انجمن شبانه روزی

[مهدوی]

به نسبت انگلیس اگه مقایسه کنیم  خیلی بیشتر خوشم میاد از فرانسه  

من حرفمو پس میگیرم؛ از هر دوشون خوشم نمیاد

پ.ن: به تعداد ستاره های آفریقایی تبار تیم های مطرح دقت کردید؟ نمیدونم چرا ذهنمو درگیر کرده

و اینم گل فرانسه  
خیلی بازی از این بعد جذاب میشه .


آقا چقدر هیجانی شد همین چند دقیقه   

نوسترآداموس کی بودم من 

[محسنین]

نوسترآداموس کی بودم من

 به اندک مدارک بیشتری برای رسانه ای کردن این موضوع احتیاج دارم 

[Abc]

چرا انقدر کانون خلوته  حوصلم سر رفته 

[Abc]

رفیقم که از پیشم رفتم  عاشق فاطمه زهرا که از کانون رفت  دلم به یه محسنین خوش بود که اونم رفت 
 صادقین بره  دیونه میشم 

---

توبه بر لب دل  پر از شوق گناه 
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما 

[محسنین]

یعنی میشه شب یلدا آقا آرمین بیان پیشمون ؟ ....

خانم یاقوت خصوصا ؛  فکر کنم تشریف بیارن    ؛  
اگه اشتباه نکنم پارسالم نزدیک شب یلدا خیلی از مدیران اسبق سر زدن ؛) 

ان شاءالله امسال با شگفتانه ی آقا آرمین همراه باشه شب یلدا  

[رامین.]

سلام
یک داستانی نقل میشه از حضرت موسی که وقتی به کوه سینا رسید خطاب به خدا گفت "ارنی" یعنی خودت رو به من نشون بده
ولی جواب شنید "لن ترانی" یعنی هرگز مرا نخواهی دید. 

کاری به این داستان ندارم که ایا واقعا اتفاق افتاده یا نه ، ولی شاعرهای قدیمی ما در مورد این داستانی که نقل شده نظرهای مختلفی داشتن که برام جالب بود

 سعدی میگه:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
 
حافظ میگه:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"

مولانا هم میگه: 
اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تَری" چه "لن ترانی"

سه بیت با سه نگاه متفاوت
ولی چقدر دیدگاه مولانا قشنگه

[.آرام.]

 شاءالله امسال با شگفتانه ی آقا آرمین همراه باشه شب یلدا    

یه سوال کنکوری:
فرق آرمین و رامتین  و رامین یه نقطه و رامین دو نقطه چیه ؟ کدوم کدوم اند ؟ 

---

سلام
یک داستانی نقل میشه از حضرت موسی که وقتی به کوه سینا رسید خطاب به خدا گفت "ارنی" یعنی خودت رو به من نشون بده
ولی جواب شنید "لن ترانی" یعنی هرگز مرا نخواهی دید. 
.
.

بسی زیبا و چه قدر جدی ...
به شخصه انتظار پست جدی نداشتم 
فکر کردم دوباره با خاطره گویی های خنده دار رو به روییم ...

---

بچه ها نظرتون چیه درمورد شب چله صحبت کنیم ؟
رسم و رسوم هاتون چیه ؟ کجا می گیرین ، خونه خودتون یا مادربزرگ ؟
با اون یه دقه ی بیشتر چیکار می کنین ؟
بازی های گروهی اگه بلدین بگین ؟
دوست داشتین کجا باشین که الان نمی شه یا چیکار کنین که نمیشه ؟ 



خودم بگم :
خب سفره می ندازیم و فال حافظ می گیریم ، کلی با فال حافظ می خندیم ، ما جدی نیت می کنیم و یه حمد برای جناب حافظ می خونیم ، اما معمولا فال یه جوری میاد که طرف رو با خاک یکسان می کنه 

