امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام به همه همقدم ها و دوستای کانونی گل ...
خدا رو شکر که برگشتم اینجا دوباره یه حس خوبی دارم ...
یه چند وقتی نبودم ... سر خودمو شیره مالیدم
گفتم میرم کربلا دائمی ترک میکنم نشد دیگه برگشتم کانون تا ایشالله برای سفر بعدیم پاک باشم و برم
حسین آرام جانم ... حسین روح و روانم ... حسین داروی دردم ... حسین دورت بگردم
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
منم یه استادی دارم انقد گله! انقده مهربونه! اصلا قلبش عین گنجیشک میمونه! انقده به فکر سلامتی دانشجوهاشه! Khansariha (8)ترم اولی که یکی از دوستام قبول شده بود از یه دانشگاه شهرستان توی شریف ما هم توی دفتر استاد بودیم.



این استاد با وقار و متین برگشت به اون دانشجوی جوان و جویای نام گفت: شما دانشجوی کجا بودی؟ 1
دانشجوه هم که خیلی احساساتی شده بود و خوشحال بود که اینجا قبول شده گفت: دانشگاه جیرفت. :22:

بعد استاده بهش گفت: عزیز دلم! من میدونم شما آخرش نمره نمیاری اخراج میشی! تو این دانشگاه دوام نمیاری! پس خیلی واسه درس خوندن به خودت فشار نیار واسه سلامتیت خوب نیست. همین الان ترک تحصیل کنی واست بهتره. 22




حاظرم قسم بخورم که حرفش تا 90% همین بود شاید یکی دو کلمه پس و پیش کرده باشم ولی حرفش همین بود!!!
این دخترا فکر میکنن یه استاد 50 ساله که با دخترا مهربونه با پسرا هم مهربونه 22 البته بلا نسبت آبجی کیمی و استاد گرامی‌شون! 13


________________
البته لازم میدونم که بگم منم از دانشگاه شهرستان قبول شدم فقط یه کوچولو معدلم بهتر از این رفیقمون بود. 22
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
بد زمونه ای شده...:-/
منم واقعا اعصابم بهم ریخت 
از سادگی دوستتون سواستفاده کردن دیگه22
حالا اینکه خوبه من از دیروز حالم خوب نیس!
اگه میخوای بدونی چرا بقیه شو بخون 
چن روز پیش تولد دوستم بود 
با اینکه تازه این ترم باهاش آشنا شدم ولی واسم خیلی مهمه 
خلاصه یکی از بچه های کلاسمون بهش ی کادو میده 
از قضا اون روز من یونی نرفتم 
ته مشمای کادو ی چن تا دستمال بود ک با کش بسته شده 
دوستم برش میداره با دست لمسش کنه ببینه چیه
یدفه میبینه دستش داره خون میاد 22
بله داخل دستمالا ی نصف تیغ بوده22
وقتی بهم گفت تنم لرزید22 هرچی خواستم ظاهرسازی کنم نتونستم 
خودشم خیلی ترسیده بود
آخه قسمت مشکوک قضیه اینجاست ک اون خانوم هرروز ز میزنه ب دوستم حالشو میپرسه22
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

باشه کیمیا تو بیست شدی
ما فهمیدیم
Khansariha (48)

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1392 بهمن 3، 22:55)darling نوشته است: بد زمونه ای شده...:-/
منم واقعا اعصابم بهم ریخت 
از سادگی دوستتون سواستفاده کردن دیگه22
حالا اینکه خوبه من از دیروز حالم خوب نیس!
اگه میخوای بدونی چرا بقیه شو بخون 
چن روز پیش تولد دوستم بود 
با اینکه تازه این ترم باهاش آشنا شدم ولی واسم خیلی مهمه 
خلاصه یکی از بچه های کلاسمون بهش ی کادو میده 
از قضا اون روز من یونی نرفتم 
ته مشمای کادو ی چن تا دستمال بود ک با کش بسته شده 
دوستم برش میداره با دست لمسش کنه ببینه چیه
یدفه میبینه دستش داره خون میاد 22
بله داخل دستمالا ی نصف تیغ بوده22
وقتی بهم گفت تنم لرزید22 هرچی خواستم ظاهرسازی کنم نتونستم 
خودشم خیلی ترسیده بود
آخه قسمت مشکوک قضیه اینجاست ک اون خانوم هرروز ز میزنه ب دوستم حالشو میپرسه22
فک نمی کنید بهتره به دوستتون بگید زودتر به پزشک مراجعه کنه تا داروهای جلوگیری از ایدز مصرف کنه.
اگر توی چند روز اول یک نفر مشکوک باشه که ایدز گرفته میتونه احتمال مبتلا شدنش رو کاهش بده با مصرف داروی مناسب. 22

فقط خواهشا سریعتر اقدام کنید. 22

گاهی آدم از دست کارایی که بعضی بانوان (عده‌ای قلیل) میکنن شاخ در میاره. 1744337bve7cd1t81
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
منم ترسیدم دارلینگ واقعا یه لحظه تنم لرزید
به نظرم دوستت پیش یه مشاور بره نکنه اون خانوم قاتل زنجیره ای چیزی باشه؟
شاید حتی لازم باشه به مسئولین دانشگاه گزارش بدن 


اقا ارشام به پیرو پیغمبر استادایی که با دختر ها خیل خیلی خیلی بدن تا حد پدر کشتگی هم هستا13 ماشاله نه یکی نه دو تا
خدا رو شکر تا حالا هیچ استادی با من خوب نبوده
:d

[تصویر:  nasimhayat.png]
عععییی

بابا نگرفتین داستانو4fvfcja گیر دادین به نمره من4fvfcja

تا حالا دیدین استاد به دانشجوش اس بده نمرشو بگه؟!؟!؟حال کردم با این حرکتش.4fvfcja

اصلا کاش یه قانونی وضع میشد همشون مجبوری نمرمونو بهمون میگفتن تا ما استرس وارد شدن به سایت و دیدن نمره رو تحمل نکنیم4fvfcja

---------------------------------------------------------

داداش مجتبی و امیر حسین....اون بوقه نه....اون یکی بوقه!4fvfcja

داداش آرشام قضیه رو جنایی پلیسی نکن پیلیز...ما هم چند تا استاد داریم دختر میبینن انگار جن دیدن...زیر لب ذکر میگن!4fvfcja به جاش کیلویی به پسرامون نمره میدن...والا

کجاشو دیدی می تی جون....بقیه نمره هامو هم بگم؟4fvfcja
یا عباس
نه کیمیا خانوم نگو

خیلی ممنون53258zu2qvp1d9v

[تصویر:  nasimhayat.png]
واقعا چه وحشتناک 1744337bve7cd1t81 ، آدم چه چیزایی میشنوه هاا


ولی فکر نکنم به ویروس ایدز آلوده بوده 17 یعنی تا این حد؟!!
نه بااا باااااا نمیشه
فکر نکنم اینقدر حرفه بوده باشه طرف
آخه اصلا ویروس ایدز خارج از بدن مدت زمان زیادی دووم نمیاره که، اون خانوم هم که بلافاصله بعد از گرفتن کادو، بازش نکرده که....
1717


البته آزمایشی که ضرر نداره، چون واقعا قضیه حیاتیه 17
[تصویر:  15.gif]
ما یه مبحث درسی داریم تو درس نظریه زبان ها و ماشین ها
چقدرم درس تپل و قشنگیه 42 (عشقمه)

اسم این مبحث زبان های مستقل از متنه
حالا ما وارد کانون شدیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مستقل از متن بهمن ها 171744337bve7cd1t81

بعد دیدم نه مسابقه بهمن ماه

خدا رو شکر درس خونم نیستم زیاد 22 بودم چی می شد ؟

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1392 بهمن 3، 23:05)Kimia نوشته است: بابا نگرفتین داستانو4fvfcja گیر دادین به نمره من4fvfcja
اتفاقا آبجی می‌تی و داداش مجتبی درست قضیه رو گرفت ما بیخود گیر دادیم به این چیزا... 22



(1392 بهمن 3، 23:14)mar_mar_banoo نوشته است: ولی فکر نکنم به ویروس ایدز آلوده بوده 17 یعنی تا این حد؟!!
نه بااا باااااا نمیشه
فکر نکنم اینقدر حرفه بوده باشه طرف
آخه اصلا ویروس ایدز خارج از بدن مدت زمان زیادی دووم نمیاره که، اون خانوم هم که بلافاصله بعد از گرفتن کادو، بازش نکرده که....
17
به این نکته اساسی اصلا توجه نکرده بودم!! 4fvfcja
مسئله این نیست که چقدر می‌تونی مشت بزنی؛
مسئله اینکه چقدر می‌تونی مشت بخوری و باز ادامه بدی.
چقدر زمین بخوری و باز پاشی وایسی.
آدم اینجوری برنده میشه!
 

[تصویر:  05_blue.png]
نه بابا یه ادمای بد شانسی هستن با این احتمال ناچیز سرایت از راه اب دهان ! دقیقا از همین راه مبتلا شدن

بگو بره ازمایش بده
اما مشاور هم یادت نره
شاید طرف روانی باشه

یه مساله بود می گفت که یه دختره تو مراسم ختم مادرش یه مردی رو می بینه و بهش توجه پیدا می کنه فرداش خواهرشو می کشه ...

بعد می گفتن هر کی انگیزه این خانوم رو تشخیص بده خودش روانیه الان من فقط به احتمال روانی و قاتل بودن اون خانومه فکر کردما
هوای خودتونو داشته باشید

[تصویر:  nasimhayat.png]
(1392 بهمن 3، 23:04)می توانم نوشته است: اقا ارشام به پیرو پیغمبر استادایی که با دختر ها خیل خیلی خیلی بدن تا حد پدر کشتگی هم هستا13 ماشاله نه یکی نه دو تا
خدا رو شکر تا حالا هیچ استادی با من خوب نبوده
:d

دقیقا ! 

من که هرچی استاد دیدم با پسرا خوب بوده و بهشون نمره داده 13 


(1392 بهمن 3، 22:55)darling نوشته است: بله داخل دستمالا ی نصف تیغ بوده22
وقتی بهم گفت تنم لرزید22 هرچی خواستم ظاهرسازی کنم نتونستم 
خودشم خیلی ترسیده بود
آخه قسمت مشکوک قضیه اینجاست ک اون خانوم هرروز ز میزنه ب دوستم حالشو میپرسه22

1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81 

چه وحشتنااااااک!!! حالم بد شد 22  من دیگه کادو نمیگیرم 22X_X
<align option="center" style="text-align: center;"><size option="medium" style="font-size: medium"><img src="http://www.ktark.com/nasimhayat.png">http://www.ktark.com/nasimhayat.png</img>[/size][/align]<br />
<br />
<br />
[align=center]<color option="#663366" style="color: #663366;">[size=medium]<font option="arial" style="font-family: Arial;"><b>هراس بی تو ماندم ادامه دارد ... </b></font></color></size></align>
(1392 بهمن 3، 23:14)mar_mar_banoo نوشته است: واقعا چه وحشتناک 1744337bve7cd1t81 ، آدم چه چیزایی میشنوه هاا


ولی فکر نکنم به ویروس ایدز آلوده بوده 17 یعنی تا این حد؟!!
نه بااا باااااا نمیشه
فکر نکنم اینقدر حرفه بوده باشه طرف
آخه اصلا ویروس ایدز خارج از بدن مدت زمان زیادی دووم نمیاره که، اون خانوم هم که بلافاصله بعد از گرفتن کادو، بازش نکرده که....
1717


البته آزمایشی که ضرر نداره، چون واقعا قضیه حیاتیه 17
گفتم ک من اون روز نبودم ولی تا جایی ک متوجه شدم تو همون دانشگاه باز کرده
من شنیدم ویروس ایدز تا 5سال خودشو نشون نمیده درسته؟

آخه از شانس این دوست من هفته ی دیگه مراسم خواستگاریشه 
بعد از 2سال...
منم وقتی متوجه شدم بهش گفتم پیگیرش باشه 
انقدر ترسیده بود ک مادرش بنده خدا دیشب کارش گریه بوده:-(
حالا قرار شد با آزمایش ازدواجش آزمایش بده 
امروزم آب زمزمی ک مامانم از مکه آورده بودو واسش بردم
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  

دیر نشه دارلینگ واسه ازمایش؟

[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان