1392 آبان 20، 0:42
(1392 آبان 19، 23:49)Kimia نوشته است: وقتی نشستی پای کامپیوترت و داری با خیال راحت پست میدی
یهو میبینی همین یکی دو ساعته یکی رو با شلیک تیر کشتن!#-o
يه چند ماه ديگه هم همينطور كه نشستين پشت كامپيوتر و پست ميدين، خبر شهادت يه سرباز بنام مهدي ... ( چيزوف ) رو ميدن.
روحم شاد و يادم گرامي باد.
یه مدینه،یه بقیعه،یه امامی که حرم نداره،
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...
سینه زنهاش،کسی نیست تا،روی قبرش یدونه شمع بذاره،
دل بی تاب،دیگه شد آب،که توو آفتاب نه سایبونی داره،
نه یه خادم،نه یه زائر،نه کنارش یه روضه خونی داره،
امون ای دل،امون از غریبی...