امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام
شوت ک نبود لامسب آرپی چی بود
اینقد محکم و قوی بود این شوت ک من رفتم رو هوا چه برسه به اوناKhansariha (48)
دم آندو گرم
دم تیم ملی استقلال گرم
صعود استقلال رو به همه ی استقلالیها تبریک میگمvarzesh
ایشالله پیروزی هم تو جام ولایت قد علم کنهSmiley-happy114




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم
سلام

نماز شروع شده بود.. ركعت اول داشت تمام ميشد.. ب دو وارد مسجد شدم و سريع سر آخرين صف ايستادم..و تكبير گفتم..
ركعت دوم ك تمام شد و رفتم ركوع ديدم ي چيزي خورد ب پشتم..
پيش خودم گفتم ك ي نفر پشت من ايستاده و سرش خورده بهم..
چند سانت رفتم جلوتر .. سجده ك كردم.. باز ي چيزي خورد بهم.. باز گفتم حتما سر خانمه اس.. سجده دوم هم باز تكرار شد..
گفتم چ آدم بيخيالي.. چرا نميره عقب!
ركعت سومم.. باز هم توي ركوع ي چيزي خورد ب پشتم..گفتم ي بچه اس داره اذيتم ميكنه.. باز بيخيال شدم.. و رفتم سجده!
باز هم بود...!
ي ذره ترسيدم..
ركعت چهارم.. خبري نبود!!

نماز ك تمام شد.. سرمو برگردوندم ك ب خانمه پشت سري بگم بره عقب.. ديدم كسي نيست!!!
ي ذره بيشتر ترسيدم..
سوره اس رو خوندم و چند بار لاحول و لاقوة فتم.. شيطان رو لعنت كردم..
و گفتم چ خيال مسخره اي..
ميخواد نذاره من نماز بخونم!

براي نماز بعد رفتم صف جلوي.. آخرين نفر ايستادم!

ركعت اول.. رفتم ركوع.. باز ي چيزي خورد ب پشتم.. قلبم ريخت تو دهنم.. و ضربانم شدت گرفت..
رفتم سجده باز خورد..
ديگه داشتم ميلرزيدم..
گفتم خدايا .. اين چ وهم و خياليه ك نميذاره من نماز بخونم.....
ركعت دوم رفتم ركوع.. ي دست رو پشتم حس كردم....پريدم از جام.. اما باز گفتم لعنت ب شيطان.. ميخواد من نمازمو بشكنم..
سعي كردم با خيال و وهمي ك منو درگير خودش كرده بود مبارزه كنم..
گفتم من ميتونم پسش بزنم... رفتم سجده... اينبار خيلي حقيقي ي دست رو پشتم حس كردم..
گفتم يا جداه... اين چيه ديگه.. چرا هرچي بيشتر باهاش مبارزه ميكنم حقيقي تر ميشه...!
اما بازم نمازو ادامه دادم...

ركعت سوم رفتم ركوع.. خيلي كم خم شدم.. اما ي حركت بدي رو حس كردم.... ديگه داشتم غش ميكردم.. و از خودم بدم اومده بود..
ميگفتم..نيگا كن چ حقير شدم.. ك تو خونه خدا.. جلوي خدا.. و تو حال نماز داره همچين افكاري مياد تو ذهنم...
13
سجده ها رو نيمخيز رفتم..حتي متمايل ب نشسته..
گفتم اجازه نميدم همچين فكري نمازمو خراب كنه..

و نماز رو تمام كردم..

حالم داشت از خودم ب هم ميخورد بابت وهم بدي ك داشتم.. و اون حركتي ك حس كردم..
حس كثيفي بهم دست داده بود و ترس امونمو بريده بود..

با بغض و ترس داشتم پا ميشدم ك برم.. ك خانم صف پشتي (ك رو صندلي نشسته ببود) صدام كرد خانم فلاني چيزي حس نكردي؟
گفتم چطور؟
گفت ي مرد تو مسجد بود!!! پشت سر تو ايستاده بود!!!

وحشتناك ترين حس هاي دنيا رو تجربه كردم تو اون ي رب...22

در پناه خدا..
ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

(1392 شهريور 27، 20:08)سـُـها ^‿^ نوشته است: گفت ي مرد تو مسجد بود!!! پشت سر تو ايستاده بود!!!

وحشتناك ترين حس هاي دنيا رو تجربه كردم تو اون ي رب...22

واااااااا! 1744337bve7cd1t81  مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

یه مرد توی مسجد بود بعد هیچکس واکنشی نشون نمیداد؟؟! 1744337bve7cd1t8117
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
نديده بودن!
مردك بيتربيت.. وسط نماز از مردونه مياومده تو خانمها....22

منو قبض روح كرد بي وجدان!

و
آخر كار م ي آقايي ك دير ب نماز ميرسه(يا زود ميخواد بره خونه.. نميدونم دقيق) ميبينتش تو زنونه..و ميدوه دنبالش...


ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

چه بدونم والا 22 

من توی مترو میبینم یه آقا اومده سمت خانوما کلی عصبانی میشم! 

چه برسه به مسجد!!!!!!!! :smiley-yell:
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
سلام مامانی قربونت بشم الهی 1276746pa51mbeg8j
اروم باش فدات بشمKhansariha (18)
اما با تمام وجود حس میکنم چی میگی13
اینا مصداق اون ایه فی قلوبهم مرض!!! هستند:smiley-yell:
کاش میدونستند چه حس بدی تو وجود ادم جا میزارن کاش میدونستند حتی نگاهای سنگینشون تا عمق روح خانوما تخریب کننده است
چه برسه به این کارای...
نمیخوام از کسی بد بگم یا خدایی نکرده به بنده های خدا توهین کنم
اما این افراد واقعا خیلی بد هستن1276746pa51mbeg8j
ﺗﻮ ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ روزهای ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ های ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
روزی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می ﺭﺳﺪ
ﻭ ﻣﺎ برای یک ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
آنچنان ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ است.. 2uge4p4 53258zu2qvp1d9v
 قرار عاشقی...
وووووووویییییییی سهاااااااااااااااااا1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81

با خوندن پستت همینطور قلبم داشت میومد تو دهنم !!!!
اول فک کردم همون اجنه اومده دنبالت4fvfcja1742


وای ولی خیلی وحشتناک بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81

عجب مرد کثیفی!
2222
اول در بهت بودم..گذاشتم بقیه بپرسن..
آخه دیگه فقط مونده بود تو مسجد ببینم(یا بشنوم) ازین کارا..13
آخرالزمان که میگن، احساس نزدیکی میکنم شدیید..
دیگه چیزی ندارم بگم..22
راهكار الهي ترك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾
 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾


چرخه:
پس چون فراغت يافتي،[در طاعت] بكوش(٧) و با اشتياق بسوي پروردگارت روي آور(٨) -->آيا كار را بر تو راحت نكرديم؟(١-٢-٣-٤-٥-٦)

-->چون نفس را مشغول نكني،وي تورا به بازي ميگيرد<--
--->كار را بر نفست سخت گردان<---
(تو دهني به نفس با نه گفتن به تمايلات حتي حلال)
[تصویر:  05_blue.png]
(1392 شهريور 27، 20:45)بی پناه نوشته است: سها خانم هر چی فکر کردم نفهمیدم هدفتونو از نوشتن این خاطره!
شاید میخواستید بگید دختر خانمها اگر در نماز دچار حالاتی شدن فکر نکنن شهود و حس عرفانیه!نماز رو قطع کنن و با دمپایی محکم بکوبن تو دهن پشت سری:d
4fvfcja
نه خو..
هدفم فقط خاطره گفتن بود...
يهو هم ديدي با دمپايي ميكوبن تو دهن شهودشون..4fvfcjaهر كي هر كار دوست داشت و صلاح دونست بكنه.. 17

و
زنده باشي مسافرم..Khansariha (18)
آره.. اگه ما ميدونستيم كارامون چ اثري رو هستي و بقيه آدمها ميذاره..
شايد مراقبتمون بيشتر ميشد..


ياعلي.53
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

سلام بر همه. چه خبر از کانون و شبانه روزی؟
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1392 شهريور 27، 21:06)diamond111 نوشته است: سلام بر همه. چه خبر از کانون و شبانه روزی؟
سلام

خوش اومدید آقای دایموند

خبر اینکه پارازیت جدید رو بخونید!303
سلام. پارازیت رو خوندم. من رو هم گذاشتن خیار چنبر4fvfcja اگه اشتباه نکنم
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
هيچ كار آدم بي جواب نميمونه،

مطمئن باشين خدا جوابشو ميده،

هميشه به اين ايمان داشتمو دارم،

-------------------------------------------------

ترم دو كارشناسي بودم، كه ميشه ترم شيش پيوسته ها، يه استاد كارگاه داشتيم،

وسطاي ترم ميگفت بيايد كلاس پي ال سي پيشم، سه جلسه 60 تومن، در اصل كلاسي در كار نبود. و اين بهانه پول گرفتنش بود.

دوره هاي پي ال سي، ترمي هست.

خلاصه هر مداري كه ميداد، من ميبستم، و نقشش رو هم با اي پلن ميكشيدمو تحويلش ميدادم،

فقط 4، 5 نفر بوديم كه تحويل ميداديم.( دنبال كاراش بوديم كه لو بره، كه نشد)

خلاصه روز امتحان از ساعت 2 تا 6 توو كارگاه نگهمون داشت. و هي
چرتو پرت ميگفت، چون از بالا سوال پيچش كرده بودن.

من مدارمو بستم، واسم گذاشت 16، به دوستم داد 10،

به يكي داد 10، رفت پول ريخت به حسابش، نمرشو كرد 19.5

حالا خواستم به اينجاش برسم: همون ترم با خدا معامله كردم،

گفتم خدا مگه نه رشوه حرومه؟ من نميدم، و ندادم.

همون ترم، همه درساي تخصصي سه واحديم، 18 به بالا شد.

واقعا كار خدا بود.،
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j1276746pa51mbeg8j
وای خدا جون چی میشنوم؟!؟1276746pa51mbeg8j
یعنی تو مسجد هم..........1276746pa51mbeg8j
نه!!
سها جون یعنی حستو درک میکنم
من هنوز مات و مبهوتم!!
آخه چطوری این خانومای پشت سرتون ندیده بودنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نقل قول: [تصویر:  22.gif][تصویر:  22.gif]
اول در بهت بودم..گذاشتم بقیه بپرسن..
آخه دیگه فقط مونده بود تو مسجد ببینم(یا بشنوم) ازین کارا..[تصویر:  q.gif]
آخرالزمان که میگن، احساس نزدیکی میکنم شدیید..

دیگه چیزی ندارم بگم..[تصویر:  22.gif]

بخدا آره همه نشانه های آخرازلمان رو دیدیم
دخترا clappingclapping
حواستون خیلی به این تاکسیا هم باشه 1276746pa51mbeg8j
حتی تاکسی سبز و زرد!!!
بخدا دیگه به هیچکس نمیشه اعتماد کرد................
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

عاقا بعضي از تاپيكارو كه باز ميكنم، ميزنه دسترسي به تارنماي فراخوانده شده ....

بعد كه رفرش ميكنم، باز ميشه،

قضيه چيه؟
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان