فراهم می‌کند بدون اینکه بعد از مصرف آن دچار خواب‌آلودگی شده باشید.

بابونه
بابونه هم یکی از آن گیاهان همه‌کاره هست. علاوه بر اثر مفیدی که روی پوست می‌گذارد آرامبخش، ضداسپاسم، ضد التهاب، ضدعفونی‌کننده، بادشکن و برطرف‌کننده‌ی جراحات می‌باشد. اگر دچار حالت‌های عصبی شده‌اید، مضطرب، نگران، آشفته، بی‌خواب هستید و سردردهای عصبی و میگرنی گرفته‌اید بابونه را دریابید. این گیاه به جذب مواد معدنی کمک زیادی می‌کند. توصیه می‌کنیم از عطار یا دکتر داروساز نحوه‌ی مصرف این گیاه را بر حسب نوع نیازتان جویا شوید.
گیاه رازک
رازک قدمتی هزاران ساله دارد. این گیاه آرام‌بخش و خواب‌آور طبیعی است. 15 گرم گیاه رازک را در یک لیتر آب جوش بریزید و اجازه دهید به مدت حدود 10 دقیقه بجوشد. سپس بگذارید محلول به دست آمده خنک تر شود و سپس آن را صاف کنید.

می‌توانید روزانه 2 تا 3 فنجان از این دم کرده میل کنید. مصرف این جوشانده برای درمان دل شوره، نگرانی و استرس بسیار مفید است
من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی، نابودمان کند...

"نادر ابراهیمی"

وَ لا تَقرَعنی قارِعَةً  یَذهَبُ لَها بَهائی...

و مرا چندان به  سختی دچار مکن که
بزرگی و سرزندگی ام  را از میان ببرد.


"صحیفه سجادیه"
 سپاس شده توسط
#56
65 من استرس میگرتم شروع به جویدن ناخن میکنم  راهی هست ارووم شم؟ دمنوش های متفاوت خوردم انگشتر مس هم دستم میکنم اما فایده نداره . یعنی داره بهتر شده ولی بازم اوضاعم داغونه
 سپاس شده توسط
#57
(1395 آبان 15، 22:19)شادبانو نوشته است: 65 من استرس میگرتم شروع به جویدن ناخن میکنم  راهی هست ارووم شم؟ دمنوش های متفاوت خوردم انگشتر مس هم دستم میکنم اما فایده نداره . یعنی داره بهتر شده ولی بازم اوضاعم داغونه

تسبیح بردار و یا علی صلوات بفرستین انقده خوبه ، دعا کنید برام  53
 سپاس شده توسط
#58
نمیدونم جای درستی نوشتم یا نه
امیدوارم جای درستی باشه Hanghead

یه جایی میگفت
عامل خ.ا 
یا شهوت
یا استرس و نگرانی و افسردگی و حال بد

وقتی سریالی میشیم 
مسلما علتش شهوت یا نیاز ج.ن.س.ی نیست(مگر اینکه شهوت معنی دیگه ای بده)
پس علتش اون استرس و نگرانی و حال بد

پس وقتی سریالی میشیم راهکارهای کنترل شهوت مثل همه راهکارهایی که تو اورژانس گفتیم
یا بیشتر راه حل هایی که تو کانون هست جواب نمیده
چون این راه حل ها فقط شهوت را کنترل میکنه یا مدیریت میکنه. ولی حال بد را خوب نمیکنه

پس باید زمان سریالی شدن چیکار کنیم که از این چرخه در بیایم
من خودم تا ۳ روز میام مثل کوزت کار میکنم
بسی سختم میشه
عصبی میشم 
بدن درد میگیرم
کلی کارهای دیگه به جای خ.ا انجام میدم که اونا هم بده
مثل گریه کردن( وقتی گریه میکنم اندازه خ.ا آروم میشم)
خیلی به خودم سخت میگیرم
این راه حل من برای فراری شدن از ادامه سریالی بودنه
خو سختی این راه حل باعث میشه نسبت بهش دلسرد بشم و زمان انجام دادن راه حل را هی عقب بندازم
و این مدلی هر بار زمان سریالی شدنم طولانی تر از دفعه قبل میشه


خلاصه که
زمان سریالی چیکار کنیم که زودتر ازش در بیایم
یا چیکار کنیم سریالی نشیم
فکر کنم به راهکارهای حال خوب کن بیشتر ربط داشته باشه
برای همین اینجا پرسیدم

من به سریالی بیشتر عادت کردم انگار 117 809197ps94ijjhwg
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
 سپاس شده توسط
#59
(1399 دي 28، 15:45)کانونی نوشته است: نمیدونم جای درستی نوشتم یا نه
امیدوارم جای درستی باشه Hanghead

یه جایی میگفت
عامل خ.ا 
یا شهوت
یا استرس و نگرانی و افسردگی و حال بد

وقتی سریالی میشیم 
مسلما علتش شهوت یا نیاز ج.ن.س.ی نیست(مگر اینکه شهوت معنی دیگه ای بده)
پس علتش اون استرس و نگرانی و حال بد

پس وقتی سریالی میشیم راهکارهای کنترل شهوت مثل همه راهکارهایی که تو اورژانس گفتیم
یا بیشتر راه حل هایی که تو کانون هست جواب نمیده
چون این راه حل ها فقط شهوت را کنترل میکنه یا مدیریت میکنه. ولی حال بد را خوب نمیکنه

پس باید زمان سریالی شدن چیکار کنیم که از این چرخه در بیایم
من خودم تا ۳ روز میام مثل کوزت کار میکنم
بسی سختم میشه
عصبی میشم 
بدن درد میگیرم
کلی کارهای دیگه به جای خ.ا انجام میدم که اونا هم بده
مثل گریه کردن( وقتی گریه میکنم اندازه خ.ا آروم میشم)
خیلی به خودم سخت میگیرم
این راه حل من برای فراری شدن از ادامه سریالی بودنه
خو سختی این راه حل باعث میشه نسبت بهش دلسرد بشم و زمان انجام دادن راه حل را هی عقب بندازم
و این مدلی هر بار زمان سریالی شدنم طولانی تر از دفعه قبل میشه


خلاصه که
زمان سریالی چیکار کنیم که زودتر ازش در بیایم
یا چیکار کنیم سریالی نشیم
فکر کنم به راهکارهای حال خوب کن بیشتر ربط داشته باشه
برای همین اینجا پرسیدم

من به سریالی بیشتر عادت کردم انگار 117 809197ps94ijjhwg
اول یه چیزی بگم این حرفایی که میزنم نظر شخصی خودمه ربطی به  روانشناسی نداره
خب احتمالا شنیدیم پیشگیری بهتره از درمان
به نظر من نباید بزاریم اصلا جریان وسوسه شدن پشت سر هم اتفاق بیوفته یا به اصطلاح سریالی بشیم البته خیلی مواقع شدت این اضظراب انقدر زیاد میشه که برای رفع اون اضطراب مجدد عمل خ.ا را انجام میدیم (*هرچند این کار به شدت اشتباهه*)ولی  خوب حداقل در مورد من که اینطوری بود اون اوایل به شدت با خودم درگیری داشتم سر این مسئله که باعث میشد بیشتر سریالی بشم 
هر کسی خوب یه جوری حالش خوب میشه نمیشه فرمول خاصی به نظرم واسش تعریف کنیم 
چه بسا دیده باشید با خیلی از کارهایی که گذشته حالتونو خوب میکرد الان اون کار حالتونو خوب نمیکنه حداقل در مورد من که اینطوری بوده 
ولی خوب در مورد این سخت گرفتن به خودمون نمیدونم تا چه حدودی  جواب بده فقط حواستون باشه توی کاری که دوست دارید انجام بدید به خودتون سخت بگیرید اونم نه اینکه دیگه از خواب شبتون بزنید ولی خوب تمرکز اصلیتون روی اون موضوع باشه 
سعی کنید حال خودتونو خوب نگه دارید سعی کنید اصلا به چیزای بد فکر نکنید میدونم سخته  ولی شدنیه من امتحان کردم یه 6 روزیه واقعا شدنیه برای خودتون  کار تعریف کنید باید توی این یه ماه این کارو بکنم بعد بگید امروز میخوام این قسمتشو انجام بدم کارهای ریز توی مدت  زمان نسبتا زیاد نتیجه فوق العاده ای میده ذهنتون هم از درگیری رابطه با خ.ا خلاص میشه 
دنبال راه حل های تازه باشید (کپی برداری نکنید)به ذهنتون اجازه بدید راهای جدید برای حل مشکلات پیدا کنه  (*نکته*از یه جایی به بعد ذهنتون ممکنه خسته بشه اشکالی نداره ایه نیومده این کارو امروز انجام بدی به خودتون زمان بدید تا ذهنتون برگرده  به حالت عادی بعد دوباره شروع کنید)
مثلا من خودم این مدلی ام فکرم درگیر یه کاری بشه دیگه تا بیام از اون فکر دربیام داستان میشه واسه همین سعی میکنم اصلا به یه سری مسائل فکر نکنم یا اگه خیلی واجبه که انجام بشه به شیوه دیگه انجام بدم 
ولی خوب نسخه هر ادمی با بقیه متفاوته  نمیشه قانون ثابتی برای همه تعریف کرد
من میشه گفت خیلی وقته عضو کانونم خیلی ها را دیدم که به گفته خودشون  به روانشناس یا حتی روان پزشک مراجعه کردن  که نتایج جالبی هم نگرفتن فقط حالشونو بدتر کردن حق هم دارن چون به نظر من تا  ته یه چیزیو نبینی نمی تونی به بقیه کمک  کنی حالا اصلا برو گو من دکتری فلان رشته را دارم  باید خودت حسش کنی ببینی طرف مقابل چی میگه بعد بهش راهکار بدی یه سری زندگی ها به خاطر حرفای اشتباه یه شخص انقدر از هم میپاشه که ادم اصلا میمونه  پس به نظر من ادم نباید توی خیلی از مسائل پای خودشو باز کنه  حتی اگه تخصص اون کارو داشته باشه 
حالا اینکه میگم تخصص منظورم مدرک دانشگاهی اون کاره 
ببخشید خیلی حرف زدم امیدوارم کسی برداشت بدی از اون تیکه اخر نکنه 53 303
 سپاس شده توسط
#60
الان دیدگاه شما اینا
پیشگیری بهتر از درمان
سعی کنیم بعدش عذاب وجدان اش را برای خودمون بزرگ نکنیم
برنامه ریزی (حتی تو روز شکست وقتی از قبل برنامه باشه زمانی که شکست اول را داشتی چون برنامه داری میتونی از شکست بعدی دور بشی چون باید برنامه ات را انجام بدی  39 )
راهکارهای جدید نه تکراری
سعی کنیم ادامه اش ندیم بریم سراغ کاری که دوست داریم

بازم قصه جایگزین Khansariha (60)


نقل قول: توی کاری که دوست دارید انجام بدید به خودتون سخت بگیرید 
53258zu2qvp1d9v اینم خیلی خوب بود
ممنونیم 302
هدف از ترک  / حس خوب ۱۵۷ روز /علت شکست 157 روز/   علت شکست 10 روزه  /  اهرم رنج و لذت / 1401   Khansariha (58)

دلایل وسوسه  / هدف از ترک تاثیر پاکی
خدایا چنان کن سرانجام کار  Confetti تو خشنود باشی و ما رستگار 317 بهترین خدای دنیا Khansariha (63) دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات  Khansariha (2)  الحمدلله رب العالمین Thankyou خداوندا مرا پاکیزه بپذیر  fly2  صبر داشته باش  خدا با صابران است  49-2  خداوند توبه کنندگان را دوست دارد Khansariha (84)  

 امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد.  Hanghead
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان