انجمن شبانه روزی

**حمید خان** · 1391 اسفند 19، 22:41

فدات شم رضا جون
سیبیلام قابل شما رو نداره
5 تومن میشه

ببینم تو نمیخوای آواتور و امضات رو عوض کنی
دم عیدی یه پروفایل تکونی انجام بده

**azadam** · 1391 اسفند 19، 22:45

(1391 اسفند 19، 21:48)darling نوشته است: أأأأأأأ
پستای قبلو که خوندم متوجه شدم یکی از داداشا بن شده
من دخالت نمیکنم نمیگم چرا چی شده؟
ولی فقط یه چیزی :
دقت کردین بیشتر اتفاقا تو انجمن اونم تو شب میفته
خب همین کارارو میکنید ک آدم دوست داره تا صبح بیدار بمونه :11:
اگه منم بیدار مونده بودم میفهمیدم موضوع از چه قراره
آقا من نمیخوام از این به بعد تا صبح بیدار میمونم
کی جوابه این کنجکاویای منو میده هان؟؟؟:smiley-yell:
نه تا صبح بیدار میمونم

:21::21:

حرفای مهمی نبود

فقط ایشون نمیدونستن یا حواسشون نبوده که احساسات همه مخصوصا بچه های کانون به یه مو بنده :11:
مطمئنن الان پشیمونن ولی راه جبران دارن حتما

**رضـا** · 1391 اسفند 19، 22:53

راسش هر وقت جفتشو میبینم احساس نوی میکنم
ولی شاید عوض کردم
ولی احتمالش خیلی کمه 4fvfcja

**گل سرخ** · 1391 اسفند 19، 22:59

(1391 اسفند 19، 22:21)darling نوشته است: دخملمو گذاشتم

میبینم که تو کانون از لحاظ تعدد فرزند تنها نیستم 4fvfcja

(1391 اسفند 19، 22:24)آرشام نوشته است: آقا کلا عرض میکنما، بردارا! خواهرا! خواهشا پوست کلفت باشید!

نکته ظریفی بود! 53258zu2qvp1d9v

(1391 اسفند 19، 22:35)رضـا نوشته است: سیبیلتو بخورم حمید خان

الان تشبیه بهتری پیدا نکردین؟! دل و جیگرمون پیچید به هم بگین نگین [تصویر: eghfal.gif]

حمید خان سیبیلاتون قشنگه ها... 303

(1391 اسفند 19، 22:41)حمید خان نوشته است: 5 تومن میشه

دیگه نوه های سیبیلو هم نگای دست بابابزرگشون میکنن ..

**مهاجر** · 1391 اسفند 19، 23:17

سلام به همگی
الکس جان زیارت قبول داداش
حالا هدیه هات چیا بودن؟

**soheil70** · 1391 اسفند 19، 23:20

مشت قلمب زمبه ست هر کی هفته بعد بره دانشگاه.... 4fvfcja

الیوم.....این هفته هفته ی آخره..... Smiley-face-cool-2

تخطی ....حکم محاربه رو داره...

انتخابات نبود....هفته قبل هفته آخر بود.....

برادر امیرحسین اگه اینو میخونی بعدااا......شما هم نبایس بری....(مرد باش نرووو.... 4fvfcja

)

**Mojтaba ρiloт**

يادتونه بچه مدرسه اي كه بوديم ...
از سه هفته قبل از عيد ، قرار ميذاشتيم ، كه ديگه نريم مدرسه و اعتصاب كنيم ...

ولي فرداش ميرفتي مدرسه ميديدي همه هستن ماشالله ، حتي اون قلچماق كلاس ...

اين قضيه تا روز قبل عيد هم ادامه داشت 4fvfcja

يادش بخير

**می توانم** · 1391 اسفند 19، 23:41

ما ی بار قرار گذاشتیم نریم
معلما هم نیومدن
ما هم از مدرسه در رفتیم

**darling** · 1391 اسفند 19، 23:44

(1391 اسفند 19، 22:53)َAlex نوشته است: با به دونه پیراهن میرفتم حرم . خیلی گرم بود . گفتم چرا این جا این قدر گرمه آخه . فرداش 40 سانتی متری برف اومد اساسی یخ زدم با چند صد تا لباس گرم روی هم هم گرمم نمیشد . یعنی من موندم در عرض یه شب چه جوری هوا این جوری شد

سلام داداش زیارت قبول 303

چشم زدین داداش من چشم 4fvfcja

داداشی و آبجیای گلم مواظب باشین یک عدد الکس با چشمانی شور که از سفر عشق برگشتن در کانون یافت شده است :22: 4fvfcja

کیمیا مواظب بچه هات باش من که الان میرم تخم مرغ میشکنم واسم دخملم 4fvfcja

**مهاجر** · 1391 اسفند 19، 23:46

آره داداش مجتبی
واقعا یادش بخیر
یادمه مامان من زنگ میزد مدرسه از مسئولین مدرسه اجازه میگرفت که دیگه نرم
البته وقتی زنگ میزد مدرسه که یه 6-7روز دیگه به عید مونده بود
ولی من همیشه دوس داشتم برم
آخر سالا مدرسه رفتن خیلی کیف میداد 4chsmu1

**darling** · 1391 اسفند 19، 23:49

(1391 اسفند 19، 23:34)Mojтaba ρiloт نوشته است: يادتونه بچه مدرسه اي كه بوديم ...
از سه هفته قبل از عيد ، قرار ميذاشتيم ، كه ديگه نريم مدرسه و اعتصاب كنيم ...

ولي فرداش ميرفتي مدرسه ميديدي همه هستن ماشالله ، حتي اون قلچماق كلاس ...

اين قضيه تا روز قبل عيد هم ادامه داشت

يادش بخير

دقیقا همونایی میومدن مدرسه ک روز قبل قول دادن ک فردا نیان 4fvfcja

دلم واسه مدرسه تنگ شده :11:

**لئا** · 1391 اسفند 19، 23:54

(1391 اسفند 19، 23:20)soheil70 نوشته است: مشت قلمب زمبه ست هر کی هفته بعد بره دانشگاه....

الیوم.....این هفته هفته ی آخره.....

تخطی ....حکم محاربه رو داره...

انتخابات نبود....هفته قبل هفته آخر بود.....

برادر امیرحسین اگه اینو میخونی بعدااا......شما هم نبایس بری....(مرد باش نرووو....)

امروز داشتم می رفتم کلاس دیرم شده بود 5دقیقه گفتم الان استاد تو کلاسه ضایع میشم

رفتم دیدم کلاس خالیه

بعد دیدم همه بچه ها اومدن

جمع شدن اون ور دور از کلاس که کلاس تشکیل نشه

یه همچین بچه هایی داریم ما

فردا آخرین روزه

البته اگه اونم تشکیل بشه 4fvfcja

خلاصه داریم می ریم خونه

آخیشششششششششششش دیگه از هر چی خوابگاهه حالم به هم میخوره

**darling** · 1391 اسفند 19، 23:55

(1391 اسفند 19، 23:46)َAlex نوشته است:
نقل قول: سلام داداش زیارت قبول
چشم زدین داداش من چشم
داداشی و آبجیای گلم مواظب باشین یک عدد الکس با چشمانی شور که از سفر عشق برگشتن در کانون یافت شده است
کیمیا مواظب بچه هات باش من که الان میرم تخم مرغ میشکنم واسم دخملم
سلام آبجی دارلینگ
خوبین ؟
چشم ؟ کی من ؟ مطمئنید ؟
من آخرین بار که یکی رو چشم زدم دستش شکست بعدم تا یه ماه کلا تو گچ بود

حالا چی شد که به این نتیجه رسیدین که چشم من شوره ؟ . والا !

ممنون داداش خوبم
راستی نه نه خوب نیستم 4fvfcja

خب ترسیدم چشمم بزنید

خودتون لو دادین دیگه نمیشه کاریش کرد
الکی هم التماس نکنید من پستامو ویرایش نمیکنم

یه همچین آبجیه راز نگه داری ام من 4fvfcja

تازه مطمئنم این قضیه دست شکستن ک گفتین یکی از کوچیکترین کاراتون (چشم زدن)بوده درسته؟ 4fvfcja

**آرشام** · 1391 اسفند 20، 0:52

اینم هفت سین کانون...

**Alireza 68** · 1391 اسفند 20، 7:24

سلام

نقل قول: سلام
خدایی نکرده کسی فوت کرده تو جعبه پیام انّا لله و انّا الیه راجعون نوشتین؟

سلام رضا جان خوبی؟

این رو مجتبی فقید گفتن بذارم چند روز آخر عید باشه

ما هم گفتیم چشم

حمید خان اون 5 تومن میشه تیکه کلام منه ها

بازگشت ها به خیر باشد

و اعتبارای من کوش؟

8 تا ازش کم شدن کار کی میتونه باشه؟

چند روز پیش کم شده ظاهرا