1391 آذر 20، 18:07
تو اورژانس همای رحمت گفت دارم بستنی میخورم و حالم رو خوب کرد منم حصودیم شد رفتم بستنی خریدم دارم میل میکنم اونم از نوعه قیفیش
تو این سرما عجیب میچسبه
(1391 آذر 20، 18:32)سـُـها نوشته است: برادر زاده ام دلش درد ميكنه.. مامانش بهش دارو دادن.. گفتن بايد بخوري تا خوب بشي..
اومده ب من ميگه عمه اين دارو رو بخور...
ميگم چرا؟؟ من ك دلم درد نميكنه!
ميگه آخه تلخه.. تو بخور ب جاي من....
(1391 آذر 20، 23:16)مریم .. نوشته است: تو فکرم تاپیک محرم و صفر و جمع کنم.بازدید زیاده.....این جوری کانون دچار اختلال میشه کجایی حمید خان؟
(1391 آذر 21، 0:07)حمید خان نوشته است:(1391 آذر 20، 23:16)مریم .. نوشته است: تو فکرم تاپیک محرم و صفر و جمع کنم.بازدید زیاده.....این جوری کانون دچار اختلال میشه کجایی حمید خان؟
ما زور خودمون رو زدیم
وقتی که مخاطب زیادی نداره وقتی ک اهمیت نمیدن:smiley-yell:
خو بنده بی تقصیرم
سردرد سینوزیتمون هم دوباره اوت کرد
(1391 آذر 21، 1:19)حسین چار دو دو نوشته است: غرض عرض ادبیست و دیگر هیچ ...
نقل قول: گه خواستی بازی مورد علاقم که زامبیه رو میدم بازی کنی..
کلا آدم و از زندگی میندازه
اما بعدش پاککش کنی ها چون معتاد میشی
(1391 آذر 21، 10:58)می توانم نوشته است: اقا اینجا یه جا رزرو کنید
من می خوام به زودی یه ارسال به افتخار اقا رامین. بذارم
اخه تشویقم کردن واسه ارسالام
من تار می بینم یا شکلکا تار شدن ؟