انجمن شبانه روزی

**آقای اراده** · 1398 شهريور 15، 20:13

سلام دوستای خووب
سوشیانس جان در باب مهاجرت سوال کردی
هر کسی موقعیت خاص خودش رو داره
اول هر کسی فقط یک مراقب نیاز داره و اونم خداست
اما
ما بعنوان فرزند وظیفه خدمت به پدر مادر رو داریم
....
گاها بعضی خانواده ها سه فرزند دارن ک عدم حضور یک نفر به مدت چند سال میتونه پوشش داده بشه
بعضی خانواده ها هم پدر و مادر مشتاق و پیگیر این امر هستن ...
گاها این موضوع به نحو دیگری هستش
مثلا در خانواده تک فرزند هستی و واقعا عدم حضور شما در اون شهر زندگی رو برای خانواده سخت و ناهموار میکنه ...
اما مسئله اینجاست ک شما قراره پیشرفت کنی و گاها فضا رو در شهر خودت مساعد نمیبینی ...
باید ببینی کدوم کفه ترازو برات سنگین تره
مهاجرت به عنوان یک تغییر بزرگ میتونه مازاد بر محدودیت ها ... دستاورد های مالی و اجتماعی زیادی داشته باشه ....
اما دوستم هیچ چیزو در این دنیا از پدر مادر و خانواده بالاتر نبینیم
...
همینجا هم میشه پیشرفت کرد و جهانی شد ...
فقط باید مسیرشو طی کرد
میشه مسلط به انواع زبان ها شد
میشه مسلط به بهترین رشته های مهندسی و پزشکی شد
میشه مسلط به بهترین تجارت ها و پولسازی شد
....
شعار نمیدم ... شرایط سختی داره اما شدنیه
فاصله ما تا هدفمون یک خواستنه

**PlaSmA** · 1398 شهريور 16، 1:33

درود . گوشیم رو ریست کردم . ازم پس آی کلود میخواد . پسورد آیکلودم رو پیچیده دادم فراموش کردم . ایمیل آلترنیتیو هم که دادم دی اکتیو شده.

ایران هم گویا چون تحریم هست بازنشانی دو مرحله ای نداره
گوشی رو باید دور بندازم 809197ps94ijjhwg

**می توانم** · 1398 شهريور 16، 6:56

مطمئن باشین یه راهی وجود داره
تحقیق کنین

تا حالا نشده از این حرفا بشنوم و بعدش راه دور زدن کشف نشده باشه

**Queen**

سلام دوستان

مهر نزدیکه و اغلب بچه مدرسه ای ها با شوق و اشتیاق در حال خرید لوازم و تحریر، کیف و کفش نو هستند.
بیاید ماهم تو این شادی شریک بشیم

**می توانم** · 1398 شهريور 16، 20:04

خیلی این روزا مهمن
نمی دونم چطوری باید از پسشون بر بیام
مهمتر اینکه نمی خوام به خانواده م بگم
میتونه خیلی عالی پیش بره یا نه

به هز حال باید امیدوار بود

* قرار بود این پست ناله و نگرانی باشه یهو پرانرژی شد

**Queen**

چند دقیقه پیش نشسته بودم یه موجود سیاه بزرگ به سمتم پرواز کرد، شاید سوسک بود، جیغ زدم و فرار کردم
خودم و تو اتاق حبس کردم
معلوم نیست کجا رفت
خودم تنهام هیچ کس هم نیست Hanghead

الان موندم چه خاکی تو سرم بریزم
کلی هم کار دارم

نمی دونم چرا وسایل خونه هم صدا می دند

من می ترسم 809197ps94ijjhwg

الاناست که سکته رو بزنم

**Queen** · 1398 شهريور 16، 21:12

دیدم بوی سوختگی میاد یادم اومد غذا رو گازه
با ترس و لرز رفتم بیرون مثله جت از جلوم گذشت رفت زیر مبل ، سوسک بود God

زنگ زدم برادرم هرچه سریعتر بیاد خونه 4chsmu1

ممکنه اون ساعت همسرت هم خونه نباشه

اون موقع چیکار کنیم؟

یه اسپری سوسک کش داشتم هرچی تو اتاقم میگردم نیست

**زینبی**

(1398 شهريور 16، 21:12)Queen نوشته است: دیدم بوی سوختگی میاد یادم اومد غذا رو گازه
با ترس و لرز رفتم بیرون مثله جت از جلوم گذشت رفت زیر مبل ، سوسک بود
زنگ زدم برادرم هرچه سریعتر بیاد خونه

ممکنه اون ساعت همسرت هم خونه نباشه
اون موقع چیکار کنیم؟

یه اسپری سوسک کش داشتم هرچی تو اتاقم میگردم نیست

کویین ما رو تو غم خود شریک بدان

وقتی پرواز میکنه دیگه کاریش نمیتونی بکنی میپره سرت ،بره لای موهات میخای چیکار کنی 4fvfcja

من ی راهی پیدا کردم وقتی تنهام ،ی ظرف ماست خالی نگه داشتم میندازم رو سوسکه و میشینم رو اپن تا همسرم بیاد Khansariha (56)

ولی خداروشکر تا بحال پروازی ندیدم

**یاقوت** · 1398 شهريور 16، 22:35

(1398 شهريور 16، 20:27)Queen نوشته است:
چند دقیقه پیش نشسته بودم یه موجود سیاه بزرگ به سمتم پرواز کرد، شاید سوسک بود، جیغ زدم و فرار کردم
خودم و تو اتاق حبس کردم
معلوم نیست کجا رفت
خودم تنهام هیچ کس هم نیست
الان موندم چه خاکی تو سرم بریزم
کلی هم کار دارم

نمی دونم چرا وسایل خونه هم صدا می دند
من می ترسم
الاناست که سکته رو بزنم

من دیشب ساعت ۲ یکی تو تاریکی تکونم میداد بلند شدم دیدم خواهرم میگه ی چیزی رو دیواره نور گوشی و گرفتم دیدم ی هزار پای بزرگ....با خونسردی تمام با زیر موسی چنان کوبیدم سرش ک در جا تموم کرد..مرحوم خیلی خوش برو رو بود و همش شاخک هاش و تکون میداد...آقا برادر و بی خیال..ی دمپایی بردار بزن بر فرق سرش تا ادب شه ک دیگه تو خونه غریبه پرواز نکنه 4chsmu1

تو این موارد ب نظر من نباید ب همسر متکی شد Khansariha (13)

سوسکه دیگه پهباد نیست ک...بیچاره سوسک Khansariha (121)

**Queen** · 1398 شهريور 16، 22:55

آخیییییییش سوسکه کشته شد 4chsmu1

خیالم راحت شد 4chsmu1

آرامش به وجودم برگشت 4chsmu1

شقایق منم همین طور اصلا نمی تونم بکشمش
خیلی بزرگن آدم چندشش میشه اااییییییییی (شکلک حالت تهوع)

نقل قول: البته باز پر زد پرید سرت داد نزنیا

اون موقع که دیدم رفت زیر مبل یه جیغ بنفش زدم

نقل قول: من ی راهی پیدا کردم وقتی تنهام ،ی ظرف ماست خالی نگه داشتم میندازم رو سوسکه و میشینم رو اوپن تا همسرم بیاد

اینی که من دیدم اگه باهاش مسابقه دو می دادم هم به گرد پاش نمی رسیدم چطور کاسه مینداختم روش

نقل قول: من دیشب ساعت ۲ یکی تو تاریکی تکونم میداد بلند شدم دیدم خواهرم میگه ی چیزی رو دیواره نور گوشی و گرفتم دیدم ی هزار پای بزرگ....با خونسردی تمام با زیر موسی چنان کوبیدم سرش ک در جا تموم کرد..مرحوم خیلی خوش برو رو بود و همش شاخک هاش و تکون میداد...آقا برادر و بی خیال..ی دمپایی بردار بزن بر فرق سرش تا ادب شه ک دیگه تو خونه غریبه پرواز نکنه

تو این موارد ب نظر من نباید ب همسر متکی شد سوسکه دیگه پهباد نیست ک...بیچاره سوسک

منم هزارپا کشتم البته با اسپری
فکر کنم عکسشم برا زینبی فرستادم، یادته؟ گفتی می ترسم نمی دونم نگاش کردی یا نه
پس در چه چیزایی باید متکی بود؟

یادم باشه تو شروط ازدواجم حتما قید کنم طرف از سوسک نترسه 4chsmu1

جدای از شوخی
این ترسه خیلی بده من دلم می خواد بهش غلبه کنم Hanghead

**زینبی** · 1398 شهريور 16، 23:11

من هیچ موجودی رو نمیتونم بکشم
من عکس اون هزارپارو که کشته بودی ندیدم

سوسک ومارمولک وهزارپا ببینم تا چندماه چشمم همش دوروبرمه که پیداشون نشه

موقع کشته شدنشون هم هم چشامو میبندم هم گوشامو میگیرم

ولی ی شجاعتی که دارم اینه که جیغ نمیکشم

راهی برای غلبه به ترس پیدا کردی کویین منم بگو Hanghead

**یاقوت** · 1398 شهريور 16، 23:24

من همشونو میکشم

فقط از اینکه کرم ببینم دیوونه میشم .بقیه رو نمیترسم زیاد.

**"سعید"** · 1398 شهريور 17، 10:24

پ.و.ر.ن : قدرت خیالی و میل به چشم چرانی

هیچ چیز مثل قدرتمند بودن و تحت کنترل داشتن چیزی احساسات ما را به وجد نمیاره، خصوصا در مورد چیز اساسی ای مثل س.ک.س. پ.و.ر.ن این قدرت رو برای ما به ارمغان میاره.

استفاده از پ.و.ر.ن به عنوان یک وسیله خوش گذرونی به شما توهم قدرتمند بودن میده و شما این توهم رو دارید که به چیزی که داره میگذره کنترل دارین. "تیم" یه کتابخانه دار چهل ساله به ما گفت: "پ.و.ر.ن باعث میشه حس یک پادشاه رو داشته باشم که وارد حرمسراش شده. من فقط می شینم و زن ها برام اجرا می کنند، می رقصن و بدن هاشون رو نشون میدن. اونها تحت کنترل من هستن و برای من اجرا می کنن". استیون یک معتاد جنسی 29 ساله هم به ما گفت: " جیزی که من در مورد پ.و.ر.ن دوست داشتم این بود که من روی فعالیت های جنسی کنترل داشتم. نیازی نبود از کسی برای س.ک.س درخواستی بکنم. هر وقت که دوست داشتم، با هر کسی که دوست داشتم و دقیقا به اون شیوه ای که دوست داشتم میتونستم از طریق پ.و.ر.ن یه رابطه ی آزاد جنسی داشته باشم. نیاز نبود من رفتارم رو تغییر بدم. س.ک.س به شیوه ی پ.و.ر.ن همیشه در دسترسم بود"

یکی از چیز هایی که خیلی از معتادین به پ.و.ر.ن دربارش حرف زدن اینه که به اونها این اجازه رو میده که چشم چرونی کنن. با توجه به اینکه چشم چرونی در زندگی واقعی یه کار غیر قانونی و غیر اخلاقیه در پ.و.ر.ن شما میتونین به راختی در نقش یک چشم چرون باشید. در نقش یک چشم چرون شما میتونید به چیزایی نگاه کنید که نباید نگاه کنید. شما میتونید س.ک.س بقیه ی مردم رو ببینید وقتی که اونا شما رو نمی بینن و نمی تونن شما رو از این دید زدن باز دارن.

حقیقتا همه میدونیم که قدرتی که پ.و.ر.ن به ما میده یک قدرت واقعی نیست. پارتنر های سکسی و خوش استیلی که در صفحات تلویزیون و مجلات ظاهر می شن برای ما در دسترس نیستن. مشکل اینجاست که این توهم قدرتی که تو اون چند ساعت تصورش رو داریم باعث میشه در مورد شخصی دیگه ای مثل همسرمون که نیاز به توجه و مسئولیت پذیری ما داره فکر کنیم همون قدرت کنترل رو روش داریم و نیازی نیست به چیزهایی که براش مهمه توجه کنیم. فوکوس پ.و.ر.ن روی قدرت به ما یک شیوه ی زندگی خود محور رو یاد میده که مشکلاتی در زندگی واقعیمون برامون به ارمغان میاره.

از کتاب Porn Trap