از خوراکی ها هم بخوام بگم ، هرچیزی که قرمز باشه ، اذن ورود به سفره شب چله رو داره ،
 حتی اونایی که قرمز نیست هم ، اگه خوشمزه باشه تو سفره هست ،
 حقیقتا ، اگه یه خوراکی تونسته باشه این قدر خاصیت داشته باشه ، که خانواده ما بخرش و بعد به سرقت نره یا از شبیخون های انتحاری جون سالم به در ببره و خورده نشه ،لیاقت حضور تو سفره رو داره 
 معمولا ۲ برابر از اونچه که تو سفره اس ، حین آوردن و بردن و چیدن خورده شده  

خلاصه که شب یلدا ما از موقع خرید خوراکی ها شروع میشه 

دوست داشتم پیش خانواده مادریم باشیم این شب رو ولی احتمالا با خانواده پدریم هستیم   جایی که من تک و تنهام و هیچ دختری نیست و عوضش هرکدوم از عمه هام ۷ تا پسر  دارن   

امیدوارم که بشه یه سفره ی خوشگلی بندازیم و یه عالمه جینگولات بچینیم و قشنگ بشه ، اما تقریبا احتمالش صفره ، قبل از هرچیزی این پسرا سفره رو با فرش می خورن 

اگه دوست داشتین از چیدمان سفره  عکس بذارین ،به خوشگل ترینش هم جایزه بدیم 

[یا باب الحوائج]

سلام عرض ادب بعد مدت ها گفتم این جا یه سری بزنم
امیدوارم حال همه خوب باشه
جای خیلی ها خالیه الهی حال دل همه خوب باشه

تو یه فیلمی درباره رابطه ادم عینکی با عینکش میگفت:
ادم عینکی انقدر همراه عینکش بوده که براش عادی شده یعنی دیگه قدر اون عینک را نمیدونه
ولی واقعا امان از روزی که عینک به چشم ادم نباشه از همه چی ادم ضله میشه
میگفت یکی از دوستاش که عینکی هست گفته وقتی میره زیر دوش تازه میفهمه عینکش را برنداشته
یعنی انقدر کنار عینکش بوده که براش عادی شده اون بودنه
یعنی فکر میکنه چشم های خودشه
ادم باید ازنعمت هایی که داره یه مدت فاصله بگیره تا قدرشون را بیشتر بدونه
مثلا همین کانون
به نظرم اگر نباشه برای من که خیلی سخت میشه
هم دوری ازاعضا که واقعا سخته و هم پاکی که دیگه چیزی حتی از اسمش نمیمونه برام
با خودم مرور میکنم این دو سالی که کانون بودم
واقعا زیاد تلاش نکردم برای پاکی
راز پاکی فقط تلاشه و صبر به نظرم
یکم ادم صبر کنه موقع وسوسه همین

چرا انقدر کانون خلوته  حوصلم سر رفته 

سلام محمد جان خوبی داداش؟
داداش کانون خلوت نشده به نظر اعضا کم صحبت میکنن
روزی 26 تا انلاینی ماشاءالله کم نیست ولی چرا انقدر پست ها کمه؟

یعنی میشه شب یلدا آقا آرمین بیان پیشمون ؟ ....

خانم یاقوت خصوصا ؛  فکر کنم تشریف بیارن    ؛  
اگه اشتباه نکنم پارسالم نزدیک شب یلدا خیلی از مدیران اسبق سر زدن ؛) 

ان شاءالله امسال با شگفتانه ی آقا آرمین همراه باشه شب یلدا  

سلام داداش جان خوبی؟
چقدر حرف قشنگی زدی
چیزی تا یکسال قیمت آرمین جان نمونده
واقعا یکسال گذشت و ایشون غیبت هستن
چقدر عمر ادم زود میگذره
تو این یکسال چقدر اتفاق های گوناگون رخ داد

سلام
یک داستانی نقل میشه از حضرت موسی که وقتی به کوه سینا رسید خطاب به خدا گفت "ارنی" یعنی خودت رو به من نشون بده
ولی جواب شنید "لن ترانی" یعنی هرگز مرا نخواهی دید. 

کاری به این داستان ندارم که ایا واقعا اتفاق افتاده یا نه ، ولی شاعرهای قدیمی ما در مورد این داستانی که نقل شده نظرهای مختلفی داشتن که برام جالب بود

 سعدی میگه:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
 
حافظ میگه:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"

مولانا هم میگه: 
اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تَری" چه "لن ترانی"

سه بیت با سه نگاه متفاوت
ولی چقدر دیدگاه مولانا قشنگه

سلام داداش جان خوش اومدید ان شاءالله حالتون خوب باشه
درسته واقعا هر ادمی یک برداشتی داره
مثل پاکی میمونه که هر کسی یه نظری داره
یه نفر میاد از پاکی یه جوری حرف میزنه که ادم دلش قنج میره
خوشحال شدم یه موضوعی شد و دوباره پست شما را تو کانون دیدیم

 شاءالله امسال با شگفتانه ی آقا آرمین همراه باشه شب یلدا    

یه سوال کنکوری:
فرق آرمین و رامتین  و رامین یه نقطه و رامین دو نقطه چیه ؟ کدوم کدوم اند ؟ 

---

سلام
یک داستانی نقل میشه از حضرت موسی که وقتی به کوه سینا رسید خطاب به خدا گفت "ارنی" یعنی خودت رو به من نشون بده
ولی جواب شنید "لن ترانی" یعنی هرگز مرا نخواهی دید. 
.
.

بسی زیبا و چه قدر جدی ...
به شخصه انتظار پست جدی نداشتم 
فکر کردم دوباره با خاطره گویی های خنده دار رو به روییم ...

---

بچه ها نظرتون چیه درمورد شب چله صحبت کنیم ؟
رسم و رسوم هاتون چیه ؟ کجا می گیرین ، خونه خودتون یا مادربزرگ ؟
با اون یه دقه ی بیشتر چیکار می کنین ؟
بازی های گروهی اگه بلدین بگین ؟
دوست داشتین کجا باشین که الان نمی شه یا چیکار کنین که نمیشه ؟ 



خودم بگم :
خب سفره می ندازیم و فال حافظ می گیریم ، کلی با فال حافظ می خندیم ، ما جدی نیت می کنیم و یه حمد برای جناب حافظ می خونیم ، اما معمولا فال یه جوری میاد که طرف رو با خاک یکسان می کنه 

از خوراکی ها هم بخوام بگم ، هرچیزی که قرمز باشه ، اذن ورود به سفره شب چله رو داره ،
 حتی اونایی که قرمز نیست هم ، اگه خوشمزه باشه تو سفره هست ،
 حقیقتا ، اگه یه خوراکی تونسته باشه این قدر خاصیت داشته باشه ، که خانواده ما بخرش و بعد به سرقت نره یا از شبیخون های انتحاری جون سالم به در ببره و خورده نشه ،لیاقت حضور تو سفره رو داره 
 معمولا ۲ برابر از اونچه که تو سفره اس ، حین آوردن و بردن و چیدن خورده شده  

خلاصه که شب یلدا ما از موقع خرید خوراکی ها شروع میشه 

دوست داشتم پیش خانواده مادریم باشیم این شب رو ولی احتمالا با خانواده پدریم هستیم   جایی که من تک و تنهام و هیچ دختری نیست و عوضش هرکدوم از عمه هام ۷ تا پسر  دارن   

امیدوارم که بشه یه سفره ی خوشگلی بندازیم و یه عالمه جینگولات بچینیم و قشنگ بشه ، اما تقریبا احتمالش صفره ، قبل از هرچیزی این پسرا سفره رو با فرش می خورن 

اگه دوست داشتین از چیدمان سفره  عکس بذارین ،به خوشگل ترینش هم جایزه بدیم 

سلام عرض ادب امیدوارم حالتان خوب باشد
چقدر جالب ما که شب یلدا اصولا جایی نمیریم
اگر هم خانواده برن من نمیرم
کلا انزوا و گوشه گیرم و به قول معروف کنج عزلت را برگرفتم
ولی واقعا چقدر خوبه که به هر بهونه ای ادم به اقوام سر بزنه
از حالشون با خبر بشه و خوشحالشون کنه

سلام 

فاطمه سادات به نظرم قشنگ قابلیت آقای رامین ۲ شدنو داری تو کانون! یکم متنات از حالت جدی بودن در بیاد یه چند جلسه هم کلاس تقویتی  داشته باشی باهاشون حله!!
 نام کاربریتم ر ا م و نقطه داره  برای شروع به نظرم همین حروف کفایت میکنه..!

سلام خانم مشکات خوش امدید امیدوارم حالتان خوب باشد
به نظرم همه باید یکم نشاط داشته باشیم
اصلا رابطه پاکی با نشاظ و روحیه خوب مترادف هستن
وقتی یکی یه پست طنز برای ما ارسال کنه اگه تو وسوسه باشیم کلا از اون حالت خارج میشیم

[یا باب الحوائج]

سلام خانم مشکات خوش امدید امیدوارم حالتان خوب باشد 
به نظرم همه باید یکم نشاط داشته باشیم
اصلا رابطه پاکی با نشاظ و روحیه خوب مترادف هستن 
وقتی یکی یه پست طنز برای ما ارسال کنه اگه تو وسوسه باشیم کلا از اون حالت خارج میشیم

سلام مجدد خدمت شما تشکر
وسوسه و طنز؟
اونی  که وسوسه میشه یا لغزش میکنه رو فقط  باید کتک زد 
 اتفاقا طنز برا کسیِ که استیبل باشه ، بخونه کیفشو ببره


واسه همینه من هیچوقت اورژانس نمیرم یا وقتایی که یکی لغزش میکنه سعی میکنم سکوت کنم !چون میترسم یه حرکتی بزنم یا یه چی بگم دیگه کانون راهم ندن!
پ ن ؛ الله اکبر یه کاری میکنن آدم خود واقعیشو نشون بده اصلا از اولم اشتباه بود انتخاب رشته من تو کانون  من باید ناظم میشدم

این خیلی واقعا جای تقدیر داره که انقدر نسیت به پاکی اعضا حساس هستید
ان شاءالله روزی برسه که همه در کنار هم از هر گناهی به دور باشیم و فقط در جهت رضای خدا حرکت کنیم
به نظرم شما به خوبی چتر حمایت خودتان را برسر اعضای باران باز کردید
ان شاءالله برکاتش رادر زندگی حس کنید
ولی واقعا ادم وقتی حالش بده نیاز داره به یه چیز حال خوب کن:
خنده پدر بزرگ و یا مادربزرگ و یا پدر و مادر
یا زنگ زدن به یه رفیق قدیمی
یا زنگ زدن به یکی تو فامیل که از همه تنها تره
هر کی یه جوری حالش خوب میشه

[.آرام.]

سلام 

فاطمه سادات به نظرم قشنگ قابلیت آقای رامین ۲ شدنو داری تو کانون! یکم متنات از حالت جدی بودن در بیاد یه چند جلسه هم کلاس تقویتی  داشته باشی باهاشون حله!!
 نام کاربریتم ر ا م و نقطه داره   برای شروع به نظرم همین حروف کفایت میکنه..!

آقای رامین پیش من کلاس رفتن ، مگه نمی دونستی؟   فقط خیلی غیبت داشتن، این ترم حذف شون کردم   

مشکات، تو منو ببینی می گرخی دخترم ، کلا خیلی جدی ام، الان چون مجازیه یکم کوتاه اومدم 

---

اگر هم خانواده برن من نمیرم

کلا انزوا و گوشه گیرم و به قول معروف کنج عزلت را برگرفتم 

بعد هیچکی بهتون هیچی نمیگه 
هیچکی غور نمی زنه  
هیچکس  آب‌پاش ور نمی داره آب بریزه ؟ کنج عزلت رو استخر کنه؟
 جشن پتو نمی گیرن براتون ؟  
نمیان سر کمدتون خوراکی هاتون رو بخورن؟

---

اونی  که وسوسه میشه یا لغزش میکنه رو فقط  باید کتک زد  

هر موقع فکر می کنم سرپرست باران شما بودی 
می فهمم این که من الان هنوز زنده ام یه معجزه نادر الهیه  
دوستان استوا و سرو ، اگه باند و استریل دارین بدین به باران ،  یه چند وقته مشکات زیاد انلاین میشه 
جانباز راه پاکی زیاد داریم    

---

[یا باب الحوائج]

اگر هم خانواده برن من نمیرم

کلا انزوا و گوشه گیرم و به قول معروف کنج عزلت را برگرفتم 

بعد هیچکی بهتون هیچی نمیگه 
هیچکی غور نمی زنه  
هیچکس  آب‌پاش ور نمی داره آب بریزه ؟ کنج عزلت رو استخر کنه؟
 جشن پتو نمی گیرن براتون ؟  
نمیان سر کمدتون خوراکی هاتون رو بخورن؟

اونی  که وسوسه میشه یا لغزش میکنه رو فقط  باید کتک زد  

هر موقع فکر می کنم سرپرست باران شما بودی 
می فهمم این که من الان هنوز زنده ام یه معجزه نادر الهیه  
دوستان استوا و سرو ، اگه باند و استریل دارین بدین به باران ،  یه چند وقته مشکات زیاد انلاین میشه 
جانباز راه پاکی زیاد داریم    

---

چرا ناراحت میشن ولی فقط با صحبت کردن ناراحتیشون را ابراز میکنن
ولی از این خبرا نیست دیگه نه بهم خوردن کنج عزلت در کاره و نه جشن پتو
بعد از رفتن خانواده من میرم سر کمد خوراکی ها را میخورم
ـــــــــــــــــــــــ
طرف ما درگیری نیست به خاطر همین ما هم تو استوا و سرو باند و گاز نداریم
اگر خانم یاقوت بودن الان یه فکری میکردن

[.آرام.]

مشکات زیاد آنلاین میشه ؟؟؟!!! عجبببب آقا خوبه بازدید من بازه حالا ، از سرپرست آنلاین ها بپرس من بعد چند روز آنلاین شدمم

اصن حالا که اینطور شد تا شهیدتون نکنم ول کن نیستم!!

شما کم آنلاین می شی ولی هر بار آنلاینی واسه خودش یه عملیات والفجرِ  

طرف ما درگیری نیست به خاطر همین ما هم تو استوا و سرو باند و گاز نداریم 

یه بار یادمه ، چند وقت بود بچه ها هی شکست و لغزش داشتن ،  همین مشکات خانم اومد یه طومار نوشت   بعد اون  تا مدت ها هیچ کس جرعت نداشت بیاد اعلام شکست کنه    هی ایرانای طفلی میومد می گفت بچه ها بیاین اعلام وضعیت کنین ، بابا اشکال نداره اگه لغزش داشتین ، بیااااین عیب نداره ، ولی مگه کسی جرعت داشت

---

چرا ناراحت میشن ولی فقط با صحبت کردن ناراحتیشون را ابراز میکنن 
ولی از این خبرا نیست دیگه نه بهم خوردن کنج عزلت در کاره و نه جشن پتو
بعد از رفتن خانواده من میرم سر کمد خوراکی ها را میخورم 

وااا چه معنی داره ؟
شیطونه می گه اگه شب چله بیرون نرفتین ، یه ۲۰ تایی اعتبار منفی بدم ، تا یادبگیرین دیگه خوراکی ها رو تنهایی نخورین   

---

رهگذران گرامی ، اگه دوست داشتین ، بیاین در مورد شب یلدا تون بگین .....
محسنین
سنا
رامین

و.....

[محسنین]

---

رهگذران گرامی ، اگه دوست داشتین ، بیاین در مورد شب یلدا تون بگین .....
محسنین
سنا
رامین

و.....

سلام 

رهگذران ؟   
______________


خب راستش ما برنامه مون اینطوریه که چنتا از اقوام پدری چنتا از اقوام مادری دعوت می‌کنیم خونه خودمون ، 
ولی عرض شود که در کل این جمعیت بجز من هیچکس حال حافظ ، شعر، ادب و رسوم شب یلدا  رو نداره   
و فقط مثل یه مهمونی معمولی همه چیز پیش میره .


همه سرگرم گفت و گو های روزمره میشن و با پذیرایی های مخصوص یلدایی ؛ انار ، هیندوانه و آجیل (به‌مقدارکم   ) و تا آخر یلدا رو به سر می‌برن. 
یلدای ما همیشه حدودای ۱۰ شب تموم میشه  

و پس از صرف شام و تحلیل اخبار ساعت ۲۲ ؛ همه چی تامام 

راستش یلدا ها به من خوش نمیگذره  
و تقریبا مثل بقیه شباست 


مگر یلدای پارسال . یادم نمیاد چرا ولی خیلی بهتر از همیشه بود 

خلاصه که همین  

ان شاءالله واسه شب یلدا ، کانون یه برنامه خوب داشته باشیم . 

[Abc]

اقا یه تصمیم باید تو زندگیم بگیرم   
نمیدونم کلا گیج شدم   
اخه تصمیمی فوقالعاده سنگینه   
میخوام بشکنم پاکی رو نه !!!  بشکنم علاقه به درس رو  و بشتابم به سمت کار کردن 
خیلی واسم سخت و عجیبه 
 رفیقم رفته بود  بهم میگه عالیه بیا   
گفتم ما داشتیم درس میخوندیم که   
گفت درس خونده هاش  اینجا دارن  کار میکنن همه لیساس وفوق لیسانسن   
 درآمد و ایناش هم اوکیه خیلی خوبه    
نظراتونو بگید کدوم خوبه  علم یا ثروت    با دلیل

[رامین.]

رهگذران گرامی ، اگه دوست داشتین ، بیاین در مورد شب یلدا تون بگین .....
محسنین
سنا
رامین

و.....

یلدا؟ 
عموما همه ی ایل و طایفه ی مادری یجا جمع میشن
البته از طرف خانواده مادری خیلی زیاد نیستیم ؛ پدربزرگ مادری حدودا 10 تا بچه داره و 50 تا نوه نتیجه 
از طرف پدری این تعداد خیلی بیشتره 

الان مادربزرگم تهران تشریف دارن و شب یلدا خونه ی هر کسی که باشه همه چتر میشن اونجا 
و طبق یک رسم همیشگی مراسم شب یلدا از ابتدای شب شروع میشه تا زمانی که دعوا شه  

قبلا همه بچه ها مجرد بودن و کم سن و سال ... تو مراسم های این شکلی عاشق هم میشدن و گاها میدیدی پس از پایان مراسم مثلث عشقی و مربع عشقی بوجود میومد 
در نهایت اون عشقی که میتونست تا چند ماه دووم بیاره خیلی زود تو سن 17 تا 20 سالگی به ازدواج ختم میشد و این دو گل نوشکفته مثل دو تا یاکریم عاشق پر میکشیدن و میرفتن خونه ی بخت 

من الان جزو آخرین بازمانده ها از نسل دایناسورهای مجرد هستم که قراره شب یلدا در میان دسته ای از یاکریم های عاشق که جفت جفت در هر گوشه ای از مراسم نشستن و برای همدیگه میوه پوست میکنن ؛ گوشه ی اُزلت گزیده و دوغم را بنوشم