1391 تير 7، 6:29
ما صبح با زلزله از خواب پریدیم.:13:...همشهری ها شمام حس کردین؟
یا عباس
نقل قول:منم به خیر تعبیر کردمکلی خوشحالـــــــماقا علیرضا ایشالله که خواباتون خیـرهاصلا هم مشخص نیست که دوست دارید داماد بشیدا !!
نقل قول: اون دومی منم؟؟چقده گوگولی مگولی ام
نقل قول:من میگم اصلا این حرفا به شما نمیاد!!بابابزرگو زن ؟!
نقل قول: در ضمن بذارید بابابزرگ ما زن بگیره
مگه بابابزرگمون چه شه ؟
خوب شما بگید هپی خانوم ...
یعنی بابابزرگ علیرضا 68 از باباعطی چی کم داره ؟
از اون جهان گیر شاه چی کم داره ؟
این بنده خدا رو بذارید ازدوج کنه خوب
فقط ما نمی دانیم در مجلس عروسی چی بپوشیم ؟ ( لعبت الملوک )
* ببخشید به بزرگی خودتون ما دیشب قهوه تلخ دیدیم دو قسمت با هم یه مقدار قهوه تلخ خونمون زده بالا
نقل قول: بابابزرگ کیو میخواد بگیره حالا....ما نوه هاشونیم باید بپسندیم مامان بزرگو...نمیشه که همینجوری الکیبابا بزرگ قرار نیست کسی رو بگیره خجالتی هستش باید نوه هاش انتخاب کنن به مامان سها نشون بدن تایید کنن
اما تجربه نشون داده آقایونی که زن گرفتن رفتن دیگه کانون نیومدن..... بابابزرگم میره....من راضی به این وصلت نیستم ( خواهر شوهر بازی)
شما شیرینی نمیخورید صبحا یعنی؟؟ با چایی میچسبه ها..
نقل قول: اصلا من خودم یک تیم تشکیل میدم که بیفتیم دنبال زن واسه بابابزرگمون !!
فقط باید بابابزرگ ok بدن .
اقا علیرضا بلـــــــــــــــــه ؟!
نقل قول: ین نامه ی اقای علیرضا به خانومشه
اون رو کپی بگیریم با شماره تلفن پخش کنیم تو شهر
بلکه مامان بزرگ رو پیدا کنیم
نقل قول: نامه شون در عین سادگی قشنگ بود...به دل نشست...بخصوص اون "لبخنده تو سختی ها" و جمله " مرد باشم و خائن نباشم" احسنت
نقل قول: من میگم این حرفا به بابازرگ کانون نمیاد !! هی بگید نه..