امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

امروزم عشق من 7 ساله شود
دعا کنید سال بعد همین موقع پیش هم باشیم .
خسته شدم از تنهایی

[تصویر:  boy-alone-blogfa-theme.jpg]
سلام
جناب خان مشکل رو تو انتقادات یا تو پروفایل خود آقا مجتبی پایلوت مطرح کنید
ایشون حلش میکنه
اتمالا باید یه کمی تنظیمات رو دستکاری کنید تا همون طور که میخواید بشه

خیر باشه آقا مهدی

مستر همساده هارد اکسترنال دیگه؟haha


خودمونیش اینه که شما میخوای حافظه بیشتری برای لپ تاپ یا کامپیوترت داشته باشی یه حافظه میخری که لازم نیست بذاریش تو کیسبا یه سیم از خارج لپ تاپ وصل می شه و کار میکنه


مرد مجاهد آیا هارد اکسترنال مهم است خوشگل باشد؟عایا؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
خانم میتوانم همه قضیه از اینجا شروع شد
که من گفتم یه هارد اکسترنالی خریدم
بعد دوستان گفتن هارد اکسترنالی چیه؟
منم جواب دادم. خوب بخونید متوجه تفاوتش با هارد اکسترنال میشین 4fvfcja
............................
خدایا سال دیگه سید مهدی کنار عشقش باشه. حالا نمیدونم کیه یا چیه ولی دیگه 7 سال آشنایی خیلی زیاده بسه دیگه 1276746pa51mbeg8j

فقط داداش اگه عشقت ماهیت فیزیکی داره رو این تاب کناری نزارش طنابش پوسیدست.

داداش تنهاییهات ایشالا زود زود زود تموم بشه به اون آرامشی که میخوای و لایقش هستی برسی.الهی آمین 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام بر خانم می توانم
والا ما اصلش رو نداریم که بخوایم سر صورتی و خوشگل بودنش بفکریم 4chsmu1
چرا فهمیدم چی گفتین آقای همساده
کلی خندیدم اتفاقا
با حال گفتید
مخصوصا سیب زمینی رو

انشالله داشته باشید آقای مجاهد
به خیریت و سلامتی

[تصویر:  nasimhayat.png]
آدم بده ی قصه ات من شدم...

شکایتی نیس..

بذار بد بمانم..

تو فقط خوب بمان...

[تصویر:  a000011.jpg]
سلام..

آقای همساده مبارک باشه هاردتون...
سیگیت هم خیلی خوبه و جزو پرچمدارا هستش...

نميدونم آقایون تو اینجور چیزا چقدر وسواس دارن که فلان چیز قشنگ و شیک باشه!هارد که خوشگل و زشت نداره که 4chsmu1

ولی من واقعا فرق هارد اکسترنال و اکسترنالی رو متوجه نشدم!!!!!
دوتاش یکیه دیگه!!!

شفاف سازی لطفا...
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير

پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش‏ ما مگذار؛ همچنان كه بر دوش‏ كسانى كه پيش از ما بودند نهادى

پروردگارا، و آنچه را که توان و طاقت آن را نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر

و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏.


ترجمه آیه 286 سوره بقره

[تصویر:  profile800_lgvv.jpg]
سلـــــــــــــــــــــام Khansariha (48)
یه تاپیک درست کنین منو بذارین سرپرست bliss
53
امروز حرف هایی رو میشنویم که تنها خلاصه یک مصاحبه نیستن
حرفای امروز خلاصه تجربه یک زندگی هستن در نگاه به مساله ترک
امروز پای صحبت کسی میشینیم ک بعد از این همه سال هنوزم ک هنوزه تو کانون حضور دارن
کسی ک از همون ابتدای عضویتش با تلاش خودش افتخار آفریده و پاک زندگی کرده
اگر میخواهی بدونی رکورد دار پاکی کانون کیه- تجربه بیشتر از شش سال پاکی-

بیا اینجا
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
سلام . با یاری خدای متعال روز 40 رو پشت سر گذاشتم..




Muscular Muscular Muscular Kool





باشد تا پا جای پای پهلوانان آبتین و صدف و داوود جی تی و فرشاد و برادر مهدی، و پهلوان بانوان سها خانم و خانم الون بگذاریم کسانی که برای همیشه از این منجلاب بیرون آمده اند (این لیست بلند بالاتر از این حرفهاست و با کمک دوستان کامل تر می شود)
[تصویر:  1_sy21.jpg]

عمر را ضایع مکن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان

نفس شومت را بکش کان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان


چون بکشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان

[تصویر:  05_blue.png]
سلااااااااام

خوبین ؟
سری جدید صندلی داغ رو میخواییم برگزار کنیم کیا دوست دارن باشن ؟ Khansariha (69) 

اگه کسی هم مد نظرتونه بگین زوری زوری اسمشو هول میدم تو نظر سنجی varzesh

[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
سلام برادر رامین....خوبی ؟ کجا بودی؟ صندلی داغ خیلی باحال بود قبلا...

ایشالاه جو رو برگردونی به همون زمان 128fs318181

53
درخشنده نوشته است:سلام برادر رامین....خوبی ؟ کجا بودی؟ صندلی داغ خیلی باحال بود قبلا...

ایشالاه جو رو برگردونی به همون زمان 128fs318181

53

سلام داداش
ما مخلصیم Khansariha (18)
دسترسی به نت نداشتم که بتونم فعالیت خاصی داشته باشم . الان دیگه دو روزه مثلا نت پر سرعت دارم ... خیر سرم 128fs318181
ان شاءالله بازم مثل قبل شاداب میشه Khansariha (69)

اومدم اینترنت وصل شم بسته ی فعال نداشتم . من همیشه سرعت 128 میگرفتم . 200 تومنی تو کارتم داشتم اومدم بازم مثل قبل یه بسته ی 1 ساله سرعت 128 بگیرم دیدم شرکت چند ماهی هست یه بسته ی فوق باحال گذاشته .
تا دوم مهر ماه این بسته رو میتونین فعال کنین کسایی که آسیاتک دارن برای بسته ی جایگزین حتما انتخاب کنین بسته ی عید تا عید رو . خیلی خوبه .
اینترنت 1 ساله . سرعت 4 مگ . با 10 گیگ حجم اولیه . 24 هزار تومن .
من همیشه سرعت 128 داشتم برام کافی بود . الان سرعتم شده 4 مگ یکم سرگیجه دارم 4  حس میکنم همه چیو زدن رو دور تند 42 
ندیدم خب تاحالا مگه چیه ؟ 22
[تصویر:  a7f963e5e050.gif]
‌‌‌‌
تاخودت کاری نکنی چیزی تغییر نمیکنه ..
ای خدا خیرت بده اقا رامین
من از همون موقعی ک عضو شدم
همچین یه حس مثبتی نسبت بهت تو دلم ایجاد شدها ک نگو 42
دلمون به شدت برا صندلی داغ ها تنگ شده
و نیز برای خود شما
الان میگن مگه اشنایی چند ساله داری با رامین
اقا دله دیگه...
چکارش میشه کرد
منتظریم اون روزایی پر از خنده برگرده- راستش خودمم اون روزا نبودم ها 42 - ولی هوس کردم اون روزا برگردن
نمیدونم چرا این نوا یادم افتاد ک میگه
بیا برگرد خونه ای کس و کارم
البته اصلش میگه بیا برگرد خیمه
ک ما دچار تحریفش کردیم Khansariha (46)

راستی نظر سنجی کجا انجام میشه؟
همینجا؟
[تصویر:  15624161_425888184424770_624179248140753...%3D%3D.2.c]
برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی...
53

[تصویر:  Untitled.png]
بسمه تعالی

این هم خاطره یه یکی از دوستانم از زبان خودش
امیدوارم لذت ببرید

در ابتدا از دوست  عزیزم
تشکر می کنم که با بیان جزء کوچکی از خاطرات خود از این دوران مقدس به من این امکان را داد تا برای این حماسه بزرگ قلمی بر دستانم گیرم.
و شاید ویرایش این خاطره بهانه ای کوچک باشد برای قدردانی از شما .


انفجاری مهیب در جزیره مجنون جنوبی

طبق روال همیشگی که در زمان جنگ ما را به قرارگاه ها معرفی می کردند در آن عملیات از تهران به قرارگاه نجف اعزام شدیم
و چند روزی با تعدادی از دوستان همرزم در منطقه عملیاتی جفیر در خوزستان مستقر بودیم.
در اصل کار ما در قرارگاه ها بیشتر به صورت عملیات تخریب بود.
فکر کنم 3 الی 4 روز از عملیات گذشته بود که ما را در تخریب قرارگاه گذاشتند و بچه ها درگروه های 5 الی 6 نفری اکیپ بندی شدند و خود را برای انجام عملیات از همه لحاظ آماده کردند تا در مواقع لزوم به جاهای مختلف اعزام شوند.
به اکیپ ما اطلاع دادند که خودتان را سریع به جزیره شمالی برسانید و از قبل هم هماهنگی های لازم با هوانیروز ارتش انجام شده بود
 و ما با اکیپ 5 نفری خود با تعداد زیادی مهمات سوار بر ماشین شده و به سمت هلکوپترها رفتیم.
هوا تاریک شده بود، سوار بر هلکوپتر شدیم و به سمت جزیره رفتیم بعد از یک ربع یا 20 دقیقه پرواز،
 چشممان به شب نماهایی خورد که مکان استقرار ما را نشان می داد. هلکوپتر در آنجا فرود آمد پیاده شده
و با مهمات به سمت سنگرهای عراقی که از قبل در آنجا بودند حرکت کردیم، سنگر از همه لحاظ جان پناه خوبی برای ما بود،
مهمات را در گوشه ای از سنگر گذاشتیم و چون برای انجام عملیات به ما آماده باش داده بودند در سنگر بیدار ماندیم.
وقت نماز صبح شده بود وضو گرفتیم و نمازمان را به جا آوردیم، داشتیم نماز می خواندیم
که صدای تیر پدافندها به گوشمان خورد پس از اتمام نماز رفتیم تا ببینیم چه خبر شده است در آسمان هواپیماهای سسنا را دیدیم،
 هواپیماهای سه سنا تک نفره بودند و برای کارهای کشاورزی استفاده می شدند
اما به علت تغییراتی که در آن ایجاد کرده بودند از آن به عنوان یک هواپیمای جنگی استفاده می کردند.
سسنا از فاصله ی بسیار نزدیکی به سمت ما تیراندازی می کرد به سرعت در مکان امنی پناه گرفتیم
و بعد از چند نوبت تیراندازی بالاخره آتش بس نمود و رفت.
بعد از آن از قرارگاه آمدند و مسئول اکیپ ما را که آقای................ بر عهده داشت بردند تا او را به انجام عملیات آگاه کنند.
با توجه به اینکه روزهای اول عملیات بود و پشتیبانی نداشتیم نتوانسته بودیم آذوقه ای برای خود بیاوریم
 و آبی هم برای آشامیدن نداشتیم حتی آب جزیره هم آلوده بود و ما فقط می توانستیم برای وضو گرفتن از آن استفاده کنیم.
نزدیک های ظهر بود، بالاخره برادر  ....... از قرارگاه آمد جلسه ای گذاشتیم تا ما را برای انجام عملیات توجیه کند
 او می گفت جاده ای در وسط جزیره جنوبی هست که از یک سمت به شلمچه راه دارد
 و نیروهای دشمن از طریق این جاده فشار زیادی را به ما وارد کرده و باعث عقب نشینی بچه ها شده بودند
وظیفه ما این است که جاده را به کلی تخریب کرده و مانع ورود نیروهای دشمن به اراضی خود شویم.
این چنین عملیات تخریبی فقط در زمان شهید چمران به طور ساده تری انجام شده بود 
ولی تا آن زمان کسی به صورت کلاسیک  این کار را نکرده بود.
گفتند مهمات لازم هم در تیپ بعدی در نزدیک خط عملیاتی هست که ما می توانیم تجهیزات خود را از آنجا تأمین نمائیم.
به خاطر ندارم که در آن زمان تیپ سیدالشهداء و یا شاید هم لشکر 27 مستقر بودند نمی دانم.
نزدیک های غروب شد ما به صورت استتار به سمت قرارگاه تیپ رفتیم و در آنجا مستقر شدیم
در آن قرارگاه زخمی ها و نیروهای زیادی بودند و دشمن هم تانک ها و مهمات زیادی داشت
حتی دیدبان ها هم در نیزارها به راحتی می توانستند بچه ها را هدف بگیرند.
تیپ مستقر در قرارگاه هم با توجه به تلفات زیادی که داده بودند قرار بود 
که اگر دوباره از سمت دشمن حمله شود به ناچار عقب نشینی کنند.
با همکارانمان در تیپ نشستی گذاشتیم و آنها را برای انجام عملیات آگاه کردیم
 و چون آنها تا به حال همچین عملیاتی انجام نداده بودند قرار شد که فقط در حمل و نقل به ما کمک کنند.
هوا تاریک شده بود فاصله ما تا خط عملیاتی با ماشین 5 یا 6 دقیقه بود
با وانت به صورت چراغ خاموش حرکت کردیم و در 100 متری خط از ماشین پیاده شدیم.
درست به خاطر ندارم فکر می کنم یک بلدوزر عراقی و یا شاید هم ایرانی در آنجا منهدم شده بود و می توانست برای عملیات ما پناهگاه خوبی باشد.
جنازه های عراقی و پیکرهای شهدا به دلیل پاتک های زیاد در آنجا مانده بودند و ما مجبور بودیم
 از کنار آنها رد شویم باید می رفتیم و محل مورد نظر را از همه لحاظ بررسی می کردیم
 و لازم بود که از لحاظ استاندارد عملیات اندازه گیری به صورت دقیق انجام شود 
و به خاطر کم بود زمان و از لحاظ امنیتی کار باید سریع انجام می گرفت .
سمت چپ جاده آب و سمت راست آن خشکی بود و فکر کنم 10 الی 11 خرج گود باید در آن محل استفاده می کردیم
و برای اینکه کار را بهتر انجام دهیم .
( در تخریب جاده اول خرج گودها را منفجر می کنند یک سوراخی با توجه به مقاومت زمین تعبیه می کنند
 بین 80 تا 5/1 متر فضایی را ایجاد می کنند که بعد داخل آن را مواد منفجره قرار می دهند. )
درخواست موضوع را دادیم و تا رسید خرج گودها در پشت بولدوزر پناه گرفتیم.
خرج گودها را آوردند و ما آنها را در محل های از قبل مشخص کرده بودیم قرار دادیم
 به دلیل وجود آب امکان داشت عمل نکنند سیم ها را وصل کردیم
و بچه ها را به عقب فرستادیم اما به دلیل وجود پیکرهای شهدا در آن محل از ما فرصتی خواستند
 تا آنها را انتقال دهند و راننده وانتی داوطلب شد تا طی 2 مرحله اجساد مطهر شهدا را به عقب منتقل کند 
بعد از انتقال شهدا کار خود را شروع کردیم  من به همراه آقای محمدی فیتیله ها را روشن کردیم
و خود را به سرعت به پشت بولدوزر رساندیم موج انفجار شدیدی در آن منطقه ایجاد شد
ما هم از قبل به بچه های نزدیک خط اطلاع داده بودیم که با صدای انفجار اقدامی انجام ندهند
و حدوداً 10 دقیقه ای در آن منطقه سکوت مطلق شده بود.
و چون ما پیام هایی که در بیسیم رد و بدل می شدند را گوش می کردیم متوجه شدیم که از صدای انفجار ما همه سر در گم هستند
و احدی نمی داند که این صدای مهیب از سمت چه کسی بوده است، نیروهای خودی گمان می کردند
دکل عراقی ها منفجر شده و عراقی ها فکر می کردند یکی از زاغه های ایرانیان منفجر شده است بعد از 10 دقیقه طرفین  آتش را قطع کردند.
اما با توجه به اینکه به سرعت به نیروهایمان اطلاع دادند که این انفجار از سمت ما بوده است ایرانیان دیگر به حمله خود ادامه ندادند
 اما عراقی ها در حدود 10 الی 15 دقیقه آتش می ریختند تا بالاخره آتش بس کردند
و دوباره سکوت محضی حکم فرما شد هوا کم کم رو به روشنایی می رفت و هنوز کار ما تمام نشده بود،
خیز خیز از روی جنازه های عراقی رد شدیم و به سمت خرجه ها رفتیم به جز یکی دوتایی که عمل نکرده بودند
بقیه خرج ها فضای خوبی را ایجاد کرده بودند و ما باید خرج بعدی را به نام نیترات آمونیم  را در آن فضای ایجاد شده قرار می دادیم
و قسمت هایی که مشکل داشت را توسط دست درست کردیم و به عقب برگشتیم 
و به بچه ها اطلاع دادیم که موقع آن است که خرج های نیترات را در آنجا قرار دهیم. 
خرج گذاری انجام شد مواد منفجره داخل آنها گذاشته شد فیتیله ها برای مواد انفجاری آماده شد
اما این بار فیتیله ها را بلندتر گرفتیم تا بعد از رفتن  ما دیرتر منفجر شوند و بعد باید توسط خاک روی آنها را می پوشاندیم
تا انفجار بهتر صورت گیرد روی مواد را انسداد کردیم و بچه های دیگر هم برای اطمینان از کار دوباره آن محل ها را چک کردند
تا مشکلی در حین کار بوجود نیاید بعد از اطمینان از کار فیتیله ها را روشن کردیم و برای پناه گرفتن
به سمت بولدوزر به سرعت حرکت کردیم بعد از چند دقیقه انفجار مهیبی صورت گرفت آتش بزرگی ایجاد شد
 و خاک ها و سنگ ها با شتاب زیادی به اطراف پرتاب شدند و با اینکه ما حدود 100 متر از محل انفجار فاصله داشتیم
اما سنگ ها و خاک ها هم به بولدوزر برخورد کردند و دوباره مانند انفجار اول نیروهای دشمن و خودی باز هم سردرگم
از اینکه عامل این صداها از کدام طرف است اما چون ما دوباره به خودی ها اطلاع داده بودیم آنها حملات خود را متوقف کردند
 اما عراقی ها در حدود 10 الی 15 دقیقه همینطور به مواضع ما حمله می کردند و بعد حملات خود را متوقف کردند
و باز هم سکوت محضی آنجا را فرا گرفت چون واقعاً متوجه نشده بودند چه خسارتی به آنها متحمل شده.
وقتی که از امنیت خود در آن محل اطمینان کامل حاصل کردیم رفتیم و محل انفجارها را بررسی کردیم
در حقیقت هدف کار ما تخریب محل تردد تانک های عراقی و انحراف آب سمت چپ جزیره به سمت تانک ها
و تجهیزات دشمن که در پایین جزیره بودند و تقریباً ما در انجام گار خود موفقیت کامل را حاصل کرده بودیم 
و به لحاظ امنیتی به سرعت محل را تخلیه کرده و خود را به جزیره شمالی رساندیم
 و  می دانستیم که در مدت زمان کوتاهی تجهیزات دشمن به زیر آب خواهد رفت.
اما تا فردا صبح هیچ اطلاعی از کار خود نداشتیم تا اینکه بچه های تیپ گفتند
 نیروهای دشمن تا نزدیکی جاده با پاتک های فراوان خود را رسانده بودند 
اما به علت تخریب جاده موفق نشدند جلوتر بیایند.
و ما با توجه به توانایی هایی که در انجام تخریبات داشتیم به صورت مقدماتی به یگان های مستقر در آن محل آموزش های لازم را دادیم
تا خود بتوانند در مواقع لزوم این تخریبات را انجام دهند.

در روزهای آینده مطلع شدیم خبر موفقیت ما را به گوش مردم رسانده اند : ((عملیات تخریبی توسط سربازان گمنام در جزیره مجنون جنوبی جلوی تردد تانک ها و نیروهای دشمن را به سرزمین ما گرفتند و بیش تر مواضع و تجهیزات دشمن در زیر آب ها مدفون شدند)).

              والسلام

[تصویر:  02.jpg]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان