انجمن شبانه روزی

[Archangel]

من اعتبار نذری میخوام :-/ :blush:

[تـــواب]

عاشق جان از روایتت خیلی درس گرفتمو لذت بردم 

ممنونم که تجربه رو که خیلی هم گرانبهاست با ما در اشتراک می ذاری  :heart:

[درخشنده]

وای خدا اینجا چرا اینطوری شده...برا من باز نمیشد الان که باز شده همه چیز ریخته به هم...

فقط اومدم بگم وضعیت خوبه ولی وضع کانون اومدن افتضاحه...

اها اخر همین هفته هم باید ستاره ی بعدیمو بگیرم. ;)

توی ورزش هم به نتایج جالبی رسیدم ولی الان باید برم بخونم...فعلا بابای....

[پارادایس]

سلام خانم می توانم .تشکر میکنم از لطف و محبت بی پایانی که نسبت به من و همه برو بچه های کانون دارین
الان از شدت خستگی چشمام  میسوزه ولی گفتم حتما باید این رو بنویسم بعد... به خاطر احترام زیادی که قائلم براتون . دعا میکنم زیر سایه ی حق تعالی زندگیتون همیشه پر از خیر و برکت و شادی و سلامتی باشه
حالا نوبتی ام باشه نوبت همه است برای همه ی تک تک بچه های کانون دعا میکنم زندگیتون پر باشه از یاد خدا و ائمه و پیامبراش
انشاالله بتونیم اونارو تو زندگیمون الگوی خودمون قرار بدیم  آمین .
این شعر خیام هم تقدیم به همه ی کانونی ها

تا کی غم آن خوری که داری یا نه
این عمر به خوشدلی گذاری یا نه
پر کن قدح باده که معلومت نیست
کاین دم که فرو بری برآری یا نه

[جناب خان :)]

چرا کانون خوب نمیشه؟ :((

[گلبرگ]

سلام
احیانا کسی نیومده اینجا کلیک کنه بیاد
می خوام بشنوم چیا می گین؟
میخوایم یاد بگیریم چیا می گین؟
می خوام مسابقه رو شروع کنم
یا علی

[خدا همراهمونه]

آقای عاشق فاطمه زهرا چ باحال بود داستانتون. منم ی نتیجه گیری کردم اونم اینکه گلتون دین و ایمان نداشته.کافر ، گبر، بی ایمان.روی سخنم با گلتون بود. :P :P خب اینا شوخی بود ولی واقعا قشنگ بود تعابیرتون.
ولی بذارید من ی نتیجه گیری دیگه هم ب شما بگم در مقام یک خانوم. من خودم متاهلم و ی تجربیات ناقابلی دارم برای زندگی آیندتون شاید ب کار بیاد. وقتی دیدید گلتون یا همون همسرتون داره از شادابی و سرزندگیش کم میشه فقط کرم های خارج از وجودشو از بین نبرید بگردید دنبال ریشه کرم ها توی باطنش.بیشتر از پیش بهش توجه کنید چون اون الان بیماره و داره رنج میکشه.احتیاج ب مراقبت داره.و قرار نیست وقتی آسیب دیده بذارید بیرون از خونه بلکه باید مشکلشو حل کنید تا بشه باز همون گل شاداب و سرحال قبلی راستی اونقدر توجه و راقبت داشته باشید ک اصلا کرم نگیره
و این بود نتیچه انشای ما

[Queen]

رفتم یه گل (توی گلدون) بخرم بهش عشق بورزم.
فروشنده ده بیست تا گل بهم نشون داد ، برای من همشون یکسان بودند.
یکیش رو که انتخاب کردم ، دیگه اون برای من شده بود ، دیگه اون برای من مثل بقیه نبود.
نگاهش که کردم ، بعضی از برگ هاش سوراخ شده بود ، بعضی هاش هم سیاهی داشت.
توی دلم ناراحت شدم که چرا اون گلی که سرحال تر بود رو انتخاب نکردم؟
اما به زبون نیاوردم تا گلم ناراحت نشه ، پیش خودم گفتم : هر گلی یه اشکالی داره ، من گلم رو با تمام اشتباهاتش می پذیرم.
گل رو توی اتاقم گذاشتم ، بهترین جا تا از بهترین نور استفاده کنه و هر هفته سر موقع بهش آب می دادم.
گلم رشد کرد و بزرگ و بزرگ تر شد و من هر روز بهش عشق می ورزیدم.
تا این که یک روز دیدم توی اتاقم یک کرم راه می ره. کرم رو کشتم ، اما این مسئله تازگی داشت برام.
روز دیگه و کرم دیگه ، تا این که فهمیدم ، این کرم ها از گل من بیرون می آند.
داخل گلدون رو نگاه کردم ، چند تا بچه کرم وول می خوردند. اون ها رو کشتم.
هر روز می گذشت و هر روز من زمان بیشتری رو بالای سر گلم می ایستادم و بچه کرم های کوچیک داخل گلدون رو می کشتم.
اما هر روز بر تعدادشون افزوده می شد. من از داخل خاک گلدون خبر نداشتم ، من نمی دونستم توی دل گلم چه خبره.
احتمالا اون جا شهر کرم ها بوده و کلی کرم کوچیک و بزرگ اون تو بودند و من فقط کرم هایی رو می کشتم که به سطح خاک می رسیدند. اما چه فایده.
آخرش هم مجبور شدم گلی رو که خیلی دوست می داشتم رو از خونه بیرون کنم ، گاهی بهش سر می زنم. اما هر روز بی رمق تر می بینمش. من خیلی دوستش دارم ، اما نمی تونم کرم های وجودش رو تحمل کنم.
................................................................
انتخاب شریک زندگی هم شاید این طور باشه. این یه اتفاق واقعی بود که من ازش درس گرفتم.
انسانی که دلش جای خدا نباشه ، جای چیز های دیگه است. مهم ترین شرط انتخاب همسر باید ایمان اون باشه به نظر من.

چه خوب نوشتید خیلی قشنگ بود

[Mehdi.R]

 ببخشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیــد

من فکر کنم اشتباه آمدم
اینجا چرا اینجوری شده :huh:

[سها]

سلام
آقا مهدی من میخواستم حذف کنم اخطارتونو.. نشد..
اما تلاشمو میکنم..

و
بچه ها جدا از اشکالاتی ک هست..
قیافه کانون رو ب صورت کلی دوست دارین؟

و رنگ های مختلفی ک هست ..کدومو پسندیدبد؟


خیلی ارادت..
یاعلی.

[باد صبا]

بخوام بی رودربایستی بگم
کانون قبلیمونو بیشتر دوست داشتم
ولی هرجور باشه بازم دوسش میدارم
رنگ سبز الانو بیشتر از آبی قبلی دوست دارم

[آرمین]

سلام
سها خانم بله قیافه کلی پسنده... یه سری اشکالات جزئیش هم که بعداً رفع میشه پسندتر میشه...
از رنگ ها منم سبز رو می پسندم...
ممنون از همه زحمت هایی که می کشید... 

و
از هفته ی آینده قرار شده تو یه شرکتی مشغول به کار شم...
اول یه مدتی آزمایشی باشم... اگه شرایطش برام قابل قبول بود و شرایط من برای اون ها، ادامه ی همکاری...

خیلی برام سخته اما چاره ای نیست...
شاید این تغییر دوا و درمون من شد...

خدا خیلی باید بهم کمک کنه تا بتونم...
تنهایی از پسش برنمیام...

[باد صبا]

چقدر خوب آقا آرمین
واقعا خوشحال میشم میبینم کار گیر میارین
به آقای بهشتی هم تبریک میگم
واقعا کار داشتن یه نعمت خیلی بزرگه
شاید کارتون سخت باشه ولی از بیکاری خیلی بهتره


من که امسال از کار بیکار شدم،البته حتما خیریتی توش بوده
ان شاالله که سال دیگه بتونم کار گیر بیارم

[می توانم]

سلاام
مبارک باشه. آقا آرمین
انشالله کار خوبی باشه

[سنــا]

سلااااام

آقا آرمین مبارکه
ان شاء الله اگر استخدام شدین باید شیرینی بدینا

میگما حیف که اعتبارامون صفر شد
ولی به قول شما نباید به هیچ چیز این دنیا دل بست چون رفتنی ان

ولی چه خوبه که این بار اعتبارها رو  به پست های باارزش و مفید بدیم و ارزشش رو کم نکنیم